یادتان نرود که دخترتان با کمک شما میتواند با جهان مردها آشنا شود و اگر نقشتان را خوب بازی کنید، احتمال اینکه در رابطهای آسیبزا گرفتار شود، کمتر میشود. گذشته از این، نگذارید که خارج شدن از خانهای که برای فرزندتان مثل یک قفس است و فرار کردن از سلطهی بیمنطق و دلیل شما، تنها دلیل او برای انتخاب همسر باشد.
«مردی که وقتی به خانه وارد میشود، خندهها میخشکد و با صدای قدمهایش، همهجا ساکت میشود.» «مردی که صبح تا شب، برای رفاه خانوادهاش به قول خودش جان میکند و آخر شب، جیبهای پرپولش را به آنها هدیه میکند.» «مردی که مالک زندگی فرزندش است و به جای او برای آیندهاش تصمیم میگیرد و درست و نادرست را تعریف میکند.» «مردی که عاشقانه فرزندش را دوست دارد، اما برای خدشه وارد نشدن به اقتدار و مردانگیاش، این محبت را در دلش حبس میکند و نقش خودش را به قانونگذار خانواده بودن تقلیل میدهد.» شاید چهرهی این مردها، برای شما هم چندان ناآشنا نباشد.
به گزارش همشهری آنلاین، حتی اگر پدری که زیر سقف خانهتان همراه شما بوده، هیچیک از این مردها نباشد، بعید است که در خانهی دوستانتان یا لااقل در ساختههای فیلمسازان چنین مردهایی را ندیده باشید؛ اما تصویری که میخواهیم از پدر ایدهآل برایتان ترسیم کنیم، تصویر هیچکدام از این مردها نیست. اگر این روزها یکی شما را «بابا» صدا میکند یا اینکه امیدوارید در آینده نزدیک با چنین نامی شما را خطاب کنند، این توصیهها را جدی بگیرید. روانشناسان میگویند پدر ایدهآل شبیه کسی است که در ادامه مطلب به شما معرفی میکنیم.
محققان هم ادعای قدیمیها را ثابت کردهاند. آنها میگویند یکی از بهترین کارهایی که یک پدر میتواند برای فرزندش انجام دهد، عشق ورزیدن و احترام گذاشتن به همسرش است.
کودکی که احترام و عشق پدرش به همسر را میبیند، با درک عمیقی نسبت به اینکه کیست و چه جایگاهی در این جهان دارد، رشد میکند و اعتمادبهنفس بالایی پیدا میکند.
چنین فردی در آینده، مردها را به چشم آدمهایی قابلاحترام میبیند و با وارد شدن به رابطهای که روی ستونهای محکم اعتماد ساخته شده، چرخهی تربیت چنین فرزندی را ادامه میدهد و به فرزندانش هم عشق همراه با احترام را میآموزد.
شما با نصیحت کردن نمیتوانید چیزی را به فرزندتان یاد دهید، بلکه تنها با درست زندگی کردن است که میتوانید به او رفتار درست را آموزش دهید. پس با همین نکتهی ساده به فرزندتان اعتمادبهنفس بیشتری تزریق کنید.
از قدیم در گوش مردها خواندهاند که مرد خوب و موفق، همان کسی است که شبانهروز کار میکند و هیچچیز برای رفاه اقتصادی خانوادهاش کم نمیگذارد. مراقب باشید لااقل بعد از آمدن دخترتان به این دنیا، بر اساس چنین دیدگاهی زندگی نکنید. دختر شما برای رشد بهتر، به شما بیشتر از پولتان نیاز دارد. نه اینکه بخواهیم اهمیت رفاه اقتصادی در رشد و پیشرفت را انکار کنیم. نه! اما میخواهیم به شما یک اخطار جدی بدهیم. شما با تبدیل شدن به دستگاه خودپردازی که تنها به فکر تأمین نیاز مالی فرزندش است، به او آسیب خواهید زد.
دختر شما به حضور و حمایت عاطفیتان برای رشد کردن نیاز دارد و اگر تنها شیوه محبت کردنتان به او، برآورده کردن خواستههای مالیاش است، باید بدانید که اشتباه بزرگی را مرتکب میشوید.
دخترتان را با کلیشههای تاریخ گذشتهای که وظایف را به دو گروه مردانه و زنانه تقسیم میکنند، پرورش ندهید. اگر خودتان آچار به دست هستید و از تعمیر رادیو تا تعویض روغن خودرویتان را در خانه انجام میدهید، این کارها را به دخترتان هم آموزش دهید. قرار نیست بعد از یادگرفتن چنین مهارتهایی، چیزی از زنانگی فرزند شما کم شود؛ بلکه با آموزش دادن این کارها به او، تواناییاش برای راه انداختن کارهای خودش را بالا میبرید و به او یاد میدهید که چطور در موقعیتهای مختلف خودش را از تنگنا نجات دهد.
تصور بسیاری از ما از پدر، مرد بیعیب و نقصی است که همیشه درست میگوید و حتی اگر حرفش حسابی و حق نباشد هم کسی نباید از فرمانش سرپیچی کند؛ اما اگر صاحب فرزند شدهاید، وقت آن رسیده که این تصورات را کنار بگذارید. اگر اشتباهی کردهاید و دخترتان را رنجاندهاید، سرتان را بالا بگیرید و با افتخار از او عذرخواهی کنید.
به او بگویید که چرا چنین اشتباهی را مرتکب شدهاید و چقدر از این بابت متأسف هستید. مطمئن باشید فرزندتان بزرگوارتر از آن است که به خاطر چنین اشتباهاتی روی شما برچسب بزند.
اجازه ندهید که نیازتان به مقتدر و قوی دیده شدن، از شما پدری پراشتباه بسازد که مهارت ارزشمند عذرخواهی کردن و جبران کردن را به فرزندش یاد نمیدهد.
حتماً شما هم بارها و بارها شنیدهاید که برای مراقبت از فرزندتان، باید مثل یک دوست در کنارش باشید؛ توصیه درستی است، اما مراقب باشید با رفاقت افراطی، کار را خراب نکنید. شما قبل از آنکه در قامت یک دوست ظاهر شوید، باید برای فرزندتان پدری کنید. باید بتوانید به او نظم، قانونمداری و احترام گذاشتن را یاد دهید و درست و غلط را برایش متمایز کنید. وقتیکه فرزندتان خطای بزرگی کرده، نباید مثل یک دوست برای سرپوش گذاشتن روی اشتباهش با او همدست شوید، بلکه در عین حمایت کردن از او برای بیرون آمدن از مخمصه، مثل یک پدر قاطع باید از قوه قهریهتان هم استفاده کنید.
چه کسی گفته که پدر و دختر نباید ارتباط صمیمانهای با هم داشته باشند؟ خواهش میکنیم این حرفها را از همین امروز دور بریزید و چند قدم به سمت دخترتان بردارید. شما برای صمیمی شدن با او وقت زیادی ندارید و اگر کار از کار بگذرد و زمان را از دست بدهید، جبران کردن فاصلهای که طی سالها میانتان ایجاد شده، آسان نخواهد بود.
از همان روزهای بعد از به دنیا آمدنش، فرزندتان را مدام در آغوش بگیرید و بخشی از نیازهایش را شما برآورده کنید. اجازه دهید این پیوند از همان ابتدا میانتان ایجاد شود.
از بوسیدن و در آغوش گرفتن فرزندتان هراس نداشته باشید و حالا که قرار است قهرمان زندگیاش باشید، به خودتان شانس تبدیل شدن به سنگ صبور و نزدیکترین فرد زندگیاش را هم بدهید.
علایق مشترکتان را کشف کنید و در آن زمینهها با هم وقت بگذرانید. اگر هر دو نفرتان از بدمینتون بازی کردن لذت میبرید، آخر هفتهها در پاک محلهتان با هم بازی کنید و اگر اهل دوچرخهسواری هستید، در فضایی که برای دوچرخهسواری امن است، با هم مسابقه دهید. همین خندههای بلند از ته دلی که در این زمانها میانتان ردوبدل میشود، مهرتان را به هم بیشتر میکند.
برای اینکه از دخترتان محافظت کنید، حتماً نباید او را بیستوچهارساعته زیر نظر بگیرید و آزادیاش را محدود کنید. تنها راهی که برای مراقبت از فرزندتان پیش روی شماست، صمیمی شدن با او و جلب اعتمادش است. دختری که از مشکلاتش با پدرش صحبت میکند و آنقدر به او اعتماد دارد که به حرفهایش عمل کند، کمتر در معرض خطر است.
یادتان نرود که دخترتان با کمک شما میتواند با جهان مردها آشنا شود و اگر نقشتان را خوب بازی کنید، احتمال اینکه در رابطهای آسیبزا گرفتار شود، کمتر میشود. گذشته از این، نگذارید که خارج شدن از خانهای که برای فرزندتان مثل یک قفس است و فرار کردن از سلطهی بیمنطق و دلیل شما، تنها دلیل او برای انتخاب همسر باشد.
برای اینکه فرزند موفقتری را تربیت کنید، نباید همیشه مثل سایه دنبالش باشید و جلوی شکست خوردن و زمین خوردنش را بگیرید. اگر میخواهید دخترتان بیشتر رشد کند و آیندهی بهتری را برای خودش بسازد، بگذارید گاهی اشتباه کند و زمین بخورد و وقتیکه اشتباه کرد، اجازه ندهید که سهمش را در این اتفاق نادیده بگیرد و با کنار کشیدن خودش، همهچیز را به گردن شما بیندازد. دخترتان باید بداند که همیشه حامیاش هستید، اما این را هم باید بداند که مسئولیت زندگیاش با خود اوست، نه با هیچ کس دیگر.
شنوندهی خوب بودن، مهارتی است که هرکسی آن را یاد نگرفته. اگر در رابطه با فرزندتان شما متکلم وحدهاید و گوشی برای شنیدن حرفهای او ندارید، نمیتوانید ادعای صمیمی بودن با او را داشته باشید. وقتی فرزندتان از مهدکودک، مدرسه یا دانشگاه برمیگردد، با او در مورد اتفاقاتی که پشت سر گذاشته حرف بزنید. از آرزوهایش بپرسید و بیآنکه حرفهایش را قضاوت کنید، به فرزندتان گوش دهید. پدری که خوب میشنود، نهتنها اعتماد فرزندش را جلب میکند، بلکه از مشکلات، رؤیاها و هراسهایش هم باخبر میشود و میتواند برای باز کردن گرهی زندگیاش راه بهتری پیدا کند.
برای آنکه پدر بهتری باشید، باید به دنیای فرزندتان سرک بکشید و آن را خوب بشناسید. کتابهای محبوبش را بخوانید، به موسیقی موردعلاقهاش گوش کنید، با او به کنسرت خوانندهی محبوبش بروید و دوستانش را بشناسید.
شما نمیتوانید کیلومترها دورتر از فرزندتان بایستید و ادعا کنید که خوب میشناسیدش، پس وارد عمل شوید و گاهی از دریچهای که او به زندگی نگاه میکند، دنیا را ببینید.
بد نیست گاهی با فرزندتان قرارهای جوانپسند بگذارید و از او بخواهید رأس یک ساعت، در کافهای که میدانید فضای آن را دوست دارد، حاضر شود. چنین قرارهایی فرصت خوبی برای شناختن دنیای اوست، پس این فرصت را از خود دریغ نکنید.
درست است که شما بهعنوان پدر، بسیاری از تصمیمهای مهم زندگی فرزندتان را لااقل تا مدتی میگیرید؛ اما اینکه در خانه، قانونگذار مطلق باشید و همهچیز را فارغ از درست و غلط بودنش، همانطور که شما میگویید پیش ببرد، کمکی به جایگاه پدرانهی شما نمیکند.
اجازه دهید فرزندتان گاهی با شما بحث کند و تصمیمهایتان را به چالش بکشد. روی بحث کردنهایش برچسب سرپیچی و گستاخی نزنید. فرزندی که در خانه همیشه «بلهقربانگو» است در اجتماع هم نمیتواند با استدلال کردن و فکر کردن، در برابر تصمیمهای نادرست ایستادگی کند. بعید است که آرزوی شما، تربیت دختری باشد که همیشه به بالادستیهایش چشم میگوید، حتی اگر مطمئن باشد که اشتباه میکنند.
برای اینکه به اقتدار پدرانهی شما لطمهای نخورد و شما در نظر فرزندتان فردی ناتوان و پراشتباه دیده نشوید، نیازی به بالا بردن صدایتان یا مجبور کردن او به گوش کردن به حرفهایتان ندارید.
اگر شما و همسرتان با هم یک تیم باشید و هوای همدیگر را داشته باشید، نیمی از مسیر را طی کردهاید. وقتی شما و همسرتان مدام برای گرفتن تصمیمها با هم بحث میکنید و حرفهای همدیگر را نقض میکنید، فرزندتان برای هیچکدامتان احترامی قائل نمیشود.
او که همیشه شاهد کشمکشهای میان شماست، نمیتواند به حرفهای هیچکدامتان اعتماد کند و روی هیچیک از شما حساب نمیکند.