سپهر، استاد علوم سیاسی معتقد است در ایران به انقطاع علمی دچار هستیم یعنی همانطور که علوم تجربی خیلی دیر وارد کشور شد و هنوز هم به جایگاه واقعی خود در کشور نرسیدهاند، به طریق اولی شک و تردید نسبت به علوم انسانی نیز تداوم یافت. سپهر به هممیهن گفت: «درگذشته علوم تجربی و علوم انسانی مبتنی بر نقلیات بزرگان بودند، اما در دوران جدید ابتدا علوم تجربی و بعد علوم انسانی مورد تردید قرار گرفتند و روشهای جدیدتر به درون این علوم راه یافتند؛ بهنحوی که سخن بزرگان دیگر قابل استناد نبود.»
محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس تاکید کرده است که ضروری است علوم انسانی جایگاه شایسته خود را به دست آورد و در برنامه هفتم توسعه نیز به علوم انسانی توجه شایسته شود. این سخن قالیباف نشاندهنده بیتوجهی به علوم انسانی بهعنوان علوم حیاتی کشور است که میتواند زیرساختهای جامعه را در ابعاد مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی رقم بزند. کارشناسان در گفتگو با هممیهن آثار و آسیبهای نامطلوب بیمهری نسبت به علوم انسانی و اندیشمندان این حوزه را مورد بررسی قرار دادهاند.
به گزارش هممیهن، محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس بر لزوم توجه به علوم انسانی تاکید کرده است. او در اظهارات روز گذشته خود این موضوع را مطرح کرده که «اگر علوم انسانی جایگاه شایسته خود را که تداوم نهضت نرمافزاری و تولید علم است، پیدا نکند با مشکل مواجه خواهیم شد. اگر نهضت نرمافزاری تولید علم که در دهه ۸۰ مطرح شد ادامه پیدا کرده بود چهبسا شاهد رخدادهایی مثل ناآرامیهای سال گذشته نبودیم یا مواجهه متفاوتتری با آن داشتیم. اگر فراخوان حکمرانی نو را جدی میگرفتیم امروز با مسئله تو در توی عرفی و قانونی پیرامون حجاب مواجه نمیشدیم.»
او همچنین گفت: «ما به اندیشمندان، پژوهشگران و دانشمندان برای حل مسائل و چالشهای امروز کشور نیازمند هستیم و قطعاً با این نگاه است که میتوان مسیر پیش روی آینده را نیز به درستی تشخیص داد و گام دقیقی در این مسیر برداشت. دکتر داوریاردکانی در مطلبی میگوید ایران پر از مشکلات است، اما مسئله ندارد یعنی جامعه از مشکلات بیشمار خود رنج میبرد، اما مسئله ندارد و کمتر مسئله طرح میکند و یا حل مسائل را آسان تلقی میکند. بنده از این بیان اینطور برداشت میکنم که مشکلات ما باید به موضوع فکر و تأمل تبدیل شود.»
رئیس مجلس افزود: «از نظر بنده در دهه ۹۰ نهتنها از نظر رونق تولید و رشد اقتصادی دچار عقبماندگی شدیم، بلکه از نظر فکری و نظریهپردازی در علوم انسانی و اسلامی نیز آنطور که باید پیش نرفتیم.»
وی ادامه داد: «برخی، علوم انسانی را فرآورده دنیای مدرن میدانند، در برابر دستاوردهای علوم انسانی امروزی اهل تقلید نیستیم، اما اهل اقتباس هستیم یعنی متناسب با نیاز روزگار خودمان آن را فرا خواهیم گرفت، اما قرار نیست تا ابد شاگرد دیگران بمانیم و در برابر آنچه از بزرگان علم دنیا فرا میگیریم حیرتزده نیستیم، بلکه اعتماد به نفس داریم و ابتکار عمل را از دست نمیدهیم. این بزرگترین سرمایه حضرت امام خمینی (ره) است که با انقلاب اسلامی به ملت ایران داد و در همه میدانها به کار میآید.»
او با بیان اینکه پس از انقلاب اسلامی فرصت طرح پرسش در علوم انسانی فراهم شده و فرصت خوبی در اختیار ما قرار داده است، بیان کرد: «از جمله در باب تبیین رابطه علم و دین و تبیین رابطه سیاست و دین بوده است. اینها زمینه بخش نظریهپردازی را فراهم آورده است و برخی از بنیادهای علوم انسانی متعارف را به چالش کشیده است. امروز در گام دوم انقلاب ما بیش از هر زمان دیگری نیازمند سرمایهگذاری و برنامهریزی در این زمینه و حرکت عالمانه و برخورد حکیمانه با پدیدهها هستیم. در چله دوم انقلاب و برای تحقق حکمرانی نو نیازمند بازخوانی و بازاندیشی در علوم انسانی و علوم اسلامی بوده و اگر در این زمینه کوتاهی کنیم با مشکل مواجه خواهیم شد که بار هزینه آن بر دوش مردم خواهد ماند.»
قالیباف با تاکید بر اینکه ما نیازمند یک برنامه توأم با عدالت و بر مبنای علوم انسانی و اسلامی هستیم، تصریح کرد: «برنامه هفتم باید ما را با میدان علمی و معنوی در حوزههای مختلف زندگی پیوند دهد. تا زمانی که در تدوین برنامههای توسعه توجه شایسته به علوم انسانی صورت نگیرد و به نظریات مبتنی بر فرهنگ اصیل خود توجه نکنیم ناگزیر دنبالهروی سیاستهای غربی خواهیم بود. به نظر میرسد جایگاه ارزشمند علوم انسانی آنچنان که باید و شاید در کشور ما مورد توجه قرار نگرفته است. اگر امروز در سطح جامعه ناآرامی و در سطح حکمرانی ناکارآمدی میبینیم از نشانههای عدم بلوغ علمی در عرصه علوم انسانی است. اگر اهل سیاست بهدنبال حل مسئله و کارآمدی دین در یک جامعه سالم و متعارف هستند، باید پای یافتهها و دستاوردهای اهل این علم بنشینند.»
او با اشاره به اینکه در بلندمدت حل مسائل نظام حکمرانی در دست نهاد علم است، افزود: «جامعه ایران در تاریخ معاصر جامعه ناآرامی بوده است و بخشی از این ناکارآمدیها حاصل ناکارآمدی مدیریتی در کشور و بخشی دیگر به ویژگیهای تاریخی آن مقطع باز میگردد. علوم انسانی و علوم اسلامی نقش کلیدی در ادامه حرکت تمدنساز مردم ایران دارد. آنچه که امروز باید مورد توجه قرار بگیرد این است که در میدان سیاست باید از هرگونه خوشبینی و بدبینی پرهیز کنیم و با نگاه آرمانخواهانه، واقعبینانه گام برداریم. زمانی که جامعهشناسان ما از آسیبهای اجتماعی سخن میگفتند ما به آن توجهی نداشتیم، اما در اواسط دهه ۹۰ و در مواجهه با پیامد آن متوجه اشتباه خود شدیم. درست زمانی که ریشه کن کردن و مواجهه با این آسیبها بسیار سخت شده بود. همانطور که پس از دفاع مقدس با خاماندیشی، رویکرد مردمی جهادی را از حکمرانی کنار گذاشتیم و فکر کردیم نسخههای تجویزشده غربی در باب توسعه ما را در مسیر قافله پیشرفت قرار خواهد داد.»
رئیس مجلس شورای اسلامی در ادامه اظهار داشت: «ما نیازمند بالا بردن سطح عقلانیت عمومی در جامعه هستیم همانطوری که مقام معظم رهبری تصریح کردند یکی از وظایف اولویتدار دولت ارتقای سطح فکری مردم است. اگر این امر محقق شود ما میتوانیم در مسیر پیشرفت گام برداریم. هرچه فرهنگ عمومی و دانایی مردم تقویت شود ابتکار و خلاقیت نیز بیشتر خواهد شد.»
قالیباف درحالی جایگاه شایسته علوم انسانی را مطمحنظر قرار میدهد که سالهاست این علوم در نگاه برخی افراد جریان تندرو در بدنه حاکمیت این علوم را نشانه خودباختگی در برابر جهان قرار میدادند و حتی علوم انسانی را در برابر علوم اسلامی قرار میدهند. برخی نیز بر لزوم ادغام این دو با هم تاکید میکنند. به هر روی نگاه منفی به علوم انسانی و به دنبال آن بدبینی و سوءظن نسبت به اندیشمندان علوم انسانی و نظریات و تحلیلهای آنان باعث شده است که این گروه با خیل بیمهریها و اتهامات از سوی برخی گروهها مواجه شوند و هرازگاهی خبری درباره اخراج یا بازداشت و دستگیری برخی از اندیشمندان این حوزه منتشر شود. در چنین شرایطی رئیس مجلس از ضرورت جایگاه شایسته علوم انسانی سخن گفته و حتی ریشه اعتراضات سال گذشته را در همین کمبودها و نواقص میداند و معتقد است اگر نهضت نرمافزاری تولید علم ادامه پیدا میکرد حتی مواجهه با این اعتراضات متفاوت بود.
نکته آنکه پیش از آغاز اعتراضات سال گذشته بسیاری از اساتید حوزههای مختلف علوم انسانی مانند جامعهشناسان، روانشناسان و تحلیلگران سیاسی بارها نسبت به عواقب تنگناهای اقتصادی از یکسو و سختگیریهای اعتقادی و فرهنگی بر سر مسائل خصوصی شهروندان از سوی دیگر هشدار دادند، اما این هشدارها شنیده نشد تا اینکه اعتراضات سال ۱۴۰۱ رقم خورد. بهدنبال این اعتراضات، اندیشمندان همچنان به تحلیل شرایط موجود و راهکارهای رفع آن پرداختند، سخنانی که باز هم نادیده گرفته شدند و ساختار سیاسی بدون شنیدن سخنان آنان به راه خود رفت و حتی برخی از اساتید این حوزه را از دانشگاهها اخراج کرد و به زعم خود به حاشیه راند. امروز نیز همچنان هشدارهای اساتید علوم انسانی چندان مورد وثوق و وفاق تصمیمگیران و تصمیمسازان کشور قرار نگرفته است و مشخص نیست فردای جامعه به چه سمتی کشیده میشود.
محمدباقر تاجالدین، جامعهشناس و استاد دانشگاه درباره توجه به علوم انسانی در کشور به هممیهن گفت: «علوم انسانی در ردیف سایر علوم تجربی قرار دارد. علوم تجربی دو شاخه بزرگ دارد. علوم طبیعی تجربی مانند فیزیک و علوم انسانی تجربی مانند اقتصاد، جامعهشناسی و روانشناسی. علوم انسانی تجربی به این معناست که اندیشمندان این رشته با استفاده از روشهای مورد استفاده در علوم طبیعی انسان، جامعه و پدیدههای انسانی و اجتماعی را مورد مطالعه علمی قرار دهند تا بتوانند به ابعاد و زوایای این پدیدهها دست پیدا کنند و موفقیتهای بسیاری نیز کسب کردند.»
او ادامه داد: «علوم انسانی روشهای خاص خود را دارد که کموبیش جهانشمول هستند. اگرچه جوامع بسیار متنوع و متکثر هستند. اما اندیشمندان علوم انسانی بهدنبال آن هستند که پدیدههای فرهنگی، انسانی و اجتماعی را با روش علمی مورد مطالعه و تدقیق قرار دهند و از این طریق دست به دستهبندی و سنخشناسی بزنند تا افراد جامعه بهتر بتوانند ابعاد وجودی انسانی و اجتماعی را بشناسند.»
این جامعهشناس با بیان اینکه در جامعه ما از ابتدا نسبت به علوم انسانی در مقایسه با علوم تجربه طبیعی نوعی بدبینی وجود داشت، اظهار کرد: «مثلا هرگز کسی به علم پزشکی یا فنون مهندسی بدبینی نداشته است. در واقع برخلاف سایر علوم نسبت به علوم انسانی با تاخیر ورود کردیم. به نظر میرسد علوم انسانی را خیلی هم علم حساب نکردهایم و آنقدر که پزشکی و فیزیک را علم میدانیم، علوم انسانی را علم نمیدانیم، به همین دلیل هم نسبت به علوم انسانی بیمهریهای زیادی صورت گرفته است و این علوم جان چندانی ندارد. در واقع جانی که به علوم طبیعی دمیدیم را از این علوم دریغ کردیم و به همین دلیل این علوم امروز هم بیجان باقی مانده است.»
او بیان کرد: «مردم و مسئولان بدانند که علوم انسانی علم است و نباید به آن انگ غربی بودن بزنیم نکته آنکه پزشکی و فیزیک به معنای امروز آن هم غربی هستند اگر بنا بر فرو نهادن یک علم به دلیل غربی بودن آن باشد، باید همه این علوم را نیز فروبگذاریم. علم در یک فرهنگ خاص شکل نمیگیرد. نمیگویم ظرف سیاسی، فرهنگی و اقتصادی جوامع تاثیرگذار نیستند، اما علم جهانشمول است و مرز نمیشناسد.» تاجالدین معتقد است محروم کردن جامعه از فرآوردههای علمی دوران مدرن آسیبهایی جدی بهدنبال دارد. به این دلیل که جامعه از نتایج دانش مزبور محروم مانده و نمیتواند از محصولات آن استفادهای مطلوب داشته باشد.
او اضافه کرد: «آسیبهای ناشی از محروم کردن جامعه از علومی مانند پزشکی عینیتر است و همگان آن را لمس میکنند، اما در حوزه علوم انسانی این آسیبها چندان عینی نیست و لمس نمیشود به همین دلیل نسبت به این موضوع بیتوجهی صورت میگیرد. بهعنوان مثال در حوزههای جامعهشناسی با مسائلی مانند جمعیت، حاشیهنشینی، مهاجرت، آسیبهای اجتماعی و قانونگریزی مواجه هستیم که اگر جامعهشناسی آن را بررسی نکرده و راهکار رفع این معضلات را ارائه ندهد تصمیمگیران چگونه بر این مشکلات فائق خواهند آمد. اگر اقتصاددانان جامعه برای حل و فصل مشکلات اقتصادی راهحل ارائه ندهند مسئولان مربوطه چگونه میتوانند بر مسائل و مشکلات اقتصادی فائق آیند. این موضوع در سایر رشتههای علوم انسانی نیز صدق میکند.»
تاجالدین تاکید کرد: «باید توجه کنیم که اساساً مسائل جدید مربوط به جهان جدید است. مثلا شهرنشینی، مهاجرت، تورم و... در قرون گذشته معنا نداشت. از طرف دیگر متخصصان علوم انسانی در اعصار گذشته مسائل جوامع خود را در ظرف زمانی خود بررسی میکردند، اما امروز صدها مسئله جدید وجود دارد که در آن زمان مطرح نبودند و برعهده دانشمندان علوم انسانی زمان حاضر است که به این موارد بپردازند. راهکار مسائل امروز از دل علوم انسانی و تجربی جدید درمیآید.»
او درباره آسیبهای بیتوجهی به علوم انسانی بر حاکمیت گفت: «جامعه انسانی ۴ خرده نظام دارد شامل خرده نظام سیاسی، خرده نظام فرهنگی، خرده نظام اجتماعی و خرده نظام اقتصادی که از رهگذر بیتوجهی به علوم انسانی همه این خردهنظامها آسیب میبینند. در صورت توجه به علوم انسانی، اندیشمندان این حوزه برای بهبود اوضاع اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی راهکارهای خوبی ارائه خواهند داد. اگر وضعیت سیاسی بهبود یابد، وضعیت فرهنگی و اجتماعی جامعه نیز بهبود خواهد یافت و برعکس، با بهبود وضعیت فرهنگی و اجتماعی جامعه، وضعیت سیاسی نیز مطلوبتر میشود. همه این موارد چرخدندههایی هستند که با یکدیگر کار میکنند و اختلال در هر خردهنظام باعث اختلال در سایر حوزهها میشود؛ بنابراین توجه به علوم انسانی به نفع همگان و بیتوجهی به آن به ضرر همه جامعه خواهد بود.»
مسعود سپهر، استاد علوم سیاسی نیز معتقد است در ایران به انقطاع علمی دچار هستیم یعنی همانطور که علوم تجربی خیلی دیر وارد کشور شد و هنوز هم به جایگاه واقعی خود در کشور نرسیدهاند، به طریق اولی شک و تردید نسبت به علوم انسانی نیز تداوم یافت. سپهر به هممیهن گفت: «درگذشته علوم تجربی و علوم انسانی مبتنی بر نقلیات بزرگان بودند، اما در دوران جدید ابتدا علوم تجربی و بعد علوم انسانی مورد تردید قرار گرفتند و روشهای جدیدتر به درون این علوم راه یافتند؛ بهنحوی که سخن بزرگان دیگر قابل استناد نبود.»
او با تاکید بر تردید نسبت به علوم انسانی بیان کرد: «بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و مطرح شدن وحدت حوزه و دانشگاه و با توجه به حضور روحانیت در همه صحنهها، علوم انسانی و متخصصان این حوزه مهمترین گروهی بودند که از این نگرش آسیب دیدند به این دلیل که مبنای نقلی علوم انسانی طبیعتاً نمیتوانست مبنای علوم انسانی مطرح در جامعه باشد. همین مسئله نیز باعث شد که در زمان انقلاب فرهنگی رشتههای علوم انسانی آخرین رشتههایی باشند که بازگشایی شدند و درسهایی با پسوند اسلامی به این رشتهها اضافه شوند. به دنبال این موارد اتفاقات بسیاری از جمله تسویههای مکرر رخ داد که نهایتاً علوم انسانی را در کشور تضعیف کرد و شأن و جایگاه متخصصان علوم انسانی در همه حوزهها به شدت کاهش یافت.»
این استاد دانشگاه تاکید کرد: «اداره یک جامعه بدون توجه به دانش انباشته بشر در حوزه علوم انسانی اتفاقات نامطلوبی را رقم میزند. اگر به پیمایشهای علمی که در زمان اصلاحات انجام شده بود، توجه میشد، به سادهترین شکل ممکن، اتفاقات آینده قابل پیشبینی بود. بنده در رساله دکتریام در سال ۱۳۷۵ در خصوص جامعهپذیری سیاسی دانشآموزان در مدارس تحقیقی انجام داده بودم که در آن نگاه بچهها و بیتاثیری آموزش سیاسی و آنچه که امروز حتی بازجویان میگویند «من نمیفهمم اینها چه میگویند» دقیقاً پیشبینی شده بود.»
او افزود: «وقتی جامعه از دانش اجتماعی محروم باشد هر روز دچار یک بحران میشود. حال اگر راهحلهای پذیرفتهشده در جهان به هیچ گرفته شود، بیشترین آسیب را در نهایت، حکومت میبیند، زیرا بدنه اجتماعی و اعتماد را از دست میدهد و امید را در جامعه از بین میبرد که طبیعتاً سرنوشتی جز از دست دادن قدرت نخواهد داشت. در واقع وظیفه علوم انسانی این است که مانند دماسنج وضعیت سلامت جامعه را گزارش دهد و براساس تجربیات متداول بشر، راهحلهای مورد نیاز در زمان بروز مشکل را ارائه دهد. وقتی به این موضوع باور نداشته باشیم مانند این است که در جامعهای پزشکان به هیچ انگاشته شوند و وقتی روش درمان را تجویز میکنند به آن عمل نشود. متخصصان علوم انسانی پزشکان یک جامعه هستند و عدم توجه به آنها عواقب بدی را برای جامعه بهدنبال خواهد داشت.»