«نون خ» اسیر سوتفاهم رایجی شده که، چون در ژانر کمدی قرار دارد، پس لزوما حتما باید سرشار از موقعیتهای کمیک باشد و البته در تفسیر و تحلیل هم سادهانگارانه قضاوت میشود و گاها جهان داستانی آن به اندازه درک و دریافت نمیشود.
تنها چشم امید تلویزیون در نوروز و رمضان امسال به سریال «نون خ ۴» سعید آقاخانی بود. همه منتظر بودند ببینند فصل چهارم از سریالی که سالهای قبل توانسته بود توجهها را جلب کند و در بالاترین خانه جدول نظرسنجی قرار گیرد امسال چه خواهد کرد. بعد از گذشت چند قسمت، خیلیها نوشتند سریال انتظارشان را برآورده نکرده و آقاخانی در این فصل نتوانسته قدرتمند به میدان بیاید.
به گزارش فیلمنیوز، اکثر منتقدان سریال معتقدند آقاخانی نتوانسته داستانی پرکشش و پرتعلیق ایجاد کند و از این جهت مخاطبان آنطور که باید با آن همراه نشدهاند با اینحال مدافعان سریال معتقدند این کمدی هم متاثر از شرایط زمان اخیر بوده و از این جهت نمیتوان انتظار داشت به همان نسبت سالهای قبل خندهدار باشد. در ادامه یک نقد منفی و یک نقد مثبت درباره این سریال منتشر کردهایم.
ماجرا خیلی هم پیچیده نیست؛ اصلا تبدیل به یک قاعده شده است، انگار! هر تجربه موفقی در سینما و تلویزیون ما آنقدر باید تکرار شود تا از نفس بیفتد! تا دیگر توقف چرخه بازتولید آن نه یک انتخاب و گزینه در مسیر یک طراحی حرفهای و از پیش تعیینشده که تنها راه حل ممکن باشد؛ حتی بدتر ازآن اینکه راه گریزی از آن نباشد! در چند دهه گذشته و بهطور خاص در حوزه سریالهای تلویزیونی، کم نبودهاند برندهایی که در گامهای اولیه مواجهه با مخاطب خروار خروار اعتماد و آبرو برای تیمسازنده فراهم آوردند، اما در ادامه تا توانستند چوب حراج به همین اعتبار زدند و صرفا برای «بودن» و «ادامه داشتن»، مخاطب را به مرحله «خستگی» و «دلزدگی» رساندند و شد آنچه نباید میشد!
«نون خ» اولین نمونه نیست و آخرین نمونه هم نخواهد بود. سریال موفقی که به استناد همین قاعده، از همان هفتههای اولیهای که خبر پیشتولید و تولیدش در رسانهها منتشر شد، نگرانیاش هم به جانمان افتاده بود که نکند اینبار هم همان شود و شد! سعید آقاخانی که باید اعتراف کنیم در سالهای اخیر یکی از معدود پرچمداران سریالسازی طنز در تلویزیون و شبکه نمایش خانگی بوده و هنوز هم چهرهای معتبر در این عرصه به حساب میآید، برای رساندن «نون خ» به فصل چهارم دست به ریسک خطرناکی زد کهای کاش نمیزد.
او که در فصل ابتدایی این مجموعه حسابی خوش درخشیده بود و در کنار مخاطبان عام طیف گستردهای از منتقدان و صاحبنظران رسانهای را هم به تحسین واداشته بود، در فصلهای دوم و سوم توانست این اعتبار را به دندان بکشد و آن را خان رضایت مخاطبان سختگیر تلویزیون عبور دهد، اما در گام چهارم به نظر میرسد خودش هم به نفسنفس افتاده است! «نون خ ۴» همانند دو فصل قبلی بیش از هر چیز از منظر داستان در معرض خطر قرار داشت و اتفاقا از همین زاویه هم بزرگترین آسیب را دیده است.
آقاخانی شاید در فصل دوم و سوم توانسته بود یک داستان پرکشش را بهعنوان خط اصلی اتفاقات و رخدادهها انتخاب کند، اما اینبار تمام بار را بر دوش خرده داستانها و بدتر از آن بر دوش طنازی شخصیتها گذاشت و همین شد که هر چه تعداد قسمتهای فصل چهارم بالاتر رفت، مخاطبان بیشتر با این سردرگمی مواجه شدند که واقعا داستان چیست؟!
افسوس برانگیز اینکه ماجرای حمله گرگ و تقابل دو اهالی دو روستا برای مقابله با آن ایدهای جذاب برای شروع بود و در چند قسمت ابتدایی هم به خوبی توانست مخاطبان را به ادامه داستان امیدوار کند، اما خیلی زود با رها شدن این خط داستانی و رو شدن ایدههای فرعی دیگری مانند کشتن گاو سلمان، خواستگاری از ده بالا، جوایز قابلمهای و مسابقه فوتبال، قسمتبهقسمت بر پراکندهگویی سریال افزوده شد و چیزی جز طنازیهای گاهبهگاه از سوی برخی شخصیتها باقی نماند! ورود شخصیت اغراقشده حمید آذرنگ به ماجرا که در فصلهای قبلی هم جزو کاراکترهای ناموفق این مجموعه بود، به این سیر نزولی شتاب بیشتری داد و حتی یکدستی فضای سریال در قسمتهای ابتدایی را هم از بین برد.
سعید آقاخانی کارگردان و بازیگر بسیار توانمندی است و اگر این نبود که انتظارمان از «نون خ» هم همانی بود که از سیل سریالهای بیخاصیت این سالهای تلویزیون داشتیم. او همین سال گذشته با همراهی امیر وفایی در مقام فیلمنامه نویس، سریال «راز بقا» را راهی شبکه خانگی کرد و طبیعی است که «نون خ ۴» نتواند انتظارمان از این تیم دو نفره را برآورده سازد. این فصل از سریال آقاخانی دقیقا همان اتفاقی بود که نباید میافتاد. «نون خ» الان به مرحله حراج اعتبار فصلهای گذشته رسیده و با این دست فرمان بعید است در قسمتهای باقیمانده هم بتواند اندوخته تازهای به این اعتبار بیفزاید و این همان اتفاقی است که ناگزیرمان میکند بگویم، چقدر حیف شد آقای آقاخانی!
ساخت «نون خ» در سالی که گذشت ریسک بزرگی برای سعید آقاخانی بود، بخشهایی از جامعه حتی هنرمندانی را که با پلتفرمها کار میکنند قضاوت میکند، صداوسیما که جای خود دارد. به هر حال آقاخانی تصمیم سختی گرفت و در نوروز خالی از طنزِ ۱۴۰۲ «نون خ» را روی آنتن برد و گهگاه انتقاداتی هم نسبت به آن شنیده شد، نقدهایی نظیر آن چه که برخی «ناکامی در خلق موقعیتهای کمیک» مینامند و خب اصلا فرض میکنیم «نون خ» کمتر از فصلهای قبل موفق شده از مخاطبش خنده بگیرد، اما مگر غیر از این است که هر اثر نمایشی خواسته و ناخواسته احتمالا باید تبلور حال و روز زمانه و مردمش باشد؟
در فضایی که شادی در حداقلیترین وضعیت است، آیا این که «نون خ» به جای اولویت دادن به کمدی، ساخت موقعیتهای کنایهای و استعارهای را انتخاب کرده از سر ضعف است؟ بیگمان، نه! اگر کمی منصفانه به ماجرا نگاه کنیم و البته نیمنگاهی هم به واکنش مخاطبان در شبکههای اجتماعی داشته باشیم بهتر درک خواهیم کرد که مخاطبان سریال هم زبان کنایهای «نون خ» را درک کردهاند و اصلا همان موقعیتهای به ظاهر کمتر خندهدار، اما کنایهدار بیشتر به مذاق مخاطبان کار خوش آمده.
برای روشنتر شدن ماجرا باید نگاهی به مصداقهایی از جهان خیالی آدمهای «نون خ» داشته باشیم، اولین تمهید فیلمنامهنویس که دستش را برای ایجاد قیاس و ساخت فضای استعارهای باز کرده، همان دو شقه کردن جغرافیای داستان است؛ دِه پایین و دِه بالا. ساخت و پرداخت کاراکتر رامین در چنین فضایی شکل میگیرد، رفت و برگشتهای رامین میان دِه پایین و دِه بالا، تیپی آشنا از این روزهای زندگی در ایران را برایمان میسازد که حتی عنوان هم دارد؛ آدمهای وسط باز که تلاش میکنند هم از توبره بخورند و هم از آخور.
رامین در شکل صحبت کردنش، در بیان مواضعش و در چرخشهایش در واقع حرف دل مخاطب خسته را میزند. مصداق دیگر، اما خلیل است، تیپ سودجو و منفعتطلبی که با «چِک» امکان خرید هر چیزی را دارد، وضعیت استعارهای خلیل را همین چِکهای در دستش عمق داده. اما خب رِندیِ آقاخانی و وفایی (نویسنده فیلمنامه) در این بوده که در اسارت ساخت موقعیتهای نمادین نماندهاند و فرآیند انتقال پیام مختل نشده. نمونهاش تمام اشاراتی است که در فرم یک مسابقه فوتبال راجع به لزوم جوانگرایی در کار کاشته شده و اتفاقا مخاطب هم متوجه آن میشود، دلیل اصلی شکست تیم فوتبال دِه پایین بازی ندادن به جوانها بود، نون خ حرفش را میرساند بدون آن که توی ذوق بزند.
به تاکید پنهان این سریال بر فرزندآوری توجه کنید، سکانس ویارِ شبکه دو در خواستگاری از شیرین، یا سکانس جدل فریده و کیوان بر سر فرزندآوری و یا اصلا نطق رامین در مدح بچهدار شدن، ویا دلایل موفقیت ده بالا نسبت به ده پایین (فرزند بیشتر، جوانى جمعیت، نیروى کار بیشتر داشتن و اهمیت بیشتر ازدواج) همه از جمله تاکیدات داستان در ستایش ادامه نسل است. اما ورای همه اینها شاید برگ برنده داستان «نون خ» نمایش پیشه و شغل آدمهاست، همان که در آثار ایرانی به طور کلی سهم بسیار کمی دارد.
اهمیت شغل و درآمد معمولا آن چیزیست که دربارهاش حرف زده میشود، اما نمایش داده نمیشود منظور از نمایش، تاثیر مساله شغل بر تصمیمات آدمهاست، یعنی همان اتفاقی که برای ادریس در این سریال افتاد و در مسیر درام کاملا موثر بود.
در هر صورت به نظر میرسد «نون خ» اسیر سوتفاهم رایجی شده که، چون در ژانر کمدی قرار دارد، پس لزوما حتما باید سرشار از موقعیتهای کمیک باشد و البته در تفسیر و تحلیل هم سادهانگارانه قضاوت میشود و گاها جهان داستانی آن به اندازه درک و دریافت نمیشود.