حجتالاسلام و المسلمین محمدعلی انصاری» خاطرنشان کرد: صحبتهای حضرت آقا در مراسم امسال و صحبتهای ایشان در سال گذشته که فرمودند امام روح جمهوری اسلامی است، صحبتهای ایشان در طول سی و چند ساله بعد از امام، بیانگر این واقعیت است که اصلاً هویت و بقای جمهوری اسلامی و عزت ما در داخل و خارج از کشور و در تاریخ به این است که راه امام را خیلی جدیتر از گذشته بپیماییم
به گزارش جماران، عضو دفتر حضرت امام خمینی(ره) با تشریح وقایعی که منجر به عزل آیتالله منتظری از قائم مقامی رهبری شد، گفت: یکی از آفتها و خیلی از ضربهها و صدمههایی که جمهوری اسلامی و نظام خورده و خواهد خورد این است که بعضی افراد آگاهانه یا ناآگاهانه یا از سر دلسوزی یا سادهلوحی خودشان را در معرض نفوذها و هجمهها قرار میدهند که متأسفانه این مسئله در مورد آقای منتظری هم صدق میکند.
مجموعه «حضور» در برنامه دیگری در ایام سالگرد رحلت بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی (ره) در حسینیه جماران، میزبان «حجتالاسلام و المسلمین محمدعلی انصاری» یکی از یاران نزدیک و عضو دفتر حضرت امام(ره) بود. وی که از بدو ورود امام به ایران، در قم و تهران همواره همراه و ملازم حضرت امام بوده است، خاطرات شنیدنی را از منش و مشی امام روحالله در گفتگو با «محمدحسین رنجبران» مطرح کرد.
اخلاق امام، اخلاق متعالی بود
انصاری اظهار داشت: اخلاق امام، واقعاً یک اخلاق متعالی بود؛ امام با هر کسی متناسب با کاری که انجام میداد و جایگاهی که داشت، ارتباط عاطفی برقرار میکرد. یعنی اگر کسی یک لیوان آب به دست ایشان میداد، امام به نوعی با نگاه و آن روح ملاطفتآمیزشان از او تشکر میکرد. این باعث میشد که حس میکردم لحظه لحظههای کنار امام بودن برای من یک فرصت است.
وی افزود: یک روز مرحوم حاج احمدآقا از من پرسید که آقای انصاری شما تا به حال از امام هیچ نامهای و دستخطی نگرفتهای؟ گفتم نه؛ همین که کنار امام هستم بزرگترین توفیق است. همان روز امام توصیه کردند که یک اجازهنامه وجوهات برای من نوشتند و مهر کردند. بعد از آن، حضرت امام نامهای برای انتخابات به من دادند. یا همان نامهای که بعداً به عنوان منشور برادری خدمتشان نوشتم و امام پاسخ دادند؛ همه اینها در یک دایره و تحفظی قرار داشت.
میگفتند یا کل صندوقها دوباره شمارش شود یا کل انتخابات باطل شود
عضو دفتر امام خمینی(ره) بیان داشت: در ایام انتخابات مجلس سوم، اختلافی بین شورای نگهبان و وزارت کشور پیش آمد. این اختلاف کم کم رشد کرد و در نهایت بعد از مرحله اول انتخابات بروز کرد. روی افراد تهران و برگزیدگان تهران، یک عدهای تشکیک کردند که باید صندوقهای آرا دوباره شمارش شود و نتایج را قبول ندارند و به نوعی انتخابات را در تهران زیر سؤال بردند. حرفشان هم این بود که یا کل صندوقها دوباره شمارش شود یا کل انتخابات باطل شود.
وی افزود: دعواهای راست و چپ اینجا خودش را نشان داد. دوره سخت جنگ هم بود. یعنی وسط جنگ که موشکباران شهرها بود و تهران به دلیل بمباران خلوت بود، بنا بود روز قدس مردم از حاشیههای تهران به شهر بیایند و روز قدس برگزار شود و همان روز قرار بود که اگر انتخابات تأیید شود، مرحله دوم انتخابات نیز برگزار شود.
انصاری اظهار داشت: با آن اختلاف معلوم بود که روز قدس برگزار نمیشود و جنگ هم موجب شده بود که غیر از روز قدس، اجتماعی در تهران صورت نگیرد. این اختلاف بالا گرفت و بحث شمارش آراء پیش آمد؛ امام بنده را به عنوان نماینده خودشان در ستاد انتخابات تعیین کردند که ما یک چارچوبی تعیین کنیم و به نتیجه برسیم که آیا انتخابات تهران، اصولاً انتخابات درستی بوده یا مخدوش بوده است.
گزارشی که نتیجه انتخابات را تأیید کرد
وی ادامه داد: ما با وزارت کشور و شورای محترم نگهبان یک هماهنگیهایی انجام دادیم که از صندوقهایی شروع کنیم که بیشتر محل بحث بود که باید باطل شود و اگر از آن نتیجه فاحش و یک اختلاف بالایی به دست آمد که سرنوشت افراد منتخب را تغییر میداد، میگوییم که انتخابات باید مجدداً برگزار شود یا آرا باید باطل شود. با این شرط که نظر امام بر روز قدس است و هر کاری میکنید باید زودتر انجام شود تا به تأخیر نیفتد.
با اینکه امام نتیجه انتخابات را تأیید کردند، باز هم عدهای زیر بار نرفتند
یار دیرین امام و انقلاب افزود: شورای نگهبان همکاری خوبی کرد و افراد زیادی برای بازشماری آراء شرکت کردند و من گزارش خودم را خدمت امام دادم. گزارش من تأیید کرد که انتخابات مخدوش نیست؛ یک جابهجاییهای اندکی اتفاق افتاد و در نهایت در این تعداد یک نفر جابهجا شد و مرحله دوم هم برگزار شد و در آن مرحله بالاخره انتخابات مورد تأیید امام قرار گرفت. البته همانجا هم عدهای باز هم زیربار نرفتند.
امام چرا دستکش سفید به دست داشتند؟
حجتالاسلام انصاری با ذکر خاطرهای بیان داشت: در کتاب خاطرات آقای دکتر عارفی که به نام «طبیب دلها» چاپ شده است، این مسئله آمده است که این سالهای آخر، امام شکایت میکردند که سر انگشتان ایشان برخی مواقع ترک میخورد و امام حساس بودند. یک مدتی پزشکان درگیر بودند که علت این واقعه چه است. یادم است که پمادهای مختلف و تجویزهای مختلف را میآوردند و به امام میگفتند اینها را مصرف کنید تا تمام شود. ولی مدت طولانی این مشکل درمان نشد.
وی گفت: بعضی داروهایی هم که امام مصرف میکردند را باید با هم مخلوط میکردیم؛ صبحها معمولاً امام میآمدند و کارهای دفتری و پزشکی انجام میشد و دیگر نوبت این کارها که میرسید، من میآمدم خدمت امام و این پمادها را مخلوط میکردم و به انگشتان امام میمالیدم.
دروغ یک فرد ضدانقلاب درباره دلیل دستکش دست کردن امام
عضو دفتر امام خمینی(ره) ادامه داد: جالب است که یک کتابی میخواندم از مستنداتی که به عنوان مستند یک فرد ضدانقلاب در خارج از کشور چاپ کرده بود و یک چیزی را به حساب خودش خیلی مستند و جدی مطرح کرده بود که امام در آن اواخر، از اطرافیان خودش هم میترسید و چون واهمه داشت که نکند اطرافیانش به ایشان صدمه بزنند، ایشان دستکش دستشان میکردند.
وی خاطرنشان کرد: در تصاویر هم دیدهاید که امام به دستکش مقید بود و علتش هم این بود که وقتی پماد را به انگشتان میزدند، باید چند ساعت روی انگشتان میماند ولی چون امام همیشه مشغول مطالعه بودند، یا قرآن میخواندند و یا روزنامه مطالعه میکردند، برای اینکه جنبههای بهداشتی حفظ شود، پزشکان گفته بودند شما یک دستکش دست کنید. اما آن آدم تفسیر و توجیه کرده بود که امام آخر عمر از برخورد با مسئولین واهمه داشتند.
استحمام امام در یک حمام کوچک که حتی جا برای حوله امام هم نبود
انصاری گفت: جالب است که با آن پمادها هم انگشتان امام درمان نشد. آقای دکتر عارفی یک موقع گفتند که ما باید بعد از این درمانها برویم جستجو کنیم که علت این مسئله که امام اینطور میشوند چیست و به چه چیزی حساسیت دارند. فکر میکنم ایشان دو سه هفته با عنایت خاص، همه رفتارهای امام را در دست زدن به کاغذ و کتاب، به لباس، به غذا و به ظروف و وسایل مختلف تحت نظر گرفت که چه چیزی میتواند منشأ این مشکل باشد.
وی اظهار داشت: بعد از دو سه هفته، آقای دکتر عارفی گفتند که برویم در حمام شخصی حضرت امام ببینیم امام از چه شامپو یا صابون یا مواد شوینده دیگری استفاده میکنند. حمامی که امام میرفتند، یک حمام بسیار کوچکی بود که فقط امام زیر دوش جا میگرفتند و سربینه حمام هم یک سکوی کوچکی بود که امام لباسشان را بگذارند و حتی جا برای حوله امام هم نبود.
عضو دفتر امام خمینی(ره) بیان داشت: امام حولههایشان را بیرون روی صندلی میگذاشتند و تا موقعی هم که گاز در جماران نیامده بود، یک دیوترم نفتی پشت دیوار حمام بود که بعضی وقتها دود این دیوترم وارد فضا میشد و ما نگران این میشدیم که برای امام مشکلی ایجاد نکند.
وی افزود: آقای دکتر عارفی به آن حمام رفتند و به همه وسایلی که آنجا بود دست زدند. آخر رسیدند به یک سنگ پامالهای(سنگ پا) که در حمامهای قدیم استفاده میشد و به سنگ قزوین معروف بود. سنگ پای امام را از داروخانه گرفته بودند و این سنگ پا از الیاف مصنوعی بود که مواد شیمیایی داشت و چون امام از این سنگ برای سنگپا زدن، استفاده میکردند معلوم شد که مواد شیمیایی آن به سر انگشتان امام صدمه میزدند. وقتی آن سنگ پا را کنار گذاشتند، مشکل امام به طور طبیعی حل شد.
امام هیچ کار کوچکی را بدون تشکر نمیگذاشتند
انصاری در خصوص مهربانی و توجه حضرت امام به اطرافیانشان اذعان کرد: امام از جمله افرادی بودند که هیچ کار کوچکی را بدون تشکر نمیگذاشت و اظهار میکردند که ما اسباب زحمت و شرمندگی شدیم. وقتی در بیمارستان بستری بودند، هر وقت از پشت شیشه اتاق سی سی یو که نشسته بودیم و مراقبت میکردیم به امام نگاه میکردیم یا هر موقع که کنار امام میرفتیم، امام با یک نگاه خاص و محبتآمیزی میفرمودند من برای شما اسباب زحمت شدم و عذرخواهی میکردند.
امام اصلاً از همراهانشان و از مردم غافل نبودند
وی افزود: امام اصلاً از همراهانشان و از مردم غافل نبودند. حتی از بچههای کوچکی که کنار امام میآمدند امام بیشتر از پدر و مادر خودشان نسبت به آنها ملاطفت داشتند. اگر در سرما خانمی، بچهش را بغل گرفته بود امام میفرمودند که مراقب باشید این بچه سرما نخورد.
هیچ وقت نشد که ما امام را برای نماز بیدار کنیم!
انصاری خاطرنشان کرد: در دورانی که امام در بیمارستان بستری بودند، تأکید مرحوم حاج احمدآقا این بود که من بیشتر در ساعات نماز در کنار امام باشم تا در وضو و آمادهسازی امام برای نماز یا برای نماز شب کمک کنم؛ علیرغم داروهایی که به امام میزدند و امام در حال استراحت مطلق بودند یاد ندارم که ما امام را برای نماز بیدار کنیم!
خاطرهای از شوخطبعی امام زیر موشکباران/ شما ضربان قلب آقایان را بگیرید!
وی با اشاره به خاطراتی از دوران دفاع مقدس و موشکباران تهران و نگرانی دفتر و بیت امام نسبت به جان حضرت امام گفت: روز ۲۹ شهریور در روزی که جنگ آغاز شد به امام اطلاع داده شد که دارد بمباران میشود و باید به پناهگاه بروید و باید پناهگاهها را مستحکم کنیم. امام به همه توصیه میفرمودند که به وظایفتان هم عمل کنید. یعنی همان روزی که گفتند پشت شیشهها چسب بزنید ما شروع کردیم پشت شیشههای اتاقهای حضرت امام چسب زدیم. وقتی میگفتند چراغها را خاموش کنید خود امام چراغها را خاموش میکردند و به این ملاحظات تقید داشتند.
انصاری بیان کرد: آن روزهای اول و ساعات اول که این اتفاق افتاد ما واقعاً وحشت میکردیم که جماران و خانه امام مبادا آسیب ببیند. پیرامون ما و در فضای تهران هم امکاناتی آورده بودند و دستگاههایی مستقر کرده بودند که آنها هم خود به خود فضا را ملتهب میکرد. یعنی غیر از التهابی که از رسانهها منتقل میشد خود این نیروها را هم به نوعی تشدید میکرد.
وی ادامه داد: در یکی از موشکبارانها که در موقع تاریکی بود، ما دیدیم که آژیر خطر به صدا درآمد و بعد هم از چهار طرف تهران گلولههای آتشین ضدهوایی بالا میرفت و همه ما فکر میکردیم اینها همه گلوله جنگی یا موشک است که دارد از عراق میآید. دیدیم در آسمان جماران هم این شعلهها وسعت پیدا کرده و دویدیم به اندرونی که مرحوم آقای اشراقی و مرحوم حاج احمدآقا هم بودند.
این یار امام و انقلاب افزود: گفتیم آقا به پناهگاه بروید که دارد بمباران میشود. امام قبول نمیکردند که بیایند ولی با اصراری که همراه با شیون و صدای بلند خادمین امام که در اندرونی بودند و نمیتوانستند خودشان را کنترل کنند، آمدند؛ واقعاً همه نگران حال امام بودند.
امام با گریه و اصرار ما قبول کردند چند دقیقهای به پناهگاه بروند
وی بیان داشت: ما اینقدر اصرار کردیم و بعضیها گریه کردند تا امام را وادار کردیم که به پناهگاه بروند و ایشان همراه مرحوم آقای اشراقی و مرحوم حاج احمدآقا از همین پلههای زیرزمین حسینیه که آماده هم نبود با همراهی خاصی ایشان را به داخل زیرزمین بردیم. یک صندلی برای ایشان گذاشته بودند که ایشان خیلی آرام و باوقار روی آن نشستند و دو سه نفر دیگر هم نشسته بودند.
انصاری گفت: من فکر کردم که شاید در این حیث و بیث کسی هم بخواهد هجمه فیزیکی کند که دویدم در خانه و یک اسلحه کلاش برداشتم و بهدو به طرف جماران رفتم. اسلحه را هم روی دوشم انداخته بودم و جلوی امام رژه میرفتم که بگویم ما محافظ هستیم و داریم مراقبت میکنیم.
وی افزود: امام یک چند دقیقهای نشستند؛ خیلی با آرامش و برعکس دیگران که خیلی ملتهب بودند. آقای دکتر عارفی به امام عرض کردند که آقا اجازه بدهید فشارتان را بگیریم و نبض و قلبتان را کنترل کنیم که امام فرمودند من چیزیم نیست؛ شما ضربان قلب آقایان را بگیرید!
هر موقع همه مردم پناهگاه داشتند من هم به پناهگاه میروم
انصاری با اشاره به ماجرای ساخت پناهگاه در جماران بیان داشت: در این سالهای آخر هم در جماران چند بمب انداختند و بمبها در فاصلههای کوتاه منفجر شد؛ پشت همین حسینیه و خانه امام یکی از باکهای بنزین هواپیماهای سوپر اتاندارد به زمین افتاد. این هواپیماها باکهای اضافی داشتند تا بتوانند به تهران برسند و اینجا را بمباران کنند.
عضو دفتر امام خمینی (ره) ادامه داد: به همین دلیل همت شد تا پناهگاهی بسازیم که امام از آسیبها مصون باشند. در اوج حوادث ما نگران بودیم و من خدمت مرحوم حاج احمد آقا گریه کردم و داد زدم که شما تعصب ندارید که کاری نمیکنید. شما اینجا نشستید و امام در یک خانه معمولی نشسته و این اطراف ما دارد بمباران میشود. چرا اینکار را میکنید؟ ایشان یک لبخندی زدند و گفتند که آقای انصاری مثل اینکه شما امام را نشناختید! شما چرا این حرف را میزنید؟
وی افزود: گفتم نه آقا باید ایشان را متقاعد کنید که به پناهگاه بیایند. آقای مرحوم آشیخ محمدعلی صدوقی هم آنجا بود که به من گفتند آقا این هنر شماست. ما که تا به حال نتوانستیم ایشان را متقاعد کنیم ولی شما برو خدمت امام و اگر میتوانی ایشان را متقاعد کن. من با آقای دکتر عبدالحسین طباطبایی برادر خانم مرحوم حاج احمدآقا در اتاق امام را زدیم. امام تعجب کردند که آن ساعت ظهر که مشغول مطالعه و قرائت قرآن بودند ما برای چه آمدهایم!
انصاری خاطرنشان کرد: من در زدم و ایشان هم در زد و امام فرمودند بفرمایید و خیلی متعجب شدند. من عرض کردم که اجازه دهید که ما بنشینیم و صحبت کنیم. نشستم خدمت امام و مقدمهای را ذکر کردم که آقا چه خطراتی وجود دارد و موشکباران است و با فاصلههای نزدیک میزنند و در تهران همه جا در تیررس اینهاست و من خواهش میکنم که بپذیرید به پناهگاه بیایید.
گفتم اگر به پناهگاه نیایید خودم را آتش میزنم
وی ادامه داد: امام اول خیلی قاطع فرمودند من نمیآیم. ولی من زدم به گریه و داد و هوار که اینطوری که نمیشود و به امام عرض کردم من میروم وسط خیابان خودم را آتش میزنم. شما متعلق به مردم و کشور هستید؛ اگر شما صدمه ببینید کشور صدمه میبیند.
این روحانی مبارز گفت: امام با گریه من دیگر آرام شدند و سرشان را قدری پایین انداختند و فرمودند که ناراحت نباش و اینطوری ما را دلگرم کردند که به پناهگاه میآیم. من با یک شور و شعفی با آقای دکتر عبدالحسین طباطبایی پیروزمندانه خدمت حاج احمدآقا رسیدیم و به ایشان گفتم آقا کاری که شما نتوانستید را ما انجام دادیم و امام پذیرفتند که به پناهگاه بیایند.
امام پیغام دادند که به انصاری بگویید من تا زنده هستم به پناهگاه نمیآیم
انصاری اظهار داشت: همه خوشحال شدند و شروع کردیم به برنامهریزی که سپاه کجا برود و امام کجا باشند و چه کسانی نزدیک امام باشند و چه کسی اخبار را برساند و وسایل امام چطور منتقل شود و سایر مقدمات فراهم شد.
وی ادامه داد: حدود ساعت ۵ بعد از ظهر من مجدداً خدمت حاج احمدآقا برگشتم که ایشان فرمودند آقای انصاری همه رشتههای تو پنبه شد؛ امام مرا صدا زدند و عتاب کردند که چرا فلانی را اذیت کردهاید و اجازه دادید ایشان اینقدر متأثر شود و فرمودند که از قول من بروید به فلانی بگویید که من به پناهگاه نمیآیم و من تا زنده هستم نمیآیم. هر موقع مردم جماران همه پناهگاه داشتند شما هم من را وارد پناهگاه کنید.
مسئله آقای منتظری در حوادث چند ماه یا چند سال قبل از آن ریشه دارد
انصاری با اشاره به حادثه عزل آیتالله منتظری بیان داشت: مسئله آقای منتظری در چندین ماه و شاید در سه چهار سال قبل از این اتفاقات، ریشه دارد. به نظر من یکی از ویژگیها و شگفتیهای زندگی و شخصیت حضرت امام این بود که با همه احترامی که به اطرافیان و خانواده خودشان میگذاشتند ولی یک استقلال رأی داشتند و این استقلال رأی اجازه هیچگونه نفوذی به شخصیت امام نمیداد.
وی افزود: همه میدانستند که باید در چارچوب حرکت کنند و امام تحت تأثیر القائات نبود. ولی متاسفانه نه تنها راجع به آیتالله منتظری بلکه شخصیتهای دیگری هم بودند که در دوران قبل یا بعد از پیروزی انقلاب، متأثر از حوادث پیرامون و اطرافیان خودشان بودند.
اینکه برخیها از سر دلسوزی یا سادهلوحی خودشان را در معرض نفوذها و هجمهها قرار میدهند یک آفت است
عضو دفتر امام خمینی تصریح کرد: این یکی از آفتها بوده و هست و خیلی از ضربهها و صدمههایی که جمهوری اسلامی میخورد و نظام خورده و خواهد خورد این است که بعضی افراد آگاهانه یا ناآگاهانه یا از سر دلسوزی یا سادهلوحی خودشان را در معرض نفوذها و هجمهها قرار میدهند که متأسفانه این مسئله در مورد آقای منتظری هم صدق میکند.
افرادی در کنار آقای منتظری و در دفتر ایشان بودند که با حضرت امام از جهت فکری و سیاسی زاویه داشتند
وی گفت: افرادی در کنار ایشان و در دفتر ایشان بودند که با حضرت امام از جهت فکری و سیاسی زاویه داشتند و بعضاً هم کارهایی کرده بودند که در دفاع از خودشان مجبور بودند که عقیده خودشان را به یک جایی متکی کنند که آن اتهامات از آنها برداشته شود تا اگر یک روزی در چنگال عدالت گرفتار شدند، یک حامی محکمی داشته باشند و بتوانند خودشان را حفظ کنند.
رسانهای کردن موضعگیریهای خلاف واقع، زاویه آقای منتظری با امام و انقلاب را بیشتر کرد/ بعضی انتقادات ایشان، انتقادات نابهجا و خلاف واقع بود
انصاری موضعگیریهای رسانهای آیتالله منتظری را در زاویهگرفتن از خط امام مؤثر دانست و بیان داشت: میشد اینها را در عضو دفتر امام خمینی (ره) گفت: فضاهای دیگری مطرح کرد. خود ایشان با شناختی که از شخصیت و تعبد امام نسبت به احکام و سیاست داشتند به اینها واقف بودند ولی جوری راه و مسیر را برای زاویه گرفتن ایشان از امام هموار کردند که بعضی بحثها در رسانهها علنی شد و بعضی انتقادات ایشان، انتقادات نابهجا و اصلاً خلاف واقع بود.
وی با بیان اینکه این اتفاق، یک اتفاق دفعی نبود، گفت: امام نامههای ایشان را مطالعه میکردند؛ گزارشات میآمد و پیامهای مرحوم حاج احمدآقا به ایشان مستقیم و غیرمستقیم ارسال میشد. هشدارهایی به ایشان داده میشد که به ایشان میرساند که این زاویه در شأن ایشان نیست.
بدون تردید بیت و دفتر آیتالله منتظری در بعضی از حوادث کشور و حوزه دست داشتند
یار دیرین امام و انقلاب اظهار داشت: امام خیلی دلسوزانه و خیرخواهانه نسبت به اطرافیانشان به ایشان تذکر میدادند و اینکه مواظب باشند. بعضی از حوادثی که در کشور و در حوزه اتفاق افتاد و درگیریهایی که در بعضی شهرستانها اتفاق افتاد، ناشی از یکسری القائاتی بود که بدون تردید بیت و دفتر آیتالله منتظری در آن سهم داشتند.
وی ادامه داد: سعی من بر این بود که واقعاً خیلی وارد این عرصهها نشوم. ولی با آن سابقهای که از زندان و قبل از زندان از قضایا داشتم، این حس را داشتم که آیتالله منتظری در معرض یک خطر جدی در اطرافیانشان خواهند بود و بعد هم که این مجموعه در کنار ایشان شکل گرفت، خطر جدیتر شد.
مرحوم حاج احمدآقا از مظلومان تاریخ انقلاب است
انصاری بیان داشت: به نظر من مرحوم حاج احمدآقا از مظلومان تاریخ انقلاب است. مرحوم حاج احمدآقا در ترویج آیتالله منتظری، در مطرح کردن ایشان و اینکه در جایگاهی قرار گرفتند که خیلی از مسائل قضایی را امام به ایشان ارجاع دادند، بسیار نقش داشتند. ما شاهد بودیم کسی که حامی و پیگیر بود و کسی که همیشه در کنار آیتالله منتظری ایستاده بودند و مقاومت میکرد، یادگار حضرت امام مرحوم حاج احمدآقا بود.
وی افزود: همواره مرحوم حاج احمدآقا معتقد بودند که شخصیت آقای منتظری، شخصیت ممتازی است تا اینکه به این حد رسید و فاصلهها زیاد شد؛ چون بالاخره اطلاعات داخل بیت آقای منتظری منتقل میشد و افرادی بودند که انتقال میدادند.
تلاش بیت آقای منتظری برای تحریک دیگران به التهابآفرینی
عضو دفتر امام خمینی خاطرنشان کرد: من هر موقع که من آنجا رفتم و مناسبتی بوده که کاری داشتم، به نظر میرسید افرادی آنجا هستند که میخواهند ما را تحریک کنند به اینکه ما بگوییم در نظام اختلاف است. حتی آنجا من یک کلمهای گفتم و یکی از اطرافیان نزدیک حاج آقا گفت چرا این حرفها را به رسانهها نمیکشانید؟!
وی افزود: مرحوم حاج احمدآقا میدانست که دارد این اتفاقات میافتد و جریانات مخالف با جریان انقلاب دارند به ایشان نزدیک میشوند و با ایشان همدردی میکنند. در خانه ایشان رفت و آمد داشتند و این طبیعی بود که موضع حاج احمدآقا و موضع امام نسبت به گذشته تغییر کند.
عزل آقای منتظری یک تکلیف سخت تاریخی برای امام بود
انصاری اذعان کرد: نامهنگاریهایی که اتفاق افتاد، اوج این حوادث بود. اطرافیان آقای منتظری فصل بازگو کردن و افشاکردن برخی از قضایایی که نباید افشا میکردند در رسانههای خارجی و ضدانقلاب باز کردند و به نظر من امام احساس کردند که این جایگاهی است که باید امام ورود پیدا کنند.
وی افزود: امام در عین اینکه میخواستند ایشان را تکریم کنند و جایگاه علمی ایشان محفوظ بماند. به نظرم امام به تکلیفشان عمل کردند و این تکلیف هم به نظرم یک تکلیف سخت تاریخی برای امام بود.
نامه ۶/۱ را من به قم بردم
عضو دفتر امام خمینی(ره) با بیان اینکه نامه ۶/۱ را من به قم بردم، گفت: قبل از آن نامه، من یکبار خدمت ایشان رفتم و از طرف امام به ایشان عرض کردم که امام فرمودند وصیتنامههای من را بدهید. دوتا وصیتنامه حضرت امام به ایشان داشتند. یک وصیتنامه عمومی و یک وصیتنامه خاص. من وصیتنامهها را از ایشان گرفتم. ایشان هم خیلی متعجب شدند و گفتند چه شده؟ که گفتم امام دستور دادند وصیتنامهها را بگیرم.
وی ادامه داد: ایشان وصیتنامه عمومی را خیلی راحت تحویل داد ولی یک وصیتنامه گاوصندوقی بود که ایشان اصرار داشتند که بپرسند آیا باید این هم تحویل داده شود که من به ایشان عرض کردم امام تأیید کردند که هر دو وصیتنامه را برگردانید و من هر دو را گرفتم و خدمت امام دادم. مرحله بعدی نامه ۶/۱بود که هنوز منتشر نشده بود.
یار امام و انقلاب گفت: من در آن ایام که ایام عید بود و چون امام کارهایشان تعطیل میشد، ما با خانواده برای تفریح به اطراف تهران میرفتیم، به تهران آمدیم و همین که وارد جماران شدیم، گفتند آقا کجایی؟ امام دنبال شما هستند. من خدمت حاج احمدآقا رسیدم و ایشان گفتند امام این نامه را نوشتند و شما این نامه را به شخص آقای منتظری برسانید.
انصاری بیان داشت: رسیدم خدمت آقای منتظری و ایشان هم اظهار لطف کردند و با عرض معذرت نامه را خودم به ایشان دادم. حالا اینکه میگویند نامه را فرد دیگری نوشته و حاج احمدآقا داده است، خیر. نامه را خود بنده گرفتم و به ایشان تحویل دادم.
تشکر امام از روشنگری انصاری درباره قضایای عزل آقای منتظری
وی افزود: بعد هم آن قضایایی که اتفاق افتاد، نامه ۸/۱ و حوادث دیگر، در اوج این حوادث من به دانشگاه تهران رفتم و آنجا سخنرانی کردم و آنجا ماجرای این نامه و سایر قضایا را با دانشجویان مطرح کردم که صحبتهای من در روزنامهها منتشر شد. یک روز بعد که من خدمت امام رسیدم، امام از صحبتهای من تشکر کردند و حاج احمدآقا هم به من گفتند امام تشکر کردند و فرمودند فلانی صحبتهای خوبی کرده است. صحبتهای من در روزنامهها هست و عین وقایعی بود که اتفاق اتفاد.
حاج احمد تعمداً نمیخواست در مقابل حاج مصطفی، مطرح باشد
انصاری با اشاره به شخصیت والای مرحوم حاج احمدآقا تصریح کرد: همه انتظار داشتند حاج آقامصطفی نقش کلیدی در کنار امام یا بعد از امام برعهده داشته باشند. جایگاه مرحوم حاج آقا مصطفی هم به لحاظ علمی و هم از نظر سیاسی و علاقه زیاد امام به ایشان، جایگاه خاصی بود. تا زمانی که مرحوم حاج آقامصطفی بودند، مرحوم حاج احمدآقا در عین جوش و خروش و مسئولیتهای مهم داخل کشور، باید گفت نقش در سایهای داشتند و شاید اصلاً تعمداً نمیخواستند شخصیت ایشان در مقابل حاج آقامصطفی مطرح شود.
وی افزود: ولی در همان دوران پایانی عمر حاج آقا مصطفی، مرحوم حاج احمدآقا با خانواده به نجف میروند و به حضرت امام میپیوندند. به تعبیر یادگار امام آیتالله حاج حسن خمینی، از آن موقع خانواده مرحوم حاج احمدآقا و خود حاج احمدآقا عضو خانواده امام میشوند؛ یعنی خانواده امام و سر سفره امام.
انصاری بیان داشت: تا آنکه شهادت حاج آقا مصطفی پیش میآید و بعد از آن حاج احمدآقا شخصیت واقعی خود را در عرصههای ارتباطات و دانشجویان خارج از کشور و داخل کشور بروز داد. گرچه پنهان است ولی به نوعی همه حوادث به نوع شخصیت و راهبرد شخصیت مرحوم حاج احمدآقا گره میخورد و ایشان در کنار امام میمانند. قصه اخراج امام از نجف و رفتن به مرز کویت و بعد فرانسه و بعد از آن ایران ادامه مییابد.
حاج احمد همیشه میگفتند من باید سپر بلای امام باشم
وی ادامه داد: خود حاج احمد آقا، اخلاق جدی داشت که نشأت گرفته از اخلاق امام بود که اصلاً در پی مطرح شدن و نام بردن از ایشان نبود. ایشان همیشه خودشان را در ظل امام میدیدند و همیشه میگفتند من باید سپر بلای امام باشم و خوب میدانستند که امام با همه اقتدار و تسلطی که بر اوضاع دارند، ولی خواه ناخواه دشمنیها و کینهتوزیها و مخالفتهای حوزه و جریانات سیاسی، متوجه امام و برجسته میشود لذا حاج احمدآقا در عین گمنامی در عرصه مستقیم این حوادث بودند تا کاری کنند که شدت این حوادث گرفته شود و به امام آسیب وارد نشود و امام بتوانند تصمیمات خود را عملی کنند.
دفاع قاطع امام از حاج احمدآقا/ تخریب احمد تخریب جمهوری است
انصاری خاطرنشان کرد: شخصیتهایی از سیاسیون مکلا و غیرروحانی که خیلی هم مطرح بودند و بعضاً برخی از آنها در انتخابات ریاست جمهوری هم شرکت کردند، به امام اعتراضاتی داشتند؛ خود من در یکی دیدارهای حضرت امام با اینها شاهد بودم که امام مستقیم به یکی از اینها خطاب فرمودند که فکر نکنید تخریب احمد، چیز کمی است. تخریب احمد تخریب جمهوری است. احمد بدون اراده من کاری نمیکند و حرفی نمیزند و از ایشان یک دفاع عجیب و غریبی کردند.
وی افزود: بعد در آن نامهای هم که مرحوم حاج احمد سال ۶۷ در تأسیس مؤسسه به امام نامه نوشتند، امام در پاسخ رسماً تأکید کردند که احمد حتی یک کلمه بدون اذن من جابهجا نکرده است.
من چون در چندسال اخیر در دوران حیات امام، رابط صداوسیما بودم، اخبار مربوط به امام را بعد از ادیت اول و بررسی حاج احمدآقا و تنظیم و تصحیح آنها یا مستقیم به صداوسیما میبردم و به بخش خبر سیاسی میدادم و یا از اینجا تلفنی میگفتیم.
انصاری گفت: من بارها و بارها میشد که به صداوسیما میرفتم و دوستان آنجا میگفتند که خوب است این کلمه را اینطوری بنویسیم یا ویرایش کنیم. من که اجازه نداشتم و زنگ میزدم به مرحوم حاج احمدآقا و ایشان میگفت صبر کنید تا از امام بپرسم. بعضی مواقع دوستان خبر ما میگفتند که وقت خبر گذشته و اجازه دهید کارمان را بکنیم ولی حاج احمدآقا میفرمودند نه من باید بروم سوال کنم.
مظلومیت حاج احمدآقا باقی خواهد ماند
وی تأکید کرد: حاج احمدآقا یک انسان واقعاً تیزهوش و متعبد و متعصب نسبت به دین و اسلام و نسبت به اخلاق و روحانیت بود و من فکر میکنم مظلومیت ایشان باقی خواهد ماند.
برخی فکر میکنند از صحبت درباره خانواده امام به دنبال نتیجه خاصی هستیم!
انصاری با انتقاد از برخی دیدگاهها اظهار داشت: من امسال در سالگرد ایشان، برای اولین صحبت کردم که یک گوشه بسیار کوچکی از شخصیت حاج احمد آقا بود. چون فکر میکنم اگر قرار است در کنار امام نام منسوبان امام بیاید، یک عده تحلیلهای دیگری میکنند و فکر میکنند این تعریفها و صحبتها در راستای یک سیاستهایی انجام میشود که به نتیجهای منتهی شود. در صورتی که یادگاران امام و بیت امام، خانواده امام و همسر امام با آن بزرگواری و عظمت و شخصیتی که در کنار امام داشتند و در زندگی، هیچ چیزی برای خودشان قائل نبودند.
تعصب همسر امام نسبت به ایشان زبانزد بود
وی در خصوص نوع رابطه محبتآمیز امام با همسرشان بیان داشت: تعصب ایشان نسبت به امام زبانزد بود و علیرغم دیدگاههای خاصی که داشتند و آن روشنبینی و روشنفکری و زندگی خاصی که داشتند؛ امام هم نسبت به ایشان یک تعصب ویژه و احترام خاصی داشتند و سفارشات اکیدی میکردند. در هیچ صحنهای نبوده که مثلاً حاج احمدآقا بخواهد از امام جدا شود و امام سفارش خانم را به ایشان نکنند. در یک صحنهای نبوده که قصهای بخواهد اتفاق بیفتد و امام سفارش ایشان را نکند.
امام حتی اگر با نظر خانم موافق نبودند جلوی ما بروز نمیدادند
انصاری گفت: در مورد بعد از امام هم، امام روزی که به بیمارستان آمدند و روزهای آخر بود، امام به حاج احمدآقا سفارش میکنند که از مادرتان مراقبت کنید و به ما میآموختند که شما حق ندارید کمترین اجتهاد و کمترین حرفی راجع به خانم بزنید.
وی ادامه داد: اگر هم چیزی را خانم میخواستند که نگاه ایشان، غیر آن بود، وقتی ما به امام انتقال میدادیم، امام جلوی ما هیچ موضع منفی را نسبت به دیدگاه خانم و خواسته ایشان نداشتند و خودشان مسئله را به نوعی دنبال میکردند که کسی در اطراف ایشان احساس نکند که جایگاه خانواده ایشان، جایگاه کمی است.
امام در سن ۶۵ سالگی برای همسرشان نامه قربانت شوم مینوشتند
انصاری با بیان اینکه رفتار امام با خانوادهشان الگوی همه جوانان کشور است، اذعان کرد: این نامههایی که امام به خانم مینوشتند، در سن ۷۰ سالگی بوده؛ در سن ۶۵ سالگی امام نامه قربانت شوم، فدایت شوم برای ایشان نوشته است و تأکیدات مؤکد به حاج احمد آقا که مراقب مادرتان باشید. اصلاً یک چیز عجیب و غریبی است. من فکر نمیکنم هیچکدام از ما توفیق این را داشته باشیم که این وضعیت را پیاده کنیم.
خانم حضرت امام، اسم تک تک اطرافیان امام را میدانستند و برای احوالپرسی به دیدار خانواده اعضای دفتر امام میرفتند
وی با اشاره به برخی ویژگیهای اخلاقی بارز مرحومه ثقفی همسر امام خمینی (ره) بیان داشت: خانم حضرت امام، اسم تک تک اطرافیان امام و اعضای دفتر را میدانستند. گاهی اوقات بعد امام به قصد اینکه مزاحم ایشان نشویم، زنگ نمیزدیم ولی بعد از مدتی ایشان با آیفون یا تلفن تماس میگرفتند که فلانی چرا احوال ما را نمیپرسید؟
انصاری گفت: بعد خودشان داوطلبانه پیغام میدادند که من فلان روز میخواهم بیایم به خانه شما و میآمدند و با همسر و فرزندان ما مینشستند و احوالپرسی میکردند. امکان نداشت خانواده یا خانم امام مطلع شوند که کسی از اطرافیان و آَشنایان بیمار شده و خودشان به دیدارش نروند یا کسی را برای احوالپرسی نفرستند.
تأثیر نظر حاج احمد آقا در اطمینان خبرگان در جریان انتخاب رهبر بسیار ویژه بود
وی با تأکید بر اینکه بخش عظیمی از تعبد مرحوم حاج احمد آقا به امام، نشأت گرفته از تفکر و برداشت ایشان از اسلام بوده است، خاطرنشان کرد: ایشان معتقد بود وقتی کسی در جایگاه ولایت و رهبری قرار میگیرد، حالا یا مرجع تقلید است یا ولی جامعه است، باید از او اطاعت کرد؛ باید ترویج کرد و باید در مقابل او عرض اندام نداشت.
انصاری، نقش و تأثیر حاج احمد خمینی (ره) در تثبیت جریان ولایت امر بعد از امام را بسیار مهم خواند و گفت: اینکه حاج احمد آقا بعد از انتخاب رهبر بزرگوارمان، دو زانو در مقابل ایشان نشستهاند و میفرمایند که ما پیرو شما هستیم و همه جانبه اطاعت میکنیم؛ شما میدانید که حاج احمدآقا در اینکه خبرگان به یک اطمینانی و نظر جدیتر و فراتری برسند و به قول امام تکیه کنند و به اینکه امام روی شخصیت حضرت آیتالله خامنهای برای بعد از خودشان، انگشت گذاشتند، این از زبان ایشان صادر شده است.
کار حاج احمدآقا، فداکاری و یک کار ممتاز بود
وی بیان داشت: من سال گذشته هم گفتم که بزرگترین و شاید ممتازترین کاری که مرحوم حاج احمدآقا کردند، علاوه بر کارهایی که نسبت به امام داشتند، تأیید ایشان از رهبری بوده است که خودش یک گذشت و یک فداکاری و یک ایثار و یک بیانی بود که اگر نمیداشت، باید میگفتیم که ولایت شاید کمرنگ بود.
عضو دفتر امام خمینی (ره) اظهار داشت: حاج احمدآقا با آن تیزهوشی که داشت و خودشان در این اواخر بنیانگذار برخی از جریانات سیاسی بودند و اصلاً متهم بودند که ایشان احزابی را شکل داده، متوجه این تصمیم و پیام خودشان بودند و براساس اطلاع از این مسائل، واقعاً کار بزرگی کردند.
اینکه امام به آقا فرمودند شما مثل خورشید میدرخشید حرف کمی نیست
وی گفت: خطاب امام مقدمهای بود برای اینکه شخصیت رهبری، به نوعی شکوفا شود. چون خود امام نسبت به تعبد حضرت آیتالله خامنهای واقف بودند که ایشان حرکت و مسئلهای را بدون امام انجام نمیدهند.
انصاری خاطرنشان کرد: تحلیل شخصی من این است که امام مترصد چنین فرصت و حادثهای بودند که پیامد آن حادثه، آن سخن نهایی و جاودانه امام راجع به رهبری بود که بیان شد. بعد از آن تعطیلی و بعد از آن نامه، امام جمله درخشانی راجع به آقا داشتند که شما مثل یک خورشید میدرخشید که این حرف کمی نیست.
«امید و ایمان» مردم را با سختیها وفق داده است
انصاری با اشاره به سخنان رهبر معظم انقلاب در مراسم سالگرد امام خمینی (ره) در خصوص نامیدن «امید و ایمان» به عنوان نرمافزارهای رهبری امام اظهار داشت: من فکر میکنم که مردم از نرمافزاری که حضرت آقا روی آن اصرار و تأکید داشتند و تفسیر کردند، هنوز فاصله نگرفتهاند. امید و ایمان هست که مردم را با سختیها وفق داده و آستانه تحملشان در طول این سی و چند سال بعد از رحلت امام بالا برده است.
وی افزود: به حق باید گفت که مشکلات مردم مشکلات جدی و طاقتفرسایی است. تعبیری که استاد عزیز و سرورمان دارند، این حوادث و این اتفاقات و سختیها اگر بر هر ملتی وارد میشد، کمر مردم میشکست و طاقت نمیآوردند. تنها چیزی که مردم به آن ایمان و امید دارند، همان راه و اندیشه و افکار امام است.
ما نباید به احساسات دوران اول انقلاب اکتفا کنیم
عضو دفتر امام خمینی(ره) اظهار داشت: این یک نقطه روشن امیدواری است و تأکید حضرت آقا این است که این نقطه روشن، باید روشنتر باقی بماند. ما نباید حتی به آن احساسات دوران اول انقلاب اکتفا کنیم. شاید بعضی از آن احساسات نیاز به یک تعمیق بیشتر یا گسترش بیشتر و یک تفکر و تحلیل عمیقتری داشته باشد. لذا بحث امید و ایمان که در مردم هست، باید تقویت شود.
وی افزود: در مسئولان هم ما نباید مدعی این باشیم یا معترض باشیم که ایمان و امید کم شده. این مسئله با شدت و ضعف در میان کارگزاران نظام هست ولی هر مقدار روی این نرمافزار تأکید کنیم و بدانیم که نقطه کلیدی بقا و استمرار نهضت و انقلاب و جمهوری اسلامی به همین دو موضوع اساسی است، کم گفتهایم.
هویت و بقای جمهوری اسلامی و عزت ما در پیمودن راه امام است
حجتالاسلام و المسلمین انصاری با اشاره تأکیدات رهبر انقلاب بر استمرار خط و راه امام خمینی(ره) خاطرنشان کرد: صحبتهای حضرت آقا در مراسم امسال و صحبتهای ایشان در سال گذشته که فرمودند امام روح جمهوری اسلامی است، صحبتهای ایشان در طول سی و چند ساله بعد از امام، بیانگر این واقعیت است که اصلاً هویت و بقای جمهوری اسلامی و عزت ما در داخل و خارج از کشور و در تاریخ به این است که راه امام را خیلی جدیتر از گذشته بپیماییم و تعصب داشته باشیم و در مقابل برخی جوسازیها و فضاسازیها صحنه را ترک نکنیم و کوتاه نیاییم.
فکر نکنیم برای امام کار زیادی انجام شده یا انجام میشود
وی افزود: از همه مهمتر، فکر نکنیم برای امام کار زیادی انجام شده یا انجام میشود. اگر روزی بنده فرصت داشتم و باب بازگویی دغدغهها به روی ما باز میشد، با قاطعیت عرض میکردم که در شناخت شخصیت امام و افکار امام و خط مشی امام و سیاست امام بسیار کمکاری شده است و حتی در برخی حوزهها ما هنوز در آغاز راه معرفی راه و اندیشه امام هستیم.
انصاری گفت: انشاءالله تأکیدات مقام معظم رهبری فتح بابی باشد که دستگاههای فرهنگی و سیاسی کشور راه و رسم امام را قانونی و مصوب کنند و نسبت به آن تعصب داشته باشند. هنرمندان و رسانهها نیز در این فضای غبارآلود مسائل سیاسی و کمبودها و جوسازیها رسالت خود را نسبت به امام انجام دهند.