bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۶۱۵۶۷۳
استراتژی نیمه راه روسیه به سوی جهنم؛

چرا پوتین هنوز «جنگ تمام عیار» را شروع نکرده است؟

چرا پوتین هنوز «جنگ تمام عیار» را شروع نکرده است؟

علیرغم تمام صحبت‌هایی که مطرح شده پوتین هنوز دستورالعمل استالینیستی را اتخاذ نکرده است. بوروکراسی روسیه آماده اجرای گزینه‌های رادیکال‌تر است.

تاریخ انتشار: ۰۸:۵۹ - ۱۸ اسفند ۱۴۰۱

استراتژی نیمه راه روسیه به سوی جهنم؛ چرا پوتین هنوز یک جنگ تمام عیار را در اوکراین راه اندازی نکرده است؟ / پوتین هنوز استالینیستی عمل نکرده است/ پوتین چگونه با موفقیت در یک سال گذشته جنگ اوکراین را مدیریت کرده است؟//ترجمهفرارو- آندری سولوداتوف؛ روزنامه نگار تحقیقی روس و کارشناس سرویس‌های امنیتی روسیه است. او به همراه روزنامه نگار همکارش "ایرینا بوروگان" یکی از بنیانگذاران و سردبیر وب سایت Agentura.Ru بوده است. سولداتوف مرتبا به عنوان مفسر درباره تروریسم و مسائل اطلاعاتی در رسانه‌های مختلف داخل روسیه و هم چنین رسانه‌های خارجی از جمله بی بی سی و رادیو اروپای آزاد شرکت کرده است. از ژوئیه ۲۰۰۸ میلادی او ستون نویس "تایمز مسکو" بوده است. در ۶ ژوئن ۲۰۲۲ میلادی وزارت امور داخلی روسیه آندری سولداتوف را در فهرست افراد تحت تعقیب قرار داد. سولداتوف در حساب‌های خود در رسانه‌های اجتماعی نوشت که در ۱۷ مارس یک پرونده جنایی علیه او باز شد و اکنون تمام حساب هایش در بانک‌های روسیه توقیف شده اند. او نویسنده چندین کتاب درباره مسائل امنیتی روسیه است.

به گزارش فرارو به نقل از فارین افرز، در تاریخ ۲۱ سپتامبر ۲۰۲۲ میلادی زمانی که "ولادیمیر پوتین" رئیس جمهور روسیه بسیج گسترده نیرو‌های روس را از میان مردان در سن جنگ اعلام کرد این تصمیم به عنوانی یک حرکت چشمگیر به سوی جنگی تمام عیار قلمداد شد.

کرملین دیگر نمی‌توانست جنگ در اوکراین را به‌عنوان یک "عملیات ویژه" که روس‌های معمولی در آن دخالت کمی داشتند کم اهمیت جلوه دهد. صد‌ها هزار مرد جوان از ترس آن چه که قرار بود پیش بیاید با انتشار شایعاتی مبنی بر این که سرویس‌های امنیتی قصد دارند مرز‌ها را ببندند تا از خروج بیش‌تر مردم جلوگیری کنند از روسیه فرار کردند. بسیاری نیز تصور می‌کردند که دستور پوتین به بسیج نیروی دوم و حتی گسترده تری منجر خواهد شد و به زودی تمام جامعه روسیه براساس بسیج نیرویی دائمی باید به خود حالت جنگی بگیرند. با این وجود، تعداد کمی از این شایعات صحت داشتند. تا پایان سال ۲۰۲۲ میلادی و حتی تا اولین سالگرد جنگ در اواخر فوریه مرز‌های روسیه باز ماندند و بسیج دوم هرگز اتفاق نیفتاد. در عوض، همان طور که پوتین آن را نامیده بود کشور در وضعیت "بسیج جزئی" قرار گرفت. در واقع، علیرغم تعداد زیادی از تلفات در میان نیرو‌های روس در اوکراین تمام خانواده‌های روس از جنگ اوکراین تحت تاثیر قرار نگرفته اند و برای بسیاری از روس‌های طبقه متوسط زندگی مانند گذشته ادامه یافته است.

بسیاری از اقدامات روسیه از حمله تمام عیار به سوی اوکراین تا سرکوب مخالفان جنگ در داخل روسیه در عمل بسیار کم‌تر از آن چه روی کاغذ به نظر می‌رسند بوده اند. در اوکراین، علیرغم افزایش حملات به مناطق غیرنظامی، روسیه از استفاده از زرادخانه کامل خود خودداری ورزیده است. اگرچه پوتین در یک سال پس از آغاز تهاجم اقدامات زیادی را برای تقویت جامعه روسیه انجام داده بسیاری از گسترده‌ترین اقدامات داخلی او به شکلی ناقص اجرا شده اند.

به طور کلی کرملین بار‌ها از نظامی سازی (میلیتاریزه کردن) کامل و بسیج نیروی کامل چه در مورد اقتصاد و چه در جامعه خودداری ورزیده است.

بر اساس بسیاری از نشانه‌ها این رویکرد جزئی به جنگ تصادفی نیست. در عوض، به نظر می‌رسد روسیه یک استراتژی عمدی را دنبال می‌کند که هم غرب و هم جمعیت خود را هدف قرار می‌دهد. کرملین با اتخاذ چنین موضعی در قبال جنگ می‌تواند به غرب نشان دهد که آماده است هر کاری که برای پیروزی در اوکراین لازم است انجام دهد بدون آن که لزوما مجبور به جبران تهدیدات خود باشد در همین حال، دولت روسیه در داخل کشور می‌تواند به شهروندان عادی روسیه بفهماند که این گزینه را در اختیار دارد که سخت گیرانه‌تر عمل کند، اما برای جلوگیری از بیگانه و دور شدن روس‌ها از حکومت این کار را انجام نداده است. این استراتژی به پوتین راهی باز به سوی تشدید تنش، اما بدون هزینه‌های فوری ارائه می‌دهد.

سانسور انتخابی، ملی شدن محدود

از هفته‌های آغازین تهاجم در فوریه ۲۰۲۲ میلادی اقدامات مدنظر کرملین اغلب لفاظی‌های جنگ تمام عیار آن را به چالش می‌کشد. در نظر بگیرید که چگونه دولت به دنبال مدیریت جامعه روسیه بوده است. تقریبا بلافاصله حمله نظامی با یک حمله برنامه ریزی شده علیه رسانه‌های مستقل و جامعه مدنی روسیه دنبال شد. در ماه مارس ایستگاه رادیویی لیبرال محبوب اکو و روزنامه مستقل نووایا گازتا تعطیل شدند. روزنامه نگاران مجبور به تبعید شدند و قوانین سختگیرانه سانسور معرفی شد. مهم‌تر از همه آن که دولت رسانه‌های اجتماعی را هدف قرار داد و ظاهرا به دنبال خاموش کردن هرگونه گردش اطلاعات مستقل در مورد جنگ بود.

با این وجود، اقدامات به طرز عجیبی ناقص بودند. مقام‌های روسیه به سرعت فیس بوک و هم چنین برخی از پلتفرم‌های دیگر از جمله اینستاگرام را غیرقانونی اعلام کرده و مسدود نمودند. برای سالیان متمادی فیس بوک به عنوان یکی از تنها فضا‌های آنلاینی که روس‌های لیبرال می‌توانستند در آنجا به صورت آزادانه درباره سیاست صحبت کنند شناخته شده بود. جای تعجبی نیست که دولت روسیه فیس بوک را به عنوان شرکتی که "فعالیت‌های افراطی" انجام می‌دهد معرفی کرد.

بسیاری از کاربران شبکه‌های اجتماعی این اقدام را این گونه قلمداد کردند که حتی ورود به فیس بوک ممکن است منجر به پیگرد کیفری شود و هزاران نفر توسط پلیس متوقف شوند و گوشی‌های تلفن همراه شان جستجو شود. با چنین ذهنیتی آنان اپلیکیشن فیس بوک را از گوشی‌های هوشمند خود حذف کردند. با این وجود، دولت روسیه چنین کاری را انجام نداد. حتی قابل توجه‌تر از آن ماهیت انتخابی سرکوب رسانه‌های اجتماعی بود. دولت، یوتیوب یا تلگرام اپلیکیشن پیام رسان را که دو پلتفرم محبوب در روسیه هستند فیلتر نکرده است. در عوض، به آنان اجازه داده شده بیش‌تر شکوفا شده و اهمیت بیش تری پیدا کنند.

الگوی مشابهی در مورد سیاست‌های اقتصادی پوتین آشکار شده است. در بهار ۲۰۲۲ میلادی به نظر می‌رسید کرملین آماده برداشتن گام‌های گسترده برای گسترش کنترل دولت بر اقتصاد است.

پیش‌نویس قانون برنامه ملی سازی به سرعت تهیه و به دوما ارسال شد و شرکت‌های خارجی نگران توقیف دارایی‌ها و عملیات شان بودند. برای بسیاری از ناظران منطقی برای چنین حرکت‌هایی نیز وجود داشت: شرکت‌های خارجی به سرعت کشور را ترک می‌کردند و شبح اخراج‌های گسترده و ناآرامی‌های اجتماعی احتمالی را به وجود می‌آوردند. سناریویی که کرملین مشتاق بود از بروز آن جلوگیری کند. تقریبا به همان دلایلی بود که بلشویک‌ها ابتدا کارخانه‌ها و بانک‌ها را پس از انقلاب روسیه در سال ۱۹۱۷ میلادی ملی کردند.

با این وجود، پیش نویس قانون ۲۰۲۲ هرگز به قانون تبدیل نشد. دولت روسیه در ماه اکتبر دستور داد صنایعی که برای جنگ حیاتی بودند از طریق یک شورای هماهنگی ویژه جدید در مورد تدارکات نظامی تحت کنترل مستقیم دولت قرار گیرند. با این وجود، ثابت شده که ترس ایجاد شده نسبت به کاملا نظامی شدن اقتصاد روسیه مبالغه آمیز بوده است.

پرزیدنت پوتین نه ژنرال استالین

همان طور که بسیاری از مفسران غربی گفته اند تا آنجا که روسیه به دنبال مقابله با یک جنگ تمام عیار است نحوه رسیدگی پوتین به مسئله بسیج به طور خاص چشمگیر بوده است. کرملین نه تنها از موج دوم بسیج نیرو علیرغم نیاز قابل توجه به نیروی انسانی اجتناب ورزیده بلکه از مزدوران سازمان شبه نظامی واگنر نیز به طور گسترده‌ای استفاده کرده که برخی از آنان از زندان‌های روسیه به خدمت گرفته شده اند.

بدین ترتیب روسیه به جای دنبال کردن یک بسیج تمام عیار در حال حاضر ترجیح داده از منابع دیگر استفاده کند و در عین حال بسیج را صرفا به صورت جزئی حفظ کند. به نظر می‌رسد این تاکتیک در راستای خدمت به هدف است: در هفته‌های اخیر واگنر تنها واحدی بود که در حالت تهاجمی قرار داشت و اگرچه تلفات سنگینی متحمل شد، اما تلفات آن برای ارتش نگران کننده نیست.

در عین حال، پوتین نسبت به مقام‌ها یا سازمان‌هایی در داخل دولت روسیه که در برخی از شکست‌های جنگ دخیل هستند یا به نظر می‌رسد با سیاست‌های او مخالف بوده اند خویشتنداری نسبی نشان داده است. از نظر تاریخی زمانی که رژیم‌های اقتدارگرا وارد جنگ می‌شوند تقریبا همواره از سرکوب استفاده می‌کنند تا کشور را متحدتر سازند معمولا با حمله بیرحمانه به دشمنان داخلی.

به طور معمول چنین سرکوب‌هایی با هدف قرار دادن افراد مخالف با دیدگاه‌های رهبر و هم چنین نخبگان انجام می‌شود تا اطمینان کسب کنند که از خط رسمی انحرافی صورت نخواهد گرفت. چنین سرکوبی گاهی می‌تواند سیستماتیک باشد برای مثال در روسیه در زمان استالین و دیگر رهبران آن کشور. در واقع، به نظر می‌رسید که پوتین حتی پیش از تهاجم علیه اوکراین در این مسیر به شکلی قاطعانه حرکت میکرد و افسران سرویس امنیت فدرال روسیه را در قالب ده‌ها نفر روانه زندان کرد. با این وجود، از زمان آغاز تهاجم و به سرعت با بدتر شدن آن پوتین خشم خود را نسبت به سیلوویکی یا نخبگان امنیتی محدود کرد.

سرویس پنجم امنیت فدرال روسیه بازوی آژانس مسئول نظارت بر اوضاع همسایگان نزدیک، اولین جایی بود که خشم رئیس جمهور متوجه آن شد. این سرویس پنجم بود که پوتین را در مورد وضعیت سیاسی اوکراین آگاه کرد و به اشتباه اشاره کرده بود که دولت در کی یف به سرعت سقوط خواهد کرد. "سرگئی بسدا" رئیس آن سرویس در مارس ۲۰۲۲ میلادی مخفیانه در حبس خانگی قرار گرفت و به زودی به زندان لفورتوو منتقل شد زندانی بدنام که زندانیان سیاسی و جاسوسان برجسته مدت هاست در آنجا نگهداری شده اند. سپس نوبت به گارد ملی رسید: "رومن گاوریلوف" معاون گارد ملی در همان ماه مجبور به بازنشستگی پیش از موعد شد. او مسئول تامین نیرو‌های ویژه گارد ملی بود که به جنگ اعزام شده بودند. شایعاتی مبنی بر دستگیری گاوریلوف و این که ژنرال‌های مختلف ارتش به تلافی عملکرد ضعیف ارتش در میدان نبرد به زودی از کار برکنار یا زندانی خواهند شد وجود داشت.

با این وجود، پس از آن، ظرف مدت چند هفته سرکوب‌ها ناگهان متوقف شد. سرگئی بسدا آزاد شد و به دفتر خود در لوبیانکا بازگشت و سپس عمدا در چندین رویداد عمومی نمایش داده شد.

علاوه بر آن، "الکساندرا بسدا" پسرش در فوریه ۲۰۲۳ میلادی ترفیع قابل توجهی دریافت کرد تا رئیس بخشی دولتی شود که بر همه سازمان‌های امنیتی نظارت دارد.

در شرایطی که روسیه با فشار فزاینده غرب و تحقیر در میدان نبرد مواجه است نمایندگان تندرو پارلمان، مبلغان و اعضای سرویس‌های مخفی روسیه استالینیسم را به عنوان نمونه‌ای از روشی برای اداره درست کشور در زمان جنگ مطرح می‌کنند. برخی از ناظران با اشاره به اقدامات افراطی که مطرح شده است اظهار داشتند که پوتین در حال حاضر از کتاب بازی استالینیستی پیروی می‌کند.

با این وجود، واقعیت آن است که اگر پوتین می‌خواست از کتاب بازی استالینیستی پیروی کند باید گام‌هایی چشمگیرتر را بر می‌داشت. در طول جنگ جهانی دوم کل دولت شوروی نظامی شده بود.

حتی استالین و وزیران اش یونیفورم می‌پوشیدند و درجه ژنرال را می‌گرفتند. اقتصاد و جامعه در کل به طور کامل بسیج شده و به آن چه که به عنوان "جبهه داخلی" شناخته می‌شود تبدیل شد و بخش‌هایی از مردم و کل کارخانه‌ها به دستور دولت استالین به مناطق دیگر نقل مکان کردند. در نتیجه دولت فعلی روسیه هرگز استالینیستی عمل نکرده است.

در نهایت موضوع سلاح‌های هسته‌ای مطرح می‌شود. پوتین دست کم از تابستان ۲۰۲۲ میلادی گزینه استفاده از سلاح هسته‌ای تاکتیکی را برای تغییر وضعیت به نفع روسیه روی میز گذاشته است. او در ماه سپتامبر اعلام کرد که روسیه آماده است تا از "تمام ابزار‌های موجود" در جنگ خود استفاده کند و "این یک بلوف نیست". با این وجود، علیرغم شکست‌های بزرگ روسیه، پوتین این راه را انتخاب نکرد. در عوض، او یک جنگ متعارف را تشدید کرده که از طریق بسیج نیرو حملات هوایی گسترده علیه زیرساخت‌های اوکراینی تقویت شده است.

باز گذاشتن فضا برای تشدید تنش

یک سال گذشته مسلماً سخت‌ترین سال برای پوتین در بیش از دو دهه قدرت بوده است با این وجود، او هرگز در مسیر سوق دادن روسیه به سوی یک جنگ تمام عیار عمل نکرده است. دلیل آن چیست؟

پوتین در ماه ژوئیه به رهبران احزاب سیاسی روسیه گفت که این غرب بود که جنگ در اوکراین را آغاز کرد که نشان می‌دهد جنگ در اوکراین بخشی از نبرد وجودی طولانی مدت طی قرن‌های متمادی بین روسیه و غرب است. او سخنرانی سال نو خود را در کنار سربازان انجام داد.

با این وجود، پوتین در عمل به دنبال انجام کاری متفاوت از جنگ تمام عیار بوده است. او می‌خواهد این موضوع را به سایرین بفهماند: روسیه همیشه می‌تواند کار‌های بیش تری انجام دهد، اما فعلا به اقدامات محدود بسنده کرده است.

کرملین به غرب نشان می‌دهد که گزینه‌های زیادی در اختیار دارد، اما تاکنون همه چیز را تحت کنترل نگه داشته است. در داخل روسیه رویکرد مسکو هدف دیگری را نیز دنبال می‌کند: نشان دادن اینکه می‌تواند واکنش خود را به تحریم‌ها و شکست‌های نظامی غرب تنظیم کند و نیازی نیست تا زمانی که واقعا مجبور شود تمام راه را طی کند.

بدترین در راه است

استراتژی پوتین در نیمه راه موفقیت‌های چشمگیری کسب کرده است. برای مثال، در سرتاسر سال ۲۰۲۲ میلادی اقتصاد روسیه با نظامی سازی بیش از حد یا کنترل دولت مختل نشد.

برعکس انقباض اقتصادی روسیه کم‌تر از آن چیزی بود که اکثر تحلیلگران غربی پیش بینی می‌کردند. علاوه بر این، این استراتژی هم چنین به پوتین کمک کرد تا تعادل خوبی را بین تشدید قوانین و بیگانه نکردن طبقه متوسط شهری فعال اقتصادی روسیه حفظ کند. به نوبه خود بسیاری از شهروندان عادی روس از نادیده گرفتن جنگ تا آنجا که ممکن است خوشحال بوده اند و استراتژی کرملین به طرز ماهرانه‌ای با این احساسات بازی کرده است: به بسیاری از روس‌ها اجازه داده وانمود کنند که تحت تاثیر جنگ قرار نخواهند گرفت.

در واقع، هدف این استراتژی کسانی است که به تبعید گریخته اند. بسیاری از مردان روس که برای اجتناب از شرکت در بسیج نیرو به خارج از کشور رفته بودند. از آن زمان به آنان پیام داده شد که در صورت بازگشت در داخل کشور مجازات نخواهند شد. پوتین مردم خود را به خوبی می‌شناسد: برخی از روس‌ها که ناامید از این موضوع هستند که راهی برای بازگشت به واقعیت قبل از جنگ وجود داشته باشد به لطف استراتژی‌های تشویقی مالی و شغلی به روسیه باز می‌گردند.

در برخی زمینه‌های حیاتی رویکرد افزایشی پوتین نتیجه معکوس داشته است. برای مثال، در ماه‌های پس از شروع جنگ بسیاری از روزنامه نگاران و وبلاگ نویسان مستقل که در اصل از کشور فرار کرده بودند کانال‌های یوتیوب خود را راه اندازی کردند و از نبود سانسور استفاده کردند. اکنون ده‌ها برنامه سیاسی، مصاحبه، و ویدئو‌های بدون سانسور این فرصت را به روس‌ها می‌دهد تا هر روز حقایق مرتبط با جنگ را دریافت کنند.

در طول سال گذشته بسیاری از روس اخبار را از طریق یوتیوب دریافت کرده اند. در واقع، بسیاری از روس‌ها از طریق تلگرام و یوتیوب از کشتار غیرنظامیان اوکراینی در بوچا و تحقیر سربازان روسی در خرسون مطلع شدند. در همان زمان، میلیون‌ها کاربر اینستاگرام یاد گرفته اند که از خدمات شبکه خصوصی مجازی (وی پی ان) برای دسترسی به این پلتفرم استفاده کنند. در نتیجه، اگرچه بسیاری از آنان قبلا علاقه‌ای به محتوای سیاسی نداشتند اکنون به منابع خبری جایگزین در مورد جنگ از طریق اینترنت غیر روسی دسترسی دارند. بنابراین، در زمان اولین سالگرد جنگ در اواخر فوریه بسیاری از جمعیت شهری روسیه توانستند سانسور اینترنت روسیه را دور بزنند. (اما تاکنون تاثیر زیادی بر افکار عمومی نداشته، زیرا بسیاری از روس‌ها هنوز تبلیغات دولت روسیه را باور کرده اند).

با این وجود، در سال اول جنگ استراتژی تشدید نسبی پوتین به طور کلی برای او مفید بوده است. این استراتژی به او اجازه داده است که ثبات سیاسی را از طریق ترکیبی از ارعاب و بی تفاوتی حفظ کند. این استراتژی در سطح بین المللی و داخلی به او کمک کرد روسیه را برای یک جنگ بسیار طولانی آماده کند بدون آن که انواع فداکاری‌هایی را انجام دهد که ممکن است در نهایت باعث شورش مردم شود و فراتر از همه به او ظرفیت انعطاف پذیری را بخشیده است. گزینه‌های رادیکال‌تر از جمله ملی سازی اقتصادی و بسیج کامل نیرو هنوز باز هستند و بوروکراسی روسیه از قبل آماده است تا آن گزینه‌ها را در صورت نیاز اجرایی کند.

سوال این است که این جنگ نه چندان کامل تا چه زمانی می‌تواند ادامه داشته باشد؟ هرچه جنگ بیش‌تر به طول انجامد پوتین مجبور خواهد شد اقدامات شدیدتری را که پیش‌تر تهدید عملی کردن آن را مطرح کرده انجام دهد.

bato-adv
bato-adv
bato-adv