فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
بلبل ز شاخ سرو به گلبانگ پهلوی
میخواند دوش درس مقامات معنوی
یعنی بیا که آتش موسی نمود گل
تا از درخت نکته توحید بشنوی
مرغان باغ قافیه سنجند و بذله گوی
تا خواجه میخورد به غزلهای پهلوی
جمشید جز حکایت جام از جهان نبرد
زنهار دل مبند بر اسباب دنیوی
این قصه عجب شنو از بخت واژگون
ما را بکشت یار به انفاس عیسوی
خوش وقت بوریا و گدایی و خواب امن
کاین عیش نیست درخور اورنگ خسروی
چشمت به غمزه خانه مردم خراب کرد
مخموریت مباد که خوش مست میروی
دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر
کای نور چشم من به جز از کشته ندروی
ساقی مگر وظیفه حافظ زیاده داد
کاشفته گشت طره دستار مولوی
شرح لغت: گلبانگ به ضم اول و سکون دوم آوای بلند و رسا و بانگ بلبل/مخموری: خمار آلودگی/کشته: به کسر اول و سکون دوم کاشته یا مزروع
هر آنچه سرانجامش فناست، شایسته دل بستن نیست چرا که با اشاره معشوق فانی خواهد شد.
اگر از مال و مکنت دنیا چیزی داری به آن مغرور مشو، که آنها را روزی از دست خواهی داد. به جای فخر فروشی به دیگران، با کمک کردن به آنان که نیازمندند به عزت خود و برکت مالت بیفزا.