او فقط فکر خودش بود. پولدار نبودیم، ولی پدرم به ما همان مبلغی هم که داشت، نمیداد. مثلا میوه میخرید و میرفت پشتبام تنهایی میخورد. غذا تهیه میکرد و تنهایی روی پشتبام میخورد، بعد پایین میآمد. مرتب با ما دعوا میکرد. صدای دعواهای ما را کل همسایهها میشنیدند. از این وضعیت خسته شده بودم. چند بار خواستم خودم را بکشم، اما به خاطر برادر و مادرم این کار را انجام ندادم. آنها غیر از من کسی را نداشتند. اینطوری تنهاتر از همیشه میشدند. به همین جهت تصمیم گرفتم عامل اصلی بدبختیهایمان را بکشم.
فرش خانه غرق در خون بود، اما ردپای قاتل در سرامیک سالن پذیرایی، فرش اتاق خواب، موزاییکهای حیاط و پشتبام وجود نداشت. قاتل با زیرکی ماموران آگاهی را گمراه و ردی از خود به جا نگذاشته بود. کارآگاهان و ماموران در بررسی صحنه جرم فقط با دختر مقتول و پسر معلول او که ادعای عجیبی مطرح کرده بودند، روبهرو شدند. آنها به ماموران گفتند مردی وارد خانه آنها شده و پدرشان را با ضربات چاقو به قتل رسانده و متواری شده است.
به گزارش اعتماد، ۲ شهریور ماه حدود ساعت ۸ شب گزارشی مبنی بر یک فقره قتل در خیابان «تهرانپارس» به پلیس آگاهی اطلاع داده شد. در بررسیهای بیشتر مشخص شد همسر مقتول دقایقی قبل از ارتکاب جنایت خانه را ترک کرده است. بنابراین ماموران برای تحقیقات بیشتر سه عضو خانواده مقتول را به اداره آگاهی بردند. در این میان موضوعی که برای ماموران و بازپرس جنایی عجیب به نظر میرسید، این بود که دختر مقتول حین رفتن به اداره آگاهی هیچ ناراحتی نسبت به مرگ پدرش از خود نشان نمیداد و فقط نگران گربههایش که در خانه تنها میماندند، بود.
دختر مقتول در تحقیقات به بازپرس جنایی گفت: «آن روز به همراه برادر معلول و پدرم در خانه تنها بودیم که ناگهان یک مرد درشت هیکل و نقابداری از پشت بام وارد حیاط و خانه ما شد. او در لحظات اولیه با تهدید قتل برادرم مدعی شد، ساکت شویم و فریاد نزنیم. مرد نقابدار ابتدا چاقوی خود را از جیبش بیرون آورد و سپس به سمت پدرم که جلوی تلویزیون خوابش برده بود، رفت و با خونسردی و خندههای عصبی، ضربات چاقو را بیامان به دست و پهلوی پدرم وارد کرد. پس از ارتکاب جنایت، او دستکشهای خود را که خونی شده بود، عوض کرد و روی مبل نشست و گفت با پدرم به دلایل شخصی در توییتر مشاجره پیدا کرده و به همین دلیل تصمیم گرفته او را جلوی چشمان فرزندانش زجرکش کند. سپس قاتل از همان مسیری که آمده بود، فرار کرد.» پس از اظهارات عجیب این دختر، ماموران همسر مقتول را مورد بازجویی قرار دادند.
او هم در اعترافات خود عنوان کرد: «طبق روال روزانه، همسرم از سر کار بازگشت. من نیز برایش ناهار، چای و هندوانه آماده کردم. مشغول تمیز کردن آشپزخانه بودم که ناگهان دخترم از من درخواست کرد برای گربههایش، گردن مرغ تهیه کنم. به همین خاطر از خانه بیرون رفتم. پس از اینکه به خانه بازگشتم، دخترم هراسان به سمت من آمد و مدعی شد مرد ناشناس و چهارشانهای پدرش را به قتل رسانده و متواری شده است. من با همسرم گاهی اوقات به دلیل مشکلات مالی درگیری داشتم، اما انگیزهای برای ارتکاب قتل او نداشتم.» و، اما اعترافات ضد و نقیض دختر مقتول ادامه داشت تا اینکه روز پنجم شهریور ماه پسر معلول خانواده پرده از این جنایت برداشت و به ماموران گفت که خواهرش مرتکب قتل پدرشان شده است.
حالا او را از بازداشت میآورند. ۲۲ سال دارد. چهرهاش معصوم جلوه میکند. انگار نه انگار که مرتکب قتل پدرش شده است و از اینکه دست به این جنایت زده ناراحت به نظر نمیرسد. او در مورد روز حادثه و انگیزهاش به «اعتماد» میگوید: «چند هفته قبل از قتل به این فکر میکردم که پدرمان را بکشم. راننده بود و مسافرکشی میکرد. مرتب ما را آزار میداد. بعد از اینکه دیپلم گرفتم، نگذاشت دانشگاه شرکت کنم. حتی نمیگذاشت سرکار بروم. مادرم زن مظلومی است. پدرم مرتب به مادرم و من و برادرم فحاشی میکرد. برادرم ۲۰ سال دارد و معلول جسمی است. روی ویلچر مینشیند. پزشک برادرم میگفت اگر او کاردرمانی شود وضعیت جسمانیاش بهبود پیدا میکند. من هر روز آب شدن برادرم را جلوی چشمانم میدیدم. میدیدم که باید دوا و درمان شود، اما پدرم عین خیالش نبود.
او فقط فکر خودش بود. پولدار نبودیم، ولی پدرم به ما همان مبلغی هم که داشت، نمیداد. مثلا میوه میخرید و میرفت پشتبام تنهایی میخورد. غذا تهیه میکرد و تنهایی روی پشتبام میخورد، بعد پایین میآمد. مرتب با ما دعوا میکرد. صدای دعواهای ما را کل همسایهها میشنیدند. از این وضعیت خسته شده بودم. چند بار خواستم خودم را بکشم، اما به خاطر برادر و مادرم این کار را انجام ندادم. آنها غیر از من کسی را نداشتند. اینطوری تنهاتر از همیشه میشدند. به همین جهت تصمیم گرفتم عامل اصلی بدبختیهایمان را بکشم. تا اینکه روز حادثه پدرم کمی زودتر به خانه آمد. مادرم مشغول کار خانه بود که از او خواستم به مغازهای برود و برای گربههایم غذا تهیه کند. مادرم که از خانه بیرون رفت دو چاقو از آشپزخانه برداشتم و دیگر نفهمیدم چه شد. پدرم جلوی تلویزیون خوابیده بود. به سمتش رفتم و چاقو را به چند ناحیه از بدن او فرو کردم. از آن لحظه هیچی یادم نمیآید. فکر میکنم سه، چهار ضربه با چاقو به بدن پدرم وارد کردم، اما ماموران به من میگویند که ۱۸ ضربه چاقو به بدن پدرت زدی!»
این دختر جوان توضیح میدهد که پس از قتل با خانواده پدریاش تماس گرفته و گفته فردی غریبه به خانه آنها آمده و پدرشان را به قتل رسانده است.
بازپرس پرونده در ادامه به «اعتماد» توضیح میدهد: «این قتل در محله تهرانپارس اتفاق افتاده است. روز حادثه وقتی برای بررسی صحنه جرم به خانه آنها رفتیم، دیدیم دختر و پسر مقتول در خانه تنها بودند و مادرشان هم برای خرید از خانه خارج شده بود. دختر و پسر مقتول گفتند که مردی وارد خانه آنها شده و با چاقو آنها را تهدید کرده و سپس سراغ پدرشان رفته و به او گفته دیدی بالاخره آمدم! سپس با چاقو به پدرشان حمله کرده و او را به قتل رسانده و متواری شده است! دختر مقتول دو تا از انگشتان دستش زخمی شده بود. وقتی از او پرسیدیم این زخمها چیست؟ گفت وقتی خواسته از پدرش دفاع کند آن مرد او را با چاقو زده است! همه چیز عجیب به نظر میرسید! حتی موقع انتقالشان به آگاهی واکنش این دختر برایمان خیلی عجیب بود. فقط نگران گربههایش بود که بیغذا نمانند و اصلا مرگ پدرشان برایش مهم نبود. او در اعترافات اولیه خود مرتب عنوان میکرد که پدرش در توییتر با فردی اختلاف داشته و به او فحاشی میکرده. میگفت او بوده که پدرش را به قتل رسانده، اما در نهایت با اظهارات پسر مقتول، دختر جوان هم به جرم خود اعتراف کرد.»
«علی ولیپورگودرزی»، رییس پلیس آگاهی تهران بزرگ نیز در مورد جزییات این پرونده به «اعتماد» میگوید: «پنجشنبه دوم شهریور ماه ماموران کلانتری ۱۲۶ تهرانپارس مرگ مشکوک مردی میانسال را در خانهای در خیابان خبازی به اداره دهم پلیس آگاهی گزارش کردند. با اعلام این خبر، تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی راهی محل حادثه شدند و تحقیقات میدانی را آغاز کردند. تیم جنایی به محض ورود به خانه مورد نظر با جسد خونآلود مردی حدودا ۵۰ ساله با شلوار جین مواجه شدند که از ناحیه پهلو و دست هدف ضربات متعدد چاقو قرار گرفته و به قتل رسیده بود. در بررسیهای اولیه نیز مشخص شد دختر ۲۲ ساله و پسر ۲۰ ساله مقتول که معلولیت جسمانی دارد، لحظه ارتکاب جنایت در خانه حضور داشتند. بدین ترتیب دختر مقتول هدف تحقیق قرار گرفت و در اظهاراتی ضدونقیض گفت با برادر معلول و پدرش در خانه بودند که ناگهان مرد درشتهیکل و نقابداری از پشتبام وارد حیاط و از درب پشتی که به اتاق خواب او راه دارد وارد خانه شده است.
مرد نقابدار در لحظات اولیه آن دو را تهدید کرده! او ابتدا چاقو را از جیبش بیرون آورده و سپس به سمت مقتول که جلوی تلویزیون خوابش برده، رفته و با خونسردی و خندههای عصبی، ضربات چاقو را بیامان به دست و پهلوی پدرش وارد کرده! پس از ارتکاب جنایت او دستکشهای خود را که خونی شده بود، عوض کرده و روی مبل نشسته و گفته با پدر آنها به دلایل شخصی در توییتر مشاجره پیدا کرده و به همین دلیل تصمیم گرفته او را جلوی چشمان فرزندانش زجرکش کند. سپس قاتل از همان مسیری که آمده بود، فرار کرده است! دختر مقتول ابتدا این حادثه را به عموهایش و سپس به اورژانس اطلاع داده. او گفت در این درگیری جلوی قاتل و پدرش ایستاده تا پدرش را نجات بدهد، اما انگشتان دستش، هدف ضربات چاقو قرار گرفته. دختر مقتول عنوان کرد که آثار چنگ و کبودی که روی دستانش وجود دارد کار گربههایش است و ربطی به این درگیری ندارد.»
رییس پلیس آگاهی پایتخت درباره نکات مبهم پرونده توضیح میدهد: «تحقیقات ابتدایی کارآگاهان اداره دهم حکایت از آن داشت که مقتول راننده تاکسی بوده و با تلفن همراهش ماجرای اختلاف خود را از ۲ ماه قبل در توییتر منتشر کرده و مدعی شده بود که جانش از سوی فرد ناشناسی در خطر است و حتی تهدید به قتل شده، اما بررسیهای بیشتر مشخص کرد بعضی از زخمهای سطحی پهلوی مقتول کار یک زن بوده است. همچنین آثار خون و ضربات چاقویی که روی دستان دختر مقتول مشهود بود، نشان میداد که ضربات روی دست او، دفاعی نبوده است. فرش خانه غرق در خون بود و ردپای قاتل در سرامیک سالن پذیرایی، فرش اتاق خواب، موزاییکهای حیاط و پشتبام وجود نداشت.
بازپرس جنایی در ادامه متوجه شد همسر مقتول دقایقی قبل از ارتکاب جنایت خانه را ترک کرده است! مقتول با توجه به اضافهوزنی که داشت با شلوار جین جلوی تلویزیون با صدای بسیار بلند، خوابیده بود! در جریان این نکات مبهم و عجیب نیز یکی از همسایهها مدعی شده بود مقتول با همسر و دخترش در چند ماه گذشته مدام مشاجره داشتند. در تحقیقات بیشتر همسر مقتول هدف بازجویی قرار گرفت و گفت طبق روال روزانه، همسرش از سر کار بازگشته و او نیز برایش ناهار، چای و هندوانه آماده کرده. مشغول تمیز کردن آشپزخانه بوده که ناگهان دخترش از او درخواست کرده برای گربههایش، گردن مرغ تهیه کند. به همین خاطر از خانه بیرون رفته. پس از اینکه به خانه بازگشته، دخترش هراسان به سمت او آمده و مدعی شده مرد ناشناس و چهارشانهای پدرش را به قتل رسانده و متواری شده است. همسر مقتول گفت که با شوهرش گاهی اوقات به دلیل مشکلات مالی درگیری داشته، اما انگیزهای برای ارتکاب قتل او نداشته است.»
گودرزی میگوید: «تحقیقات بیشتر مشخص کرد، مقتول در خانه ورثهای پدرش سکونت داشته و طبقه بالای خانه را به مرد جوان چهارشانهای به نام بیژن اجاره داده است. کارآگاهان در ادامه، دوربینهای مداربسته اطراف خانه را هدف بازبینی قرار دادند، اما هیچ تردد مشکوکی را مشاهده نکردند. همین کافی بود تا فرضیه قتل مرد میانسال توسط فرد ناشناس با انگیزه مشاجره در توییتر کمرنگ شود. بدین ترتیب دختر مقتول که این ادعای عجیب را به زبان آورده بود، بازداشت شد. او که در جریان تحقیقات قصد داشت تیم جنایی را گمراه کند، پس از مواجهه با شواهد و مدارک موجود پس از چندین ساعت بازجویی، لب به اعتراف گشود و گفت که پدرش توسط بیژن که در طبقه بالای خانه آنها سکونت دارد به قتل رسیده است. پدرش قصد داشته خانه را بفروشد به خاطر همین با بیژن اختلاف پیدا کرده بود! روز حادثه بیژن از پنجره خانهاش به حیاط آنها پریده و سپس با چاقویی که در دست داشته به اتاق او آمده و با تهدید اینکه اگر شکایت کند برادر معلولش را به قتل میرساند با انگیزه انتقامگیری به سمت پدرش رفته و او را به قتل رسانده است.
دختر مقتول اظهار کرد که از تهدیدهای بیژن بسیار ترسیده بوده و با طراحی یک سناریوی دروغین سعی کرده او را در این جنایت بیگناه جلوه دهد تا در آینده سراغ او و برادرش نیاید. پس از دریافت این اطلاعات مهم، کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی با دستور بازپرس پرونده مخفیگاه بیژن را در جنوب شرق تهران شناسایی و سپس او را در یک عملیات غافلگیرانه بازداشت کردند. متهم در تحقیقات ابتدایی منکر ارتکاب قتل مرد میانسال شد و گفت دختر جوان به دلیل اینکه از اختلاف من و پدرش خبر داشته به دروغ گفته است که من مرتکب جنایت شدم. تحقیقات ادامه داشت تا اینکه صبح یکشنبه پنجم شهریور ماه، پسر معلول مقتول در پلیس آگاهی از راز این جنایت هولناک رازگشایی کرد و گفت خواهر و پدرش با همدیگر بسیار اختلاف داشتند. حتی ۲ روز قبل خواهرش تهدید کرده که پدرشان را به قتل میرساند تا از دستش راحت شوند!
پسر معلول مدعی شد، در ۲ ماه گذشته، پدرش هنگامی که به حمام یا سرویس بهداشتی میرفته، خواهرش گوشی او را برمیداشته و در توییتر برای صحنهسازی، با حساب کاربری پدرش، توییت میزده که از سوی فرد ناشناسی تهدید به قتل شده است. پسر معلول خانواده گفت که خواهرش از چند وقت قبل، نقشه این قتل را طراحی کرده بود. آن روز هم او به بهانه اینکه غذای گربههایش تمام شده مادرشان را به بیرون فرستاده تا برای گربههای او گردن مرغ بگیرد. سپس به برادر معلول خود گفته تا صدای تلویزیون را زیاد کند. او در ادامه چاقویی برداشته و ضربات مهلکی به پهلوی پدرشان وارد کرده. پسر معلول مقتول اظهار کرد پدرشان پس از اصابت ضربات چاقو توسط خواهرش، چند دقیقهای طول کشیده تا فوت کند و پس از اینکه خواهرش متوجه شده او به قتل رسیده به اورژانس و عموهایش این حادثه هولناک را اطلاع داده است.»
رییس پلیس آگاهی پایتخت توضیح میدهد که پس از رازگشایی از این جنایت هولناک، کارآگاهان از سوی قاضی جنایی ماموریت یافتند درباره این سناریوی پیچیده تحقیق کنند. همچنین متخصصان پزشکی قانونی از جسد نمونهبرداری کردند تا با آزمایشهای سمشناسی و آسیبشناسی مشخص شود مرد میانسال در چه حالتی به قتل رسیده است. دختر مقتول نیز که شواهد نشان میداد پدرش را به قتل رسانده، به جرم خود اعتراف کرد و گفت پدرشان غرور جوانی او را در میان خانواده، دوستان و جامعه نابود کرده بود. فشارهای او باعث شد دچار افسردگی شدیدی شود. در این سالها خیلی فکر کرده و قصد داشته تا پدرش را برای حل مشکلات به مشاوره ببرد، اما وقتی این موضوع را با او در میان گذاشته با یکدیگر مشاجرههای شدیدی پیدا کردند. حتی تصمیم گرفته با مادر و برادرش از خانه فرار کند، اما میدانسته که پدرشان آنها را پیدا میکند و اوضاع بدتر میشود.
بعد دختر مقتول تصمیم میگیرد خودکشی کند، اما، چون نسبت به مادر و برادر معلولش حس مسوولیت داشته، منصرف میشود. همچنین قاتل اعتراف کرده که تقریبا از ۴ ماه قبل قصد داشته تا پدرشان را به قتل برساند و یک زندگی با آرامش برای اعضای خانوادهاش درست کند. او اقرار کرده؛ روز حادثه پدرش در سالن پذیرایی خانه خواب بوده که از آشپزخانه ۲ چاقو برداشته و ضرباتی را به پهلوی او وارد کرده. آنقدر شوکه بوده که فقط ۳ ضربهای که در ابتدا به بدن پدرش وارد کرده را به یاد دارد. سپس به همراه برادرش با فریادهای کمک کمک سعی کردند تا در میان همسایهها صحنهسازی کنند.»