bato-adv
کد خبر: ۶۴۲۹۳۲

باورم نمی‌شود به خاطر دزدی آدم کشته باشم!

باورم نمی‌شود به خاطر دزدی آدم کشته باشم!
متهم درباره اتهام سرقت گفت: من اصلاً فکر نمی‌کردم ماجرای سرقت وسایل کارگاه همسایه به قتل ختم شود. من تصمیم داشتم بدون اینکه آسیبی به مهرداد برسد و در حالی که در خواب عمیق است وسایل کارگاهش را بفروشم، اما از شانس بدم مهرداد به هوش آمد و متوجه ماجرا شد.
تاریخ انتشار: ۱۰:۳۰ - ۳۰ خرداد ۱۴۰۲

یک سال قبل به دنبال کشته شدن صاحب یک کارگاه قالب‌سازی در پاکدشت مأموران به کارگاه رفتند و با جسد خونین صاحب آنجا به نام مهرداد روبه‌رو شدند

به گزارش ایران، جسد با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل شد و کارگر مهرداد که پلیس را مطلع کرده بود، به مأموران گفت: صبح که به کارگاه آمدم و در را باز کردم، با صحنه وحشتناکی روبه‌رو شدم. صاحبکارم کشته شده و همه دستگاه‌ها به سرقت رفته بود که بلافاصله با پلیس تماس گرفتم.

مأموران در نخستین فاز از تحقیقات به پرس‌وجو از همسایه‌ها پرداختند و دریافتند در همسایگی کارگاه مهرداد، کارگاه قالب‌سازی دیگری بود که صاحب آن از چند روز قبل قصد داشت دستگاه‌های قالب‌سازی‌اش را بفروشد.

تناقض‌گویی‌های مرد همسایه

مأموران به بازجویی از صاحب کارگاه به نام داوود پرداختند و تناقض‌گویی‌های وی شک پلیس را دو چندان کرد. به این ترتیب داوود بازداشت شد و پرده از قتل مرد همسایه برداشت.

وی گفت: من و دایی‌ام یک کارگاه قالب‌سازی داریم و در آن کار می‌کنیم. ما از سال‌ها قبل با مهرداد همسایه بودیم. مدتی بود من مشکل مالی پیدا کرده بودم و با همسرم مشکل داشتم. به همین خاطر تصمیم گرفته بودم یکی از دستگاه‌های کارگاهم را بفروشم. چند روز پیش وقتی با مهرداد در این باره صحبت کردم، او هم گفت قصد دارد چندین دستگاه قالب‌سازی را بفروشد. آنجا فکر شیطانی به ذهنم رسید و تصمیم گرفتم دستگاه‌های قالب‌سازی کارگاه مهرداد را بدزدم و آن‌ها را هم بفروشم، ولی دستگاه‌ها سنگین بودند و باید برای حمل آن‌ها از جرثقیل استفاده می‌کردم.

وی ادامه داد: من در فرصتی مناسب قرص خواب به مهرداد دادم تا بخوابد. وقتی او در کارگاهش به خواب عمیق رفته بود ۲ مالخر را به کارگاه آوردم و شبانه با جرثقیل دستگاه کارگاه خودم و چند دستگاه از کارگاه مهرداد را به مالخر‌ها فروختم. چند ساعت از این ماجرا گذشته بود که مهرداد از خواب بیدار شد و متوجه ماجرا شد. او به کارگاهم آمد و داد و بیداد راه انداخت و می‌خواست پلیس را خبر کند که با او درگیر شدم و چند ضربه به سرش زدم.

به دنبال اعتراف‌های این مرد، وی به بازسازی صحنه جرم پرداخت و پرونده‌اش با صدور کیفرخواست به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.

در دادگاه

در ابتدای جلسه اولیای‌دم درخواست قصاص را مطرح کردند.

سپس داوود در جایگاه متهم ایستاد و اتهام قتل عمدی را نپذیرفت.

وی گفت: باور کنید من نمی‌خواستم مهرداد را بکشم. او می‌خواست به پلیس زنگ بزند. به همین خاطر فقط می‌خواستم مانع تماس او شوم. به همین خاطر چوبی را که روی زمین افتاده بود، برداشتم. می‌خواستم به کمر او ضربه بزنم تا روی زمین بیفتد و دیگر نتواند پلیس را باخبر کند، اما او یکباره برگشت و ضربه ناخواسته به سرش برخورد کرد و موجب شکستگی جمجمه‌اش شد. اشتباه بزرگی مرتکب شده‌ام و حالا پشیمان هستم.

وی ادامه داد: من مشکلات مالی داشتم به همین خاطر وقتی از مهرداد شنیدم او هم می‌خواهد دستگاه‌های گرانقیمت کارگاهش را بفروشد، تصمیم گرفتم دستگاه‌های کارگاه او را سرقت کنم و بفروشم، اما فکر نمی‌کردم کار به قتل کشیده شود.

در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و با توجه به مدرک‌های موجود در پرونده، وی را به قصاص و ۵ سال زندان به خاطر سرقت محکوم کردند.

حکم قطعی قصاص در دیوان عالی کشور

این حکم در دیوان عالی کشور تحت رسیدگی قرار گرفت و قضات عالیرتبه حکم قصاص داوود را تأیید کردند، اما اعلام کردند مجازات ۵ سال حبس برای اتهام سرقت وی کم است و لازم است به همین خاطر وی بار دیگر محاکمه شود.

به این ترتیب و در حالی که حکم قصاص وی قطعی شده بود، داوود بار دیگر در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران به اتهام سرقت اموال قربانی از خود دفاع کرد.

در ابتدای جلسه اولیای‌دم که در دادگاه حضور داشتند، به سمت متهم حمله‌ور شدند، اما این درگیری با حضور مأموران حفاظت پایان یافت.

سپس ۲ پسر و یک دختر قربانی در جایگاه اولیای‌دم ایستادند و برای داوود اشد مجازات خواستند.

دختر قربانی در حالی که اشک می‌ریخت، گفت: این مرد بی‌رحمانه پدرمان را کشت و ما فقط در صورتی که اعدام شود، آرام می‌شویم. ما حاضر به گذشت نیستیم و برایش قصاص می‌خواهیم. برای سرقت نیز باید به اشد مجازات محکوم شود.

پشیمانی متهم در دادگاه

سپس متهم در جایگاه ویژه ایستاد و در حالی که سرش را پایین انداخته بود، گفت: باور کنید قصدم کشتن مهرداد نبود. من و او با هم دوست بودیم. چون وضع مالی‌ام بد شده بود و همسرم به من فشار می‌آورد و می‌گفت قصد جدایی دارد، تصمیم گرفتم بخشی از وسایل کارگاه را بفروشم تا زندگی‌ام را سر و سامان دهم، اما وقتی با مهرداد صحبت کردم و او هم گفت قصد فروش بعضی از دستگاه‌ها را دارد، فکر سرقت وسایل کارگاه او به ذهنم رسید.

پیش خودم می‌گفتم داوود وضع مالی خوبی دارد و اگر بخشی از وسایل کارگاهش را سرقت کنم، می‌تواند دوباره آن‌ها را بخرد، اما من با فروش وسایل می‌توانم زندگی‌ام را عوض کنم. همسرم از جدایی منصرف می‌شود و مشکلات مالی‌ام هم حل می‌شود. به همین خاطر چنین تصمیم اشتباهی گرفتم. باور کنید وقتی مهرداد به هوش آمد و با هم درگیر شدیم من از ترسم با چوب به سر او ضربه زدم که بلافاصله پشیمان شدم، اما دیگر کاری از من ساخته نبود.

وی درباره اتهام سرقت نیز گفت: من اصلاً فکر نمی‌کردم ماجرای سرقت وسایل کارگاه همسایه به قتل ختم شود. من تصمیم داشتم بدون اینکه آسیبی به مهرداد برسد و در حالی که در خواب عمیق است وسایل کارگاهش را بفروشم، اما از شانس بدم مهرداد به هوش آمد و متوجه ماجرا شد. من واقعاً شرمنده اولیای‌دم هستم و حرفی برای دفاع از خودم ندارم. من به آن‌ها حق می‌دهم از من ناراحت باشند.

در پایان جلسه قضات وارد شور شدند تا رأی صادر کنند.

bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین