در طول قرون گذشته بسیاری از هنجارهای خانوادگی تغییر کردهاند. با این وجود، یک هنجار ثابت و البته ناگوار پابرجا باقی مانده است: مادران هدفی هستند که در هنگام بزرگ کردن فرزندان شان شدیدترین موشکافی ها، بررسی ها و انتقادات را متحمل می شوند.
فرارو- توقعات از مادران بسیار زیاد و برای اکثر آنان تحقق نیافتنی هستند برخی از مادران زمانی که نمیتوانند این انتظارات را برآورده سازند احساس گناه میکنند. "جسیکا گروس" ستون نویس نیویورک تایمز در کتابی با عنوان "فریاد زدن از درون: ناپایداری مادری آمریکایی" توضیح میدهد که این وضعیت برای زنان در ۲۰۰ سال گذشته غیر قابل تحمل بوده است. این پاندمی تنها باعث تشدید خواستهها و انتظارات از خانوادهها به ویژه از مادران شده است.
به گزارش فرارو به نقل از سایکولوژی تودی، گروس اشاره میکند که انتظارات از یک مادر غیر واقع بینانه باقی مانده است. او میگوید ما جنبههایی از انتظار "مادر کامل" بودن را درونی کرده ایم. او مینویسد: "چشمان خود را ببندید و مادر کامل را تصور کنید. او معمولا بلوند و لاغر است. او به طور یکپارچه کار، سلامتی و خانه را با هم ترکیب میکند. این مادر کارهای فرزندش در مدرسه را نیز از راه دور تحت نظر داشته و ساعت ۵ صبح برای مدیتیشن از خواب بیدار میشود".
جامعه عزت نفس و هویت مادران را در هر سن و مرحلهای از زندگی کودک از بین میبرد. هر هویتی که داشتیم در مراقبت از فرزندان مان گنجانده شده است. همان طور که گروس میگوید: "با این وجود، چیزی که من باید به آن عادت میکردم این بود که وقتی شما یک مادر هستید همگان دنیای تان را به گونهای متفاوت درک میکنند و اکثر مشکلاتی که در اوایل مادری داشتم ناشی از مخالفت ام با انتظارات فرهنگی از من به عنوان یک مادر بود. از من انتظار میرفت که هرگونه نیاز، خواسته و ویژگیهای شخصیتی غیر مادرانه را برای آن چه که دیگران احساس میکردند برای کودک "بهترین" است سرکوب کنم".
گروس احساس میکند که "بارداری ناموفق" داشته تا حدی به این دلیل که تهوع صبحگاهی او به قدری شدید بود که مجبور شد شغل جدیدش را رها کند. او مینویسد: "به نوعی من حاملگی ناموفقی داشتم پزشک در ماه هشتم بارداری به من گفت: "این بچه خیلی کوچک است". فراتر از ترسی که وجودم را فرا گرفت از خود پرسیدم: "چگونه میتوان یک نوزاد درون رحم را بزرگتر کرد"؟ نوزاد در نهایت در محدوده وزن طبیعی به دنیا آمد. من هنوز نفهمیدم که منظور آن پزشک از بیان آن جمله چه بود".
به همین ترتیب اگر ترجیح میدهید به نوزاد خود شیر ندهید اغلب به عنوان نوعی خیانتکار قلمداد میشوید و احساس خواهید کرد که باعث شده اید فرزندتان ضعیف باقی بماند. هم چنین، برخی ممکن است شخصا و یا در رسانههای اجتماعی به شما بگویند که ثبت نام فرزندتان در مهدکودک تمام وقت کاری مضر است.
دیگران به سرعت از کارهای مادران انتقاد میکنند. مهم نیست که چگونه با هر جنبهای از مادر شدن برخورد میکنید قضاوت کنندهها آماده هستند تا به آن حمله کنند برخی به صورت ظریف و برخی دیگر رک و بی پرده. برای جلوگیری از مواجهه با انتقادات بسیاری از مادران تلاش میکنند تا کامل باشند یا استانداردهای غیر منطقی که به نظر میرسد توسط رسانههای اجتماعی، جامعه شان و گاهی اوقات دوستان و خانواده تداوم مییابد انتظارات دیگران از یک مادر را برآورده سازند.
گروس پاسخهایی برای نجات مادران دارد. نخست آن که باید تله اسطوره "مادر کامل" را درک کرد. او مینویسد:" ترس ما از اینکه مادران پرنقصی شناخته شویم ما را از صداقت واقعی باز میدارد. مادران باید دوگانگی را بپذیرند، اعتراف کنند که فشارها خیلی زیاد است و از قضاوت کردن در مورد یکدیگر دست بردارند. انطباق با شیوهها و رویکردهای خانوادههای اطراف تان برای اینکه مادر کاملی باشید استرس غیرضروری ایجاد میکند و میتواند ارزشهای خانوادگی را که میخواهید به فرزندان تان منتقل کنید نفی کند".
گروس به ما یادآوری میکند که هیچ مجموعهای از قوانین بی خطر وجود ندارد که منجر به یک کودک کاملا سازگار شود. هر پدر و مادری ارزشهای متفاوتی دارند و ما ایدههای متفاوتی در مورد چگونگی انتقال این ارزشها به فرزندان مان خواهیم داشت.
شاید بهتر باشد تصمیم بگیرید که مادر شدن را به روش خود انجام دهید حتی اگر خلاف توصیه کسانی باشد که در اطراف شما هستند. ما میتوانیم تصمیم بگیریم که با تصورات والا درباره آن چه که مادری را سعادتمند میکند و بچهها را شکوفا خواهد کرد خود را آزار ندهیم.
به نظر میرسد زمانی که به خود اعتماد نداشته باشید و آن چه را که فکر میکنید برای شما و فرزندان تان بهتر است دنبال نکنید احتمال شکست تان در زمینه مادری کردن افزایش مییابد. ممکن است باور داشته باشید که مادر کامل و ایده آل بودن امکان پذیر است، اما زمانی که بپذیرید که مفهومی به نام "مادر کامل" واقعیت عینی و وجود خارجی ندارد احتمالا خود و فرزندان تان شادتر خواهید بود.
همان طور که گروس مینویسد: "بیش از یک راه برای پرورش کودکانی که شکوفا میشوند وجود دارد".