عباس کاظمی جامعهشناس گفت: متاسفانه از آنجا که در ایران برای اشیاء و چیزها هویت مستقل قائل نیستیم، برای آنها قانون هم نمینویسیم. شاید گفتنش چندان خوشایند نباشد، اما مدفوع سگ یکی از مهمترین چیزهایی است که بخشی از بحران ده سال آینده شهرهای بزرگ مثل تهران را توضیح میدهد. مدفوع سگ کجا باید دفع شود؟ چطور باید آموزش داد به کسانی که از این حیوانات نگهداری میکنند؟ چه تاثیر زیست محیطی بر پارکها و بر رفتارهای آدمیان میگذارند؟
گوشی موبایلی که در دست شما است، پیراهنی که به تن دارید، عینکی که به چشم زدهاید، بشقابی که در آن غذا میخورید، مبلی که به آن لم دادهاید، کفشی که به پا دارید، خودرویی که شما را جابهجا میکند، اینها همه اشیاء هستند، چیزهایی مصنوع که ما را فراگرفتهاند، درحالی که کمتر به نقش آنها در شکلدهی به زندگی روزمره خود توجه میکنیم. به نوشته عباس کاظمی، اشیاء بخشی جداییناپذیر از زندگی و تمدن انسانی ما هستند. حتی میتوان گفت که مدرنیته یعنی اشیایی که ما با آنها یا از طریق آنها زندگی میکنیم.
این جامعهشناس و پژوهشگر مطالعات فرهنگی، سالهاست که زندگی روزمره ایرانیان را مطالعه میکند، گاه از خلال مراکز خرید و مگامالها، زمانی به واسطه مطالعه شهر. او چند سالی است که در کنار سایر فعالیتهای پژوهشی مثل مطالعه دانشگاه، به اشیاء و کالاها توجه کرده و میکوشد ابعادی از زندگی روزمره مردم را از رهگذر مطالعه اشیاء روشن کند. او دبیر مجموعهای است که اخیرا با عنوان سرگذشت یا تاریخ اجتماعی اشیاء در ایران توسط نشر اگر منتشر میشود و تاکنون چهار جلد آن منتشر شده است. همکاران دکتر کاظمی در هر یک از این مجلدات کوشیدهاند سرگذشت یکی از اشیاء یا فضاهای مصنوع پیرامون انسان را مثل توالت یا خزینه، توضیح دهند.
«روزنامه اعتماد» به مناسبت انتشار این مجموعه با دکتر عباس کاظمی گفتوگویی کرده است که در ادامه آنرا میخواندید.
شما در مقدمه مجموعه کتابهای سرگذشت اجتماعی، به آثاری اشاره کردید که در رابطه با اشیاء در ایران نوشته شده است. از تاریخ انتشار این آثار بر میآید که سابقه پرداختن به این بحث، عمری حدودا ۱۰ساله یا کمی بیشتر دارد و این حوزه مطالعاتی در ایران بسیار جدید و نوپاست. در ابتدا بفرمایید سابقه توجه به اشیاء در فضای علوم انسانی جهانی چطور است و چگونه این مباحث وارد ایران شده است؟
پیشتر مایلم به دو نکته اشاره کنم؛ نخست اینکه در زمینه شیء به ماهو شیء در آثار ادبی و داستانی حتی قبل از انقلاب آثاری داشتیم، البته نه در چارچوب مطالعه اشیاء که امروز آن را میفهمیم. دوم اینکه انسانشناسان و باستانشناسان نیز همواره اساسا به موضوع اشیاء علاقهمند بودند. مثلا کتاب «هدیه» (gift) از مارسل موس، انسانشناس فرانسوی نمونهای از این آثار است. چرخش اشیاء در مطالعات انسانشناسانه همیشه موضوع جالبی بوده است.
مثلا یک هدیهای به یک نفر داده میشد، بعد به خانوادهای دیگر میرفت و همینطور میچرخید. هدیه مصرف نمیشد، بلکه در گردش بود و همراه با آن منزلت نیز حرکت میکرد. در ایران نیز مردمشناسان به آثار و اشیای مختلف توجه داشتهاند.
نزد باستانشناسان نیز اشیاء بازنماینده یک دوره تاریخیاند. آنها وقتی تکههایی از ظروف و اشیاء تمدنی را مییابند، براساس آن اشیاء، داستانپردازی میکنند و یک روایت تاریخی را بازسازی میکنند. اما چرخش به سمت اشیاء پدیدهای مربوط به دهه ۱۹۹۰ میلادی است و نوعی از مادهگرایی جدید است. البته مادهگرایی نه به معنای ماتریالیسم مارکسیستی، اگرچه مارکسیستهای جدید هم به این زاویه دید علاقهمند شدند. سنتهای مختلفی در این زمینه وجود دارد.
یک سمت مارکسیستهای جدید هستند، یک سمت کسانی مانند جین بنت هستند که به خود ماده علاقهمند هستند و معتقدند که خود ماده و اشیاء بخشی جداییناپذیر از زندگی جهانی انسانهاست و آنها زندگی انسانها را تحت تاثیر خودشان قرار میدهند. تئوریها و دیدگاههای دیگری مثل نظریه برونو لاتور یا اندیشههای دلوز و گتاری پیش زمینه توجه به اشیاء را فراهم آوردند. تا اینکه در دهه ۱۹۹۰ این چرخش ایجاد شد و مطالعات فرهنگ مادی به این سمت رفت و از زوایای مختلف به این موضوع پرداخته شد.
این چرخش بیشتر ذیل مطالعات فرهنگی بود یا فلسفه یا تاریخ اجتماعی؟
مطالعات فرهنگ مادی، قلمرویی بین رشتهای است که از رشتههای مختلفی مانند باستانشناسی، انسانشناسی و تاریخ و مطالعات موزه، هنر و فلسفه و… استفاده میکند. مطالعات فرهنگی نیز خود قلمرویی میان رشتهای است و از وجوهی این دو به هم نزدیکند و گاهی شانههایشان به یکدیگر برخورد میکند.
در ایران مطالعات فرهنگی در گسترش این قلمرو پیش رو بوده است و سعی شده تا از آن چیزهایی بیاموزد. بنابراین وقتی از مطالعات اشیاء صحبت میکنیم تاریخ اجتماعی اشیاء بخشی جذاب از این مطالعه است و اما قاعدتا نباید بدان محدود بماند، همانطور که مطالعه انسانشناسانه نیز میتواند وجوهی از این قلمرو را توسعه دهد.
در ایران توجه به اشیاء با رویکرد جدیدی که اشاره کردید، چطور شکل گرفت؟ شما در مقدمه مجموعه به عواملی چون مصرفگرایی و اقتصاد سیاسی کالاها و نوستالژی در توجه به اشیاء اشاره کردهاید.
اولا من اعتقاد ندارم که توجه به حوزههای رشتهای در ایران، یک توجه آگاهانه بوده است، یعنی فردی تحقیق کرده و به این نتیجه رسیده که این حوزه به درد بخور است و باید وارد ایران شود. توجهها، همیشه تصادفی و رخدادگونه است و حالت contingency دارد. اینکه چطور توجه به رشته پدید میآید، به مجموعهای از رخدادها و عوامل و نیروها بستگی دارد که دست به دست هم میدهند و در یک دورهای، توجه به آن رشته جلب میشود. همین داستان را راجع به بحثهای نظری و حتی ورود تکنولوژی میتوان مطرح کرد.
طبیعتا مجموعه نیروهای اجتماعی در دورهای مشخص وضعیتی را فراهم کردند که مطالعات فرهنگ مادی در آن شکوفا شود. مثلا ما در ایران در دهه ۱۳۸۰ از فضای مصرفی وارد فضای پسامصرفی شدیم، یعنی با یک مصرف انبوهی مواجه شدیم و این اشیاء خودشان را از پس این انبوه مصرف بیرون کشاندند و هویتی پیدا کردند و برای ما موضوعیت یافتند. این همه اشیاء جدید و نو وارد زندگی ما شدهاند.
در گذشته اگر خاطرتان باشد، یک فرد با ماشین خودش ۴۰-۳۰ سال زندگی میکرد و وقتی آن خودرو را میدیدیم، میگفتیم ماشین فلانی است. اما الان اینطور نیست. اینقدر تنوع کالاها زیاد و عمر نگه داشتن کالاها کم شده که خود اشیاء موضوعیت پیدا میکند. یک علت دیگر هم بازگشت به دهه ۱۳۶۰ و همینطور بازگشت ذهنی مردم به قبل از انقلاب یعنی دوره پهلوی است.
نوستالژی منظورتان است؟
نوستالژی بخشی از این پدیده را توضیح میدهد، اما یک بخش دیگر تامل و بازاندیشی است. این بازاندیشی از خلال اشیاء صورت میگیرد و آنها را مهم میکند. یک موضوع دیگر که در مقدمه نگفتم و به بحث بازاندیشی مرتبط است، میانساله شدن جامعه ما است. یکی از اتفاقهایی که در میانسالی رخ میدهد، توجه به اشیاء دوران جوانی است. ما وقتی میخواهیم یادی از گذشته کنیم، سراغ قاب عکس میرویم، سراغ آن ظروف قدیمی، کالاهایی که در انباری گوشهای کز کردهاند یا کالاهایی که با آرایشی جدید به بازار مصرف برگشتهاند برایمان مهم میشود.
بنابراین در دوره میانسالی به یکباره برخی اشیاء اهمیت پیدا میکنند، زیرا آدمها در این دوره میخواهند در هویت خودشان بازاندیشی کنند (روایت خود از خاطرات شخصی را سامان دهند) و داستانپردازی از گذشته خود تجدیدنظر کنند، به تعبیری، آرایش جدیدی به اشیاء و در نتیجه به زندگی خود میدهند و از نو گذشته خودشان را بازخوانی میکنند. گزینشها از گذشته در اینجا به شکل دلبخواهانه مبتنی است بر ترکیبی از نوستالژی و بازاندیشی. از این حیث اشیاء برای کمک کردن به شکلگیری این روایت و تصویر اهمیت پیدا میکنند. بازخورد تاملات جهانی هم مهم است.
وقتی ادبیات فلسفی و نظری مطالعات فرهنگ مادی جهانی وارد میشود، این مباحث برایمان معنادار میشود. یعنی آنها هم چیزهای جدیدی را برای ما تعریف میکنند و میگویند ما میتوانیم به آنچه شما در ذهن دارید و دغدغهتان است، پاسخ دهیم. بنابراین پارادایم مطالعات اشیاء جوابگوی یکسری از نیازهایی است که در دهه ۱۳۹۰ ما پدید آمده و پژوهشگران در حوزههای مختلف علاقهمند میشوند به اشیاء بپردازند.
شما در مقدمه مجموعه به تورم اشیاء هم اشاره کردهاید، یعنی گویا هیچ زمانی انسان به شکل کنونی توسط اشیاء احاطه نشده بود. آیا این تکثر و تنوع اشیاء هم در این توجه نقش داشته است؟
بله، زیگمونت باومن از تعبیر عشق سیال سخن میگفت، امروز اشیاء همان حالت را پیدا کردهاند. یعنی امروز اشیاء حالت ژلهای و سیالی پیدا کردهاند و اگرچه جامد و خشک هستند، اما به این معنا سیال هستند که جدا از عنصر بازیافت که مدام اشیاء را تغییر شکل میدهند و هر دم به شکلی به بازار بیایند، امروز با تنوعی که به اشیاء دادهایم و جابهجایی مدام وسایل خانههایمان، این سیالیت اشیاء را میبینیم.
یعنی هم شاهد تکثر اشیاء هستیم، هم جابهجایی مستمر آنها. مثلا تا پیش از این تحریمهای نفسگیر و مستضعف شدن طبقه متوسط، کالاهایی چون تلویزیون و سایر مبلمان در خانههای هر چند وقت یکبار عوض میشدند، موبایلها و ساعتها و وسایل آشپزخانهها و مبلمان و رنگ خانهها مدام تغییر میکنند.
خود رنگ خانهها و رنگپردازی داخل خانهها، پدیده مهمی است. دکوراسیون منزل تکثر و شادابی بیشتری به خود دیدهاند. ما با یک جنگ اشیاء هم مواجه هستیم، اینکه اشیاء چقدر دوام داشته باشند و کنار ما بمانند. به میزانی که کماهمیت میشوند، به قفسهها و کمدها و سپس به انباریها میروند، به سطلهای زباله سپرده میشوند، بخشیده میشوند، هدیه داده میشوند و… جالب است که در آشپزخانههای ما اشیایی میآیند که هیچوقت مورد استفاده قرار نمیگیرند. صرفا مد روز هستند و میآیند تا ما آنها را داشته باشیم. شاید یک یا دو بار استفاده کرده باشیم. بنابراین ما با جنگ اشیاء مواجه هستیم.
اتفاقا دکتر فردین علیخواه در صفحه پادکستی خود اخیرا بحثی راجع به آشپزخانهها مطرح کرده بود و از آمدن آخرین تکنولوژیها در آشپزخانهها صحبت بود. میزان مدرن شدن خانهها را معمولا در آشپزخانهها میتوان دید. در مطالعات فرهنگی پیش از این با تعبیر جنگ اشیاء آشنا بودیم. اشیاء گونهای ذهنیت (subjectivity) خاص خودشان را درست میکنند. یعنی ذهنیت جدیدی تولید میکنند و شیوه خاصی از نگاه به جهان اطراف را پدید میآورند. مطالعات فرهنگی میکوشید این ذهنیت زاده شده از دل امری مادی را مطالعه کند.
منظر شما به اشیاء چقدر وجه انتقادی دارد؟ یعنی آیا صرفا به توصیف نحوه ورود اشیاء به زندگی ما انسانها میپردازید یا منظر تجویزی و انتقادی هم دارید؟
برای اتخاذ نگاه انتقادی اول نیاز داریم که یک تفسیر درستی از وضعیت موجود به دست دهیم. البته ما وقتی تفسیر میکنیم، همزمان زاویه دید ما نگاه انتقادی هم دارد. مثلا مصرف اشیاء انضباط رفتاری خودش را هم ایجاد میکند. این انضباط رفتاری میتواند محل انتقاد باشد. البته که بخشی از هجوم اشیاء به زندگی ما که آدم را به یاد هجوم ملخها به مزارع میاندازد، جنبه انتقادی عمیقی دارد و فرصت تامل انتقادی را از یک سوژه شهروند میگیرد. به همین خاطر میگویم که اشیاء سابجکتیویتی یا ذهنیت جدیدی را ایجاد میکنند.
اشیاء شکل جدیدی از ذهنیت را سامان میدهند و بعد آنها ذهنیتها را جلو میبرند و تغییر میدهند. این وجه انتقادی داستان است. میتوان جنبه سرمایهدارانه به آن اضافه کرد و از اقتصاد سیاسی اشیاء سخن گفت، میتوان فراتر هم رفت.
یکسری مفاهیم و تعابیر جدیدی هم درست شده است، مثل سیاست اشیاء، حقوق اشیاء، اخلاق اشیاء و… این تعابیر و اصطلاحات چقدر معنادار هستند؟
اگر ما از نگاه کلاسیکی که عموما نسبت به اشیاء داریم، خارج شویم، این تعابیر معنادار میشوند. ما وقتی از شیء سخن میگوییم، از thing یا material یا object سخن میگوییم. این فراتر از صرف اشیاء مصرفی سرمایهدارانه است. اگر سراغ اشیاء مصرفی سرمایهدارانه برویم، آنگاه تعبیر سیاست اشیاء و نقد ما با اشیاء یک معنا دارد، اما اگر فراتر رویم و حیوانات و گیاهان را هم به عنوان اشیاء درنظر بگیریم، با جهان پیچیدهتری آشنا میشویم. یعنی میبینیم جامعه و شهری که در آن زندگی میکنیم، فقط شامل من انسان و چند شیء مادی مصرفی سرمایهدارانه نیست.
درختها، کلاغها، گربهها، سگها، سوسکها، موشها و… در کنار قبرستانها، پلها، پارکها بخشی از هویت و زندگی شهر ما را میسازند. امروزه در بحث city as assemblage میشنویم که مجموعه یا هموندیهایی از چیزها در کنار هم قرار میگیرند و مجموعا شهر را میسازند. پای ناانسانها در میان میآید. یعنی با درکی جدید مواجه میشویم یعنی زندگی انسانی ما چنان با چیزهای دیگر پیوسته است که بدون آنها قابل فهم نیست، ازاین رو، برای فهم شهر و زندگی خودمان نیازمند تعامل با اشیاء هستیم. برای نمونه، الان حیوانات خانگی چون سگ، گربه و پرندگان بخشی از زندگی شهری ما شدهاند.
شما نمیتوانید شهرهای ما را بدون حیوانات خانگی بفهمید. این حیوانات خانگی هم بخشی از حوزه مطالعات اشیاء هستند. اینها چه کار میکنند؟ چطوری تعاملات اجتماعی را تحت تاثیر خودشان قرار میدهند؟ این حیوانات خانگی خانوادهها را به شکل جدیدی بسط دادهاند. همان میزان که وقتی یک فردی به یک خانواده اضافه میشود، مناسبات را تغییر میدهد، یک سگ هم وقتی وارد یک خانواده میشود، مناسبات خانوادگی و حتی مناسبات همسایگی و محلهای را تغییر میدهد. فضای اجتماعی به طور کلی متاثر میشود. بعد حقوق و سیاستهایی باید حول این موضوع ایجاد شود.
متاسفانه از آنجا که در ایران برای اشیاء و چیزها هویت مستقل قائل نیستیم، برای آنها قانون هم نمینویسیم. شاید گفتنش چندان خوشایند نباشد، اما مدفوع سگ یکی از مهمترین چیزهایی است که بخشی از بحران ده سال آینده شهرهای بزرگ مثل تهران را توضیح میدهد. مدفوع سگ کجا باید دفع شود؟ چطور باید آموزش داد به کسانی که از این حیوانات نگهداری میکنند؟ چه تاثیر زیست محیطی بر پارکها و بر رفتارهای آدمیان میگذارند؟
جامعهای که به لحاظ فرهنگی و مذهبی همیشه برای نجاست / پاکیرا مهم میشمرده، اینک نه تنها باید سگ را به عنوان یک شهروند کنار خود بپذیرد، بلکه باید راهحلی برای مدفوعش داشته باشد. آیا اخلاق زندگی روزمره تابع این عوامل ناانسانی متحول خواهد شد. بله درست است ما با اخلاق جدید از شهروندی در دهههای آینده روبهرو خواهیم بود.
البته به نظر میرسد در غیاب سیاستگذاریهای دولتها، شهروندان خودشان در زندگی اجتماعی برای حل این مشکلات و کنار آمدن با اشیاء راهحلهایی پیدا میکنند. اینطور نیست؟
البته همیشه اینگونه نیست. فرد تنها به سختی میتواند راهی جمعی در میان انبوه مسائل و مشکلات باز کند. اگر سیاستگذاریها از بالا رخ ندهد و آن هم به نحوی صحیح و درست. در جامعه جنبشهای شهری و همینطور جماعتهای فعال در فضای عمومی میتوانند مسیر جدید برای همسازی انسانها ناانسانها در جوامع شهری فراهم کنند (تحقق این امر به دلیل تضعیف، کنترل سیاسی و سرکوب این جنبشها در ایران ساده نیست).
شهرهای ما هر چه بیشتر به این همزیستی و کنار هم بودن نیاز دارد اما اگر مسیر درست طی نشود میتواند لطمات زیادی به لحاظ زیست محیطی و اجتماعی در پی داشته باشد. در مجموع آنکه آنچه گفتیم نشاندهنده آن است که موضوع فرهنگ مادی و مطالعات اشیاء چقدر پیچیده است و نیازمند توجه به جوانب مختلف است، چه به لحاظ حقوقی، چه از نظر سیاستگذاری و چه از حیث فرهنگی.
عنوان کلی مجموعهای که شما سرویراستاری آن را به عهده گرفتید، سرگذشت اجتماعی است، یعنی به نظر میرسد تامل راجع به اشیاء قرار است از یک نظر صورت بگیرد. از این حیث در کنار روایت سرنوشت اشیاء دورههایی تاریخی نیز مورد تامل قرار میگیرند، مثل کاری که شما پیشتر در مقالاتی مثلا راجع به پیکان صورت داده بودید.
اساس پروژه سرگذشت اجتماعی چیزها که تاکنون ۴ جلد آن منتشر شده، فراهم کردن زمینهای برای تامل در زندگی مدرن خود ما هست، یعنی نوعی تامل بر مدرنیته ایرانی. پرسش اساسی ما این بود که اگر بخواهیم مدرنیته ایرانی را بفهمیم، آیا کافی است که سراغ اندیشهها برویم و به مطالعه این بپردازیم که چگونه افکار فلسفی وارد ایران شده است؟ آیا به همان اندازه مهم نیست که بفهمیم چیزها چطور وارد زندگی ما شدند و زندگی ما را تغییر دادند و عملا ما را مدرن کردند؟ اشیایی که در عمل ما را درگیر تجربههای جدید کردند و به تعبیر نوربرت الیاس، نظم جدید را ممکن کردند. اشیاء به رفتارهای ما انضباط میبخشند، آنها شیوه قدم زدن، نشستن، خوابیدن و… ما را تعیین میکنند، مبل، صندلی، تخت و… با ما چنین کردهاند.
ما تا ۷۰-۶۰ سال پیش روی مبلها نمینشستیم، روی تخت نمیخوابیدیم، با میز و صندلی مطالعه نمیکردیم یا غذا نمیخوردیم. کافی است تفاوت رستورانهای مدرن و سنتی را در جامعه ایران که هر دو با هم رقابت دارند درنظر بگیرید. دو شکل متفاوت تعامل از طریق مواجهه ما با اشیایی چون تخت و میز و صندلی ممکن شده است. بنابراین اشیاء، شیوه تعامل اجتماعی را تعیین میکنند.
بنابراین، این پروژه تلاشی است برای فهم مدرنیته ایرانی از خلال توجه به اشیاء. این امر ممکن نمیشود جز با بازگشت به تاریخ. تاریخ خرد یا تاریخ چیزهای بیاهمیت یا تاریخ ناچیزها، محملی فراهم میکند که بتوانیم چیزهایی را ببینیم که تا الان به آنها توجه نمیکردیم.
از این مجموعه تاکنون راجع به خزینه، توالت، لبآرایی و تقویم منتشر شده است. انتخاب این اشیاء بر چه مبنایی صورت میگیرد؟
من و آقای علیاصغر سیدآبادی چند ماه قبل از همهگیری کرونا، فکر کنم در سال ۱۳۹۸ کارگاهی در نشر اگر گذاشتیم با موضوع فهم زندگی روزمره جدید ایرانی از خلال اشیاء و فراخوان دادیم. در این جلسات راجع به برخی اشیاء بحث کردیم و در این زمینه اندیشیدیم که کدام یک از اشیاء قدرت بازنمایندگی بیشتری دارند و بیشتر میتوان از خلال آنها حرف زد.
در آن کارگاه لیستی تهیه شد و حدود ۱۶-۱۵ نفرشرکت کردند و همین تعداد موضوع انتخاب شد که خوشبختانه تاکنون تعدادی به سرانجام رسیده است. اما در این میان من پروژه اشیاء را زمانی که در دانشگاه علم و فرهنگ بودم نیز دنبال میکردم که برخی از آنها هنوز چاپ نشدهاند. موضوع خزینه نیز که از ابتدا بخشی از کارگاه مطالعات اشیاء نبود بلکه پایاننامهای بود که در دانشگاه علم و فرهنگ انجام شده بود با تغییراتی در چارچوب این پروژه جای گرفت.
نویسندگان این مجموعه چه تخصصی دارند؟ تاریخ خواندهاند یا علوم اجتماعی یا انسانشناسی یا…
از رشتههای مختلف علوم انسانی هستند. برای چنین مطالعاتی قلمروهای متفاوتی از تاریخ، انسانشناسی و جامعهشناسی و مطالعات فرهنگی سودمندند.
این مجموعه تا کجا ادامه پیدا میکند؟
قرار است کارگاههای جدیدی بگذاریم. البته برخی موضوعات چون ساعت، تلویزیون در حال انجام است. لازم به ذکر است که این پروژه بلندمدت است و موضوعات بیشتری کار خواهند شد.
بازخوردها چطور است؟
از این مجموعه استقبال شده است و برای مخاطبان جالب بوده، زیرا بخشی از این اشیاء با زیست روزمره مردم سر و کار دارند. آنها با خواندن این کتابها در مییابند که میتوان راجع به اشیاء فکر کرد.
از جانب پژوهشگران تاریخی بازخوردی داشتید؟
بیشتر بازخوردها در سطح دانشجویان تحصیلات تکمیلی است و بخشی از همکارانمان نیز واکنش مثبتی نشان دادند. به طور کلی مطالعات نوظهور چندان در دانشگاه استقبال نمیشود اما دانشجویان جلوتر از همه مسیر جدید را باز میکنند. در حال حاضر مطالعات اشیاء نیز مانند مطالعات زندگی روزمره در حال تبدیل شدند به یک خط پژوهشی معنادار برای دانشگاه است.