فرارو- «حقآبه ایران از هیرمند»، این روزها کانون توجهات رسانهای و تمرکز دستگاه دیپلماسی کشور را به خود معطوف کرده است. اختلاف بر سر حقآبه رودخانهای است که از رشته کوههای هندوکش افغانستان آغاز و به تالاب هامون در سیاست و بلوچستان ایران ختم میشود.
به گزارش فرارو، پس از دههها تنش بر سر حقآبه در ۲۲ اسفند ۱۳۵۱ میان دولتهای وقت کابل و تهران توافق شد، حقآبه ایران از مجموع شش میلیارد و ۵۰۰ میلیون مترمکعب آب هیرمند، ۸۲۰ میلیون مترمکعب باشد، اما حالا حاکمان امارت اسلامی افغانستان پس از بازگشت بر مسند قدرت در کابل، نه تنها قصد ندارند حقآبه ایران را بدهند بلکه با لحنی آکنده از توهین و تهدید به درخواست مقامهای سیاسی ایرانی پاسخ میدهند.
هیچ یک از مقامهای ارشد طالبان، تا کنون واکنشی رسمی به منازعه جدید کابل و تهران بر سر حقآبه هیرمند نشان ندادهاند، اما انتشار ویدئوها و اظهارات آمیخته با تمسخر از سوی برخی اعضا و حتی رهبران این گروه جهادی، موجی از خشم و نگرانی را در افکار عمومی ایرانی به همراه داشته است. اینکه اعضای طالبان نه تنها هشدارهای ایران را جدی نمیگیرد، بلکه واکنشهایی با محتوای تهدیدآمیز، مساله تنش تهران و کابل بر سر حقآبه هیرمند را دو چندان پیچیده کرده است. حالا با مسالهای فراتر از یک موضوع محیط زیستی مواجه هستیم؛ مسالهای تحت عنوان «امارت اسلامی طالبان.» امارتی که شاید از همان ابتدای کنترل طالبها بر کابل تهدیداتاش نادیده انگاشته شد و حالا نیز تعامل با آن خود یک صورت مساله جدی است.
آنگاه که فیلمهای ورود نیروهای طالبان به کابل در ۱۵ آگوست ۲۰۲۱ (۲۴ مرداد ۱۴۰۰) فضای مجازی و رسانهها را پر کرده بود، برخیها از تغییر ماهیت این گروه تندرو سخن میگفتند. آنها با قاطعیت چنین میگفتند: «این طالبان دیگر آن طالبان سابق نیست؛ آنها از گذشته درس گرفته و میتوان با امارت اسلامی جدید تعامل سازنده داشت.»
برای بسیاری نیز غیر قابل باور بود که صداوسیما با آبوتاب از بازگشت طالبان به کابل گزارش میداد و رویکردی حمایتی از این گروه در پیش گرفته بود. شاید برخی از ناظران و مسئولان وزارت خارجه چنان از شکست آمریکا در افغانستان خشنود بودند که فراموش کرده بودند، طالبان کیست و آمال امارات اسلامیشان چیست؟ شاید فراموش شده بود که آب ما با طالبان در خوشبینانهترین حالت هم در یک جوی نمیرود!
اغلب ناظران سیاسی ایرانی در افغانستان پس از خروج آمریکا، دولت ائتلافی (مشارکتی) با حضور تمامی اقوام و اقلیتها را مناسبترین سناریوی ممکن در آینده افغانستان معرفی کردند. حسن کاظمی قمی، سفیر ایران در کابل نیز بارها بر حمایت از استقرار دولتی با حضور گروههای سیاسی مختلف از اقوام مختلف تاکید کرد، اما مشخص بود که طالبان برنامهای ۱۸۰ درجه مخالف با تهران دارد. بر کسی پوشیده نبود که نظام سیاسی ایدئال طالبها، بازتشکیل امارت اسلامی بود. نظامی که حداقلهای دموکراسی نیز همچون یک رویا میماند.
طالبان به شکل آشکار از همان ابتدا به حکومت ائتلافی و تقسیم کیک قدرت «نه» گفت. در دوسال گذشته نیز حمایت از پشتونها و ظلم به فارسزبانها هزاره در افغانستان جاری و ساری بوده است. برخوردهای گاه و بیگاه مرزی طالبان با نیروهای مرزبانی ایران نیز در چند نوبت رخ داد. در مواردی نیز اعزام عناصر مجرب و آشنا با فنون نظامی به داخل ایران از سوی طالبان مشاهده شد، اما ظاهرا هیچیک از این موارد کافی نبود که به عمق مسالهساز بودن طالبان در آینده پی برده شود.
در نهایت این کارشکنی طالبان در تخصیص حقآبه ایران و اقدامات این گروه در انحراف مسیر آب و ایجاد بندهای متعدد بود که زنگهای هشدار را علنی به صدا در آورد. جایی که ما اعتراض کردیم و هشدار و اخطار دادیم، اما اعضای امارت اسلامی با توهین و تهدید پاسخ دادند. بی احترامی دیپلمات طالبان به حسین امیرعبداللهیان، وزیر خارجه ایران که چند روز پیش به دعوت وزارت خارجه از نمایشگاه کتاب بازدید کرد، یکی از این نمونهها بود.
حسین امیرعبدالهیان در توییتی نوشت: «در ماههای اخیر مکررا از ملامتقی، سرپرست وزارت خارجه افغانستان خواستم طبق عهدنامه هیرمند، به تعهدات خودشان عمل کنند و امکان بازدید هیاتهای فنی و سنجش میزان آب را فراهم کنند، که نکردند. سیستان از خشکسالی رنج میبرد. ملاک بود و نبود آب بازدید فنی و عینی است و نه صدور بیانیه سیاسی.»
قاضی عبید، دیپلمات طالبان نیز در پاسخ به وزیر امورخارجه نوشت: «نام را اینطور بنویس: محترم الحاج مولوی امیرخان متقی وزیر امورخارجه.»
یا میتوان به توییت تهدید آمیز عبدالحمید خراسانی، فرمانده تاجیکتبار طالبان اشاره داشت که با اشاره به «خمار بودن برای جنگ» تلویحا ایران را تهدید به اقدام نظامی کرده است.
در میانه تنشهای تهران با طالبان در ماجرای حقآبه، برای بسیاری این پرسش مطرح است که چرا این گروه در قبال درخواست ایران، رویکرد تهدید، تمسخر و حتی پیشنهاد دریافت تیل (سوخت و بنزین) در برابر آب را مطرح میکنند؟ در بررسی این امر میتوان از دو بُعد صورت مساله را مورد بررسی قرار داد. یکی تحلیل ماهیت امارات اسلامی و گروه طالبان است و دیگری، فرضیات موجود در تحلیل واکنشهای اخیر طالبان.
طالبان در سپتامبر ۱۹۹۴ بهعنوان یک جنبش و گروه شبه نظامی از دانشآموزان (طالب) از مدارس اسلامی در پاکستان ظهور کردند، که به سرعت از حمایت نظامی پاکستان برخوردار شدند. بسیاری از آنها از مبارزان سابق ضد شوروی معروف به مجاهد بودند. این گروه با توجه به بافتار بهشدت سنتی، مذهبی و سنتهای قبیلهای محافظهکارانه افغانستان، پیوند و همخوانی عمیقی با کلیت جامعه این کشور داشت. این گروه در بازه زمانی چهار ساله (۱۹۹۲ تا ۱۹۹۶) شورش علیه دولت برهان الدین ربانی رئیس جمهور این کشور پس از شوروی کلید زدند. در ۱۹۹۶ نهایتا دولت ربانی را از کابل بیرون کردند، در آنجا امارت اسلامی تأسیس کردند.
با وجود تمام خوشبینیهای اولیه و برخلاف ادعاهای اولیه مبنی بر انتقاد از ضعیف و فاسد بودن دولت ربانی، به سرعت ناکارآمدی امارت اسلامی نمایان شد. اجرای خشن تفسیرشان از قوانین شریعت اسلامی که منجر به رفتار وحشیانه با بسیاری از افغانها، بهویژه زنان شد به سرعت مورد توجه جامعه جهانی قرار گرفت. بدنه رادیکال طالبان به سرعت افغانستان را به مامن امن القاعده بدل کردند و شعار گسترش مرزهای امارت اسلامی را سر دادند.
دولت طالبان با ۲۰ وزارتخانه و سه نهاد تصمیمگیری شورای مرکزی قندهار، شورای کابل و شورای نظامی، حکومتی یکپارچه و دیکتاتوری را بر کشور گستراند. مجموعه اقدامات داخلی و رویکردهای جهادی رهبراناش به سرعت افغانستان را با مجموعهای بحرانها و چالشهای گسترده مواجه کرد. این کشور در داخل با اجرای احکام سختگیرانه مذهبی و با طرح ادعاهای جهادی برای گسترش قلمروی امارت اسلامی، خیلی زود به عنوان تهدیدی برای همسایگان مطرح شد. با وجود سقوط امارت اسلامی در سال ۲۰۰۱ در نتیجه حمله آمریکا، این گروه فعالیتهای خود را در مقام یک گروه جهادی علیه اشغالگران خارجی ادامه داد.
حالا مساله این است که طالبان بعد از بازگشت به قدرت در افغانستان (۲۰۲۱) تفاوت چندانی با نسخه قبل از ۲۰۰۱ خود ندارد. همچنان بخشی بزرگ از رهبران آن معتقد به جهاد بوده و ایران را دشمن امارت خود تعریف میکنند. حتی برخی از اعضای این گروه باور دارند در صورت افزایش قدرت باید علیه ایران جهاد در پیش گرفت. یعنی طالبان همچنان همان ماهیت پیشامدرن و سازشناپذیر خود در عرصه حکمرانی و تعاملات خارجی را حفظ کرده است؛ لذا انتظار تعامل منطقی از سوی طالبان با ایران در موضوع حقآبه هیرمند، بیش از آنکه واقعبینانه باشد، بیشتر در دایره همان خوشبینیهای خارجی از واقعیت قرار میگیرد.
در بُعد دوم در چرایی واکنشهای آمیخته با توهین، تمسخر و تهدید طالبان فرضیاتی همچون هدایت شدن از خارج و جنگ طلبی خود خواسته طالبان قابل طرح هستند. برای این فرضیات استدلالهای نیز میتوان مطرح کرد. برخی نیز بر این باور هستند که نوع واکنش طالبان به ایران در موضوع حقآبه هیرمند، از سوی دولتهای خارجی (به طور خاص آمریکا) هدایت میشود. اما شاید فرضیه واقعبینانه همچنان این باشد که کنشهای اخیر طالبان، برآیند و تایید کننده ماهیت واقعی این گروه است. یعنی جهانبینی و افق سیاسی طالبان در همین حدود است. بر خلاف آنچه که در ابتدای به قدرت رسیدن طالبان در کابل، برخیها تصور میکردند امارت اسلامی همچنان درکی از قواعد بینالمللی و رعایت حسن همجواری ندارد. حکومتی پیشامدرن با آرمانهای جهادی رادیکال، نه اکنون و نه در آینده نمیتواند همسایهای مناسب برای ایران باشد. حتی در آینده نه چندان دور میتواند تنشهای تهران با کابل تحت اداره طالبان ابعاد و دامنه گستردهتری نیز به خود بگیرد.
حتی در صورت حل پرونده حقآبه هیرمند، بر کسی پوشیده نیست که همچنان طالبان و تداوم حکمرانی این گروه بر امارت اسلامی، در مقام مسالهای جدی برای ایران باقی خواهد ماند. مسالهای که از درون خود این سوال کلیدی را به همراه دارد: «راهحل چیست؟ با طالبان چه باید کرد؟»
در پاسخ به این پرسش طی چند روز گذشته راهحلهای متفاوتی ارائه شده است. برخیها معتقدند که ایران حالا که طالبان زبان منطق و دیپلماسی را درک نمیکند، باید به ابزار زور و قوه قهریه متکی شود. حتی سفر هیات بلندپایه نظامی ایران به ریاست سرتیپ بهرام حسینی مطلق معاون ستاد کل نیروهای مسلح ایران به کابل نیز تفسیرهای مبنی بر هشدار ایران را به همراه داشته است. باید توجه داشت که جنگ از میان تمامی گزینههای میتواند آخرین انتخاب ایران باشد. تردیدی وجود ندارد که ایران از توان نظامی کافی برای در هم کوبیدن نیروهای طالبان برخوردار است، اما تبعات بالای بروز یک جنگ در مرزهای شرقی کشور میتواند بسیار سنگین باشد.
بر خلاف سناریوی نخست، برخی دیگر بر این باور هستند که ایران باید از ابزارهای غیرنظامی خود برای تنبیه طالبان بهره بگیرد. برای نمونه محمد سرگزی نماینده زابل در مجلس با بیان اینکه امروز بیش از ۷ میلیون تبعه افغانستانی در ایران زندگی میکنند، بازگرداندن این جمعیت را پیشنهاد میدهد. این سناریو نیز با وجود عملی و موثر بودن، بر خلاف عرف و اخلاق سیاسی ایرانی بوده و است. اینکه جمعیتی بزرگ از افغانها از ایران اخراج شوند، با وجود قانونی بودن، در بُعد عملی شدن نیز با موانع بسیاری همراه است.
برخی دیگر پیشنهاد میدهند که ایران حمایت از گروههای شیعی داخل افغانستان را افزایش دهد تا آنها بتوانند قیامهای علیه کابل ترتیب بدهند. این سناریو در سالهای آتی میتواند معقولترین گزینه در عرصه مواجهه تهران با طالبان باشد.
سناریو دیگری که طی سالهای اخیر در مواجهه با موضوع حقآبه هیرمند مطرح شده بر مبنای لزوم تامین آب سیستان با تکیه به ظرفیتهای داخلی بدون باجدهی است. اساس سناریو حاضر این است که ایران به هیچ عنوان نباید در برابر درخواست طالبان برای طلب دریافت پول یا نفت در مقابل تحویل آب تسلیم شود، اما همزمان باید بهرهگیری از ظرفیتهای داخلی را مدنظر داشته باشد.
در این زمینه پیشنهاد میشود که برای جبران ۸۲۰ میلیون متر مکعب آب ارسالی از هامون که طالبان مانع آن میشود، باید دسترسی به منابع آبی پایدار را در دستور کار قرار داد. انتقال آب تصفیه شیرین شده از دریای عمان به زاهدان، انتقال آب از طریق چاهنیمههای هیرمند به زاهدان، استحصال و تصفیه فاضلاب شهری زاهدان برای آبیاری فضای سبز شهری و نیز پهنه آبرفتی گزک-حرمک از جمله راهکارهای مهم در این زمینه هستند.
زاده خاکم
وطنم زمین خداست
جهان سرای من است و هر آنچه در آن است از آن من است.
هر کس در هر کجای جهان میتواند آزادانه زندگی کند ، چه ایرانی چه افغانی ، ما ایرانیها مدیون این قشر زحمتکش و حلال خور هستیم ، دستانشان را میبوسم بنده ۴۳ سال ساکن شهرری هستم با دوستان افغانی مدرسه رفتیم ، بازی کردیم ، کار کردیم واقعا با ایمان ، مهربان ، قابل اطمینان هستند بخصوص هزاره های شیعه و نازنین چون بیشتر با این قشر آشنا هستم البته تمام اقوام عالی هستند
پس بی خود ننالید ملت عزیز ایران زمین.
متاسفانه خود دولت ایران از هر نگاه گردن طالبان را کلفت کرد و حالا هم باید تاوان پس بدهد.