bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۶۲۲۸۹۹
واکاوی نقش ایالات متحده در چالش ژئوپلیتیکی-تاریخی میان چین و تایوان

تایوان متعلق به چین است؟

تایوان متعلق به چین است؟

غیر از حمله روسیه به خاک اوکراین که بیش از یک‌سال از آن می‌گذرد، دومین مساله‌ای که به نظم جهانی مرتبط و در سطح بین‌الملل بازتاب‌های بالایی دارد، مساله وضعیت تایوان است. تایوان نمودی از رقابت جهانی ایالات متحده و جمهوری خلق چین در منطقه و حوزه نفوذ جغرافیایی و ژئوپلیتیکی چین است.

تاریخ انتشار: ۰۸:۱۹ - ۲۰ فروردين ۱۴۰۲

در سال ۱۸۹۵ نیرو‌های ارتش امپراتوری ژاپن به جزیره تایوان حمله کردند و آن را به اشغال خود درآوردند و نام «فُرمُز» را برای این جزیره انتخاب کردند. ارتش ژاپن تا زمان شکست از ایالات متحده در ۱۹۴۵ و پایان یافتن جنگ جهانی دوم در این جزیره حضور داشت. با احتساب ۵۰ سال اشغال تایوان توسط ژاپن و گذشت ۷۸ سال از پایان جنگ جهانی دوم، اکنون ۱۲۸ سال است که چین هیچ‌گونه سلطه، حاکمیت و نفوذی در تایوان ندارد. بنابراین رابطه میان چین و تایوان به یک سرنوشت تاریخی گره خورده است.

به گزارش اعتماد، در بحبوحه سفر نانسی پلوسی، رییس پیشین مجلس نمایندگان امریکا به تایوان در دوم و سوم آگوست ۲۰۲۰ (۱۱ و ۱۲ مردادماه ۱۴۰۱)، مایک پمپئو، وزیر خارجه سابق ایالات متحده در یک توییت کنایه‌آمیز خطاب به مقامات حکومت چین نوشت: «من در چین، ممنوعه هستم زیرا جرات کردم جمهوری خلق چین را به خاطر اقداماتش پاسخگو بدانم؛ با این حال، آزادانه در خاک تایوان قدم زدم و مردم و دولت تایوان به گرمی از من استقبال کردند.»

غیر از حمله روسیه به خاک اوکراین که بیش از یک‌سال از آن می‌گذرد، دومین مساله‌ای که به نظم جهانی مرتبط و در سطح بین‌الملل بازتاب‌های بالایی دارد، مساله وضعیت تایوان است. تایوان نمودی از رقابت جهانی ایالات متحده و جمهوری خلق چین در منطقه و حوزه نفوذ جغرافیایی و ژئوپلیتیکی چین است.

سرنوشت تایوان به رقابت دو قدرت بزرگ اقتصادی-نظامی جهان گره خورده و منطقه جنوبِ شرق آسیا و در سطح کلان (حوزه آسیا-پاسیفیک) به مهم‌ترین حوزه تعیین‌کننده آینده روابط بین‌الملل و نظم جهانی تبدیل شده است؛ چراکه از طریق کنش قدرت‌های هژمونی‌طلب در این منطقه، می‌توان سیر روند تغییر و ثبات نظم جهانی در آینده نزدیک را دریافت و در سطحی منطقی و قابل قبول آن را پیش‌بینی کرد.

نظم جهانی موجود، برگرفته از تعریفی است که ریشه تاریخی آن به معاهده وستفالی در سال ۱۶۴۸ باز می‌گردد که به موجب آن به رسمیت شناخته شدن کشور‌ها و قلمرو دولت‌-ملت‌های اروپایی در چارچوب قلمرو سرزمینی خود و احترام متقابل به قلمرو و حدود سرزمینی طرفین شکل گرفت. وقوع دو جنگ جهانی نظم موجود و برساخته از عهدنامه وستفالی را به چالش کشید؛ در نهایت قدرت‌های پیروز در جنگ مجددا نظم و حاکمیت برساخته از معاهده وستفالی را برقرار ساختند.

امریکا در تلاش است تا از طریق متحدان منطقه‌ای خود در شرق آسیا، چین را در چارچوب نظم بین‌الملل مورد نظر خود قرار دهد. این عمل از طریق موازنه‌سازی و ایجاد شبکه‌ای به هم پیوسته از ائتلاف متحدان ایالات متحده در برابر چین فراهم خواهد شد.

نکته مهم در مورد چین این است که این کشور، در اکثر نهاد‌ها و ساختار‌های بین‌المللی جهانی که ریشه همگی آن‌ها به نظم وستفالی برمی‌گردد، حضور دارد. با این حال حاکمان چین نسبت به محدوده‌های قلمرو سرزمینی خود با همسایگان در به رسمیت شناختن قلمرو آن‌ها در چارچوب دولت-ملت مورد نظر وستفالی دوگانه رفتار می‌کنند. این رفتار دوگانه در مناطق تبت، مرز هند و چین و حتی منطقه مورد مناقشه کشمیر که رابطه هند و پاکستان را با چالش روبه‌رو ساخته و به خصوص منطقه دریای جنوبی چین و چالش‌های این کشور با کشور‌های فیلیپین، ویتنام و مالزی، خود را نشان داده است.

اما پرسش اینجاست که چرا تایوان برای چین به یک چالش اساسی و پرهزینه تبدیل شده است؟ چرا حکومت چین نمی‌تواند این چالش تاریخی را برطرف ساخته؟ ژاپن در سال ۱۸۹۵ تایوان را اشغال کرد و تا زمان شکست در جنگ جهانی و عقب‌نشینی از تایوان حدود ۵۰ سال کنترل جزیره تایوان را در اختیار داشت. با احتساب ۵۰ سال اشغال تایوان و همچنین ۷۸ سال زمان پس از ۱۹۴۵ اکنون ۱۲۸ سال است که چین هیچ‌گونه سلطه، حاکمیت و نفوذی در تایوان ندارد.

تایوان متشکل از حدود ۸۰ جزیره است که روبه‌روی استان فوجیان چین و در حاشیه جنوب شرقی آن قرار دارد. بعد از جنگ جهانی دوم چین درگیر جنگ داخلی میان گروه‌های مدعی حکومت بود. با روی کار آمدن مائو و عقب‌نشینی نیرو‌های ملی‌گرای چین که در جنگ جهانی هم‌پیمان ایالات متحده و در حال مبارزه با نیرو‌های ژاپن بودند، جنگ داخلی چین در ۱۹۴۹ با سلطه نیرو‌های کمونیستی پایان یافت.

مائو در تاریخ یکم اکتبر ۱۹۴۹ تاسیس جمهوری خلق چین را اعلام کرد. متعاقب آن نیرو‌های ناسیونالیست چین به رهبری «چیان‌کای‌شک» به جزیره تایوان گریختند و در آنجا یک دولت تشکیل دادند. تا چند سال بعد هنوز در عرصه بین‌الملل نیرو‌های ملی‌گرا و دولت مستقر در تایوان مورد شناسایی بودند. زمانی که مائو در تدارک حمله به تایوان و در هم شکستن نیرو‌های مخالف جمهوری خلق چین بود، جنگ کره آغاز شد.

چین در سال ۱۹۵۰ در حمایت از پیونگ‌یانگ برای سلطه بر شبه جزیره کره و عقب راندن نیرو‌های امریکایی به سمت جنوب وارد جنگ شد. به این ترتیب تایوان اولویت خود را از دست داد و همزمان شک ایالات متحده در جهت مبارزه با گسترش کمونیسم به یقین تبدیل و باعث شد که حمایت‌های نظامی ایالات متحده در سال ۱۹۵۱ به سمت تایوان گسیل شود. با این حال در سال ۱۹۷۰ ترس از گسترش روز به روز شوروی و اوج گرفتن رقابت‌های جنگ سرد زمینه‌های تنش میان امریکا و چین را فراهم کرد.

در سال ۱۹۷۲ نیکسون در یک اقدام تاریخی و در جهت عادی‌سازی روابط به چین سفر کرد و به ۲۵ سال رابطه خصمانه میان چین و امریکا پایان داد. ایالات متحده با مهارت از کارت چین در برابر شوروی به خوبی استفاده کرد. مناقشات مرزی میان چین و اتحاد شوروی و ترس از اشغال مناطق شمالی چین توسط نیرو‌های شوروی عامل پذیرش این نزدیکی و گشایش روابط از طرف چینی‌ها شده بود.

دیدار نیکسون با مائو را هیچ کس نمی‌توانست تصور کند. در حقیقت مردی که یکی از ضد کمونیست‌ترین دولتمردان تاریخ جنگ سرد بود، دست کسی را می‌فشرد که هرگز از مواضع ایدئولوژیک ضد امپریالیستی خود عدول نکرده بود. تعقل و منطق‌گرایی بر فرقه‌گرایی ایدئولوژیک و سیاسی چیره شده بود. در آن زمان بود که نیکسون جمهوری خلق چین را به رسمیت شناخت. با این حال از آن زمان همکاری و رابطه امریکا و تایوان تداوم یافت؛ اگرچه در دوره نزدیکی امریکا به چین حمایت‌ها از تایوان کمتر شد، اما همکاری و حمایت‌های به خصوص همکاری امنیتی امریکا هیچ زمانی متوقف نشد.

تایوان از آغاز دهه ۱۹۸۰ با حمایت ایالات متحده به سرعت بالایی به سمت صنعتی شدن پیش رفت. همزمان با این مساله با رشد اقتصادی چین، سیاست حاکمان چین به ایجاد و درهم تنیدگی اقتصادی میان چین و تایوان متکی بود. چین با ایجاد مشوق‌ها و وابستگی اقتصادی قصد داشت که تایوان را در خود ادغام کند.

سال ۱۹۹۵ در پی درخواست رییس‌جمهور تایوان «لی تنگ هویی» برای صدور ویزای سفر به ایالات متحده به صورت مستقل، چین نیرو‌های نظامی‌اش را در استان فوجی مستقر کرد (همان‌طور که در زمان سفر نانسی پلوسی با تحرکات نظامی نمایشی) و یک رزمایش دریایی و هوایی و همچنین موشکی انجام داد.

در ماه مه همان سال کنگره و سنای امریکا قطعنامه‌ای را صادر کرد که بر اساس آن دولت کلینتون باید به رییس‌جمهور تایوان برای سفر به ایالات متحده ویزا دهد؛ مقامات چین با ادبیاتی کاملا خصمانه واکنش خود را نشان دادند، اما سرانجام در ژوئن همان سال ویزای «لی» صادر شد، وی به منظور دیدار از دانشگاه «کرنل» چهار شب در ایالات نیویورک اقامت کرد. هر چند که این یک سفر غیر رسمی بود، اما ایالات متحده قدرت خود را نشان داد و حکومت چین نتوانست مانع از این سفر شود.

صدور ویزای امریکا برای رییس‌جمهور تایوان به معنای به رسمیت شناخته شدن تایوان به صورت مستقل از چین برای امریکا بود. در واکنش به رزمایش‌ها و تحرکات نظامی چین، ایالات متحده به دستور کلینتون بزرگ‌ترین نیروی نظامی بعد از جنگ ویتنام را به آسیا فرستاد. در ۱۹ دسامبر ۱۹۹۵ ناوگان هفتم دریایی ایالات متحده با نمایشی مقتدرانه از تنگه تایوان عبور و قاطعانه پیغام خود را به تحرکات نظامی چین مخابره کرد. هژمونی ایالات متحده به خوبی خود را در مهم‌ترین گلوگاه جغرافیایی و استراتژیکی چین اثبات کرد.

اما واقعیت‌های امروز جهان، نسبت به دهه قبل تغییر کرده است. شرایط کنونی جهان مانند دهه ۱۹۹۰ نیست. اقتصاد چین در دو دهه گذشته چندین برابر بزرگ‌تر و به دنبال آن نیز نیروی نظامی گسترده‌تر و قوی‌تری را برای چین فراهم کرده است. از آغاز قرن ۲۱ تلاش چین برای وابستگی اقتصادی تایوان به سمتی پیش رفت که تا حد ممکن تایوان در اقتصاد چین ادغام شود و هرگونه مقاومت و تقابل با چین به معنای خودکشی اقتصادی برای تایوان باشد.

مبادلات تجاری مستقیم، سرمایه‌گذاری‌های بندری به صورت دوجانبه و سفر میان طرفین روز‌به‌روز بیشتر شد، اما با افزایش پیوند‌های اقتصادی، تفاوت‌ها میان فرهنگ و ساختار سیاسی چین و تایوان بیشتر نمایان شد.

حال با گذشت چند دهه از این وقایع، چین تحرکات نظامی خود در منطقه را گسترش داده است. گویا چین روزه سکوت خود را شکسته و قصد دارد به گسترش حضور و نفوذ خود در مناطق پیرامونی دریای چین ادامه دهد. این کشور در سال‌های اخیر حریم هوایی مشخص شده توسط تایوان که خط پرواز آدیز (ADIZ) نام دارد را نقض کرده و از آن عبور می‌کند تا شاید با تحریک تایوان به اقدامی غیر منتظره زمینه مداخله نظامی خود در این جزیره را فراهم آورد.

جو بایدن سال گذشته در نشست خبری عنوان کرد: «چین باید به خوبی بداند که ما سلطه یا حمله آن‌ها بر تایوان را نخواهیم پذیرفت و مطمئن باشند که قاطعانه به آن‌ها پاسخ خواهیم داد.» با این حال تلاش‌های چین روز به روز و لفاظی‌های میان مقامات چین و تایوان شدت بیشتری یافته است.

گذشته از مسائل فوق در طرف تایوان حمایت مردم تایوان از پیوستن و الحاق به چین (یک کشور- دوسیستم) در کمترین میزان ممکن در هفتاد سال گذشته از زمانی که ژاپن با شکست در جنگ جهانی دوم پس از ۵۰ سال مجبور به خروج از تایوان شد، قرار دارد.

از آنچه پیداست، می‌توان دریافت که واقعیت‌ها در تناقض آشکار قرار دارند. ارتش چین نسبت به گذشته بسیار قدرتمند شده و در صورت نیاز به اعمال زور و اقدام نظامی اهمیت ندارد که مردم تایوان قصد و تمایلی برای الحاق به چین ندارند. در هر جنگی ابتدا واقعیت‌ها پنهان و سپس از میان می‌روند.

تایوان تنها صد مایل با چین فاصله دارد؛ برای مردم تایوان، این جزیره یک کشور مستقل است که هم ارتش مستقل دارد و هم دارای یک انتخابات آزاد است، اما از نگاه دولت چین، تایوان یک استان از چین محسوب می‌شود که باید به اصل چین واحد احترام گذاشته و در چارچوب چین واحد و سیاست‌های پکن رفتار کند. این مساله بر نقش پرحاشیه تایوان در تاریخ چین دلالت می‌کند. عدم سلطه و حاکمیت تاریخی چین بر این جزیره در بیش از یک قرن گذشته، شرایطی را به وجود آورده که چین را در حالت دوگانگی کاملا آشکار قرار داده است و به نظر می‌رسد که سرنوشت نهایی آن در یک بزنگاه تاریخی مشخص خواهد شد.

وجود یک دموکراسی واقعی و انتخابات آزاد در ساختار سیاسی و همچنین عدم سیطره حزب حاکم بر ساختار سیاسی و اجتماعی و فرهنگی تایوان، بزرگ‌ترین تمایز میان تایوان و چین است. به بیانی دیگر دموکراسی تایوان دلیل تمایز هویتی آن چین است.

در مقابل دموکراسی در تایوان، پاسخ چین حضور نظامی و پرواز بمب‌افکن‌ها و شلیک موشک به مناطق اطراف تایوان است. در سال ۲۰۰۵ میلادی چین قانونی تحت نام «ضد تقسیم» را در پارلمان خود به تصویب رساند که بر اساس آن «استفاده از زور و اقدام نظامی برای جلوگیری از استقلال یک‌جانبه علیه تایوان را مجاز دانست» در سال ۲۰۱۴ جنبشی در تایوان تحت نام «گل آفتاب‌گردان» با اشغال پارلمان تایوان به افزایش روابط اقتصادی و تجاری با چین واکنش نشان داد. شرکت‌کنندگان در این اعتراض همگی از نسل جوان تایوان بودند. به عقیده آن‌ها چین با عنوان داشتن مساله چین واحد در نهایت به دنبال الحاق تایوان به سرزمین خود است.

اما با رشد نسل جوان در تایوان آن‌ها به هیچ قیمتی حاضر به الحاق در یک سیستم تمامیت‌خواهِ سیاسی (توتالیتر) نخواهند بود. رویکرد و استراتژی ادغام اقتصادی توسط چینی‌ها برای رسیدن به اتحاد سیاسی با شکست روبه‌رو شده است با انتخاب «سای اینگ ون» به ریاست‌جمهوری تایوان در سال ۲۰۱۶ ایده استقلال در میان مردم تایوان مستحکم‌تر شد. رخداد‌های سال ۲۰۱۹ و سرکوب معترضان در هنگ‌کنگ، تمایل مردم تایوان را برای استقلال، جدی‌تر کرد و با کمرنگ شدن احتمال اتحاد یا الحاق تایوان به چین تنها گزینه‌های نظامی و تلاش برای انزوای تایوان برای چین روی میز مانده است.

گویا چین راهی جز اقدام نظامی برای جلوگیری از استقلال رسمی تایوان ندارد. بدون شک با بروز بیشتر اختلافات و تضاد‌های میان چین و تایوان آینده صلح‌آمیزی در انتظار دو طرف و متعاقب آن شرق آسیا نخواهد بود؛ چراکه چین روز‌به‌روز تحرکات نظامی گسترده‌تری از خود به نمایش می‌گذارد و گویا به هر میزانی که چین قدرتمندتر شده، صبرش نیز کمتر می‌شود.

همچنین امریکا با به نمایش گذاشتن قدرت‌نمایی بزرگ نظامی و برنامه‌ریزی‌شده در منطقه آسیا به اقدامات چین واکنش نشان می‌دهد و این پیغام را به چین مخابره می‌کند که «جلوگیری از حمایت ایالات متحده امریکا از تایوان برای چین بدون هزینه و به آسانی صورت نخواهد گرفت.»

دریا‌ها مهم‌ترین خط ارتباطی میان کشورها، ملت‌ها و فضا‌های جغرافیایی گسترده هستند. ایالات متحده امریکا با استفاده از قوانین کنوانسیون ۱۹۸۲ حقوق دریا‌ها و حق کشتیرانی آزاد در دریا‌های بین‌المللی سعی در تداوم رسالت معاهده وستفالی و برقراری نظم بین‌المللی مورد نظر خود دارد و بر خلاف تهدید‌های نظامی و خشم جدی چین درباره سفر نانسی پلوسی به تایوان، با آماده باش نظامی و اعزام ناوگان‌های نظامی خود و همچنین پرواز جنگنده‌های خود از ژاپن به مقصد تایوان و پشتیبانی هوایی از نانسی پلوسی به رفتار چین قاطعانه پاسخ داد.

آیا از این رفتار ایالات متحده نشانه‌ای از افول هژمونی این قدرت دیده می‌شود؟ به نظر می‌رسد که نظم جهانی و نظام بین‌الملل موجود که تقریبا هم راستای نظام بین‌الملل مطلوب ایالات متحده است، تا به حال اجازه تندروی به چین و اقدام نظامی این کشور علیه تایوان را نداده است.

علاوه بر مسائل مطرح شده شواهد و استدلال‌های دیگری بر تداوم این چالش تاریخی چین وجود دارد. تاریخی که ژئوپلیتیک کنونی چین را در موقعیتی حساس قرار داده است. بر خلاف تلاش‌های چند دهه اخیر چین برای گسترش قدرت دریایی-اقیانوسی خود، این کشور در طول تاریخ یک قدرت دریایی نبوده و حوزه نفوذش حتی در دوره اوج امپراتوری بر محور قاره‌ای-سرزمینی (بری) گسترش داشت. موقعیت جغرافیایی جاده ابریشم و مسیر آن گواه این ادعاست. از این گذشته اکثر چالش‌های سرزمینی چین در حوزه قاره‌ای بود. دیوار چین برای جلوگیری از اقوام مهاجم شمالی به خصوص هجوم مغول‌ها ساخته شد و موقعیت آن در قلمرو حاشیه شمالی بود نه جنوب.

به راستی اگر تایوان جزیی از قلمرو سرزمینی چین است و مقامات چینی بر سر آن با کسی یا چیزی حاضر به گفتگو نیستند و بر چین واحد تاکید دارند، سفر نانسی پلوسی به تایوان چه پیغامی برای چین در بر داشت؟ اگر مقامات امریکایی به یکی از استان‌های چین (برای مثال فوجیان که در همسایگی و نزدیکی تایوان قرار دارد) می‌رفتند، می‌توانستند بدون اجازه چین و هماهنگی با مقامات این کشور به آنجا وارد شوند و به چنین اقدامی دست زنند؟

شبهاتی که در اینجا مطرح می‌شود، این است که یا تایوان دارای استقلال از چین است که بیشترین شواهد تاریخی در حال حاضر تایید‌کننده این مساله هستند؛ یا اینکه طبق ادعای مقامات چینی تایوان جزیی از خاک چین است و مقامات امریکایی با روابط مستقل خود با تایوان، حاکمیت دولت چین در قلمرو سرزمینی این کشور را به چالشی جدی کشانده و نقض کرده‌اند. عدم اقدام چین نسبت به مساله نشان‌دهنده ضعف و شکست چین در حوزه جغرافیایی-ژئوپلیتیکی خود است. اگر نگاهی به نقشه جهان و محدوده دریای چین و موقعیت نسبی جغرافیایی تایوان و چین نسبت به یکدیگر انداخته شود همه چیز گویای مساله خواهد بود.

سرنوشت و سیر روند تاریخی در یک قرن گذشته چین را محکوم به چشم‌پوشی از تایوان کرده است. اینکه تایوان در نهایت در چین ادغام یا توسط چین تسخیر شود یا به استقلال نهایی برسد، به دو عامل جغرافیایی- سیاسی چین و تصمیم رهبران آن در آینده بستگی دارد. گرچه حمایت‌های ایالات متحده از تایوان تا به امروز مهم‌ترین عاملی بوده است که چین با محاسبه سود و زیانِ حمله به تایوان از این مساله چشم‌پوشی کرده؛ اما محاسبات رهبران چین در آینده از اهمیت بالایی برخوردار است.

همان‌گونه که محاسبات بسیاری از رهبران کشور‌های جهان همچون روسیه از حمله به اوکراین اشتباه از آب درآمد و همچنین محاسبات بسیاری از رهبران سیاسی جهان در گذشته نظیر هیتلر از حمله به شوروی و صدام از حمله به ایران و سپس کویت آن‌گونه که تصور می‌کردند، رخ نداد؛ گویا مقامات چین از گذشتگان تجربه کسب کرده یا در حال تجزیه و تحلیل سود و زیان اقدام احتمالی خود نسبت به تایوان هستند. با این حال با توجه به مسائل موجود در منطقه ژئوپلیتیکی چین، این کشور تنها یک قدم با مرحله تهاجم فاصله دارد.

برچسب ها: تایوان و چین
bato-adv
bato-adv
bato-adv