وضعیت صداوسیما چنان شده است که طرفداران ساختار حتی حاضر نیستند برخی از تولیدات فرهنگی خود را در این رسانه تبلیغ کنند، چه رسد به اینکه بخواهند موضوعی، چون حجاب را دستمایه تولیدات فرهنگی قابل انتشار در این رسانه بدانند. به تعبیر دیگر به علل گوناگون اعتبار این رسانه از میان رفته است و در بحرانی بزرگ غرق شده است.
عباس عبدی در اعتماد نوشت: شاید این پرسش در ذهن خیلیها مطرح شود که عاقبت این تقابل درباره حجاب و نیز سایر رفتارهای مورد اختلاف میان بخشهایی از مردم و حکومت به کجا میانجامد؟ برای پاسخ سه عامل را باید میان دو طرف مقایسه کرد؛ عامل اقناعی و تحلیلی، عامل فرهنگی و تبلیغی، عامل کارایی ابزار. شاید بتوان سرنوشت پدیدههای مورد مناقشه در صد سال اخیر را ذیل این سه عامل بررسی کرد. آنچه در ابتدا بیشتر برجسته میشود، عامل کارایی ابزار است، ولی واقعیت این است که دو عامل اقناعی و فرهنگی اهمیت زیادی دارند و به نوعی بر عامل کارایی ابزاری تاثیر میگذارند.
به نظر میرسد که دو عامل اول کلا به زیان ساختار رسمی است و دست بالا را طرف مقابل دارد. این ادعا از خلال گستره تحلیلها و توجیهات گوناگون در دفاع از آزادی پوشش زنان یا حداقل تعدیل مقررات کنونی، پیدا است. این وضعیت از سالها پیش آغاز شده است. ابتدا نوشتن کتاب و مقاله بود، به ویژه از طرف کسانی که مذهبی هم بودند. با پاسخ ندادن به آنها که در واقع پاسخی هم نداشتند، خود را با وجود قدرت حکومت و قانون، بینیاز از بحث و گفتگو دانستند.
نمونهاش کتاب حجاب در اسلام آقای ترکاشوند بود. البته این تنها مورد نبود، بلکه نقد برخی دیگر از احکام سنتی چه در حقوق مدنی و چه حقوق کیفری نیز رواج یافت، بدون آنکه پاسخی در خور و فارغ از اتکای به قدرت دریافت دارند. اکنون هم عمدهترین توجیهات آنان در دفاع از این مقولات، همانهایی است که ۷۰ سال پیش هم گفته میشد ولی پس از شکلگیری انقلاب در عمل بطلان آن استدلالها برجسته شده است.
تفاوت در عامل فرهنگی و تبلیغی خیلی بیشتر است. خلاقیتهای فرهنگی در شعر، موسیقی، طرح و گرافیک، فیلم و کلیپهای کوتاه و اطلاعرسانی و از همه مهمتر رسانههای مورد اعتماد برای انتشار آنها، میان دو گروه قابل مقایسه نیست. وضعیت صداوسیما چنان شده است که طرفداران ساختار حتی حاضر نیستند برخی از تولیدات فرهنگی خود را در این رسانه تبلیغ کنند، چه رسد به اینکه بخواهند موضوعی، چون حجاب را دستمایه تولیدات فرهنگی قابل انتشار در این رسانه بدانند. به تعبیر دیگر به علل گوناگون اعتبار این رسانه از میان رفته است و در بحرانی بزرگ غرق شده است. هنگامی که این دو عامل به سود یک طرف باشد، به سهولت موازنه قوا را بههم میزند، زیرا قدرت دو طرف در فراوانی افراد حامی و عوامل نرمافزاری و سختافزاری دو طرف خلاصه میشود. حال اگر قدرت یک طرف از حیث افراد و نرمافزاری رو به تزاید و گسترش باشد و طرف دیگر در ضعف قرار گیرد، موازنه به سود طرف اول خواهد بود، به شرطی که وارد مواجهه با قدرت سختافزاری نشود، چون در آن بخش موازنه به سود طرف مقابل است و حتی موجب ریزش سایر مولفههای قدرت نیز میشود.
ویژگی مهم قدرت مردمی و نرمافزاری متکی به خلاقیتهای فرهنگی و فکری و تبلیغی و پراکندگی و تنوع آنها است که میان میلیونها عامل و کنشگر جزو تقسیم میشوند و همین نقطه قوت آنان است، زیرا مقابله با این حد از تنوع و افراد از یک گروه کاملا متمرکز و بدون خلاقیت برنمیآید. ضمن اینکه سرعت گروه متمرکز و رسمی در اتخاذ تصمیم و اجرای آن بسیار کند است. کافی است که به همین سیاست اخیر درباره مواجهه دوربینی با پوشش خانمها توجه کنیم. چند ماه است که در انفعال هستند و برنامهریزی کردهاند برای چنین برخوردی. ولی حتی نمیتوان حدس زد که مواجهه طرف مقابل آنان با این روش چگونه است؟ چون طرف مقابلی که متمرکز باشد وجود ندارد. تعداد بیشماری افراد هستند که هر کس برحسب مورد و وضعیت خود اقدامی میکند و این موجب سرگشتگی در طرف رسمی برای مواجهه موثر با آنان خواهد شد.
درخصوص کارایی ابزار، دست حکومت به ظاهر باز است، زیرا قدرت سختافزاری را در دست دارد، ولی یک ویژگی مهم قدرت سختافزاری این است که بر اثر استفاده زیاد و نا بجا کند میشود و اثرگذاری خود را از میان میبرد. مثل چاقویی است که به جای گوشت، بخواهیم چوب را قطع کند. مساله تفاوت نگاه دو طرف به ماجرا است. اخیرا گفتهاند که فقط در استان کهگیلویه و بویراحمد، ۱۳۲۵ مورد پیام برای کشف حجابکنندگان فرستادهایم.
خوب جمعیت این استان زیر یک درصد یا به تعبیر دقیقتر ۷ در هزار جمعیت شهری کشور است و اگر از هر صد مورد کشف حجاب توانسته باشند فقط ۲ مورد را شناسایی کنند و با توجه به حضور بیشتر چنین زنانی در استانهای بزرگتر و شهریتر، طبعا باید حدود ده میلیون زن مشمول چنین رفتاری شوند. این چه سیاستی است که کل پلیس و دستگاه قضایی کشور را باید درگیر چنین مقابلهای کرد که بخش اعظم زنان کشور و خانوادهها را دربر میگیرد؟ این ابزار هر چه هم بُرنده باشد به سرعت کند و ناکارآمد میشود. بنابراین نیازمند یک تجدیدنظر اساسی در سیاستهای فرهنگی و اجتماعی هستیم.