بسیاری در روزهای اخیر پرسیدهاند که چگونه آثار تاریخی ایران از کشور خارج میشود و برای جلوگیری از آن، چه باید کرد. یک باستانشناس این موضوع را متوجه همه میداند و پیشنهادش، تقویت یگان حفاظت میراث فرهنگی و البته ایجاد سپاه میراث فرهنگی است. سپاهی که متشکل از فارغالتحصیلان رشته باستانشناسی، مرمت و حفاظت باشد.
در سال ۲۰۱۶ از بار یک هواپیمای مسافربری در بریتانیا شیای عجیب کشف میشود. ماموران فرودگاه استانستد لندن، دستپاچه به ماموران گشت مرزی بریتانیا خبر میدهند تا بستهبندی مشکوک را وارسی بیشتری کنند. ماموران گشت هم مانند ماموران فرودگاه به شیای با اندازه یکمتری مشکوک میشوند. شیء بستهبندی شلختهای داشت. ماموران بعد از بررسی بیشتر آن را به موزه بریتانیا منتقل میکنند. داستان سنگنگاره ساسانی درست از همین لحظهها آغاز میشود.
به گزارش هم میهن، «تقریباً هرگز با چنین موردی مواجه نشدهایم که نقشی از صخره با چنین سطحی از بیرحمی بریده شده باشد.» روزنامه گاردین این جملات را بهنقل از جان سیمپسون، باستانشناس بخش خاورمیانه موزه بریتانیا نوشته است. این جملات زمانی منتشر شد که در ایران هنوز خبر قاچاق سنگنگاره ساسانی به گوش کسی نخورده بود.
متصدی ارشد موزه بریتانیا در ادامه این جملات گفته بود که صخره را بهطرز باورنکردنی، بد بریده و در یک جعبه کوچک و بدون بستهبندی مناسب قرار داده و جعبه را درنهایت با میخ محکم کردهاند. بعد از این گزارش بود که رسانهها از قاچاق نقشبرجسته ساسانی به انگلیس نوشتند. سنگنگارهای که هیچ نوشته یا کتبیهای نداشت و بههمیندلیل هم برای باستانشناسان پیدا کردن جزئیات بیشتر از آن سخت بود. بااینحال مشاهدات آنها تایید میکرد که این نقشبرجسته تصویری، از لباس و سرپوش یک مرد دارد. مردی که بهنظر با رتبه بالاست، ژست سلام و ادای احترام دارد.
این ویژگیها تایید میکرد که اثر متعلق به دوره ساسانی است. بریتانیاییها میگویند؛ این نقشبرجسته بین ۲۰ تا ۳۰میلیون پوند ارزش دارد و این نقش احتمالا در بازار سیاه ارزشش دوچندان هم باشد. پیگیریها از پیشینه این سنگنگاره ساسانی نشان میدهد که این اثر احتمالا از امارات به لندن قاچاق شده باشد.
رسانهها میگویند؛ این اثر ازطریق مسیر آبی به امارات رسیده و درنهایت راهی بریتانیا شده است. سال ۲۰۱۶ وقتی سنگنگاره در فرودگاه کشف میشود، ماجرا تا حدود ۷ سال بعد مسکوت میماند. اواخر نوروز ۱۴۰۲ و همزمان با بهنمایش درآمدن این اثر، جزئیات کشف و قاچاق اثر برای همه برملا میشود.
سنگنگاره ساسانی که حالا آوازهاش به گوش بسیاری رسیده، متعلق به دوهزارسال پیش است و آنطور که رسانههای بریتانیایی نوشتهاند، مستقیما از دل کوه جدا شده است.
اینترپل زوایای مختلف این جرم را بررسی کرده است، هنوز در رابطه با پرونده، شخصی دستگیر نشده و اگرچه در بستهبندی فرستنده و گیرنده مشخص است، اما مقصدنهایی اثر هم، یک حراج آثار تاریخی در بریتانیا بوده، اما حتی صاحبان حراج هم باورشان نمیشده که شخصی این اثر ۲هزارساله را از دلکوه جدا کند و به کشوری دیگر بفرستد.
مرتضی ادیبزاده، مدیرکل موزههای کشور گفته؛ منشأ این سنگنگاره برای استان فارس است و این شیء تاریخی قرار است بعد از سهماه نمایش در بریتانیا، به ایران بازگردانده شود.
هرچند احتمالا پایان داستان این سنگنگاره خوش باشد و این اثر باستانی درنهایت به وطن بازگردد، اما بسیاری در روزهای اخیر پرسیدهاند که چگونه آثار تاریخی ایران از کشور خارج میشود و برای جلوگیری از آن، چه باید کرد. یک باستانشناس این موضوع را متوجه همه میداند و پیشنهادش، تقویت یگان حفاظت میراث فرهنگی و البته ایجاد سپاه میراث فرهنگی است.
سپاهی که متشکل از فارغالتحصیلان رشته باستانشناسی، مرمت و حفاظت باشد. یک پژوهشگر تاریخ، اما مشکل را ریشهایتر میداند. از نظر او؛ ماموریتهای وزارتخانه میراث فرهنگی و گردشگری، متناسب نیست و بودجهای که در اختیار دارد نیز برای اجرای تمام این ماموریتها کافی نیست.
این اولینبار نیست که آثار باستانی ایران سر از کشورهای دیگر در میآورد. شاید آنها که بیشتر اهل سرککشیدن در مطبوعات باشند، سال ۸۶ را بهخاطر بیاورند. در مرز رومانی و بلغارستان، پلیس به یککامیون اسبابواثاثیه مشکوک میشود، به راننده فرمان ایست میدهد و بعد از بررسی کامیون معلوم میشود که راننده یک ریتون سفالی متعلق به هزاره قبلازمیلاد را هم بار کامیون کرده است.
آنطور که رسانهها در آن سال روایت کردند پلیس رومانی، راننده را یک تبعهایرانی تشخیص میدهد که وسایل یک دیپلماتآلمانی را حمل میکند. این ریتون در شمال کشور بعد از حفاری غیرمجاز کشف شده و بعد بهصورت غیرقانونی از کشور خارج شده بود.
بیش از نیمقرن قبل از اتفاقی که در مرز بلغارستان و رومانی رخ داد، ۲۹شیء تاریخی ایران به فرانسه فرستاده شد. در میانههای جنگ جهانی دوم در میانههای آشوب جنگ، یک افسر نظامی کنسولگری فرانسه، فرصت را غنیمت شمرد و اشیاء را از ایران خارج کرد.
اشیاء تاریخی که شامل ظرف سفالی لولهدار متعلق به دوره آهن اول، پیکرکهای سفالی دوره عیلام میانه، ظرفی از جنس قیر طبیعی دوره عیلام میانه و پیکرک سفالی دوره اسلامی و حتی بشقاب سفالی دوره اشکانی بود، درنهایت پارسال از فرانسه به ایران بازگردانده شد. یکی از قطعات باستانی که در قالب همین مجموعه از ایران خارج شده بود، سفالی مفرغی با حدود ۵هزار سال قدمت بود.
اما مدتیپیش درست همانزمان که خبر قاچاق سنگنگاره ساسانی در رسانهها پیچید، علیرضا جعفری زندی، باستانشناس برای اولینبار در صفحه اینستاگرام خود نوشت که مجسمه برنزی بانوی ساسانی که احتمالا متعلق به شاپور دختک، همسر بهرام دوم ساسانی است، سر از موزه امیر قطر درآورده است. مجسمهای که از استان فارس به موزه امیر قطر راه پیدا کرده است و بهگفته برخی از باستانشناسان، این اولینبار نیست که این مجسمه مشاهده شده است و برخی از مشاهده اولیه آن در سال ۲۰۱۰ خبر میدهند. باوجود اینکه رسانهها در روزهای اخیر درباره این مجسمه اطلاعرسانی کردند، اما وزارت میراث فرهنگی هنوز درباره آن اظهارنظری نکرده است.
چرا آثار تاریخی و باستانی ایران قاچاق میشوند؟ این سوالی است که برخی کاربران فضایمجازی در روزهای اخیر از خود پرسیدهاند. بسیاری میپرسند چرا آثار تاریخی ایرانباستان که همهساله عده زیادی را مجاب میکند تا در گوشهگوشهاش سیر و سیاحت کنند و به نظاره آنها بنشینند، سر از کشورهای دیگر در میآورند. حمیده چوبک، رئیساسبق پژوهشکده باستانشناسی برای این پرسش چند پاسخ مشخص دارد.
او میگوید: «در دورههای تاریخی مختلف این سرقت و از بین رفتن اشیاء و خروج آنها از کشور وجود داشته است. شاید اگر هرکسی وظایف خودش را درست انجام دهد، کمتر شاهد چنین اتفاقی باشیم.»
این باستانشناس تاکید میکند: «بخشی از ماجرا بهعهده مردم است. در قدم بعدی، شوراها و دهیاریها میتوانند کنترل کنند. بیشترین حفاظت برای این آثار همان اطلاعات مردمی است که در اختیار میراث فرهنگی قرار داده میشود. میراث فرهنگی بعد از این اطلاعات مردمی است که آگاه میشود که قرار است چه بلایی سر میراث بیاید؛ بنابراین در این میان نباید نقش مردم را نادیده گرفت. متاسفانه سودجویان که در هر زمینهای فعالیت میکنند، در این زمینه هم نهتنها به آثار تاریخی بلکه آثار طبیعی و حتی گاه فرهنگی هم صدمه میزنند.»
چوبک از باوری حرف میزند که به عقیدهاش گاهبهگاه سودجویان با تمسک به آن، دست به تخریب آثار میزنند: «مثلا برخی شنیدهاند که زیر امامزادهها گنج است، همین باعث میشود تا امامزادهها را تخریب کنند یا مثلا میگویند زیر تپهها گنج است، برخی سودجویان میروند و تپهها را تخریب میکنند. میگویند زیر درختان قدیمی گنج است، همین باعث میشود که درختان را هم تخریب کنند. این موضوع از توهم و شایعات نشأت میگیرد. ما سرزمین کهنسال باستانی هستیم، گوشهبهگوشه سرزمین آثار داریم، زندگی حدود یکمیلیونسال در این سرزمین جاری بوده و در دورههای مختلف هم آثار خودش وجود داشته که بهجا مانده است.»
او معتقد است که گاهی بهدلیل همین اتفاق و جلوگیری از تبعات، گاه اصلا اطلاع نمیدهند که آثاری پیدا شده است و خیلی از آثار بهدلیل همین موضوع از بین میرود. رئیس سابق پژوهشکده باستانشناسی ادامه میدهد: «من تصور میکنم اگر قانون رعایت شود و همه وظایف خود را انجام دهند، شاید کمتر شاهد چنین اتفاقاتی باشیم. لازم است که یگان حفاظت میراث فرهنگی هم در این میان تقویت شود.»
این باستانشناس کهنهکار در ادامه گفتگو از پیشنهاد قدیمی خودش صحبت میکند، یگانی تحت عنوان: «سپاه میراث فرهنگی». چوبک میگوید: «از فارغالتحصیلان باستانشناسی مرمت و حفاظت استفاده کنیم و اینها را در اقصینقاط کشور بهکار بگیریم. دراینصورت هم دانش این افراد زیاد میشود، هم اینکه حساسیتها بیشتر میشود و میتوانند با فرهنگسازی بین مردم، مردم را در حفاظت آثار با خود همراه کنند.»
این باستانشناس معتقد است که با یک اداره و یک وزارتخانه نمیتوان جلوی تخریب و در وهله بعد قاچاق آثار تاریخی و باستانی را گرفت: «من فکر میکنم این پیشنهاد ایجاد سپاه میراث فرهنگی میتواند دستکم تحرک و حضور را بیشتر کند. اینهمه نیرو را نمیتوان استخدام کرد درحالیکه در صورت رخدادن این اتفاق، جوانان حرفهای میشوند، کارآمد میشوند، دانششان بالا رود و این میتواند میراث فرهنگی را در انجام وظایفش یاری کند.»
«مشکلات حوزه میراث فرهنگی، مشکلات ریشهداری است، گاهی اینطور برداشت میشود که مثلا اگر مدیریت فعلی وزارت میراث فرهنگی تغییر کند، بسیاری از مشکلات حل میشود یا مدیران فعلی مسئول این مشکلات هستند. نه اینکه بخواهم از آنها رفعمسئولیت کنم، قطعا این موضوع هم بخشی از مشکل است. خیلی از مدیران، غیرمتخصص هستند و کارآمدی لازم را ندارند، اما واقعیت اینجاست که مسئله میراث فرهنگی فراتر از اینهاست؛ یک مسئله ریشهدار و مزمن است.»
حمیدرضا حسینی، پژوهشگر تاریخ در پاسخ به این پرسش که چرا آثار باستانی و تاریخی قاچاق میشوند، اینطور پاسخ میدهد. او معتقد است که مقوله میراث فرهنگی در ایران بهشدت دولتی و حاکمیتی است. او به روزنامه میگوید: «بیشترین نقش را در اداره میراث فرهنگی حاکمیت برعهده دارد، این موضوع یعنی شما اگر بر فرض یک خانه تاریخی داشته باشید و خودتان هم مرمتگر آثار تاریخی هم باشید و بخواهید خانهتان را مرمت کنید، بدون اجازه میراث فرهنگی نمیتوانید این کار را انجام دهید.
اگر شخصی مجموعهای از آثار تاریخی یا هنری را در اختیار داشته باشد و بخواهد در یک محلی از اینها یک موزهای درست کند که مردم بیایند و نگاه کنند، باید از میراث فرهنگی اجازه بگیرد و بدون مجوز این کار غیرقانونی است. درنتیجه همهچیز دست دولت است و در حوزه برنامهریزی و راهبری و اداره و نظارت میراث فرهنگی مسئولیت سنگینی برعهده میراث فرهنگی قرار گرفته است. این وزارتخانه که بیشترین مسئولیتها را دارد چند مشکل ریشهدار دارد.»
این دانشآموخته رشته تاریخ که سابقه روزنامهنگاری در حوزه میراث فرهنگی را هم دارد، معتقد است که امکانات و اعتباراتی که در اختیار این نهاد است، مطلقا متناسب با مسئولیتهایش نیست: «وزارت میراث فرهنگی برای اینکه بتواند امنیت آثار تاریخی را از این نظر که سرقت یا قاچاق نشوند، تامین کند، از نظر اینکه بتواند آثار تاریخی را حفظ و مرمت و معرفی کند و موزههای استاندارد داشته باشد و کاوشهای باستانی را در سطح وسیع انجام دهد، امکانات کمی در اختیار دارد و اگر زبدهترین نیروها هم بیایند و در این وزارتخانه کار کنند، تا حدی میتوانند وضعیت را بهبود ببخشند.
از حدی بیشتر بهدلیل همین عدم وجود امکانات لازم، نمیتوانند. در سالهای اخیر در بسیاری از مناطق که فعالیتی انجام میشود، با مشارکت و مساعدت خارجیهاست. همین الان که من با شما صحبت میکنم اگر در تخت جمشید کاوشهایی داریم، بهدلیل مشارکت و مساعدت ایتالیاییها و فرانسویهاست.»
او مشکل ریشهدار دیگری را که متوجه میراث فرهنگی کشور است، ساختار ناکارآمد وزارتخانه میراث فرهنگی میداند: «شما اگر داخل وزارتخانه میراث فرهنگی بروید، این نهاد در بهترین شکل خودش بیشتر متشکل از صنوف خاصی مانند معماران، مرمتگران، باستانشناسان و موزهداران است.
شما در این وزارتخانه نشانی از جامعهشناس، اقتصاددان و تاریخدان نمیبینید درحالیکه اینها تخصصهای بسیار لازمی هستند؛ بنابراین این سازمان متناسب با نیازی که دارد، بخشهای لازم به آن افزوده نشده و نیرویانسانی متخصص از همه رشتهها را هم در اختیار ندارد. مشکل بعدی این است که همین سازمان که تا اینحد وظایف سنگین دارد و بودجه و اعتبار هم در اختیارش نبوده است، چیزی بهاسم گردشگری هم به آن اضافه شده است.»
این پژوهشگر تاریخ میگوید؛ بخشی از گردشگری در ایران مربوط به جاذبههای طبیعی است و حتی در کشور، گردشگری درمانی و پزشکی هم داریم و ربطی به میراث فرهنگی ندارد: «تمرکز در این نهاد، متولی میراث فرهنگی را در سطح کشور از بین برد. مسائل گردشگری باید در سازمان دیگری حل میشد، اما اینها در همینجا برای هم تزاحم ایجاد میکنند؛ زیرا نوع اداره میراث فرهنگی، مخل فعالیتهای گردشگری است و بعضا فعالیتهای گردشگری هم مخل حفظ میراث فرهنگی است. برای نمونه موزههای ما هر زمان که دلشان بخواهد، میبندند و هر زمان که دلشان بخواهد، باز میکنند.»
موضوع دیگری که از سال ۸۲ بهبعد بهزعم حسینی اتفاق افتاد، از دست رفتن بعد تخصصی در سازمان میراث فرهنگی بود: «این سازمان تبدیل به حیاطخلوت سیاسیون شد. یعنی در کابینه به هرکسی میخواستند سهمی بدهند، او را سر سازمان میراث فرهنگی میگذاشتند.
همین شد که در دولت آقای احمدینژاد و دولت آقای روحانی، روسای سازمان میراثفرهنگی عوض شدند، همه هم افراد سیاسی و غیر متخصص. از زمان آقای مرعشی تاکنون که آقای ضرغامی وزیر است، یک رئیس متخصص یا وزیر متخصص این وزارتخانه نداشته است. این افراد که میآیند، با تیمهای غیرمتخصص و سیاسی راهی وزارتخانه میشوند و طبیعی است که اگر بخواهند کاری هم انجام دهند، نمیتوانند.» به عقیده او؛ همه این موضوعات دستبهدست هم دادند تا اثری مانند سنگنگاره ساسانی از کشور خارج شود.
از حفاظت فیزیکی قویتر تا تعیین مجازات. حسینی میگوید؛ همه راهکارها در جای خود میتوانند مفید واقع شوند: «قوانین میراث فرهنگی ایران بسیار مندرس است و برخی از آنها هیچ نسبتی با زمان حاضر ندارد، قانون حفظ آثار ملی که نام اصلی آن قانون حفظ آثار عتیقه است، داریم که در سال ۱۳۰۹ تصویب شده و از قوانین مادر میراث فرهنگی است، اکنون ما در سال ۱۴۰۲ هستیم و آن قانون هنوز سر جای خود است. قوانین حتما باید عوض شوند. حتما باید یک بازبینی در ساختار اداره میراث فرهنگی در دولت صورت بگیرد.
این وزارتخانه باید تغییر کند، حتما باید گردشگری از آن جدا شود که این هم بهنفع میراث فرهنگی، هم بهنفع گردشگری است و از آن مهمتر اینکه باید یک پشتوانه و سرمایه اجتماعی هم برای میراث فرهنگی فراهم شود. ما در کشور نمیدانیم چند اثر تاریخی داریم. اینکه در وزارتخانه میراث فرهنگی میگویند ما یک میلیون بنایتاریخی و ۲۰۰ هزار محوطه باستانی داریم، حرف بیمبنایی است و هیچ آمار درستی وجود ندارد. اما اجمالا میدانیم ما صدها هزار بنای تاریخی ارزشمند و محوطههای باستانی داریم.
وزارتخانه هرچقدر هم نیرو داشته باشد، نمیتواند بالای سر همه آنها کسی را بگذارد. لازم است که از پتانسیل اجتماعی هم استفاده شود. اکنون بسیاری از نهادها که سروکارشان با مردم و مسائل حساس است اینها یک تلفنی برای گزارشدهی دارند، این وزارتخانه این همه آثار تاریخی را میخواهد اداره کند، هنوز نتوانسته شماره تلفنی اعلام کند تا مردم بتوانند تخریب آثار باستانی را گزارش کنند.
این سازمان باید مقداری رابطهاش را با جامعه کنشگران مدنی و جامعهمدنی بهتر کند. در کنار آنها طبیعی است که برای حفاظت فیزیکی، استفاده از ابزارهای نوین و تکنولوژیهای جدید در دنیا میتواند به درجاتی کمک کند، اما چون وزارتخانه بودجه کافی در اختیار ندارد، از این نظر هم نمیتواند خیلی بهروز باشد.»