فرهیختگان نوشت: شوربختانه باید اعتراف کرد که در سطحی از حکمرانی مواجهه با رسانه همواره به رویکردهای حذفی و انفعالی فروکاسته شده و به جز مواردی که موضوع ربطی به رهبری داشته و ایشان هوشمندانه ابتکار عمل را در مدیریت فضا به دست گرفتهاند، نقطه عزیمت نظام در اغلب موارد حرکت از «پله دوم» و رویکرد «پاسخگویی» بوده است.
فرهیختگان نوشت: اگرچه حقیقت تلخی است، اما متاسفانه باید اذعان کرد که شیوه مواجهه بخشی از حکمرانی با موضوعاتی که درنهایت چالشی شده و هزینههای گزافی به نظام تحمیل کرده است، الگویی شبیه مسمومیت دانش آموزان بوده و علیرغم تجربه مکرر نتایج آن، تغییری در این رویکرد صورت نگرفته است
«ورود دیرهنگام به موضوع»، «سکوت»، «عدم اطلاعرسانی بهموقع»، و «فقدان یک تبیین قابلقبول از جانب حکمرانی رسانهای»، چهارستون بنای شایعه و تحریف و روایتسازی کذبند که در عصر اطلاعات و امپراتوری رسانه که کارزار رسانهای تعیینکنندهترین نبرد آن است فرصت و زمین بازی مدیریت افکار عمومی جامعه را از دست یک سیستم سیاسی خارج کرده و عنان آن را به «دیگری» خواهد سپرد و اگر آن «دیگری» دشمنی دیرینه باشد، این امر به چالشی اساسی فراروی آن نظام بدل خواهد شد. کمااینکه به کرات شاهد آن بودهایم.
شوربختانه باید اعتراف کرد که در سطحی از حکمرانی مواجهه با رسانه همواره به رویکردهای حذفی و انفعالی فروکاسته شده و به جز مواردی که موضوع ربطی به رهبری داشته و ایشان هوشمندانه ابتکار عمل را در مدیریت فضا به دست گرفتهاند، نقطه عزیمت نظام در اغلب موارد حرکت از «پله دوم» و رویکرد «پاسخگویی» بوده که نتیجهای جز سلب اعتماد طیفی از مردم و متعاقب آن از دست رفتن مرجعیت رسانهای در بر نداشته است.
رویکردی که ریشه آن را باید در غلبه باور نادرستی در میان برخی مدیران دهههای آغازین انقلاب جست که میپنداشتند اگر فیالمثل کاستی و نابسامانی پدیدهای در فلان نقطه از کشور، یا قصور و تقصیری از عملکرد یک فرد یا نهاد مسئول در رسانههای رسمی حکومت بازتاب داشته باشد سبب تضعیف انقلاب و ریزش بدنه مردمی نظام خواهد شد، از اینرو بنا را بر سکوت و عدم انعکاس برخی واقعیتها گذاشت.