رئیس جمهور آمریکا بر توافق عربستان و اسرائیل، پیشرفت در مورد فلسطین و تفاهم با ایران فشار می آورد. با این وجود، مدت زیادی از به پایان رسیدن "قرن امریکایی" می گذرد.
فرارو- سایمون تیسدال؛ مفسر سیاست خارجی، سردبیر سابق بخشهای خارجی، امریکا و آبزرور و دستیار سردبیر فعلی گاردین. او از منتقدان روابط نزدیک بریتانیا با عربستان سعودی و دخالت بریتانیا در مداخله ریاض علیه یمن بوده است. او سیاست درهای باز آنگلا مرکل در قبال پناهجویان را "شجاعانه" خوانده بود.
به گزارش فرارو به نقل از گاردین؛ مورد عجیبی به نظر می رسد. نحوه کاهش نفوذ امریکا در خاورمیانه یادآور عقب نشینی پیشین و خفت بار امپراتوری بریتانیا از همان منطقه است. گویی کشورهای منطقه که یک امپراتوری فوق العاده را کنار گذاشتند اکنون امپراتوری دیگری را رد می کنند.
رژیم های حاکم و رهبران اقتدارگرا به آرامی استقلال و آزادی عمل خود را (برخی به صورت دموکراتیک اما اکثرا نه به صورت دموکراتیک) با اعلام خواست برای نزدیکی به متحدان تازه ابراز می کنند. این امر به نوبه خود نشان دهنده یک تغییر اساسی به سمت دنیای چند قطبی است جایی که ابرقدرت های انفرادی دیگر تسلط ندارند.
در عربستان سعودی و امارات متحده عربی خاندان های سلطنتی بیرحم هویت ملی همگنی را القا می کنند و از طریق نفوذ مالی، نفت و ورزش، قدرت را در خارج از کشور ایجاد کرده اند. آنان با توجه به اهمیت استراتژیک خود وضعیت تحت الحمایه غربی بودن اعطا شده توسط ایالات متحده و پیش از آن توسط بریتانیا را رد می کنند. در اسرائیل ملی گرایان تندرو و افراط گرایان مذهبی با مخالفت با خواستههای واشنگتن برای تعریف شخصیت و ویژگی آینده دولت آن کشور مبارزه می کنند که بازتاب روزهای پایانی خشونت آمیز حکومت بریتانیا است. در ترکیه "رجب طیب اردوغان" وارث یک امپراتوری مغلوب دیگر غرب را در مقابل شرق و بالعکس قرار می دهد و به طور متناوب با آمریکا، ناتو، اتحادیه اروپا، روسیه و چین بازی می کند.
جو بایدن رئیس جمهور ایالات متحده از زمان روی کار آمدن در سال 2021 میلادی با توجه به مصیبت های اخیر و زخمی شدن آمریکا و مشغول شدن توسط چین و اوکراین عمدتا از ادامه بحران در کرانه باختری، لبنان، عراق، سوریه، یمن، لیبی و سودان دوری ورزیده است. یکی از وعدههای بزرگ او در خاورمیانه نجات از توافق هسته ای ایران که توسط دونالد ترامپ ویران شد، محقق نشده است. بریتانیا در سال 1956 میلادی با حمله به مصر به عنوان قدرت منطقه ای مسلط تضعیف شد. آیا امریکا نیز به نقطه عطف سوئز خود در منطقه نزدیک می شود؟
جای تعجبی ندارد که علیرغم باور بایدن به مادام العمری برتری امریکا با توجه به شرایط امروز پاسخ او به پرسش مطرح شده منفی باشد. در عوض، او با تاخیر یک فشار بلندپروازانه را برای ایجاد مجدد رهبری منطقه ای ایالات متحده آغاز کرده است. این تحرکات که برای مقابله با نفوذ پکن و مسکو صورت می گیرد تا حدی برای یادآوری به متحدان محلی امریکا نیز می باشد، متحدانی که واشنگتن تا به امروز امنیت و رفاه آنان را تضمین کرده است. بایدن با اشاره به این نکته 3000 نیروی اضافی را در ماه جاری ظاهرا برای مهار ایران و هم چنین برای نشان دادن این که چه کسی رئیس است به خلیج فارس اعزام کرد.
محاسبات سیاسی نیز در جریان است. بایدن در مواجهه با انتخاب مجدد در سال آینده امیدوار است بتواند یک هت تریک نامحتمل را به ثمر برساند. این جایزه معادل تاج سه گانه دیپلماسی است: تفاهم ایالات متحده با ایران، توافق نامه صلح تاریخی عربستان سعودی و اسرائیل و دستیابی به موفقیت در تشکیل کشور فلسطین.
ایده او این بود: اول موضوع ایران را حل و فصل کن. در نتیجه مذاکرات در قطر در مورد آزادی امریکایی های بازداشت شده در ایران در ازای آزادسازی 6 میلیارد دلار از دارایی های آن کشور پیشرفت قابل توجهی در ماه جاری حاصل شد. بر اساس گزارش ها دو طرف درباره پایان فروش پهپادهای نظامی ایران به روسیه نیز گفتگو میکنند. هدف نهایی یک توافق دوجانبه غیر رسمی است که برنامه های هسته ای ادعایی مرتبط با تسلیحات تهران را در ازای لغو کامل تحریم های ایالات متحده متوقف میکند. اکنون دولت ایران به شدت نیازمند لغو تحریم ها و درگیر وضعیت بغرنج اقتصادی است. در نتیجه، گفتگوها ادامه می یابد.
دومین بخش مرتبط با این تحول خاورمیانه ایران و عربستان سعودی دشمنان قدیمی منطقه ای را شامل می شود. ایالات متحده با میانجی گری چین بین تهران و ریاض و همکاری عربستان با مسکو متزلزل شده است. بایدن میخواهد "محمد بن سلمان" رهبر واقعی عربستان سعودی را به سمت خود بازگرداند و عادی سازی روابط با اسرائیل به سبک توافق ابراهیم را تضمین کند. به همین منظور بنا بر گزارشها او در حال انعقاد یک پیمان امنیتی و حمایت امریکا از برنامه انرژی هسته ای غیرنظامی عربستان است که به طور بالقوه می تواند به موازات برنامه هسته ای ایران باشد و این کار را علیرغم تمام نگرانی ها درباره اشاعه گسترش تسلیحات هسته ای انجام می دهد. چنین تفکری زنگ خطر را در بیت المقدس برای اسرائیلی ها به صدا در می آورد. بایدن اما می گوید مشکلی وجود ندارد چرا که از دید او عادی سازی رابطه عربستان سعودی و اسرائیل شامل تضمین های دفاعی آمریکا و تسلیحات پیشرفته برای هر دوکشور می شود و این مزیت بیش تری برای او دارد چرا که او خواهد توانست چین را به حاشیه براند.
چرا آمریکا باید به رژیم سعودی که ارزش های دموکراتیک و حقوق بشری آن را تحقیر می کند، کمک نماید و از آن دفاع کند؟ پس از قتل "جمال خاشقجی" در سال 2018 میلادی بایدن متعهد شد که پادشاهی سعودی را به عنوان یک "یاغی" جهانی معرفی کند. پاسخ این است که عادی سازی رابطه اسرائیل و عربستان سعودی یک پیروزی بزرگ برای بایدن پیش از انتخابات خواهد بود به ویژه زمانی که به سومین مرحله برنامه وی مرتبط باشد: پیشبرد برنامه تشکیل یک کشور فلسطینی.
با این وجود، زمان علیه بایدن است. رهبران منطقه ای که منفعت طلب هستند نمیدانند که او چقدر دوام خواهد آورد و آیا دونالد ترامپ جایگزین او خواهد شد یا خیر. بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل که در داخل اسرائیل تحت محاصره قرار گرفته به شدت به توافق با عربستان سعودی نیاز دارد. سعودی ها نیز خواستار آن توفق دست کم بر روی کاغذ هستند و می خواهند بر پیشرفت ملموس حرکت به سوی تشکیل کشور فلسطین تاکید شود. شرکای ائتلاف راست افراطی نتانیاهو مخالف هرگونه اعطای امتیازی در این باره هستند. نتانیاهو به سختی با بایدن صحبت می کند و در ماه اکتبر صرفا برای نمایش مخالفت اش با بایدن قصد دارد به چین سفر کند.
با این وجود، به نظر می رسد بایدن فکر می کند که میتواند توافق اسرائیل را برای افزایش خودمختاری فلسطین، توقف طرح های الحاق کرانه باختری به اسرائیل و شاید احیای روند صلح دو کشوری در ازای توجه به سعودی ها، بیاعتنایی به ایران و ارائه تضمینهای امنیتی در همه جا به دست آورد.
امیدهای بایدن برای هت تریک کمی توهم آمیز به نظر می رسند. اگر عوامل منفی بی شمار منطقه ای بر سر راه او را کنار بگذاریم باز هم زمان علیه اوست. رهبران منطقه ای مانند رهبران سایر نقاط جهان منفعت طلب هستند. آنان نمی دانند که بایدن تا چه زمانی دوام خواهد آورد و آیا ترامپ جایگزین اش خواهد شد یا خیر.
همه چیز تغییر کرده است. زمانی ایالات متحده قانون خاورمیانه را وضع کرد. بریتانیا پیش از آن این کار را انجام داده بود. با این وجود، آن دوره پیش از 11 سپتامبر و ظهور القاعده، جنگ عراق و افغانستان، ظهور چین و ولادیمیر پوتین بدخیم و حمله اقتدارگرایانه به دموکراسی جهانی و حاکمیت قانون بود. این روزها حتی تعداد زیادی از کودتاچیان نیجری نیز می توانند با مصونیت از مجازات عمو سام را به چالش بکشند. با این وجود، از جنبه های دیگر باید از این تغییر استقبال کرد چرا کشورهای کم تر قدرتمند اما مستقل جهان نباید آزاد باشند به جای آن که در بلوک های دائمی و اتحادهای انعطاف ناپذیر و پیمانهای متضاد متقابل حضور یابند اجازه داشته باشند منافع شان وفاداری های شان را دیکته کند و جهت دهد؟ در این دوران غیر عاطفی چرا در زمین بازی نکنیم؟
دوران ابرقدرت مسلط رو به پایان است. بایدن ممکن است تمام تلاش خود را برای حفظ نظم قدیمی انجام دهد اما مانند عصر امپراتوری از دست رفته بریتانیا قرن آمریکایی که او در آن بسیار محکم ریشه دوانده نیز به سرعت در حال گذر از تاریخ است.