bato-adv
bato-adv

حسین محجوب به باشگاه بدنسازی رفت و صدای محمود پاک‌نیت ناگهان قطع شد!

حسین محجوب به باشگاه بدنسازی رفت و صدای محمود پاک‌نیت ناگهان قطع شد!

حسین محجوب ـ بازیگر باسابقه کشورمان ـ اخیرا در سریال «آتش و باد» مقابل دوربین مجتبی راعی رفته بود، اما تلاقی این همکاری از زمان ساخت سریال «صنوبر» شکل گرفت. او درباره حضورش در این سریال تعریف کرده بود، زمانی که این مساله جدی شد، حدود هشت ماه به کلاس بدنسازی رفت تا از نظر فیزیکی با نقش تناسب پیدا کند.

تاریخ انتشار: ۱۶:۰۶ - ۱۵ خرداد ۱۴۰۲

سریال «صنوبر» که به مقطع نوجوانی و زندگی امام (ره) در فاصله ۱۳ تا ۱۶ سالگی پرداخته بود، برای بسیاری از مخاطبان جذابیت داشت؛ از این منظر که بینندگان با سنی متفاوت از بنبانگذار انقلاب اسلامی ارتباط برقرار کردند. ساخت این سریال با دشواری‌هایی هم مواجه بود و به گفته کارگردانش برای تولید آن متحمل رنج‌های بسیاری شدند. حسین محجوب هم یکی از بازیگران اصلی این سریال گفته بود که حدود هشت ماه به کلاس بدنسازی رفت تا از نظر فیزیکی با نقش تناسب پیدا کند.

به گزارش ایسنا، سریال «صنوبر» با مشارکت دفتر طرح و برنامه شبکه یک سیما و مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام (ره) در سال ۸۱ ساخته شد. مجتبی راعی ـ کارگردان ـ که چندی قبل سریال «آتش و باد» را از او شاهد بودیم، در این مجموعه سراغ ساخت اثری سینمایی ـ تلویزیونی درباره امام خمینی (ره) رفت. این پروژه با نام «صنوبر» مقابل دوربین رفت و بعد‌ها با نام «سال سخت در خمین» در جشنواره فیلم فجر سال ۸۱ نمایش داده شد و سپس در قالب سریالی شش قسمتی از تلویزیون پخش شد.

مهدی همایونفر، تهیه‌کنندگی صنوبر را عهده‌دار بود؛ او بعد‌ها تهیه کارهایی، چون هیام و اتوبوس شب با موضوع دفاع مقدس را هم عهده‌دار شد.

اتفاق‌های تاریخی که در سریال «صنوبر» انتخاب و روایت می‌شود، تاثیری جدی بر شکل‌گیری شخصیت روح‌الله خمینی دارد. سازندگان سریال ابتدا قصد داشتند اتفاقات آن را در خود شهر خمین ـ محل واقعی وقوع رویداد‌ها ـ به تصویر بکشند، اما به دلیل تغییرات فراوان جغرافیایی، امکان فیلمبرداری در این محل وجود نداشت، به همین دلیل تمامی دکور‌های سریال در منطقه کوهپایه در حوالی اصفهان ساخته شد و سریال در همین منطقه مقابل دوربین رفت.

داستان این مجموعه مربوط به دوران نوجوانی امام خمینی و دربرگیرنده مقاطع تاریخ مهم ایران است. حوادث و رویداد‌های این سریال تقریباً همزمان با جنگ جهانی اول است که کشور به اشغال بیگانگان درآمده است.

راعی درباره روایت داستان تاکید کرده بود: «ما در این کار دروغ نگفتیم و از چیز‌هایی هم چشم‌پوشی نکردیم و چیزی را هم غلو نکردیم، تاریخ را در این فیلم ساده کردیم که اصلا بوی امروز را نمی‌دهد و معتقدم دکور‌ها و لباس‌ها همه چیز درست و به لحاظ تحقیق و اجرا همه چیز استاندارد است. اما متاسفانه کار نابود شد و هنوز هم می‌گویم «صنوبر» دستاورد کمی نبود، اما به دلایلی که علتش را می‌دانم مورد بی‌مهری همه جانبه قرار گرفت و فیلم سینمایی خوبی آماده شده که کسی آن را ندیده است.»

وی که در آن زمان طرح دیگری درباره بنیانگذار جمهوری اسلامی آماده ساخت داشت، از فشار‌هایی گفت که در ساخت این سریال متحمل شده بود؛ «آنقدر در همان فیلم اول ـ «صنوبر» ـ برای ساختش رنج کشیدم که باید دیوانه باشم که دوباره در معرض چنین فشار عظیمی قرار بگیرم و فکر می‌کنم اگر بخواهم آن‌را بسازم قطعا سکته خواهم کرد.»

سریال، دوران نوجوانی امام خمینی (ره) را در زمان جنگ جهانی اول در منطقه کمره (روستایی از توابع خرم‌آباد در استان لرستان) و دردی که مردم آن منطقه از ناامنی‌ها و اشغال اجنبی‌ها می‌بردند به تصویر می‌کشد.

جعفر دهقان، جهانگیر الماسی، حسین محجوب، مهوش صبرکن و محمود پاک نیت از جمله بازیگران آن هستند. محمود جعفری (شوهرعمه امام)، پریوش نظریه (عمه امام)، زهرا سعیدی (مادر امام) و علی یعقوب‌زاده (برادر امام) نیز از دیگر بازیگران این اثر هستند. همچنین ایفای نقش نوجوانی امام خمینی نیز به یک نوجوان با چهره ناشناس سپرده شد که پس از این فیلم در اثر نمایشی دیگری حاضر نشد.

راهزنی به نام «زندقی» که امام (ره) او را سر به راه کرد

بی‌شک زندقیِ راهزن یکی از محبوب‌ترین نقش‌های سریال تاریخی «صنوبر» در بین مخاطبان سال‌های دور تلویزیون است.

محمود پاک‌نیت در این سریال نقش راهزنی به نام «زلقی» را بازی کرده بود. کاراکتر او در عین حال که بسیار جدی است، اما رگه‌هایی از طنز هم داشت. زندقی برای رسیدن به اهداف جاه‌طلبانه‌اش از یکی از دوستانش که او هم در گذشته راهزن بوده درخواست کمک می‌کند، اما دوستش که مدت‌ها پیش توسط پدر امام خمینی (ره) ارشاد شده و غارت و چپاول و راهزنی را کنار گذاشته، او را در این مسیر همراهی نمی‌کند.

در این داستان می‌بینیم که بعد‌ها به قدری همین دوستِ زندقی و البته پدر و خانواده امام (ره) روی او تاثیر می‌گذارند که او هم راهزنی را کنار می‌گذارد و حتی از خانواده امام خمینی (ره) حمایت می‌کند.

به گفته وی مجتبی راعی «صنوبر» را کاملا مطابق بر تاریخ و واقعیت نوشته و کارگردانی کرده است؛ و البته برای بیرون آمدن کار از خشکی ذاتی سریال‌های تاریخی، داستان‌های ملودرام به آن اضافه شد که آب و رنگی به خودی بگیرد و مخاطب را با خود همراه سازد. با این همه تمام شخصیت‌های سریال «صنوبر» و اتفاقاتی که در این سریال می‌افتد، واقعی است. «صنوبر» عین به عین شرایطی که امام (ره) در نوجوانی داشته‌اند را به تصویر کشیده و تلاش کرده صرفا حقیقت را بازگو کند.

عشقی که کاراکتر سریال را از پا درمی‌آورد

حسین محجوب ـ بازیگر باسابقه کشورمان ـ اخیرا در سریال «آتش و باد» مقابل دوربین مجتبی راعی رفته بود، اما تلاقی این همکاری از زمان ساخت سریال «صنوبر» شکل گرفت.

او درباره حضورش در این سریال تعریف کرده بود، زمانی که این مساله جدی شد، حدود هشت ماه به کلاس بدنسازی رفت تا از نظر فیزیکی با نقش تناسب پیدا کند. کاراکتر میرزا، زمانی وارد فیلم می‌شود که شغل آهنگری دارد و حالا عمه امام و امام نزد او آمده‌اند تا از وی کمک بگیرند.

میرزا مدتی نظامی بوده است، سابقه پهلوانی هم دارد و در دوره‌ای با دیدن رواج هرج و مرج در مملکت و غارت کشور توسط نیرو‌های دولتی به این نتیجه می‌رسد که «وقتی همه می‌دزدند، چرا من ندزدم»؛ به همین دلیل با فردی به نام «زلقی» آشنا می‌شود و این دو مدت‌ها با هم راهزنی می‌کنند، اما زخمی شدن میرزا در ماجرایی و پس از آن معالجه او توسط پدر امام، مسیر زندگی او را تغییر می‌دهد. او از راهزنی دست برمی‌دارد، آدم دیگری می‌شود و شغل آهنگری پیشه می‌کند و زندگی بی سر و صدایی را در پیش می‌گیرد و در نهایت زمانی که بنا به ضرورت وارد میدان می‌شود، به قتل می‌رسد.

محجوب درباره دشواری‌هایی که در زمان ساخت «صنوبر» وجود داشت، گفته بود: با توجه به اینکه فیلمبرداری در کویر انجام می‌شد، کار خیلی مشکل بود. شب‌ها کویر خیلی سرد بود، البته روز‌ها قابل تحمل‌تر بود. در برخی از مواقع من با وجود اینکه تب و لرز داشتم، ولی کار را ادامه می‌دادم. به عنوان نمونه سکانسی که مربوط به درآوردن تیر از بدن من می‌شد، در آن زمان من تب و لرز داشتم.

به گفته محجوب شخصیت میرزا بسیار جذاب بود، رابطه او با زلقی بخش جالب توجه شخصیت او بود این دو در گذشته با هم بودند، اما از جایی به بعد نان و آب را از هم جدا می‌کنند و این مساله هیچ وقت برای زلقی باورکردنی نیست. او همیشه فکر می‌کند میرزا را جادو و جنبل کرده‌اند. چیزخورش کرده‌اند و به این وسیله این رفیق شفیق را از او جدا کرده‌اند.

در فیلم به نظر می‌رسد آنچه میرزا را از پا می‌اندازد، تیری است که به طرف او شلیک می‌شود، اما احساس محجوب بر این بود، آنچه این کاراکتر را از پا می‌اندازد، عشقی است که در سر او افتاده؛ چنانچه می‌گوید، اینجا دیگر جای ماندن نیست.

محجوب این قسمت را خیلی دوست دارد. مرگ میرزا سکانس جذابی است، همین‌طور رویارویی او با زلقی؛ «امروز که خاطراتم را از این فیلم مرور می‌کنم، می‌بینم نمی‌توانم از میان پنج ماه حضور در سر صحنه این فیلم، صحنه سخت یا آسانی را انتخاب کنم. در این کارگاه ساده‌ترین پلان‌ها سخت‌ترین قسمت کار بود و گاهی سخت‌ترین پلان‌ها، آسان‌ترین بخش کار بود. این ویژگی کار ماست و همین ویژگی هاست که کل آن کار را به بخشی از خاطرات متعدد ما تبدیل می‌کند.»

محمود جعفری نیز درباره خاطراتش از فیلم ـ سریال «صنوبر» گفته بود، دلبستگی‌اش به این پروژه خارج از حال و هوای معنوی حاکم بر کلیت فیلم و گروه سازنده، به نقشی برمی‌گشت که کارگردان خارج از کلیشه‌های موجود به او واگذار کرده بود.

«آقا جواد از لحاظ شخصیتی روشنفکری محافظه‌کار بود که در طول داستان به تحول می‌رسید. از همان ابتدا وقتی از میان کاندیدا‌ها برای ایفای این نقش، قرعه به نام من افتاد، از کارگردان خواستم تا به من اعتماد کند و به این ترتیب خیالم راحت شد و به همین دلیل توانستم با اعتماد به نفس بیشتری، این نقش را ایفا کنم.»

البته مجتبی راعی این امکان را برای همه عوامل فراهم کرد تا شایستگی‌های خود را به نمایش بگذارند؛ از «محسن موسوی» طراح چهره پردازی مجموعه تا بهزاد کزازی، طراح صحنه و همکاران دیگر که به حق آنچه در توان داشتند برای فیلمی که مقطعی از زندگی امام خمینی (ره) را در تاریخ معاصر به تصویر می‌کشید، بدون شعار و تظاهر به نمایش بگذارند.

یکی از خاطرات جعفری از سریال «صنوبر» مربوط به روزی است که محمود پاک نیت به علت بدی آب و هوا، هنگام فیلمبرداری صدایش می‌گیرد و هر چقدر لب‌هایش تکان می‌خورد، صدایی از او درنمی‌آمد. به گفته وی فیلمبرداری تعطیل م شود و پاک نیت را به اصفهان می‌برند، اما در روز بعد هم قرص و آمپول و شربتی که دکتر به او داده بود، مشکل را حل نمی‌کند. در همین زمان «باقر صحرارودی» پیرمرد دوست داشتنی گروه که پدرانه هوای همه را داشت، انجیر و شیر خرید و معجونی درست کرد و قاشق قاشق از آن را به خورد محمود پاک نیت داد تا سرانجام صدای او مثل روز اول شد و کار ادامه یافت.

bato-adv
bato-adv
bato-adv