تاکید مقامات آمریکایی به پایبندی به تعهدات منطقهای، از سوءظن متحدانش نشأت میگیرد. کشورهای عربی نگران هستند که واشنگتن قصد دارد خاورمیانه را ترک کند و آنان را در مقابل رقیبان و دشمنانشان تنها بگذارد. این سوءظن نتیجه تلاش دو رئیسجمهور پیشین باراک اوباما و دونالد ترامپ، و جو بایدن رئیسجمهور کنونی ایالات متحده آمریکا برای خروج نیروهای نظامی از عراق و افغانستان بود.
آمریکا طی سالهای گذشته برای چندمین بار تاکید میکند که در کنار متحدان خود در خلیجفارس خواهد ایستاد، اما به نظر میرسد کار از کار گذشته و متحدان عربی آمریکا سیاست جدیدی در پیش گرفتهاند و به پشتیبانی آمریکا امیدی ندارند.
به گزارش اعتماد، آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه ایالات متحده آمریکا در همین راستا روز پنجشنبه ۱۸ خرداد در نشست وزیران امور خارجه اعضای شورای همکاری خلیجفارس شرکت کرد و به آنان گفت: «آمریکا همچنان به شرکای خود در منطقه پایبند است.آمریکا در منطقه حضور دارد تا بگوید ما عمیقا با همه شما شریک هستیم. کشورهای شورای همکاری، جوهر رویکرد آمریکا برای خاورمیانهای باثباتتر، امنتر و شکوفاتر هستند.» در همین حال بلینکن بناست هفته آینده ۲۸ خرداد به پکن سفر کند و پیشبینی میشود مسائل غرب آسیا و خاورمیانه یکی از موضوعات گفتوگوی طرفین خواهد بود.
تاکید مقامات آمریکایی به پایبندی به تعهدات منطقهای، از سوءظن متحدانش نشأت میگیرد. کشورهای عربی نگران هستند که واشنگتن قصد دارد خاورمیانه را ترک کند و آنان را در مقابل رقیبان و دشمنانشان تنها بگذارد. این سوءظن نتیجه تلاش دو رئیسجمهور پیشین باراک اوباما و دونالد ترامپ، و جو بایدن رئیسجمهور کنونی ایالات متحده آمریکا برای خروج نیروهای نظامی از عراق و افغانستان بود.
ترامپ با صراحت بیشتری این سیاست ایالاتمتحده را به زبان آورد و در دوره بایدن نیز با شکل تراژیکی در خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان به اجرا درآمد. گویی آمریکاییها برای خروج سریع از خاورمیانه عجله دارند.
ترامپ با لحن و استدلال تاجرمآبانه خود به روشنی توضیح داد که از نگاه آمریکا تنگه هرمز و خلیجفارس اهمیت سابق خود را از دست داده و درحالیکه آمریکا به صادرکننده بزرگ انرژی تبدیل شده و بیشترین حجم صادرات و عبور نفت از تنگه هرمز متعلق به چین و ژاپن است، چه لزومی دارد هزینه حفظ امنیت خلیجفارس برعهده آمریکا باشد؟ و بهتر است خود این کشورها برای تامین امنیت خلیجفارس اقدام کنند؛ استدلالی که طبیعتاً با استقبال چینیها روبهرو شد که تمایل دارند بیسروصدا جای آمریکا را در مناطق مختلف دنیا بگیرند.
البته این استدلال، مخالفان بسیاری در خود آمریکا داشت که آنتونی بلینکن، وزیر امورخارجه کنونی آمریکا از مهمترین آنهاست. با این حال به نظر میرسد تا زمان خروج کامل آمریکا از منطقه فاصله زیادی وجود دارد. هماکنون ارتش آمریکا در کشورهای کویت، عراق، بحرین، قطر، امارات و عمان پایگاه نظامی دارد و در عربستان سعودی نیز واحدهایی نظامی-آمریکایی حضور دارند.
بیشترین تعداد نیروهای زمینی، متعلق به ارتش آمریکا در کویت است. بحرین میزبان ناوگان پنجم نیروی دریایی آمریکاست و پایگاه سنتکام یعنی فرماندهی نظامیان آمریکایی در منطقه و بخش عمده هواپیماهای نظامی آمریکایی در پایگاه العدید قطر مستقر هستند. علاوه بر این، شماری از نیروهای بریتانیایی و فرانسوی نیز در چند کشور جنوب خلیجفارس مستقر هستند. به این معنا که در میان هشت کشور ساحلی خلیجفارس هماکنون جز ایران، در بقیه کشورها (۷ کشور) نیروهای نظامی خارجی مستقرند.
در چنین شرایطی چین تاکنون تنها با ایران همکاری نزدیک نظامی داشته و طی سالهای اخیر چهار بار رزمایش مشترک دریایی در شمال اقیانوس هند و دریای عمان برگزار کرده است، اما بهتازگی همکاری نظامی خود را با عربستان نیز آغاز کرده است. حال با چنین چشماندازی میتوان گفت تاکید بلینکن تنها یک اطمینان به کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس است که آمریکا رفتارش در عراق و افغانستان را که منجر به ظهور داعش در عراق و روی کارآمدن طالبان در افغانستان شد، در قبال کشورهای عربی تکرار نخواهد کرد.
برخی از این کشورها بهصورت جدی از اپوزیسیون خود نگرانی دارند و ترس آن را دارند که وقایع یمن برای آنها نیز تکرار شود. بهطور مثال بحرین که خاندان آلخلیفه بر آن حکم میراند با جمعیت بیش از ۷۰ درصد شیعیان بدون حمایت نظامی و امنیتی آمریکا و کشورهای همپیمانش در شورای همکاری خلیجفارس امکان استمرار حکومت خود را ندارد و در تاریخ ۱۴ مارس ۲۰۱۱ شورای همکاری کشورهای عرب خلیجفارس به رهبری عربستان سعودی با مداخله نظامی توانست خیزش شیعیان بحرین را سرکوب کند.
این مداخله به درخواست آلخلیفه انجام شد و در آن برای نخستینبار در این کشورها برای سرکوب یک خیزش از گزینهٔ نظامی استفاده شد. تجربه نشان داده، اعضای شورای همکاری خیلجفارس در مقابل تهدیدات جنبش الحوثی یمن نیز ضعیف و بیدفاع هستند و برای دفاع از خود متکی به تجهیزات و حمایت اطلاعاتی و نظامی آمریکاییها هستند.
در واقع حمله به تأسیسات نفتی آرامکو در ۱۴ سپتامبر ۲۰۱۹ در بقیق و خریص در شرق عربستان سعودی نقطهعطف جدایی اعضای شورای همکاری با آمریکا بود. عربستان سعودی انتظار داشت آمریکا در عمل به تعهدات خود برای حمایت از همپیماناناش در مقابل تهدیدات این چنینی وارد جنگ یمن شود و به ائتلاف کشورهای عربی برای سرکوب جنبش الحوثی یمن کمک کند؛ کمکی که آمریکا از آن اجتناب کرد و این از نگاه اعراب خلیجفارس تنها گذاشتن آنان در مقابل تهدیدات نیابتی ایران بود.
در واقع کشورهای عربی خلیجفارس دریافتند که آمریکا تا زمانی که منافع مستقیم خودش به خطر نیفتد، حاضر نخواهد شد از آنان در مقابل تهدید احتمالی ایران و حتی متحدین ضعیفترش، چون جنبش الحوثی یمن از آنان حمایت کند و این نقطهعطف تجدیدنظر کشورهای عربی برای تغییر نگاهشان به موضوع ایران بود.
اعراب خلیجفارس به رهبری بنسلمان که در دوره ترامپ امیدوار بودند با اقدامات محدودکننده و حتی جنگ احتمالی ایران را وادار به عقبنشینی از مواضع خود کنند، در همان دوره نیز ناکام ماندند و با روی کار آمدن بایدن اطمینان یافتند که مقابل ایران نمیتوانند روی کمک آمریکا حساب جدی باز کنند و بهتر است خودشان تصمیم بگیرند با ایران روبهرو شوند یا با قدرتش در منطقه کنار بیایند.
اینچنین بود که میانجیگریهای عمان و عراق میان عربستان و ایران آغاز شد و در نهایت با ورود چین بهعنوان قدرت جدید منطقه به نتیجه رسید. «ارده کیتری»، عضو ارشد بنیاد دفاع از دموکراسیها در تحلیل شرایط میان واشنگتن و ریاض آورده است، درحالیکه فعالیت هستهای ایران به سرعت در حال پیشروی به سوی ایجاد زرادخانه هستهای است و همزمان به نظر میرسد که آمریکا نیز در حال عقبنشینی میباشد، سعودیها به ایران و چین نزدیکتر شدهاند.
به اعتقاد این کارشناس، ریاض در واقع در حال سنجش این اصل است که «اگر نمیتوانید آنها را شکست دهید، به آنها بپیوندید». این تغییر رویکرد کشورهای عربی با واکنش آمریکا مواجه شده است و همزمان با گمانهزنیها در مورد تنش در روابط آمریکا و عربستان، اندیشکده «بنیاد دفاع از دموکراسیها» یکی از مهمترین اهداف سفر بلینکن به ریاض را جلوگیری از همسویی منطقهای ایران، چین و عربستان دانست که خطراتی را برای آمریکا به همراه دارد.
روزنامه «واشنگتنپست» چند روز قبل و همزمان با حضور بلینکن در ریاض گزارش داد، طبق اطلاعات یک سند محرمانه دریافته است که ولیعهد سعودی، آمریکا را تهدید کرده در صورتی که واشنگتن اقدامی را علیه عربستان صورت دهد، ریاض نیز تدابیر اقتصادی سختی را علیه آمریکا اجرا میکند. براساس گزارشها، عربستان اعلام کرده است که بیشتر از این با سیاستهای ایالات متحده در خاورمیانه همراهی نمیکند.
اندیشکده «بنیاد دفاع از دموکراسیها» در تحلیل دیدار بلینکن و ولیعهد سعودی در عربستان سعودی آورده است، وزیر امور خارجه آمریکا در ۷ ژوئن با محمد بنسلمان، ولیعهد عربستان سعودی در ریاض دیدار کرد تا در مورد طیف گستردهای از موضوعات دوجانبه، از جمله عادیسازی احتمالی عربستان با اسرائیل، وضعیت یمن، درگیری در سودان و حقوق بشر گفتگو کند. بلینکن علاوه بر دیدار با محمد بنسلمان، در نشست وزیران شورای همکاری خلیجفارس و نشست وزیران ائتلاف جهانی برای شکست داعش شرکت کرد.
طبق گزارش این اندیشکده، این دیدار در حالی انجام شد که روابط ایالات متحده و عربستان در وضعیت نامطلوبی قرار دارد. یکی از محورهای مورد توجه، تنشزدایی بین تهران و ریاض بوده است. ۶ ژوئن، سه ماه پس از احیای روابط دیپلماتیک دو کشور که پس از یک شکاف هفتساله رخ داد، ایران سفارت خود را در ریاض بازگشایی کرد. از نکات مهم در این تحول آن بود که چین میانجیگری روابط ایران و عربستان را برعهده گرفت و به گرم شدن روابط بین ریاض و پکن شتاب داد.
قاسم محبعلی، مدیرکل اسبق خاورمیانه وزارت امور خارجه در تحلیل رویکردهای جدید عربستان در توافق با ایران گفت: «رویکرد جدید بنسلمان برای عربستان این است که دنبال طرحهای بلندپروازانه برای توسعه اقتصادی و رسیدن به یک کشور توسعهیافته است. طبیعتاً این رویکرد به امنیت احتیاج دارد و با روشهای سنتی و کلاسیک که در جهان عرب بود که بیشتر دنبال توسعهطلبی سرزمینی و برتری ایدئولوژیکی بر همدیگر بودند و رهبری جهان عرب را از طریق نظامی یا امنیتی به دست بگیرند، متفاوت است.
در خاورمیانه این رویکرد جدیدی است و الزاماتی دارد. یکی از آن الزامات، تامین امنیت و ثبات است و دیگر اینکه لازم است با همه طرفهای بینالمللی که میتوانند در مسائل اقتصادی، امنیتی و تکنولوژی نقش داشته باشند، روابط برقرار کنند. به همین دلیل عربستان دنبال یک سیاست همهجانبه و متوازن با همه طرفهای منطقهای و بینالمللی است.»
این کارشناس منطقه در ادامه با اشاره به تمایل ایران برای تنشزدایی در منطقه افزود: «همزمان با نیازی که ایران هم بهخاطر شرایط داخلی و تحریمها برای ایجاد ثبات در منطقه داشت تا بخشی از فشارها را کاهش بدهد و چین هم که بیشترین مصرفکننده انرژی در خاورمیانه است، به امنیت نیاز داشتند. بعد از بحران اوکراین بعضی از پروژههایشان مثل پروژه «یک کمربند، یک جاده» که میخواستند از طریق آسیای مرکزی و قفقاز و اروپای شرقی به بازار اروپا دست پیدا کنند، به حالت تعلیق درآمده است.
در چنین شرایطی امنیت و ثبات خاورمیانه برای همه طرفها چه طرفهای منطقهای و چه طرفهای بینالمللی مهم است. از جمله آمریکا و اروپا هم بهخاطر قضیه اوکراین مایل هستند تا دغدغهشان در خاورمیانه کاهش پیدا کند؛ بنابراین مجموعه اتفاقات به عادیسازی روابط ایران و عربستان کمک کرده است.»
محبعلی در تحلیل روابط آمریکا و عربستان گفت: «البته عربستان با آمریکا روابط و همکاری دارد و در برخی جاها هم اختلاف دارد. در حال حاضر در سودان و امنیت خلیجفارس با هم همکاری میکنند. اما بر سر قیمت انرژی با هم اختلاف دارند. همه کشورها در دنیای امروز، در سه سطح در سیاست خارجی با هم رابطه دارند، این سه سطح عبارت است از همکاری و اشتراک منافع، رقابت و سطح تنازع یا اختلاف است.
عربستان هم در این چارچوب فعالیت میکند و ما هم فکر میکنیم به سمت سیاست عرفیسازی در حال حرکت هستیم و این نحو روابط را میپذیریم. مثلاً میپذیریم که امارات با اسرائیل رابطه راهبردی داشته باشد، ما هم تلاش میکنیم رابطهمان را با امارات اصلاح کنیم. این با سیاست کلاسیک در خاورمیانه متفاوت است. همه طرفها پذیرفتهاند ضمن اینکه ممکن است با طرف دیگر اختلاف داشته باشند، سعی میکنند رابطه برقرار کنند و یک سیاست همهجانبه و متوازن را دنبال کنند.»