در چهار سال گذشته ابوعزیتر و دو برادرش توجه پادشاه را به خود جلب کرده بودند یا به تعبیر دقیقتر «انحصار توجه پادشاه به آنها بود». یکی از آگاهان و خودیهای دربار میگوید که مشاوران تلاش کردهاند تا از نفوذ «عزیترها» بکاهند؛ اما بیفایده بود. حتی به نظر میرسد برخی از مقامها در انتشار مقالاتی مبنی بر افشای گذشته جنایتکارانه و زیادهخواهیهای ادعایی عزیتر دست به تبانی زدهاند.
پنج سال پیش، یک تصویر غیرمعمول در اینستاگرام ظاهر شد. این تصویر محمد ششم، پادشاه ۵۴ساله مراکش را نشان میداد که روی مبل در کنار مردی عضلانی با لباس ورزشی نشسته است. این دو مرد با پوزخندهای همسان مانند کودکانی در اردوی تابستانی در کنار هم قرار گرفته بودند. مراکشیها بیشتر به دیدن پادشاه خود بر تختی طلاکاریشده عادت داشتند. ماجرایی که در پسِ این تصویر وجود داشت عجیبتر بود. «ابوعزیتر» مرد ۳۲سالهای که در کنار پادشاه نشسته بود، از کهنه نیروهای سیستم زندان آلمان و همچنین قهرمان هنرهای رزمی مختلط (MMA) بود. از زمانی که او در سال۲۰۱۸ به مراکش نقلمکان کرد، بازخوردِ اینستاگرامیِ مملو از پیام او باعث وارد آوردن تکانی به نخبگان محافظهکار این کشور شد. این تکان فقط ماشینهای پر زرقوبرق نبود، بلکه لحن غیررسمی قابلتوجهی بود که در آن وی پادشاه را مورد خطاب قرار میداد. او در کنار یکی از آن عکسهای دونفرهشان در کنار هم نوشت: «پادشاه جانم! زبانم برای تشکر از تو به خاطر تمام کارهایی که برایمان انجام دادهای قاصر است.»
به گزارش دنیای اقتصاد، بحرانی در مراکش در حال شکلگیری است و این «کیک بوکسور درخشان» در قلب آن قرار دارد. این کشور یکی از نمونههای موفق در جهان عرب محسوب میشود. این کشور خودروسازی پررونقی دارد و بازارهای قرونوسطایی و «ریاض»های آرام آن گردشگران غربی را فریب میدهد. تو گویی مراکش تمام جذابیتهای خاورمیانه را دارد اما هیچکدام از آشفتگیهای آن را ندارد. اما جمعیت ۳۷میلیونی مراکش با همان مشکلاتی روبهرو است که در دهه گذشته بسیاری از مناطق جهان عرب را آزار داده است: مشاغل ناکافی، تورم فزاینده و سرویسهای امنیتی سرکوبگر. این امر تاکنون منجر به تحولات جدی نشده است و دلیل آن تا حدی به اجرای سریع اصلاحات قانون اساسی از سوی پادشاه در اوج بهار عربی در سال۲۰۱۱ بازمیگردد. اما اکنون آشفتگی در افق نمایان است و به گفته خودیها، شاه چندان حضوری در انظار ندارد.
در چهار سال گذشته ابوعزیتر و دو برادرش توجه پادشاه را به خود جلب کرده بودند یا به تعبیر دقیقتر «انحصار توجه پادشاه به آنها بود». یکی از آگاهان و خودیهای دربار میگوید که مشاوران تلاش کردهاند تا از نفوذ «عزیترها» بکاهند؛ اما بیفایده بود. حتی به نظر میرسد برخی از مقامها در انتشار مقالاتی مبنی بر افشای گذشته جنایتکارانه و زیادهخواهیهای ادعایی عزیتر دست به تبانی زدهاند. پادشاه غیرقابل نفوذ به نظر میرسد. اینگونه نیست که محمد ششم فقط حواسش پرت باشد، بلکه اغلب غایب از نظر است. او دوست داشت قبل از ملاقات با عزیترها به سفر و تعطیلات برود؛ اما به نظر میرسد که این تمایل بسیار بارزتر شده است. گاهی اوقات او خود را با برادران عزیتر در مزرعهای خصوصی در حومه مراکش محبوس میکند. گاهی اوقات این گروه به مخفیگاهی در غرب آفریقا میگریزد. هنگامیکه گابن بیمزه و کسالتبار میشود- یکی از اعضای همراه چنین مینالد: «آنقدر خستهکننده که فقط یک ساحل وجود دارد؛ اما هیچچیز و کار دیگری برای انجام دادن وجود ندارد.» - آنها به پاریس میروند. یکی از مقامهای سابق تخمین میزند که پادشاه سال گذشته ۲۰۰روز خارج از کشور بوده است.
محمد برای اولینبار در ۲۰آوریل۲۰۱۸ در مراسمی برای جشن گرفتن دستاوردهای عزیترها در MMA با آنها دیده شد. در عکسهایی که در مطبوعات منتشر شد، پادشاه و این سه برادر در کنار هم ایستاده و کمربند قهرمانی MMA را در دست دارند. با عمیقتر شدن دوستی آنها، عزیتر شروع به ارسال عکسهایی از خود با پادشاه کرد. او و برادرانش به خانواده سیار پادشاه - به گفته مقامها «مربیان شخصیاش»- پیوستند و خانواده و دوستان خود را هم با خود آوردند. از برخی جهات، این دوستی مفید بود. شاه - که در زمان ملاقات با این برادران مقداری اضافهوزن داشت- از مشکلات آسم و ریه گلهمند بود. این «مبارزان قفس» یک سالن بدنسازی در قصر دایر کرده و پادشاه شروع به ورزش کرد. بهتدریج پف صورتش از میان رفت و بهطور فزایندهای آرام و تقریبا متناسب به نظر میرسید. پادشاه بهنوبه خود برادران را غرق در سخاوت خود کرد. وقتی مادرشان درگذشت، به آنها اجازه داد تا او را در محوطه قصرش در طنجه دفن کنند. این برادران املاک و مستغلات ارزشمندی را در کنار ساحل بهدست آوردند و سبک زندگی خود را در رسانههای اجتماعی به نمایش گذاشتند. یکی از اعضای خانواده سلطنتی میگوید: «آنها از جتهای نظامی استفاده میکنند، کارت سفید دارند تا در کاخ هرطور که میخواهند عمل کنند، میتوانند به گاراژ بروند و ماشینهایی را که میخواهند بردارند. خیلی عجیب است.» («مجله ۱۸۴۳» این ادعاها را در این مقاله هم برای عزیترها و هم برای دولت مراکش مطرح کرد؛ اما هیچ پاسخی دریافت نشد.)
هر چه این برادران بیشتر شکوفا میشدند، مقامهای دربار بیشتر خشمگین میشدند. در تئوری، مراکش دارای سلطنت مشروطه است. در واقع، محمد بسیار فراتر از یک مقام تشریفاتی و بینفوذ است. او درباره هر موضوع مهمی حرف آخر را میزند و بدون او، جناحهای سیاسی کشور به نزاعهای بیفایده درمیغلتند. خاورمیانه مملو از خرابههای رژیمهایی است که نتوانستهاند در لحظات بحران قاطعانه عمل کنند. یکی از مقامهای سابق نگران است و میگوید: «ما یک هواپیمای بدون خلبان هستیم.» محمد از خجالتیترین رهبران خاورمیانه است. از زمانی که در سال۱۹۹۹ پادشاه شد، هرگز میزبان کنفرانس مطبوعاتی یا مصاحبه تلویزیونی نبود. او از نشستهای بینالمللی اجتناب میکند. هنگامیکه باید در «روز تاجگذاری»، یک رویداد سالانه برای بزرگداشت جانشینیاش، سخنرانی عمومی کند، به لکنت میافتد. رفتار او، تیشرتها و لباسهایی که میپوشد، همگی حاکی از تمایل او به چیزی غیر از یک حاکمِ باابهت است (اگرچه به نظر میرسد او از امتیازات مالیای که برخوردار است، خوشحال است). یکی از درباریان میگوید: «او به قدرت علاقهای ندارد. تنها چیزی که او میخواهد رهبریاش کند زندگیاش است.»
برخی از دانشگاهیان بر این باورند که نهاد سلطنت به مراکش کمک کرد تا از انقلابهایی که در سال۲۰۱۱ جهان عرب را درنوردید، اجتناب کند. بر خلاف روسایجمهورِ جمهوریهای همسایه، پادشاه به سرعت میتواند اصلاحات را مطرح کند؛ درعینحال که همچنان نماینده ثبات و تداوم است. احساس سلطنت در مراکش بهعنوان امری «جاودانه» و «باستانی» از دوران کودکی القا میشود. به دانشآموزان چنین آموزش داده میشود که بارگاه سلطنتیشان به قرن هشتم بازمیگردد. رمز و راز سلطنت با نمادها و آدابورسومی مانند «بیعت» سالانه تقویت میشود؛ یعنی زمانی که پادشاه از دروازههای کاخ خود بیرون میرود تا از سوی مقامهایی که جامههای سفید بر تن و کلاههای نوکتیز بر سر دارند و دست او را میبوسند، استقبال شود. میزی که او از آن سخنرانی سالانه تلویزیونی خود را ارائه میکند با پارچهای مزین به نشان خانوادگی سلطنت پوشانده شده است.در واقع قدمت این نشان خانوادگی سلطنت به سال۱۹۵۷ بازمیگردد. از نظر تاریخی، سلسله علوی که محمد از تبار آنهاست، سلاطینی بودند که قدرتشان میتوانست ناهمگون و پراکنده باشد نه یکدست.
هنگامیکه فرانسویها مراکش را در اواخر قرن نوزدهم مستعمره کردند، دولت را متمرکز و مرزهای آن را رسمیت بخشیدند. آنها همچنین اقتدار سلطان (که سپس «ملِک» شد) را تقویت و مراسم «روز تاجگذاری» را در دهه۱۹۳۰ معرفی کردند. آنها معاونان سلطان - یا « مخزن» - را به یک بوروکراسی مدرن تبدیل کردند. امروز «مخزن» یک دستگاه دولتی گسترده است که مقامات منتخب و منتصب را دربرمیگیرد. با تاکید زیاد بر پروتکلهای مفصل، «مخزن» بهخودیخود به نهاد و همچنین بسط سلطنت تبدیل شده است (مراکشیها همچنین از اصطلاح «مخزن» برای انتقال چیزی شبیه «دولت پنهان» [دولت موازی] استفاده میکنند که تاثیر نخبگان تجاری و سیاسی قدرتمند را توصیف میکند). شاه در قله این نظام قرار دارد. پس از بهار عربی برخی تغییرات در قانون اساسی اعمال شد که قدرت بیشتری به مقامهای منتخب میداد؛ اما پادشاه همچنان میتواند -در صورت تمایل- بهعنوان یک مستبد حکومت کند. او رئیس نیروهای مسلح و مرجع قضایی نهایی است و میتواند پارلمان را با فرمان سلطنتی منحل کند.
پدر محمد، یعنی حسن دوم، قدرت سلطنتی را بهطور کامل اعمال میکرد و نگران این قدرت بود. یکی از دوستان خانواده به یاد میآورد: «او بهطور بیوقفه فردی سلطهجو بود و در همهچیز دخالت میکرد و بینهایت سختکوش بود.» شخصیتی باشکوه که حرمسرای مخفیانهای متشکل از ۵۰زن صیغهای داشت، هرگز شادتر از زمانی نبود که در اجلاس سران عرب با سیگاری در دست ایستاده بود. حسن در راستای تنبیه دشمنانش، «مخزن» را تعطیل کرد. به دستور او رعیت را در زندانهای مخفی از مچ پا آویزان میکردند. پادشاه یکبار در سال۱۹۹۴ با ادعای تأسی از پیامبر اسلام اعلام کرد: «هرکس از من نافرمانی کند، خدا را نافرمانی کرده است.» محمد در سایه پدر طلبکارش بزرگ شد. برنامه مدرسه او در ساعت ۶صبح با یک ساعت تلاوت قرآن آغاز میشد. بعد درسها شروع میشد. او در کالجی که مخصوص او در داخل دیوارهای کاخ ساختهشده بود، تحصیل کرد. پدرش میخواست محمد فشار رقابت را احساس کند. بنابراین مدرسه پسرش متشکل از ۱۲همکلاسی دستچین شده بود که هوش خوبی داشتند.
به گزارش «Le Roi prédateur» [شاه درنده]- زندگینامه محمد که در سال۲۰۱۲ توسط دو روزنامهنگار فرانسوی منتشر شد - شنیده شد که یکبار ملک حسن به نوچههایش دستور میدهد تا پسرش را بهدلیل عقب ماندن از سایر دانشآموزان ۲۰ضربه شلاق بزنند. (نویسندگان بهتازگی در فرانسه بهدلیل تلاش برای باجگیری از دولت مراکش محکوم شدند، اگرچه خود کتاب همچنان موردتوجه است. گزارش شده است که آنها درخواست تجدیدنظر را آغاز کردهاند.) محمد در کودکی به هر چیزی که دنیا را در جاهای دیگر تجسم میکرد، علاقهمند بود. یکی از دوستان دوران کودکیاش میگوید: «او هرگز از دیوارهای کاخ آنسوتر نرفت و درباره آنچه فراتر از آن بود خیالپردازی نمیکرد.» یکی از آهنگهای موردعلاقه او «صبحانه در آمریکا» از گروه راک انگلیسی سوپرترامپ بود. او در زبان[های خارجی] عالی بود و اندکی پس از پایان کارشناسی ارشد خود در حقوق عمومی در رباط به خارج از کشور رفت. او بهطور رسمی در کمیسیون اروپا مشغول به کارآموزی بود؛ اما به نظر میرسد که زندگی شبانه اروپا بیشتر از اتاقهای کمیته[اروپا] برای او جذابیت داشته است. طبق بیوگرافی دیگری از محمد به قلم «فران سیلز آیگه، روزنامهنگار «ال پاییس»، جاسوسان حسن به او اطلاع دادند که شاهزاده جوان در «بارها» رفتوآمد دارد.
نارضایتی شاه از پسرش بیشتر شد. یکبار گزارش شد که او با ناامیدی گفت: «یک خطای کروموزومی.» ملک حسن، پسرش محمد را برای تحصیل در رشته حقوق به «نیس» فرستاد و وزیر کشورش را فرستاد تا او را زیر نظر داشته باشد. با گذشت سالها، به نظر میرسید که پدر و پسر از هم جدا شدهاند. محمد حتی زمانی که به مراکش بازگشت، از پدرش حسن اجتناب کرد. محمد در سفرهای داخلیاش، بیشتر وقت خود را در «آمنزیا»، یک کلوب زیرزمینی شلختهوار در پایتخت گذراند. همانطور که «Le Roi prédateur» روایت میکند، بهترین دوستِ محمد از دوران مدرسه، یعنی «فواد علی الحمه»، آسانسوری را از بالای آپارتمان او نصب کرد که به پایین آمنزیا فرود میآمد. هنگامیکه حسن در ژوئیه۱۹۹۹ درگذشت، محمد طی مراسم تشییع جنازه به شکلی وظیفهشناسانه گریه کرد. اما دوستان احساس کردند که باری از دوش او برداشته شده است. برای مدتی، به نظر میرسید که او قرار است پادشاهی پرانرژی و مدرن باشد. او به سرعت به نخبگان مراکشی و آدابورسوم آنها حمله کرد. همچنین نمیتوانست از چشم او دور بماند که برخی از درباریان که اکنون دست او را میبوسند، همان کسانی بودند که به پدرش کمک کرده بودند او را قلدرمآبانه تحقیر کند.
در عرض چند ماه پس از تصاحب تاجوتخت، او شروع به اخراج مقامهای ارشد کرد؛ این اخراج از زمانی کلید خورد که شایع شده بود وزیر کشور از او در «نیس» جاسوسی کرده است. او یک «کمیسیون برابری و مصالحه» را برای بررسی موارد نقض حقوق بشر در زمان پدرش منصوب کرد. او «مدونه»، قانون حقوقی اسلامی را اصلاح کرد و طلاق برای زنان و جدایی آنها از شوهرانشان را آسانتر کرد. او شبکهای از بزرگراهها و راهآهنها را در سراسر کشور ساخت. اگرچه فرآیند لیبرالیزاسیون در دوران حسن آغاز شده بود، اما مطبوعات مراکشی محمد را بهعنوان «ناجی»ای معرفی کردند که سرانجام این پادشاهی فئودالی را به عصر مدرن خواهد آورد. برای کمک به مدیریت فشارها در برابر این اصلاحات، محمد دوستان مدرسهای خوشگذران خود را به سمتهایی در مخزن منصوب کرد؛ اما به نظر میرسید که آنها با تمایل او برای متزلزل کردن اوضاع اشتراک نظر ندارند. به گفته یکی از خودیهای سابق سلطنتی، دوستان پادشاه مشتاق بودند که او کارهای متعارف را انجام دهد و زن بگیرد. او در سال۲۰۰۲ با «سلما»، مهندس کامپیوتری که برای شرکت سلطنتی Ona Group کار میکرد، ازدواج کرد. یک سفیر سابق غربی میگوید: «او مجبور بود یک وارث و یک ولیعهد بسازد. او کار خود را کرد.»
به گفته یکی از منابع آگاه و خودیهای سابق، شور و شوق محمد برای حکومت در چند سال اول قدرتش کاهش یافت. به نظر میرسید که مخزن او را به دام انداخته باشد و میل قدیمی به تحقیر و دستکم گرفتن اقتدار بازگشت. یکی از دوستان دوران کودکیاش میگوید: «هرچه بزرگتر میشود، رفتارش جوانتر [شاید کودکانهتر] میشود.» او زمان بیشتری را در خارج از کشور با هنرمندان، بازیگران، کمدینها و رپرها میگذراند. او به مناسبت تولد ۳۸سالگی خود بهشدت به عیش و نوش پرداخت و با جت شخصی خود همراه با «لو بگا»، ستاره پاپ آلمانی، به پرواز درآمد. در ساعت ۲ بامداد، پادشاه که یکی از القابش «امیرالمومنین» است، از او خواست «نقش یک ژیگولو» را بازی کند. محمد زمان زیادی را صرف پیگیری عشق خود به موسیقی، بهویژه رپ شمال آفریقا کرد. او بهشدت از «هوگرا» عصبانی بود؛ احساس تحقیر و ناتوانیای که بسیاری از جوانان شمال آفریقا به آن مبتلا بودند.
در سال۲۰۱۳ او یک مدال سلطنتی به «دان بیگ»، خواننده رپ گانگستر مراکشی داد. او این پادشاهی را به مرکزی برای هنرمندانی مانند «متخ جیمز»، خواننده رپ کنگویی و «رد وان»، تهیهکننده مراکشی «لیدی گاگا» تبدیل کرد. بسیاری از مراکشیها از پادشاه خود هیجانزده بودند. «مخزن» و نخبگان، بهویژه از زنان هرزه اطراف او وحشت داشتند. این سالهای سرگردان برای سلامتی محمد خوب نبود. او برای پنهان کردن زائده روی چشم چپش در فضای بیرون شروع کرد به زدن عینکهای گُنده مُنده. با بالا رفتن از پلههای کوتاه نفسنفس میزد. در این هنگام، عزیترها سر رسیدند. عزیترها از یک شهر کوچک به نام «فریچن» در حومه شهر کلن آمده بودند. تاریخ و سابقه «فریچن ها» به «عصر تاریکی» بازمیگردد. نگرش به مهاجران و اقلیتها در آنجا نیز به زمانهای گذشتهتر بازمیگردد. تا سال۲۰۱۸، نام کارناوال محلی به یک توهین نژادپرستانه اشاره داشت. مسلمانان این شهر خیلی آفتابی نمیشوند. مسجد محلی خانهای است نامحسوس که هیچ نشانهای از عبادتگاه بودن در خود ندارد. والدین عزیتر از «ریف» میآیند؛ کوههای بربر در شمال مراکش.
آنها بر اساس برنامه «گاستاربایتر» آلمان مهاجرت کردند؛ یک طرح ویزای ثابت که پس از جنگ جهانی دوم و زمانی که دولت آلمان غربی به دنبال نیروی کار ارزان و موقت خارجی بود، معرفی شد. محدودیت روادید بعدها لغو شد و بسیاری از این کارگران ترجیح دادند برای همیشه بمانند؛ اما اغلب برای ادغام در جامعه با مشکل مواجه بودند. برخی بیش از گذشته هویت اسلامی خود را پذیرفتند. پدر عزیترها مسجد محلی را اداره میکرد. او پسرانش را به تأسی از نام سه خلیفه اول، ابوبکر، عثمان و عمر نامگذاری کرد و آنها را به آکادمی ملک فهد در بُن فرستاد؛ مدرسهای عربزبان که توسط عربستان سعودی تامین مالی میشد. دو تا از سریعترین راهها برای فرار از طبقه پایین گاستاربایتر، «جرم و جنایت» و «ورزش» بود. عزیترها هر دو شغل را دنبال کردند. در دوران نوجوانی، «ابو» و دوقلوی همسانش «عمر» درگیر حواشی خشونتآمیز در کلوب شبانه کلن شدند: «ابو» بعدها به یک روزنامه آلمانی اعتراف کرد که «تقریبا هر روز» مردم را مورد ضرب و شتم و دزدی قرار میداد. «ابو» در سال ۲۰۰۴ بهدلیل شرکت در حمله به تاجری که سوخت سبکتری مصرف کرده بود و سپس خودروی «فراری»اش را ازدستداده بود، به دو سال زندان محکوم شد. او مدت کوتاهی پس از آزادی بهدلیل مشت زدن بهصورت دوستدخترش در بازار کریسمس و سوراخ کردن پرده گوش او به دادگاه بازگشت.
وقتی سالها بعد از او درباره گزارشهای روزنامهها درباره سوابق کیفریاش پرسش شد، این مبارز نبردهای قهرمانی UFC، با انگلیسی دستوپاشکسته پاسخ داد: «وقتی جوان هستیم، همه اشتباه میکنیم.» پسازآن، او به ورزش روی آورد؛ ابتدا «کیک بوکسینگ» و سپس MMA. او آنقدر خوب پیش رفت که در سال ۲۰۱۸ برای مبارزات UFC در هامبورگ انتخاب شد (و در این مسابقه هم پیروز شد). برادر کوچکترش «عثمان» نیز یک مبارز MMA بود. «عمر» دوقلوی «ابو»، هر دو را مدیریت میکرد. این برادران برای بسیاری از مهاجران شمال آفریقای کلن، قهرمان بودند. روزنامههای استانی «ابو» و «عمر» را «دوقلوهای بیرحم» مینامیدند. آنها با برخی از مشهورترین افراد در آلمان بُر خوردند: فوتبالیستها و قهرمانان مسابقات اتومبیلرانی، بازیگران و ستارههای پورن. در میان دوستان مشهور و تازه پیداشدهشان «رد وان»، تهیهکننده لیدی گاگا، قرار داشت که بنا به گزارشها، بهعنوان «سفیر غیررسمی» ملک محمد ششم در کسبوکار موسیقی خدمت میکرد. به گفته یکی از دوستان دوران کودکی محمد، «رد وان» همراه خود «ابو» را به مراکش آورد و او را به همراهان و دستگاه سلطنت معرفی کرد.
از این مرحله به بعد، مسابقات «ابو» کمتر و کمتر میشود. به نظر میرسید او «قصر» را به «رینگ» ترجیح میداد. گزارش شده است که ملک محمد «ابو» و برادرانش را به گشتوگذار در قایق بادبانی امیر قطر- لوسیل- برد و با آنها در «سیشل» میهمانی داد. طبق گزارشی که در رسانههای اسپانیایی منتشر شد، محمد جتهای شخصی خود را به این برادران قرض داد. عزیترها یک «فستفود» در «خلیج مارینا» واقع در طنجه (یکی از مراکز توسعه لوکس جدید پادشاه) افتتاح کردند. «محمد» حتی پسر و وارث خود «حسن» را فرستاد تا در افتتاحیه، همبرگرهایشان را امتحان کند. «ابو» نشان سلطنتی خانوادگی را روی جامههایش دوخته بود. طبق گزارشی در رسانههای مراکشی، اگر کسی جلوی او را میگرفت، خود را «ناس دیال ملک» (یکی از کسان پادشاه) مینامید. به «ابو» برخی وظایف رسمی داده شد. «محمد» او را مسوول یک انجمن ورزشی کرد که فوتبالیستهای معروف را به مراسمی برای جشن الحاق صحرای غربی به مراکش در سال۱۹۷۶ دعوت میکرد. خودیها و درباریان «مخزن» شروع به شکایت کردند که «ابو» و برادرانش طوری رفتار میکنند که گویی آنها خانواده سلطنتی هستند. یکی از درباریان گلهمندانه میگوید: آنها «به وزرا امرونهی میکنند.» یک تاجر میافزاید: «آنها با فرمانداران استانها مانند رانندگان خود رفتار میکنند.» یکی از دوستان سابق میگوید: «پادشاه برای همه وزیرانش کاملا روشن کرده است که آنها میتوانند از جانب او صحبت کنند. آنها میتوانند با وزارتخانهها تماس بگیرند تا برای هر موردی که میخواهند با دسترسی مستقیم و بدون محدودیت مجوز بگیرند.»
در اوج وحشت رازداران سابق، عزیترها جایگزین آنها بهعنوان «محرمهای راز» پادشاه شدند. حالا این پسران فریچن هستند که تصمیم میگیرند چه کسی مورد توجه قرار گیرد و چه کسی رانده شود. گزارش شده است که گاهی به مقامهای ارشد «در خروجی» نشان داده شده است. یکی از اعضای سابق حلقه داخلی دربار میگوید: «آنها حتی از خواهران و پسرعموهای شاه و درباریان میخواهند که آنجا را ترک کنند.» رفتار عزیترها و امتیازاتی که به دست آوردهاند، «مخزن»ها را عصبانی کرده است. «مخزن»ها استادی در صنایعدستی را ارج مینهند؛ اما عزیترها «زلم زیمبو»ها را ترجیح میدهند. در مارس۲۰۲۲، برادران عزیتر یک فستفودی دیگری را در امتداد رودخانه رباط افتتاح کردند و یک لامبورگینی صورتیِ روشن را بیرون آن پارک کردند. برای تاثیرگذاری بیشتر، آنها یک اسب شاخدار صورتی بزرگ، زرافه صورتی و دو اسب نر آبی را در ورودی این فست فودی اضافه کردند. در کنار آن، آنها یک مغازه دونات فروشی با تاجی روی آرم آن و یک تخت غولپیکر ساختهشده از دونات در بیرون راهاندازی کردند. برای برخی از مراکشیها این یک نفس تازه بود. نخبگان مراکشی مردم را برای مدت طولانی در یک فرهنگ خفهکننده که «اقتدار» و «سنت» را میپرستید گرفتار کرده بودند. به نظر میرسد که این «دوقلوهای خشن» فریچنی میگفتند همه اینها یک شوخی است. اگر «مخزن» میتوانست توسط یک نفر نمایندگی شود، آن فرد ممکن است «عبداللطیف هاموچی»، تزار امنیتی محزونِ مراکش باشد. هاموچی تا مغز استخوان یک بوروکرات است. او که اصالتی فروتنانه داشت، با سختکوشی وسواسگونه از صفوف پلیس صعود کرد و پلههای ترقی را یکبهیک پیمود.
برخلاف پادشاه، او بهندرت به تعطیلات میرود. او در سال ۲۰۰۷ رئیس سازمان اطلاعات داخلی کشور شد. او در سال ۲۰۱۵ مسوولیت امنیت ملی و پلیس را نیز بر عهده گرفت. از آن زمان، هاموچی بسیاری از اصلاحات لیبرال سالهای اول سلطنت محمد را به عقب انداخته است. او دانشگاهیان مستقل، روزنامهنگاران، بازرگانان و وکلایی را که از آنها [عزیترها] دفاع میکردند، به محاکمه سپرد. فعالان حقوق بشر به دهها سال زندان محکوم شدند. با کمک هاموچی، یک جبهه مطبوعاتی جدید شکل گرفت که بیش از هر چیز به نهاد امنیتی وفادار بود. یک تاجر مراکشی میگوید: «مطبوعات به هاموچی بیش از پادشاه احترام قائلند.» سرویسهای امنیتی مراکش مدتهاست که از روشهای اجباری برای ساکت کردن منتقدان استفاده میکنند؛ اما حکمرانی هاموچی بهطور خاص با یک اقدام مرتبط است: باجخواهی جنسی. روزنامهنگاران و مخالفان میگویند که ماموران امنیتی مخفیانهترین و خصوصیترین لحظات آنها را ضبط کرده و سپس با شواهد و مدارک به سراغشان میروند. کسانی که به مبارزه با رژیم ادامه میدهند متوجه میشوند که ویدئوهای سازشکارانه برای بستگان آنها ارسال میشود یا در رسانههای وفادار به هاموچی انتشار مییابند. برخی اهداف به دادگاهها کشیده میشوند و بهدلیل تجاوز جنسی یا داشتن رابطه جنسی خارج از ازدواج که در مراکش جرم است، تحت پیگرد قانونی قرار میگیرند. بسیاری از مراکشیها تصور میکردند که هاموچی در حال جمعآوری شواهد درباره عزیترها بوده است. (یک وبسایت تحقیقاتی فرانسوی در سال۲۰۲۱ گزارشی را منتشر کرد که در آن ادعا شده بود که هاموچی دستور داده که نرمافزارهای جاسوسی روی تلفنهای همراه دهها سیاستمدار، روزنامهنگار و سایر شخصیتهای عمومی قرار داده شود. «عمر» برادر «ابوعزیتر» در لیست اهداف احتمالی قرار داشت. او این موضوع را که قربانی نظارت است، رد میکند.)
برخی از مراکشیها فکر میکردند که مساله این نبود که آیا هاموچی بر برادران عزیتر نظر دارد و قصد پروندهسازی برایشان دارد یا نه، بلکه این بود که او چگونه از آن استفاده خواهد کرد. حواسپرتی شاه مشکلاتی را ایجاد کرده است. مقامها که باید سه آزمایش کووید قبل از ملاقات با پادشاه انجام میدادند، از تمام کنسلیهای لحظهی آخری ناامید میشدند (یکی از سفیران خارجی که در تقلا برای ارائه استوارنامهاش بود ناامیدانه گفت «۱۹بار» دیدارش لغو شده است). هر زمان که پادشاه دوباره در دربار ظاهر میشد، گردابی از فعالیت به همراه میآمد. او یکبار به سرعت به ۳۶ سفیر در یک بعدازظهر اعتبارنامه اعطا کرد و به نظر میرسید که عجله دارد تا دوباره فرار کند. قرنطینههای کووید در سالهای ۲۰۲۰ و ۲۰۲۱ غیبتهای او را مخفی کرد؛ اما آنها را بهطور کامل پنهان نکرد. در همین حال، مراکش ناآرام شده است. ثروت رو به رشد نخبگان، از جمله خود محمد - که توسط «تاتلر» تخمین زده شد که پنجمین پادشاه ثروتمند جهان در سال ۲۰۱۹ بود - حتی قبل از همهگیری شروع به جلب توجه کرده بود. شرکتهای هلدینگ سلطنتی، بخشهای بزرگی از اقتصاد مراکش را کنترل میکنند. یک آهنگ رپ در اعتراض به نابرابری ثروت به نام «زندهباد مردم» طی چند هفته پس از انتشار در اکتبر۲۰۱۹ بیش از ۱۶میلیون بازدید در یوتیوب داشت.
بسیاری اشعار این آهنگ را حمله مستقیم به پادشاه میدانستند. اشعار آن میگوید: «درباره گنجهای کشور از من نپرسید. چه کسی ثروتش را غارت کرد؟ چه کسی از دو دریا و معادن آن سود میبرد؟» کووید صنعت گردشگری کشور را به بنبست کشاند و بسیاری از مشاغل کوچک را ویران کرد. پادشاه تدابیر تسکیندهندهای را ارائه کرد؛ اما این کافی نبود تا خشم را متوقف کند. هواداران «راجا کازابلانکا»، محبوبترین تیم فوتبال پادشاهی، در تراسها شروع به شعار دادن کردند: «شما دزد هستید.شما ثروت کشور را میدزدید.» اولین نشانه مبنی بر اینکه «مخزن» در حال مقابله با کسانی بود که مسوول منحرف کردن توجه پادشاه بودند، در دسامبر۲۰۲۰ بود، یعنی زمانی که مقالهای درباره برادران عزیتر در مطبوعات مراکش منتشر شد. «شهرت بد سهگانه عزیتر»، تیتر بارلامانه، یک وبسایت طرفدار مخزن بود و آنها را بهعنوان «کلاهبرداران بدنام» با «تمایلات غیراخلاقی» توصیف کرد. یکی دیگر از دستههای وفادار به این نهاد، هِسپِرس، گفت که برادران «نفوذی شبیه راسپوتین» داشتند. کمتر کسی شک داشت که عوامل هاموچی در آن نقش داشته باشند.
در ماههای بعد مطالب اهانتآمیز بیشتری درباره عزیترها منتشر شد. «شوف تی وی» تصاویری از برادران را پخش کرد که خود را به جلوی صف در یک بیمارستان دولتی هل میدادند. «هسپرس» سوابق کیفری آلمانی ابوعزیتر را در مارس گذشته منتشر کرد: «سرقت، اخاذی، کلاهبرداری، خشونت فیزیکی، توطئه جنایی، سرقت و تکرار جرم، کلاهبرداری رایانهای، رانندگی بدون گواهینامه، آسیب بدنیِ منجر به ازکارافتادگی دائمی، ضرب و شتم، قاچاق مواد مخدر، جعل و مقاومت در برابر ضابطان قانون؛ یک شجرهنامه باورنکردنی.» مقاله دیگری از هسپرس بهتفصیل ولخرجیهای ادعایی ابوعزیتر که شامل رانندگی با بوگاتی ویرون ۳میلیون یورویی بود، پرداخت. این یک حمله بیسابقه به حلقه داخلی سلطنت بود. برخی از مراکشیها از اینکه یک بخش از نخبگان به جان بخش دیگر میافتند، احساس شادمانی کردند. «هیثم منصوری» روزنامهنگار مخالفی که به اتهام زنای محصنه زندانی شده بود، پرسید: «با توجه به اینکه مخزن از رابطه جنسی بهعنوان روشی برای مشروعیتزدایی استفاده میکند، چرا باید به برادران رحم کند؟» اگر قرار بود داستانهای مربوط به عزیترها باعث شرمساری پادشاه برای ازسرگیری نقش سنتی شود؛ اما نتیجه معکوس داشت: به نظر میرسد این رسوایی او را دورتر و دورتر کرد. تابستان گذشته او برای اقامت ۵ماهه به پاریس نقلمکان کرد. این امر بهظاهر برای نزدیک شدن به مادر پیرش بود که در حومه مجلل Neuilly زندگی میکند؛ اما تعداد کمی این توضیح را قانعکننده یافتند. برخی از اطرافیان پادشاه بهطور خصوصی گفتند که او بداخلاق است و قهر میکند و تا زمانی که مخزن به او درباره نحوه زندگی امرونهی کند، از آنها دوری خواهد کرد. یکی از معتمدان میگوید: «ملک محمد مخزن را دشمن میبیند. او از اول علیه مخزن بود.» تبعید شاه به فرانسه غیرازاینکه بگوییم تبعیدی مجلل است چیز دیگری نبود. در بیشتر سال۲۰۲۲ او زمان خود را بین یک عمارت نزدیک برج ایفل و یک قلعه با دیوارهای بلند در تپههای «بتز» در شمال شرقی کشور تقسیم کرد.
اما حتی در آنجا هم به نظر میرسید که فرار کردن برای او سخت است. تعداد معدودی از درباریان که هنوز همراه او بودند، از ترس اینکه «مخزن» سخنان آنها را گوش نکند، سیمکارت خود را بهطور مکرر تعویض میکردند. آنها در آخرین لحظه آدرس مکانهای ملاقات را تغییر میدادند و قبل از صحبت به اطراف آنها نگاه میکردند. در اکتبر، محمد برای افتتاح پارلمان به مراکش بازگشت؛ اما او بهزودی دوباره به «گابن» رفت. گفته میشود که محمد با منزویتر شدن، خشمگینتر میشود و به بازدیدکنندگان معدودی که برای دیدن او میآیند سخنان نیشدار میگوید. او برای شرکت در مراسم تشییعجنازه ملکه الیزابت دوم در لندن یا نشست سران اتحادیه عرب در الجزایر یا رشته موفقیتهای مراکش در جامجهانی بسیار بیحوصله بود (اگرچه در خیابانهای رباط رانندگی کرد تا با هواداران جشن بگیرد). هنگامیکه نخستوزیر اسپانیا در اوایل سال۲۰۲۳ برای بهبود روابط بین دو کشور پس از بحران دیپلماتیک بر سر صحرای غربی وارد رباط شد، پادشاه آنجا نبود. وضعیت در مراکش همچنان بیثبات است. اگرچه گردشگری دوباره رونق گرفته است، اما کاهش عرضه انرژی و غذا پس از حمله روسیه به اوکراین باعث افزایش تورم شده است. هزینههای غذا در ژانویه تقریبا ۱۷درصد بیشتر از شروع سال قبل بود. دولت یک برنامه حمایتی را اجرا کرده که شامل یارانه برای کالاهای اصلی است. اما مراکشیهای فقیر همچنان در رنج هستند. دانستن اینکه نخبگان مراکشی چقدر پول انباشتهاند، بعید است به روحیه آنها کمک کند (یک سند افشاشده درباره اسناد مالی فراساحلی به نام «اسناد پاندورا» در پایان سال۲۰۲۱ این موضوع را روشن کرد.)
معدودی از مراکشیها جرات کردهاند کلمه «استعفا» را به زبان بیاورند. صحبتهایی از «الگوی اسپانیایی» مطرح است؛ اشارهای به «خوآن کارلوس» اسپانیایی که پس از یکسری رسواییها متقاعد شد تا تاجوتخت را تحویل دهد. برخی به پسر ۱۹ساله محمد، به نام حسن بهعنوان جانشین نگاه میکنند. دیگران به برادر کوچکتر پادشاه یعنی «رشید» مینگرند. اما پادشاه یک برتری نسبت به خوآن کارلوس دارد. در مراکش، پادشاه، نه پارلمان، حاکم است و محمد هیچ نشانهای از بازنشستگی محترمانه نشان نمیدهد. به نظر میرسد پادشاه با وجود بیزاریاش از این شغل، بهطور فزایندهای علاقهمند به امتیازات این منصب شده است. یکی از معتمدان میگوید اگر «مخزن» بخواهد پادشاه را بازگرداند، باید شروط پادشاه را بپذیرد و عزیترها را هم بپذیرد. تا آن زمان، بنبست ادامه خواهد داشت. در لحظات جنگ، مشاوران محمد حتی از اخراج روسای امنیتی از جمله هاموچی سخن میگویند. بعید است «مخزن» چنین حرکتی را بپذیرد. کودتای نظامی علیه شاه غیرقابلتصور نیست. روسای امنیتی ملک حسن دو بار تلاش کردند تا او را سرنگون کنند. متغیر ناشناخته در تمام این محاسبات «تحولات در خیابانها» است. هزاران نفر در اواخر سال گذشته در پایتخت دست به تظاهرات زدند و علیه «استبداد» و هزینههای بالای زندگی اعتراض کردند. خشکسالی وحشتناک در حال حاضر بر نارضایتی افزوده است. اعتراضات بیشتر در حال گسترش است. یکی از خودیها میگوید: «احساس میکنید در یک انبار باروت زندگی میکنید.» لحظاتی ازایندست رهبری را برای کنترل امور فرامیخواند. اما محمد و برادران عزیتر به ساحل رفتهاند.
منبع:نیکلاس پلهام/ خبرنگار اکونومیست