یکی از مردان مالک میگوید برای ساخت طبقات ساختمانش به شهرداری پول داده است: «من مستنداتی دارم که به شهرداری پول دادهام. برای هر طبقهای که زدم به آقای «ط» سکه و پول میدادیم. تازه شهرداری اعلام کرد که میخواهد مجوز دستی بدهد، اما آمدند و خانههایمان را خراب کردند. جلوی آقای زاکانی به آقای «ط» گفتم: شما که میخواستید خانههایمان را خراب کنید، چرا پول و سکه گرفتید؟ گفت: پول گرفتیم که بیاییم اینها را خراب کنیم.»
هاشمعلی فتحی، یکی از کسانی بود که در تخریب ساختمانهای خلازیل جانش را از دست داد. پسر هاشمعلی از ۱۵ مردادماه که شهرداری تهران چندساختمان خلازیل را تخریب کرد، سیاهپوش مرگ پدر است و حالا میگوید، نام او در فهرست جانباختگان این حادثه نیامده است.
به گزارش هممیهن، هاشمعلی فتحی، مالک سومین ساختمانی بود که شهرداری آن را تخریب کرد و خودش زیر آوار ماند. مردم میگویند که بدون رضایت، جسد پدرش را نمیدادند بههمیندلیل پسر هاشمعلی رضایت داده، اما پسر دیگرش از شهرداری شکایت کرده است. پسر هاشمعلی میگوید که نام پدرش در بین آن ۵ نفری که اعلامشده کشتهشدهاند، نیست و با این ادعا میتوان گفت که کشتههای اینتخریب بیشتر از ۵ نفر است.
اینجا همه سازندگان جوانانند. جوانانی که تمام سرمایه خود را در این ساختوسازها از دست دادهاند. آنها این خانهها را پیشفروش کردهاند و حالا نهتنها خودشان بلکه آنهایی که تمام زندگی خود را فروختهاند تا در آرزوی خانهدارشدن، حسرتبهدل نمانند هم سرمایهشان را از دست دادهاند.
یکیشان میرود روی تلی از آهن، خاک و یونولیت میایستد و میگوید: «بیا اینجا بو بکش.» بعد بوی تعفن از راه میرسد. محله را بوی جوشکاری و خاک برداشته و پر است از نخالههایی که تا همین چندروزپیش ساختمان بودند؛ ایمن یا ناایمن. اما آن وسط بوی تعفن میآید. بعضیشان معتقدند که هنوز چند کارگر افغانستانی زیر آوار ماندهاند، بعضی هم میگویند که این بو از جسد یکحیوان است. درهرصورت ساختمانها با بوی تعفن، توسط مردم آواربرداری میشوند.
«چرا خانهها را ناایمن ساختهاید؟» این سوال، خون مردان جوانی را که زیر تیغ آفتاب مرداد سرگردانند، به جوش میآورد. یکی از آنها بالایسر یکی از املاک تخریبشده میگوید: «اینجا را ببین. فونداسیون داشته. چهکسی میگوید اینجا مشکل داشته است. معلوم است وقتی پایههای خانهها را زده بودند، با باد هم تکان میخورند. میبینی هنوز هم جای سوراخهایی که برای مواد منفجره گذاشتهاند، وجود دارد.»
آن یکی میگوید: «شما فقط عکسها و فیلمهایی که منتشرشده را دیدید درحالیکه نمیدانید شهرداری اول پایههای ساختمانها را برش داده بود. معلوم است وقتی پایههای خانه را برش بدهند، لق میزند. فیلم همان تخریبی که منتشرشده را ببینید. میدانید چرا وقتی خانه اول ضربه میزند، خانه چهارم و پنجم روی سر همه میریزد؟ چون یادشان نبود که پایه ساختمان آخر را بریدهاند، اما پایه ساختمان دوم و سوم را برش نزده بودند. اصلا همین خانه را مگر نکشیدند؟ نگاه کنید توانستند خرابش کنند؟ جای خودش ایستاده است. این سرمایههای ماست که خراب کردهاند.»
جوان دیگری ساختمانهای خرابشده را نشان میدهد و میگوید: «در آن ساختمان جمعمان کردند و گفتند تعهد بدهید ساختمانهایتان را به ۵ طبقه برمیگردانید. اصلا فکر کردید که نیروهای شهرداری، نماینده اوقاف و ماموران نیروی انتظامی چرا باید در آن ساختمان باشند؟ ما کاغذهای امضاءشده را داریم.»
زنی با چادری قهوهایسوخته که گلهای قهوهای در آن پیداست، از راه میرسد. با آنکه پسرش در تخریب خلازیل مصدوم شده، اما او ناراحت است که چرا نگفتند همسایهشان زیر آوار مانده و جان خود را از دست داده. او میگوید: «دندهها و زانوی پسرش شکسته و خانهنشین شده است. پولی برای بیمارستان نپرداختند. حتی کسی نرفت بیمارستان ملاقات.»
دستش را سمت ساختمانها میگیرد و میگوید: «این ساختمانها خودشان میریزند؟ نه خانم... بمب گذاشته بودند زیرش و با جرثقیل کشیدند.» و ادامه میدهد: «چرا هیچکسی نمیگوید که مردم زندگیشان را فروختند تا از مستاجری در بیایند؟ آقای رئیسجمهور که میگوید ما میخواهیم یکمیلیون خانه بسازیم، به جوانهای اینجا کمک کرد؟ وام به آنها داد؟ نه به خدا. بدبختها خودشان با جانشان ساختمان ساختند. اینها کی هستند که این بلا را سر ما میآورند؟ ۴۰ سال است که ما در این محل زندگی میکنیم.
یکنفر نیامده ببیند شهرداری چه بلایی سر مردم میآورد. آقای رئیسجمهور یکسره از اینشهر به آنشهر، از اینکوچه به آنکوچه میرود، اینجا هم مملکت ایران است، یک دفعه بیاید اینجا به درد مردم برسد. به این برسد که مردم اینجا برای یک لقمه نان صبح تا شب زحمت میکشند و حالا خانههایشان خراب شده است. جوان با این خانهاش چه کند؟ ما که حرفمان را نمیگوییم، تو سرمان میزنند.»
مرد جوانی که کنارش ایستاده میگوید: «کسی این حرفها را پخش نمیکند. اگر اینجا ناایمن بود، من را میبردند و دیه میگرفتند. ولی باید کارشناس میآوردند که مشخص شود ساختمانهای ما ناایمن است و چند نفر مردهاند. اما نگفتند چند نفر مردهاند. سریع لاپوشانی کردند، چون خودشان مقصر بودند.»
یکی از مردان مالک هم میگوید برای ساخت طبقات ساختمانش به شهرداری پول داده است: «من مستنداتی دارم که به شهرداری پول دادهام. برای هر طبقهای که زدم به آقای «ط» سکه و پول میدادیم. بعضی وقتها شماره کارت خانمهایی را میدادند تا ما برایشان پول واریز کنیم. تازه شهرداری اعلام کرد که میخواهد مجوز دستی بدهد، اما آمدند و خانههایمان را خراب کردند. جلوی آقای زاکانی به آقای «ط» گفتم: شما که میخواستید خانههایمان را خراب کنید، چرا پول و سکه گرفتید؟ گفت: پول گرفتیم که بیاییم اینها را خراب کنیم.»
ناخودآگاه صدایش از عصبانیت بالاتر میرود و ادامه میدهد: «اصلا آدم خلافکار اینجا چهکار میکند؟ چرا باید بیاید و اینجا ساختوساز کند؟ گفتند که ما شیشهفروش هستیم. من اگر شیشهفروش بودم که الان در بالای شهر تهران بهترین خانه و ماشین را خریده بودم و داشتم زندگیام را میکردم. بهخدا اگر این آهنهای ۳۰ و ۲۷ را در ساختوسازهای شمال شهر استفاده کنند. ما خانههایمان را محکم ساخته بودیم. دروغ میگویند که ایمنی نداشته است. بتنی را که ما برای اینجا مصرف کردیم، هیچ بسازوبفروشی استفاده نمیکند.»
کارشناسانی که پس از تخریب ساختمانهای خلازیل آنجا رفتند هم بر این موضوع صحه میگذارند که خانههای بتنی مستحکم بودند و بهترین مصالح برای ساخت آنها استفاده شده، اما از لحاظ مهندسی و فنی مشکل دارند. آنها میگویند ساختمانهای غیربتنی (آجری) اصلا ایمن نیستند و بهجای ۸ سانتیمتر فقط ۳ یا ۴ سانتیمتر بتن کف آن ریختهاند و بادبندها در طبقههای اول و دوم در یکدیوار و از طبقه سوم بهبعد در دیوار دیگری جاگذاری شدهاند.
کارشناسان نظام مهندسی هم پس از بازدید از محله خلازیل اعلام کردند که ۱۰ درصد ساختمانها قابلقبول و متناسب با طبقات ساخته شدهاند، ۳۰ درصد ساختمانها باید مقاومسازی شوند یا طبقات آن کاهش یابد، چون ایستایی و مقاومت لازم را ندارند. مابقی ساختمانها باید تخریب شوند.
یکی دیگر از مشکلاتی که ساختمانهای خلازیل دارد این است که ساختمان را طبقهطبقه ساختهاند. یعنی اسکلت ساختمان را ۳ متر به ۳ متر جوش دادهاند و یکپارچه نیست. دلیل این موضوع را یکی از جوانهای سازنده توضیح میدهد: «برای هر طبقهای باید به شهرداری پول میدادیم. هر سال هم داریم اجاره به قمرالسلطنه میدهیم. اما اگر بخواهیم بسازیم، باید پول بدهیم و از اوقاف قمرالسلطنه اجازهنامه بگیریم. اما گفتند که این زمینها تصرفی است.
هر یکی، دوسال یکبار پول میدهیم و نامههای زمینهایمان را در قمرالسلطنه بهروزرسانی میکنیم تا شهرداری نسبت به این نامهها به ما جواز بدهد. حالا ما فقط یک برگه دستمان داریم.» تماسهای خبرنگار هممیهن با اوقاف حوزه علمیه مروی که بخشی از آن با نام قمرالسلطنه در منطقه ۱۹ فعالیت دارد، به جایی نرسید و آنها حاضر به گفتگو نشدند.
یکیدیگر از سازندگان منطقه ۱۹ میگوید: «شهرداری نمک روی زخم ما پاشیده و رفته است. اگر میخواستند ساختمانها را خراب کنند، چرا پول میگرفتند؟ چرا گذاشتند ما آنها را بسازیم و همه سرمایهمان را از دست بدهیم؟ ما فیلمهای رشوهگرفتن آقای «ط» را به سازمان بازرسی شهرداری دادیم.
آقایی که در بازرسی شهرداری بود، گفت: حتما آن را پیگیری میکنم، اما ظهر که شد، دیدیم با آقای «ط» دارند ناهار میخورند و میگویند و میخندند. به ریش ما میخندیدند که حالا سرمایه زندگیمان را از دست دادهایم. هرکدام از ما چند واحد را پیشفروش کرده بودیم که بتوانیم یکی، دو واحد برای زندگی خودمان و خانوادههایمان داشته باشیم. اما خانهها را خراب کردند و ما ماندهایم با شکایت آنهایی که خانهها را خریدهاند. باید خسارت آنها را هم بدهیم. حتی نگذاشتند وسایلمان را برداریم، بعد ساختمان را خراب کنند.»
یکی دیگر به بقیه میگوید: «ول کنید. ما که نمیتوانیم حرفمان را به گوش کسی برسانیم. اینها که نمیتوانند حرفهایمان را منتشر کنند. برای چهکسی حرف میزنید؟» جوان دیگری دستش را روی سر میگذارد و میگوید: «اگر هم حرفهایمان را منتشر نکردند، درددل خواهر برادری بوده. کاری نمیتوانیم بکنیم.»
آسیبدیدگان حادثه خلازیل حالا منتظرند قوهقضائیه به دادشان برسد؛ آنها معتقدند تعلل شهرداری نهتنها کمربند سبز را از بین برده بلکه بسیاری از سرمایههای جوانان را به باد و پروندههای قضایی را افزایش داده است. آنها از دادستانی و قوهقضائیه میخواهند که ملکهایشان کارشناسی شود؛ آنهم کارشناسیای که شهرداری نتواند در نظرش نفوذ کند تا مشخص شود جوانان اینمنطقه چقدر خسارت دیدهاند.
«خلازیل»، منطقهای در منطقه ۱۹، جایی که شهردارش، تورج فرهادی از آن بهعنوان دروازه ورود به تهران یاد میکند. جایی که تا همین چندوقتپیش به «شیطانبازار» ش معروف بود و این روزها با تخریب ساختمانهایش توسط شهرداری که جان تعدادی از شهروندان را گرفت، به شهرت جهانی رسیده است. از دوهفتهپیش که این اتفاق افتاده، این سوال هم مطرح شده که چرا این ساختمانها جلوی چشم شهرداری ساخته شده که به مرحله تخریب برسد؟
ماجرای ساختوسازهای غیرمجاز در منطقه ۱۹ از آنجا شروع شد که یکی از اعضای کنونی شورای شهر تهران راهش به منطقه ۱۹ افتاد و متوجه این ساختوسازهای غیرمجاز شد و پیگیری این ساختمانها در دستور کار قرار گرفت تا شهرداری با این موضوع برخورد کند. پس از آن و در نیمه اردیبهشتماه سال گذشته (۱۴۰۱) عکسهایی از جواد هاشمی، شهردار ناحیه ۳ منطقه ۱۹ منتشر شد که در برخورد با این ساختمانها مجروح شده است و سازندگان این ساختمانها از آنجا به قمهبهدستها مشهور شدند. بلافاصله موضعگیریها شروع شد.
عبدالمطهر محمدخانی، سخنگوی شهرداری، جواد هاشمی را پاکدست و جزو مدیران ضدفساد معرفی کرد. علیرضا زاکانی، شهردار تهران هم هاشمی را شجاع خواند، برای سلامتیاش دعا کرد و باز هم شعار «فسادستیزی» سر داد. برخی اعضای شورایشهر هم از این اقدام شهردار ناحیه ۳ منطقه ۱۹ تجلیل کردند. اما بعد پزشکیقانونی اعلام کرد، او خودزنی کرده و مدیران شهری مجبور به برکناری جواد هاشمی شدند تا قطار این قهرمانسازی در ۲۱ اردیبهشتماه ۱۴۰۱ به ایستگاه آخر برسد.
کارشناسان میگویند مقصر شروع ساختوسازها شهرداری است، ۱۰۰۰ بلوک ۲ تا ۱۳ طبقه و حدود دو میلیون مترمربع در خلازیل ساخته شده آنهم جلوی چشم شهرداری. درحالیکه طبق ماده ۱۰۰ قانون شهرداریها؛ «شهرداری میتواند از عملیات ساختمانی ساختمانهای بدون پروانه یا مخالف مفاد پروانه، به وسیله مأمورین خود، اعم از آنکه ساختمان در زمین محصور یا غیرمحصور واقع باشد، جلوگیری کند.»
دراینمیان تورج فرهادی، شهردار منطقه و علیرضا زاکانی، شهردار تهران ساختوسازها را به ناآرامیهای سال گذشته گره زدند درحالیکه اعتراضات سال گذشته از ۲۵ شهریورماه شروع شد و این ساختوسازها به گفته سازندگانشان از تیرماه سال گذشته شروع شده است، آنهم دقیقا جلوی چشم و با اطلاع شهرداری منطقه ۱۹.
زاکانی، شهردار تهران در اولین گفتوگوی خبری خود درباره این حادثه، از تدوین طرح تفصیلی منطقه ۱۹ در کمیسیون ماده ۵ خبر داد و گفت: «طرح تفصیلی محله خلازیل دیماه سال گذشته در کمیسیون ماده ۵ به تصویب رسید و درحالحاضر ساختوسازهایی که در منطقه ۱۹ انجام شده است، اگر ساختوسازها مطابق این طرح تفصیلی باشد و نظام مهندسی استقامت ساختمانهای مربوطه را تایید کند، برای این ساختمانها مجوز صادر میشود، اما حتما هیچ مجوزی برای ساختمانهای ناایمنی که تاییدیه نظام مهندسی را نمیگیرند یا برخلاف ضوابط شهرسازی و طرح تفصیلی محله ساخته شدهاند، صادر نمیکنیم و آنها را تخریب میکنیم.»
مصوبهای که زاکانی از آن صحبت میکند هم با طرح جامع تهران مغایرت دارد؛ شاهدش نامهنگاریهای متعدد بین کمیسیون ماده ۵ و شهرداری تهران است که نسخهای از آنها در اختیار هممیهن قرار گرفته و در دفتر روزنامه موجود است. ۲۶ اردیبهشتماه ۱۴۰۱ بند ۴ شماره ۶۳۹ صورتجلسه کمیسیون ماده ۵ به «طرح امکانسنجی بازآفرینی عرصه رهاشده کورههای آجرپزی ناحیه ۳ منطقه ۱۹» اختصاص داشت. محدوده طرح ۷۳۶ هکتار است که از شمال به بزرگراه آیتالله سعیدی، جنوب و غرب به بزرگراه آزادگان و از شرق به بزرگراه کاظمی در منطقه ۱۹ که شامل ۵ محله نعمتآباد، دولتخواه شمالی و جنوبی، شهید کاظمی و اسماعیلآبادی است، محدود میشود.
معاونت وزارت راهوشهرسازی در این جلسه کمیسیون ماده ۵ حضور نداشته و این مصوبه را امضاء نکرده است. در این مصوبه آمده است: «طرح پیشنهادی پس از موافقت کمیسیون ماده ۵ به شورایعالی شهرسازی و معماری ایران ارسال شود. ضمنا هماهنگی لازم با اداره میراث فرهنگی استان تهران جهت حفظ بخشی از آثار قدیمی کورههای آجرپزی صورت پذیرد.».
اما محمود فاطمیعقدا، سرپرست دبیرخانه کمیسیون ماده ۵ در پنجمین روز تیرماه سال ۱۴۰۱ بدون آنکه این مصوبه را به شورایعالی شهرسازی ارسال کند، طی نامه شماره ۳۰۲۰۴۳.۱۴ این مصوبه کمیسیون را به هدایت، شهردار وقت منطقه ۱۹ ابلاغ میکند. بعد از آن احمد نیکخواه نائینی، مدیرکل دبیرخانه شورایعالی شهرسازی و معماری ایران بیخبر از همهجا در نامه شماره ۸۴۷۰۷.۳۱۰ از صارمی، معاون شهرسازی و معماری شهرداری تهران درخواست میکند که طرح امکانسنجی بازآفرینی عرصه رهاشده کورههای آجرپزی ناحیه ۳ منطقه ۱۹ تهران را در اسرعوقت به دبیرخانه شورایعالی شهرسازی و معماری ارسال کند.
شاید همین نامه شهرداری را مجبور کرد که کمیسیون ماده ۵ را در تاریخ ۷ آذرماه ۱۴۰۱ برگزار و این طرح را دوباره مطرح کند. اما اینبار جمله «ارسال مصوبه به شورایعالی شهرسازی و معماری ایران» را از مصوبه حذف کرده بودند. نماینده وزارت راهوشهرسازی که در این جلسه حضور داشته در پانوشت امضای خود نوشت: «پس از تصویب شورایعالی ابلاغ گردد.»
با این پانوشت، شهرداری به اجبار مصوبه را به شورایعالی شهرسازی و معماری ارسال میکند. فرزانه صادق مالواجرد، دبیر شورایعالی در جواب به این مصوبه طی نامهای به علیرضا زاکانی اعلام میکند: «همانگونه که در ذیل امضای صورتجلسه و نقشهها هم مورد تاکید قرار گرفته موضوع به جهت تغییر در پهنه و عملکرد از کاربریهای خدماتی فراشهری و منطقهای به کاربری مسکونی و خدماتی ناحیهای و محلی مغایرت با اساس طرح جامع مصوب شهر تهران است.»
او در این نامه ضمن آنکه درخواست میکند تمام موارد، اسناد و مدارک مورد نیاز را به شورایعالی شهرسازی بفرستد تاکید میکند: «به جهت لزوم تدقیق موقعیت اراضی با پهنه فرونشست جنوب تهران، مدارک مربوط به این موضوع هم به دبیرخانه ارسال شود.»