احسان هوشمند در یادداشتی در روزنامه شرق به مشکل جدید مهاجران افغانستانی در ایران برای تهیه نان و استفاده از حمل و نقل عمومی پرداخت و نوشت: اگرچه آمار دقیقی از میزان و تعداد مهاجران افغانستانی در دسترس نیست، اما برخی برآوردها نشانگر حضور بیش از پنج میلیون نفر از شهروندان مهاجر افغانستانی در ایران است. بخشی از این مهاجران از دهههای پیش به همراه خانوادههای خود در ایران مستقر شدهاند و گروه درخور توجهی نیز به صورت موقت و در دورههای چندماهه یا چندساله میان ایران و افغانستان در حال رفتوآمد هستند.
بسیاری از مهاجران افغانستانی در دهه اخیر موفق به ثبتنام فرزندانشان در مدارس دولتی شدهاند؛ به شکلی که امروزه حدود ۶۰۰ هزار نفر از دانشآموزان افغانستانی در دورههای مختلف آموزش عمومی در ایران تحصیل میکنند. صدها هزار نفر از نیروی کار افغانستانی نیز در بخشهای مختلف اقتصادی کشور و در بسیاری از استانها و شهرستانهای کشور بهویژه بخشهای شمال شرقی، شرق، جنوب و مرکز کشور اشتغال دارند.
۱- پیوندهای عمیق تاریخی، زبانی و فرهنگی میان ایران و افغانستان موجب شده تا بسیاری از شهروندان مهاجر افغانستانی ایران را برای زندگی در مهاجرت انتخاب کنند. ایران نیز برای عبور و مرور این شهروندان در مرزهای طولانی دو کشور مقررات سختگیرانه و موانعی جدی ایجاد یا مستقر نکرده است.
از سراسر وب
به سخن دیگر، برخلاف سیاست مهاجرتی در بسیاری از کشورهای جهان که مثلا سرمایه نقدی درخور توجه یا سواد و تخصص یا شاخصهای فرهنگی، مذهبی و سیاسی و دیگر شاخصها را ملاک انتخاب و گزینش مهاجر به درون کشورشان تعریف کردهاند، در ایران هیچ سیاست روشن مهاجرتی وجود ندارد و هر شهروند افغانستانی با هر سرمایهای یا بدون هیچ سرمایهای، با هر میزان از سواد یا بیسوادی مطلق، در هر گروه سنی و در هر زمانی که اراده کند میتواند از طریق مجاری رسمی یا غیررسمی به ایران مهاجرت کند. یعنی دولت ایران به دلایل مختلف خود را از سیاست گزینش مهاجر محروم کرده و سهلانگارانه با مهاجران افغانستانی برخورد میکند.
۲- اگر سیاست کشور مبتنی بر سهلانگاری در ورود مهاجران خارجی بهویژه مهاجران افغانستانی است، عقل و منطق حکمرانی ایجاب میکند که برای زندگی روزمره و فعالیتهای عادی این مهاجران نیز ظرفیتهای لازم تعریف و تدارکات لازم از قبل اندیشیده شود؛ مانند ادامه تحصیل، مناسبات پولی یا روابط کاری. در برخی موارد خدمات قابل قبولی در کشور ارائه میشود؛ مانند ثبتنام در مدارس دولتی و تحصیل رایگان.
بااینحال، در برخی موارد شوربختانه نتیجه مثبت سیاست قبلی تحت تأثیر بیتوجهی قرار میگیرد. مثلا اگر یک دیپلم افغانستانی که تمام دوره تحصیل خود را در ایران گذرانده است، بخواهد از طریق کنکور سراسری وارد دانشگاه شود، در صورت قبولی باید به افغانستان بازگردد و با پاسپورت آن کشور در دانشگاه ایران ثبتنام کند، حتی اگر رتبه تکرقمی کنکور را هم کسب کرده باشد! همین سیاست موجب شده تا بسیاری از شهروندان مهاجر افغانستانی عطای ادامه تحصیل در ایران را به لقایش ببخشند! این تعارض و تعارضهای مشابه در سیاستهای جاری و مقررات فعلی، اثر منفی عمیقی در افکار عمومی مهاجران بهویژه مهاجران داوطلب تحصیل در ایران ایجاد کرده است.
یا باوجود محدودیتهای قانونی، بسیاری از مؤسسات حقیقی و حقوقی مانند شهرداریها، برای کارهای خدماتی از مهاجران افغانستانی استفاده میکنند، اما در بخش حقوق انسانی منطبق با قانون کار در کشور، توجهی جدی به حقوق این دسته از مهاجران نمیشود.
۳- با وجود انجام سرشماری و آمایش مهاجران افغانستانی در کشور و حضور صدها هزار نفر از مهاجران برای تکمیل مشخصات فردی خود، متأسفانه در ماههای گذشته مهاجران افغانستانی با مشکلات دیگری دستبهگریبان شدهاند. ازجمله موارد به نظر ساده، اما پردردسر و ناامیدکننده میتوان به خرید نان با کارت بانکی یا استفاده از مترو با کارت بانکی اشاره کرد.
این در حالی است که مدتی است صدور کارت بانکی برای مهاجران افغانستانی متوقف شده و باوجود امید ایجادشده در میان مهاجران محترم افغانستانی، هیچ تسهیلاتی برای دریافت کارت بانکی برای کسانی که در طرح آمایش شرکت کردهاند و دیگر مهاجران افغانستانی تا امروز تعریف نشده است.
از آنجایی که در چند ماه گذشته هم نانواییهای کشور موظف به فروش نان به وسیله کارت بانکی برای همه خریداران ازجمله شهروندان افغانستانی شدهاند، بسیاری از این گروه قادر به تهیه کارت بانکی نیستند و در نتیجه برای خرید یکی از ضرورتیترین اقلام زندگی روزمره یعنی نان که قوت اصلی روزمره است، با مشکل، سختی و دشواری دستبهگریبان شدهاند. استفاده از برخی خدمات عمومی دیگر با همین محدودیت روبهرو است.
۴- مشخص نیست چرا مسئولان ذیربط در وزارت خارجه و وزارت کشور دراینباره اقدام فوری مشهودی در پیش نگرفتهاند. اگر مسئولان ذیربط از حضور این تعداد روزافزون مهاجران در کشور ناراضی هستند، سیاست مهاجرتی کشور را تعریف کرده و راه تردد بیشتر مهاجران مسدود شود و اگر چنین سیاستی در دستور کار نیست، این همه محدودیت برای زندگی روزمره این مهاجران که به صورت عمومی جزء اقشار کمدرآمد و محروم هستند، چه معنایی دارد؟
امید است هرچه زودتر برای رفع محدودیتها و مشکلات بانکی مهاجران افغانستانی تدابیری اندیشیده شود. این موضوع ابعاد و پیامدهای حقوقی و آسیبشناسانه مهم دیگری ازجمله شفافشدن روابط کاری و مالی با مهاجران افغانستانی دارد که در این یادداشت به آن پرداخته نشد.
ضروری است کارت بانکی تحت مقررات دقیق و خاصی حتی برای دیگر مهاجران افغانستانی که کارت آمایش دریافت نکردهاند، صادر شود که از ابعاد مختلفی رفع مشکل مهاجران و تقویت توان ملی در مدیریت این مهاجران را در پی دارد.