ناصرخان پس از گذراندن دوره فنی اتومبیل در ایالتهای میشیگان و پنسیلوانیای امریکا و آشنایی با نحوه آزمون فنی و رانندگی و اخذ گواهینامه اتومبیلرانی به ایران باز میگردد و با سمت کاردان فنی وارد نظمیه میشود. او در فروردین ۱۳۰۷ شمسی در ۲۵ سالگی نخستین گواهینامه رانندگی را به نام خودش صادر میکند.
در خیابان، ولی عصر (عج)، کمی بالاتر از میدان منیریه، کوچهای به نام شهید «مسلم کریمی طینت» هست که در گذشته به کوچه ناصرخان انشاء معروف بود.
به گزارش همشهری آنلاین، محله امیریه و منیریه که از محلات اعیاننشین دوران قاجار و پهلوی است، در دوره رضاشاه به واسطه بنای کاخ مرمر در چهارراه پهلوی پایین (تقاطع خیابانهای امام خمینی (ره) و، ولی عصر (عج) کنونی) رونق بیشتری گرفت. بیشتر رجال، خوانین و امرای ارتش و نمایندگان مجلس برای اینکه در همسایگی شاه سکونت داشته باشند به این محله نقل مکان کردند و در خانههای بزرگ و مشجر آن سکونت گزیدند یا با خرید باغات، ساخت و ساز منازل آجری به جای خشت و گل را به دست گرفتند.
چیزی نگذشت که هرکدام باتوجه به پست و مقامشان نام خود را بر کوچهها و معابر نهادند و هنوز هم نام بسیاری از آنها بر این کوچهها و خیابانها باقی است؛ مانند کوچه وستاهل که در جنوب غربی میدان قرار دارد یا کوچه سرهنگ شیبانی که ۵۰۰ متر پایینتر قرار گرفته. خانهباغ ناصرخان انشاء، اولین کسی که اولین تصدیق رانندگی را در ایران گرفت و صادر کرد، هم یکی از همین موارد بود که از بالادست میدان منیریه شروع میشد تا به سمت شرق و خیابان باستیون غربی امتداد داشت.
«نصرالله حدادی»، محقق و تاریخپژوه، میگوید: «محمدناصر انشاء، مشهور به «ناصرخان انشاء»، علاوه بر اینکه نماینده مجلس بود، فوتبالیست و عضو تیم ملی هم بود. او البته عنوان دیگری را هم در فراز و فرود روزگار به دست آورد: اولین کسی که در تهران تصدیق اتومبیلچیگری یا همان گواهینامه امروزی را صادر کرد. ناصرخان پس از گذراندن دوره فنی اتومبیل در ایالتهای میشیگان و پنسیلوانیای امریکا و آشنایی با نحوه آزمون فنی و رانندگی و اخذ گواهینامه اتومبیلرانی به ایران باز میگردد و با سمت کاردان فنی وارد نظمیه میشود.
او در فروردین ۱۳۰۷ شمسی در ۲۵ سالگی نخستین گواهینامه رانندگی را به نام خودش صادر میکند که آن زمان «تصدیقنامه اتومبیلرانی» نامیده میشد و فاقد عکس بود. در واقع او نخستین کسی است که گواهینامه رانندگی میگیرد، آزمون رانندگی برگزار میکند و گواهینامه صادر میکند و از سویی کتابی هم با عنوان مکانیک فنی اتومبیل تألیف میکند.»
حدادی ناصرخان را بهانه میکند تا درباره چند و، چون صدور گواهینامه در آن روزها حرف بزند: «در سالهای بعد برای شاگردشوفرها نیز تصدیقنامه شاگردشوفری صادر میشد. این بدین معنا بود که شاگردشوفر نیز باید دارای صلاحیتهای خاصی باشد. در اتوبوسها به شاگردشوفر «پارکابی» میگفتند که وظیفه سرکشی به آب، روغن، چرخها و نظافت داخل و بیرون اتوبوس و سوار و پیاده کردن مسافران را به عهده داشت. بعد از صدور گواهینامه اتومبیل، بهتدریج برای درشکهرانی و دوچرخهسواری هم گواهینامه صادر میشد. گواهینامه دوچرخه را تصدیقنامه «بیسیکلت» میگفتند که به فرانسوی همان دوچرخه است.
او اولین کارشناس اتومبیلهای سواری و کامیونهای بارکش که آن روزها با نام «کامیون دنده سه تن» شناخته میشد و همچنین اولین ممتحن ایرانی است که با افتتاح اداره آلات ناقله همکاری خود را در سال ۱۳۰۴ شمسی با نظمیه شروع کرد. ناصرخان انشاء قبل از آزمایشهای فنی و رانندگی گواهینامههای پایه دوم (پایه یکم آن زمان) و پایه سوم (۲شخصی امروز) ابتدا متقاضیان را طی نامهای با امضای خودش به اداره صحیه نظمیه (بهداری شهربانی) و همچنین برای نداشتن سوءپیشینه به نظمیه معرفی میکرد.
متقاضیان بعد از قبولی در معاینات و نداشتن سوءپیشینه، مورد آزمایش رانندگی توسط او قرار میگرفتند. البته با در نظر گرفتن قوانینی همچون ۱۸سال تمام سن، برای گواهینامه پایه سوم (۲شخصی) و ۲۳سال تمام برای پایه دوم (پایه یکم امروزی) و ۳قطعه عکس، قوانینی که امروز نیز مورد اجرا قرار میگیرد.»
حدادی توضیح میدهد: «ناصرخان بعدها با توجه به روی کار آمدن کارشناسان جوان و تحصیلکرده علوم مکانیکی و رانندگی، از این کار کنارهگیری کرد و با شهرتی که پیدا کرده بود به نمایندگی از شهرستان انزلی به مجلس شورای ملی و بعدها به مجلس سنا راه یافت. گویا چندین دوره نیز نماینده بود.
نکته جالب در مورد ناصرخان این است که در بین همه رجال ساکن در این محله یا منطقه (منطقه ۱۱ کنونی)، او تنها کسی است که ۲ کوچه به نامش است. کوچه اول در خیابان منیریه (روبهروی مسجد فخریه، کمی پایینتر) و کوچه دوم هم در زمان نمایندگیاش در مجلس سنا و نقل مکان به خیابان سپه سابق (امام خمینی)، خیابان باستیون غربی (ضلع غربی فروشگاه ارتش و سازمان اتکا) به نام وی، یعنی انشا است که هنوز هم با همین نام باقی مانده است.»