روزنامه هممیهن نوشت: گذاشتن تقصیر بر دولت قبل توجیهی غیراخلاقی و غیرقابلپذیرش است. چون هنگامی که این وعدهها را میدادید باید درک درستی از وضع میداشتید و چنین وعدههایی را نمیدادید. مشکل اصلی در فقدان نیروی کارآمد و نیز نداشتن اندیشه علمی و فقدان راهبرد کلان است.
روزنامه هممیهن نوشت: برای ارزیابی کارنامه دوساله دولت سیزدهم روش ما مبتنی بر سنجش واقعیت و مقایسه آن با شعارها و وعدههای دادهشده رئیسجمهور و سایر مسئولان دولت است.
همه این وعدهها در دسترس است. البته فرض میکنیم که آقای رئیسجمهور هنگام دادن وعدهها متوجه مسائل کشور و تواناییهای خود و دوستانش و نیز سیاستهای احتمالی خود بوده است. اگر این فرض را قبول نکنیم، اصولاً هرگونه ارزیابی منتفی است.
با این ملاحظه و با استناد به وعدههای دادهشده و آمار رسمی کشور، آنچه درباره ارزیابی کارنامه دوساله این دولت میتوان گفت، عدم تحقق قریب به اتفاق وعدههای اصلی است و حتی در بیشتر آنها فرآیند معکوس و منفی شاخصها دیده میشود؛ ضمن اینکه اتفاق غیرمنتظره خاصی که خارج از اراده آنان باشد به وجود نیامده که تحقق وعدههای دادهشده را با مانعی بیرونی مواجه کرده باشد.
منظور از وعدههای اصلی چیست؟ منظور آن دسته از وعدههایی که محصول نهایی وعدههای دیگر است. مثلاً کنترل نقدینگی برای مردم به خودی خود مهم نیست، بلکه مهار تورم مسئله مردم است؛ ولی مهار نقدینگی مقدمه آن است. از نظر اقتصاددانان مهار نقدینگی خوب و لازم است، ولی برای مردم مهار تورم مهم است.
البته گاه مهار تورم رخ میدهد، ولی اقتصاددانان آن را نمیپذیرند، چون مثلاً از طریق تزریق ارز صورت میگیرد که تورم را به تاخیر میاندازد. بنابراین، چند شاخص مهم که وعدههای اصلی هستند و آقای رئیسجمهور بر آنها بارها و بارها تاکید کرده است، باید مورد توجه ویژه قرار بگیرد. این شاخصها عبارتند از: نصف کردن تورم و سپس تکرقمی کردن آن، تولید سالانه یک میلیون شغل و مسکن، رفع فقر (به معنای کاهش آن)، رفع تبعیض و مبارزه با فساد و رانت و بهبود وضع اقتصادی مردم و... برای تحقق این وعدهها، نیازمند گروهی منسجم و کارشناس در رأس دولت و داشتن یک برنامه علمی و فهم درست از مسائل اقتصادی و اجتماعی و سیاسی بودیم، که متاسفانه هیچکدام تاکنون عملی نشده است.
آیا در این دو سال اتفاق مهمی رخ داد که مانع از تحقق اهداف مذکور شود؟ سه اتفاق مهم رخ داد؛ اولی در مسیر پایانِ کرونا و دسترسی بالا به واکسن را داشتیم. دوم، جنگ اوکراین و سوم اعتراضات ۱۴۰۱. اتفاق اول بهطور کامل به سود تحقق وعدههای دادهشده بود. اتفاق دوم هم کاملاً به سود ایران بود تا از وضعیت بهوجودآمده در تحریم انرژی روسیه، استفاده کند و تحریمها را با شرایط بهتری پایان دهد و درآمدهای ارزی خود را بیشتر کند.
البته قدری از این وضعیت بهرهبرداری شد و به افزایش صادرات نفت منجر شد، ولی بهجای استفاده از آن در حمایت از روسیه گرفتار شدیم و سود کافی نبردیم. اتفاق سوم نیز به زیان تحقق وعدهها بود، ولی این اتفاق غیرمنتظره نبود و دقیقاً محصول سیاستهای رسمی بود که از اواسط تابستان سال ۱۴۰۱ به مسئله حاشیهای حجاب پرداختند و با افزایش گشت ارشاد وارد تقابل با بخش مهمی از جامعه شدند. پس ریشه این اتفاق را نیز باید در سیاستهای رسمی دید.
با این ملاحظات، معلوم است که همه اهداف فوق در عمل نهتنها محقق نشده که تا حدی نسبت به گذشته عقبگرد داشته است، بهویژه در حوزه تورم و درآمدها و دستمزدهای مردم. همچنین افت شدید در نهادهای آموزشی، بهداشتی و... نیز دیده میشود.
با این ملاحظه علت آن را باید کاوید. گذاشتن تقصیر بر دولت قبل توجیهی غیراخلاقی و غیرقابلپذیرش است. چون هنگامی که این وعدهها را میدادید باید درک درستی از وضع میداشتید و چنین وعدههایی را نمیدادید. مشکل اصلی در فقدان نیروی کارآمد و نیز نداشتن اندیشه علمی و فقدان راهبرد کلان است. در دو سال گذشته، مجموعهای از نیروها که فاقد انسجام و نیز فاقد رویکرد علمی هستند، متولی امور کشور شدهاند. این دو سالی که گذشت، ولی با ادامه این وضع ایران ضعیفتر از قبل نیز خواهد شد.
مهمتر از همه این است که دولت محترم گزارشی دقیق و نه مخدوش و تحریفشده از عملکرد دوساله خود را ارائه دهد تا حداقل بفهمیم آیا قرار است همین مسیر نزولی ادامه یابد، یا باید امیدهایی داشته باشیم؟