چندی قبل جوانی به نام حامد در حال قدم زدن در نزدیکی میدان سرو سعادت آباد بود و با خونسردی به سمت عابر بانک رفت. اما درست در همان لحظه که در عوالم خود غرق بود ۳ مرد که اتفاقاً ظاهر موجهی هم داشتند به سمتش آمدند و در چشم بر هم زدنی او را غافلگیر کرده و دستانش را از پشت بسته و به سمت دیگر پیاده رو کشاندند. حامد فریاد میزد و مقاومت میکرد: «من را کجا میبرید؟... ولم کنید... شما کی هستید؟... با من چه کار دارید؟»
به گزارش ایران، با سر و صدای این مرد اولین کسی که متوجه فریاد کمک خواهیاش شد خواهرش به نام سمانه بود. او با سرعت از خانهاش بیرون دوید و خودش را به حامد رساند.۳ مرد ناشناس سعی میکردند حامد را سوار خودرویی کنند و بالاخره این کار را کردند. اما فریادهای خواهر حامد کارساز شد و توجه عابران و رهگذران را جلب کرد. چند نفر جلو آمدند و در اعتراض به ۳ مرد شیک پوش گفتند که دارید چه کار میکنید؟
در آن لحظه آن افراد خودشان را مأمور معرفی کرده و گفتند که دخالت نکنید و نزدیک نیایید. این مرد سارق است و باید او را دستگیر کنیم.
خواهر حامد کاری از دستش جز فیلم گرفتن از آن لحظهها برنمی آمد. آدم رباهای مأمورنما حامد را روی زمین انداخته بودند و بشدت کتکش میزدند. رهگذران شاهد بودند که یکی از آن ۳ نفر که اندام درشتتری هم داشت روی سینه حامد نشست و حامد گفت نفسم بالا نمیآید!
همان موقع مأموران گشت کلانتری شهرک قدس از راه رسیدند و آدم ربایان را غافلگیر کردند. آنها حامد را از چنگال آدم ربایان نجات دادند و به همراه متهمان راهی کلانتری شدند. حال جسمی حامد وخیم بود و بعد از ثبت شکایت اولیه به دلیل شدت جراحات ناشی از ضرب و جرح به بیمارستان منتقل شد.
حامد در شکایت خود گفت: «روز حادثه خانه خواهرم بودم و بعد از بیرون آمدن از آنجا میخواستم از عابربانک پول بگیرم که ناگهان این ۳ مرد روی سر من ریختند و بشدت کتکم زدند. آنها میگفتند مأمور هستند و گمان میکنم قصد ربودن و اخاذی از من را داشتند. هنوز نزدیک خانه خواهرم بودم که او سر و صدای من را شنید و به کمک من آمد.»
به این ترتیب رسیدگی به موضوع در دستور کار محمدرضا صاحب جمعی بازپرس شعبه ششم دادسرای جنایی قرار گرفت و تحقیقات از متهمان و شهود برای روشن شدن راز ماجرا آغاز شد.
متهمان که اتهامات خود را انکار میکردند در دادسرای جنایی تهران تحت تحقیقات قرار گرفتند. یکی از آنها در مورد روز حادثه گفت: «ما قصد ربودن این مرد جوان را نداشتیم. در پیاده رو با هم بحثمان شد که او و خواهرش به ما حمله کردند. آنها نسبت به ما فحاشی کردند و حتی در این درگیری مرد جوان پیراهن یکی از ما را هم پاره کرد. بعد هم خواهرش شروع کرد به فیلم گرفتن از صحنه ماجرا.»
در حالی که فیلم ضبط شده در دوربین گوشی همراه سمانه نشان میداد که حرفهای متهمان صحت ندارد، تحقیقات قضایی از شهود آغاز شد.
خواهر حامد نیز به عنوان شاهد ماجرا گفت: «وقتی سر و صدای برادرم را شنیدم خودم را سراسیمه به کوچه رساندم. این ۳ مرد قصد داشتند با زور برادرم را سوار خودرویی کنند و حتی چند دقیقهای هم او را در خودرو پژو ۲۰۶ حبس کردند که من مانع حرکت آنها شدم. وقتی جمعیت جمع شد آنها خودشان را مأمور معرفی کردند و گفتند که برادر من دزد است. اما بعد از اینکه مأموران گشت از راه رسیدند و دروغ این مردان آدم ربا در برابر چشم عابران فاش شد، مرد جوانی جلو آمد و به من گفت که هر چه را دیده شهادت میدهد. همه از اینکه این ۳ مرد نزدیک بود برادرم را بربایند وحشت کرده بودند.»
با اطلاعاتی که سمانه در اختیار بازپرس پرونده قرار داد، شاهدان صحنه درگیری احضار شدند. یکی از آنها که مرد جوانی بود در اعلام شهادت خود گفت: «آن روز من و دوستم در حال عبور از نزدیکی میدان سرو بودیم که متوجه شدیم ۳ مرد که ظاهراً متشخص و با ادب بودند در حال کتک زدن مرد جوانی هستند. من و دوستم نزدیک شدیم تا آنها را جدا کنیم که یکی از آنها با آرامی از ما خواست دور شویم و گفت مأمور پلیس هستیم و باید این سارق را تحویل دهیم. مرد جوان به سختی نفس میکشید و میگفت نفسم دارد بند میآید. وقتی مأموران گشت کلانتری از راه رسیدند، متوجه شدیم که این ۳ مرد دروغ میگفتند و میخواستند به دلیل نامعلومی مرد جوان را با خود ببرند.»
یکی دیگر از شهود که زن جوانی بود نیز گفت: «آن روز دیدم که مرد جوان بشدت از این ۳ مرد کتک میخورد و شنیدم که آنها خودشان را مأمور پلیس معرفی کردند، اما لباس پلیس نداشتند. بعد هم مأموران گشت کلانتری از راه رسیدند و فهمیدیم که آنها دروغ گفته بودند.»
بعد از طی روال قانونی و تکمیل تحقیقات در پرونده، کیفرخواست متهمان به اتهام ضرب و جرح، افترا و فحاشی و شروع به آدم ربایی صادر شد و آنها بزودی در دادگاه محاکمه خواهند شد.