یک جامعه شناس، گفت: کودکان و خصوصا در سنین قبل از مدرسه وابستگی به برخی افراد یا اشیا پیدا میکنند که این شی میتواند موی بلند کودک باشد. دلکندن کودکان از اجزایی که متعلق به آنهاست و با آن انس گرفتهاند و برای ایشان مفهوم روانشناختی پیدا کرده است، میتواند منشأ برخی اضطرابها شود.
اعتماد نوشت: «دلّا» پرسید: «موهام رو میخری؟»
خانم گفت: «بله، من کارم خرید و فروش مو است. کلاهت رو در بیار ببینم. بذار یه نگاهی به سرووضعشون بندازم.»
آبشار قهوهایرنگ، مواج، به طرف پایین فروریخت.
موهای «دلّا» چنان زیبا و دلربا بودند که اگر ملکه «سبا» در آپارتمان بغلی زندگی میکرد و «دلّا» موهایش را برای خشککردن از پنجره میآویخت، هدایا و جواهرات اعلیحضرت در برابر این زیبایی سر تعظیم فرود میآوردند.
این شاید تلخترین و غمانگیزترین داستانی بود که همه ما در کودکی شنیده بودیم و شب و روز، شبیه کابوس در ذهن ما میچرخید؛ داستان تلخی که هیچوقت نمیخواستیم باورش کنیم، اما امروز، دیگر شبیه داستان نیست. بحرانهای اقتصادی، هر روز تبعات تازهتری پیدا میکند و در شکل و شمایل جدیدی خود را نشان میدهد. آنقدر که گاهی شاهد انواع تجارتها یا دادوستدهایی هستیم که پیش از این، فقط در داستانهایی گاه خیالی، با آن مواجه بودیم. از اجاره دادن پشتبامها برای سکونت تا فروش موی کودکان. چند سالی است که خرید و فروش موی طبیعی، بهخصوص موی کودکان که سالم و پُرپشت است، رواج پیدا کرده و به معاملهای نه چندان سودآور، اما سهلالوصول تبدیل شده است.
پس از یکجستوجوی ساده و سرچ عبارت «فروش موی طبیعی کودک» با خریداران و فروشندگان بسیار و پیشنهادهای میلیونی روبرو میشویم. در بسیاری از سایتها، برخی خریداران و آرایشگران، برای اثبات گفته خود که از موی طبیعی کودک برای اکستنشن استفاده میکنند، کودک را جلوی دوربین آورده و موهایش را کوتاه میکنند و از او میخواهند که در مورد موهایش، به بینندگان توضیح دهد: «اگه شما خانوما دوست داشتین موهاتون رو خوشگل کنین، میتونین از موهای بلند و سالم من استفاده کنین.»
شهربانو عابدی، رییس سابق اتحادیه آرایشگران زنانه در ۲۷ تیر سال ۹۸، در گفتوگویی با روزنامه شهروند گفته بود که: «طبق قوانین موجود، هرگونه خریدوفروش کالا در آرایشگاهها ممنوع است ولی خریدوفروش اقلامی که مرتبط با فعالیت صنفی این واحدهاست، بلامانع است؛ با توجه به اینکه خدمات اکستنشن در آرایشگاههای زنانه ارایه میشود، خریدوفروش مو برای اکستنشن بلامانع، اما به قصد دلالی غیرقانونی است.» و شاید هم به باور بسیاری افراد، این خریدوفروش، یک تصمیم شخصی باشد و نتوانیم ایرادی به آن وارد کنیم، اما وقتی پای کودکان، آنهم با تبلیغاتی گسترده به میان آید، داستان بهطور کلی تغییر میکند و نگرانیهای بسیاری را برای فعالان حقوق کودکان ایجاد میکند.
در ۲۵ آذر سال ۸۱، در مجلس شورای اسلامی، قانونی تحت عنوان حمایت از کودکان و نوجوانان مصوب شد که براساس ماده یک آن، تمامی اشخاصی که به سن هجده سال تمام هجری شمسی نرسیدهاند، از حمایتهای قانونی مذکور در این قانون بهرهمند میشوند. در ماده دو این قانون گفته شده که هر نوع اذیت و آزار کودکان و نوجوانان که موجب شود به آنان صدمه جسمانی یا روانی و اخلاقی وارد شود و سلامت جسم یا روان آنان را به مخاطره اندازد ممنوع است. ماده سه و چهار این قانون هم، هرگونه خرید، فروش، بهرهکشی و هرگونه صدمه، اذیت، آزار و شکنجه جسمی و روحی کودکان و نادیدهگرفتن عمدی سلامت و بهداشت روانی و جسمی کودک را ممنوع کرده است. این قانون، پس از گذشت ۱۹ سال، در ۲۳ اردیبهشت ۹۹، بالاخره مراحل تصویب خود را طی کرد و به دولت ابلاغ شد.
در بخش اول کلیات متن نهایی تصویبشده این قانون (مصوب ۲۳ اردیبهشت ۹۹) اصطلاحات، به این ترتیب تعریف شده است: طفل، هر فردی است که به بلوغ شرعی نرسیده است و نوجوان، هر فرد زیر ۱۸ سال کامل شمسی است که به سن بلوغ شرعی رسیده است. همچنین در این قانون در مورد سوءرفتار، گفته شده که «هرگونه فعل یا ترک فعل عمدی که سلامت جسمی، روانی، اخلاقی یا اجتماعی طفل و نوجوان را در معرض خطر یا آسیب قرار دهد که قراردادن او در شرایط سخت و غیرمتعارف هم شامل این توضیح میشود.» و درمورد بهرهکشی اقتصادی، گفته شده: «بهکارگیری غیرقانونی طفل و نوجوان، با واردکردن و با گماردن او به کار یا خدمتی که از لحاظ جسمی، روانی، اخلاقی، یا اجتماعی، با نظر به وضعیت طفل و نوجوان، برای او مضر یا خطرناک باشد.»
همانطور که در توضیحات قوانین حمایت از حقوق کودکان و نوجوانان گفته شده، آسیبها، تنها جنبه جسمی نداشته و تمامی موارد روانی، اخلاقی و اجتماعی کودک را نیز در بر میگیرد و مهمتر اینکه، بهباور بسیاری از روانشناسان و متخصصان کودک، حفظ سلامت روان در سالهای آغاز زندگی افراد، تاثیر قابلتوجهی در آینده آنها خواهد داشت. در واقع سلامت روان کودکان، عامل اصلیای است که شخصیت روانی و اجتماعی آنان را در بزرگسالی تعریف میکند. بنابراین، بیشک، هرگونه ورود کودک و نوجوان به هرآنچه قدرت فهم و تحلیل آن را ندارد، تبعات قابلتوجهی به دنبال خواهد داشت که در اینجا، بهطور خاص منظور فروش موی طبیعی کودکان و استفاده تبلیغاتی از آنهاست.
«محمدباقر صابریزفرقندی»، متخصص روانپزشکی و عضو هیاتعلمی دانشگاه علوم پزشکی ایران، درباره تبعات و آسیبهای روانی این موضوع میگوید: «ما هم شنیدهایم که این روزها، برخی از والدین به پدیده موفروشی روی آوردهاند و اقدام به فروش موهای بلند کودکان خود میکنند. در اینجا، مهمترین سوالی که مطرح میشود، این است که بروز و شیوع این پدیده، آیا میتواند برای کودکان یا حتی والدین آسیبزا باشد؟ یا اصولا چنین نگاه کاسبکارانهای به اجزای بدن کودکان، مناسب است یا خیر؟ این موضوع را میتوان از چند جنبه مورد چالش قرار داد. اول اینکه بههرحال، کودکان و خصوصا در سنین قبل از مدرسه وابستگی به برخی افراد یا اشیا پیدا میکنند که این شی میتواند موی بلند کودک باشد که بهدلیل آن، کودک مورد توجه دیگران بوده است.
میدانیم یکی از مشکلاتی که برای کودکان در روزهای اول مدرسه بروز میکند همین خواهد بود که باید از برخی دلبستگیهای خود دست بکشند یا بهعبارت دقیقتر کودک احساس میکند که باید از آنها دل بکند. تغییرات در ظاهر خود و ازجمله آرایش موی سر میتواند ازجمله این موارد باشد. بنابراین دلکندن کودکان از اجزایی که متعلق به آنهاست و با آن انس گرفتهاند و برای ایشان مفهوم روانشناختی پیدا کرده است، میتواند منشأ برخی اضطرابها شود. اضطراب جدایی پدیده نسبتا شایع و قابلتوجهی در اینگونه مواقع است. جنبه دیگر ماجرا، نگاه تجاری یا هدف معیشتی است. یعنی والدین یا بزرگترها بهدلیل نیاز مالی و برای تامین معاش خود ناچار به این کار شوند، در اینجا پای فقر و عواقب و عوارض آن مطرح است که علاوه بر کودکان، آسیب به والدین هم پیدا خواهد شد.»
این عضو هیاتعلمی دانشگاه علوم پزشکی ایران، درباره ارتباط فقر با چنین رفتارهایی توضیح میدهد: «بههرحال فقر یکی از عوامل مهمی است که وقتی هر انسانی با آن دستوپنجه نرم میکند، اعتمادبهنفسش آسیبپذیر میشود، احساس تفاوت و حقارت دربرابر دیگران به او دست میدهد. نیاز معیشتی، افراد را تابع دیگران میکند و این یعنی شروع آسیب. این موضوع که فردی در چالش برآوردهشدن نیازهای اولیه معیشتی خودش، به تجارتی تن بدهد که در فرهنگ ما ناشناخته است و مورد پذیرش نیست، یا احتمالا مورد انتقاد نزدیکان، دوستان و آشنایان و جامعه خواهد بود، خودبهخود عامل مهم استرسزای بسیار بزرگی میشود؛ عاملی که به والدین و کودکانی که اقدام به این کار میکنند، بهشدت آسیب وارد میکند.
از طرفی، وقتی کودک متوجه شود که دلیل بهحراجگذاشتن و فروش موهایش، نه به دلایلی که در دنیای کودکی خودش تصویرسازی کرده و از آن احساس لذت دارد، بلکه به دلیل نیاز والدین است اعتمادبه نفسش آسیب میبیند، بهعبارتی در پس ذهنش، سوءاستفاده از او شکل خواهد گرفت و طبیعتا آزارواذیت و آسیبهای روانی بسیاری برای او به همراه خواهد داشت. به بیان دیگر، در بررسی چرایی و چگونگی آسیبهای روانی متعاقب پدیده موفروشی، مهم آن چیزی است که کودک از این اقدام، استنباط میکند. همین اصل در مورد والدین نیز صادق است.»
این متخصص روانپزشکی، درباره استفاده تبلیغاتی از کودکان میگوید: «قسمت دیگر این موضوع، مربوط به استفاده تبلیغاتی همزمان از کودکان است. بدونشک، چنین رفتاری، مخصوصا اگر با رضایت قلبی والدین و کودکان همراه نباشد، میتواند شدت آسیبها را بیشتر کند. وقتی از رضایت صحبت میکنیم، به این معنا نیست که فرد صرفا به ظاهر و زبان اعلام رضایت کند، بلکه منظور، رضایت آگاهانه است. یعنی فرد با طیب خاطر و از ته دل خود به این کار رضایت داشته باشد و از این کار ناراضی نباشد که موضوع بسیار پراهمیتی است. ممکن است در ظاهر والدین به دلایل مختلف و برحسب نیازهای اقتصادی و گاهی حتی به دلیل مسائل شخصی، اقدام به این کار کنند، اما عمیقا در دل خود رضایت نداشته باشند.
این نارضایتی در کودکان (با تاثیرگرفتن از ترغیب و تشویق والدین، یا خریداران و... یا با وعدههای مختلف) سختتر شناسایی شده و سادهتر نادیده گرفته میشود و بعدها وقتی مورد توجه یا انتقاد دوستان، بستگان و اطرافیان خود قرار میگیرند، آسیبها بهطور جدی در او نمود پیدا کرده و تبعات بیشتری به دنبال دارد. بنابراین اگر بخواهیم به صورت کلی به این موضوع نگاه کنیم، خلاصه کلام این میشود که احساس واقعی کودک و والدین در این موضوع بسیار مهم است. تبلیغات و استفاده تبلیغاتی از این موضوع میتواند آسیبهای جدی به دنبال داشته باشد و بسیار دشوار است که بپذیریم کودکان و والدینی که با این پدیده مواجه میشوند، رضایت آگاهانه از استفاده تبلیغاتی از خودشان داشته باشند.»
در پیگیری از سایتها و آرایشگاههایی که بر استفاده از موی طبیعی کودکان تبلیغ میکردند، یک نکته مشترک وجود دارد که میگویند کودک خودش مایل به این کار بود و از رضایت او حرف میزنند. در این شرایط که توجیه عمل، رضایت کودک است، باید توجه داشت که نظام فکری کودکان و نوجوانان رشد کاملی ندارد و بسیاری از اوقات، تصمیمات آنها هیجانی و زودگذر است. حتی ممکن است کمتر از یک روز، از تصمیم خود پشیمان شوند. یا تصورات و خیالپردازی هایشان بر واقعیت غلبه کند. از طرفی، عموما به عواقب بلندمدت کار خود فکر نمیکنند و شاید از سر اجبار، یا به دلیل توجیهات و تحتتاثیر اطرافیان قرارگرفتن، تصمیمی بگیرند. بنابراین، واضح و مبرهن است که استناد به رضایت کودک برای فروش مو یا اقداماتی از این قبیل، آگاهانه یا ناآگاهانه، سوءاستفاده از نداشتن قدرت تشخیص و به بیانی کاملا عامیانه، گولزدن کودک با سوءاستفاده از زودباوری، سادگی، رویاپردازی یا حتی ترس اوست. بر همین اساس، فعالان حقوق کودک هم سالهاست که در تلاش هستند درمورد اینکه چیزی به نام رضایت کودک معنی ندارد، آگاهیبخشی کنند.
در این باره، ثریا عزیزپناه، فعال حقوق کودک میگوید: «موضوعی که بسیار اهمیت دارد و رسانهها، فعالان حقوق کودک و در کل جامعه ما باید از آن مطلع باشد، این است که در حوزه کودکان، تعریفی تحت عنوان رضایت نداریم. جامعه باید نسبت به این موضوعات که در حوزه آسیب به کودک قرار میگیرد، حساس و مطالبهگر باشد. هرچند که در جاهایی تلاشهایی صورت میگیرد که بخواهند رضایت کودک را قابلاعتبار بدانند، اما بهطورکلی رضایت کودک نه به صورت عرفی و نه به صورت قانونی، مبنایی ندارد. یعنی تمام این تعاریف در حوزه رضایت را منوط به بالای ۱۸ سال میدانیم.
حتی در قانون حمایت از حقوق کودکان و نوجوانان مصوب در سال ۹۹ هم، سن نوجوانی ۱۸ سال تعریف شده است. یعنی همه فعالان در تلاش هستند که سن ۱۸ سالگی را در تمام اموری که به کودکان و نوجوانان مربوط میشود (اعم از فعل و ترک فعل) جا بیندازند. پس در موارد اینچنینی و مشابه، رضایت کودکان، ملاک و مبنای آن عمل نیست و این اقدام از جانب والدین یا سرپرست آن کودک انجام میشود و آنها در قبال کاری که انجام میشود، مسوولیت دارند.»
این فعال حقوق کودکان، درباره بُعد قانونی و توان اجرایی قانون حمایت از حقوق کودکان و نوجوانان، توضیح میدهد: «پس از سالها کشو قوس، قانون حمایت از حقوق کودکان و نوجوانان در سال ۹۹، تصویب شد و لازمالاجراست. در واقع روح جاری بر آن قانون، یک چتر حمایتی برای کودکان و نوجوانان است که در مادههای اولیه آن، به صراحت سهلانگاری، بهرهکشی اقتصادی و... تعریف شده است و دقیقا هرچیزی که سلامت اجتماعی، روانی و اخلاقی کودک و نوجوان را در معرض خطر و آسیب قرار میدهد، ذکر شده است که موردی مانند کوتاهکردن مو به قصد فروش، قطعا در چارچوبی مانند شرایط سخت و غیرمتعارف درجشده در این قانون، قرار میگیرد. از طرف دیگر، وقتی بحث فروش و تبلیغ آن هم مطرح میشود، ذیل توضیح بهرهکشی اقتصادی این قانون گنجانده میشود که میگوید: «واردکردن یا گماشتن کودک و نوجوان به کار یا خدمتی که از لحاظ جسمی، روانی، اخلاقی، یا اجتماعی، با نظر به وضعیت طفل و نوجوان، برای او مضر یا خطرناک باشد.» بنابراین با استناد به قانون مصوب سال ۹۹، این فعل بهطور قطع یک اقدام خلاف قانون است. چراکه گفتم رضایت در اینجا معنی ندارد و فقط به قصد فروش است. یعنی علاوه بر اینکه کودک را به یک ماجرای اقتصادی و خرید و فروش جزیی از بدنش وارد میکنند، از طریق همان کودک، روی این کار هم تبلیغات انجام میدهند. در واقع با این کار، دیگران را هم وسوسه میکنند که کودک خود را به این چرخه اقتصادی وارد کنند که به باور من، هم پلیس فتا، هم قوه قضاییه و سایر نهادهای نظارتی حتما و باید با استناد به قانون مصوب حمایت از حقوق کودکان و نوجوانان، به این موضوع ورود کرده و از تبلیغ چنین فعلی جلوگیری کنند. البته لازم به ذکر است که ما علاوه بر قانون حمایت از حقوق کودک و نوجوان که در سال ۹۹ در کشور خودمان تصویب شد، کنوانسیون بینالمللی حقوق کودک مصوب ۱۹۸۹ را هم داریم که ایران در سال ۷۳ به آن پیوسته است.
در آن پیماننامه هم ورود کودکان به مسائلی که اصلا برای او مفهومی ندارد و تبلیغ و ترویج آن و بهخصوص نمایش دادن کودک و هرچیزی که برخلاف منافع عالیه کودکان است، ممنوع است. یعنی ما اجازه نداریم کودکان را با هر آرایش، با هر لباس و پوشش و در هر موقعیتی در معرض دید عموم قرار دهیم و باعث شویم که آینده آنها را به خطر بیندازد. با توجه به اینکه در دنیای رسانه امروز، تمام دادهها ذخیره میشود و در اختیار افراد بسیاری قرار میگیرد. در این شرایط، اغلب این کودکان هنگامی که به بزرگسالی میرسند، رضایتی از اینکه در حال فروختن موهایشان دیده شدند، ندارند و باعث ناراحتی آنها خواهد شد. در واقع این موضوع اصلا نیازی به بحثکردن ندارد که هیچ انسانی، راضی به این موضوع نیست که در بزرگسالی، مدرکی از او وجود داشته باشد که در حال فروختن موهایش است. بنابراین، هیچ توجیهی برای این اقدام، قابلقبول نیست.»
عزیزپناه، با بیان اینکه حتی اگر بحث تبلیغات مطرح نباشد، مساله فروش مو، آسیبهای بسیاری دارد، میگوید: «درمورد اصل ماجرا، گاهی به این دلیل میرسیم که والدین در شرایط دشوار معیشتی و فقر قرار دارند و میخواهند موهای کودک خود را بفروشند و از این طریق، به اقتصاد خانواده کمکی شود. این موضوع هم ذیل ماده یک و دو قانون حمایت از حقوق کودکان و نوجوانان قرار میگیرد که مضمون آن این است که والدین و سرپرستان حق بهرهکشی اقتصادی از کودک یا نوجوان خود را ندارند. در واقع والدین به هیچ بهانهای نباید آینده کودک خود را به مخاطره بیندازند، حتی در صورت فقر خانواده. والدین باید به هر ترتیبی از منبع درآمد دیگری معضلات خود را برطرف کنند، نه اینکه موی کودک را به قصد فروش بلند کنند و به آرایشگاهها بفروشند. این موضوع که والدین بخواهند کودک را وارد چرخه خرید و فروش اقتصادی و هدف بازار خدمات زیبایی کنند، بیشک و بهطور واضح بهرهکشی اقتصادی است.
در واقع باید هم برای مقامات قضایی، هم برای خریدار و هم برای والدین، کاملا مبرهن باشد. هرچند که شاید عدهای بگویند در این قانون بهطور واضح موارد ذکر نشده، اما کاملا از نظر عرفی و اخلاقی و اجتماعی، واضح است که وقتی کوتاهکردن موی کودک به قصد فروش و استفاده در صنعت زیبایی باشد و روی این اقدام هم با استفاده از کودک تبلیغات انجام میشود، نمود همان کلیاتی است که قانونگذار مطرح کرده است؛ همان بهرهکشی و چیزی است که آینده کودک را به مخاطره بیندازد و او را در یک موقعیت نامناسب قرار دهد. بنابراین بهراحتی با استناد به قانون حمایت از حقوق کودکان و نوجوانان، میتوان اقدامات گسترده و آگاهیبخشی روی این موضوع انجام شود.»
سالهاست که تمامی فعالان حقوق کودک و کنشگران، تلاشهای گستردهای برای حمایت از کودکان کار و جلوگیری از این پدیده ناخوشایند دارند. اولین نشانه بزرگ نتیجهبخشی این تلاشها، آگاهیبخشی نسبی در سطح جامعه بود که افراد تعریف کودک کار را بدانند و در مواردی که میتوانند، مانعی برای بهرهکشی از آنها ایجاد کنند. در واقع امروزه همه ما میدانیم کودکان دستفروش، تکدیگر، زبالهگرد و..، کودکان کار بوده و تحت بهرهکشی اقتصادی قرار گرفتهاند. اما موضوع مهمی که شاید کمتر به آن توجه شده باشد، این است در جامعه، غیر از کودکان کاری که در سطح شهر میبینیم، شکل مدرنی از بهرهکشی اقتصادی از کودکان در جریان است و آنها را در شرایط دشوار که گاهی ظاهری بسیار خوشایند و فریبنده دارد و شاید کمتر کسی متوجه آسیب آن بشود، قرار میدهد. از نمونههای قابلتوجه در این مورد، کودکانی هستند که تحت تمرینات سخت ورزشی، آموزشی یا هرچیزی قرار میگیرند که بیشتر از ظرفیت جسمی و سنی آنهاست. این موارد به باور فعالان حقوق کودک همگی نمودی از سوءاستفاده روانی و بهرهکشی اقتصادی از کودکان است که با هیچ توجیهی، قابلقبول و مورد تایید نیست.
عقیل عزتی، جامعهشناس کودک، درباره نشانهها و تبعات استفاده ابزاری از کودکان، به «اعتماد» میگوید: «قصه استفاده ابزاری از کودکان، در ابعاد مختلف قابلبررسی است. اول اینکه کودک نمیتواند فهم اجتماعی بالایی داشته باشد، مسائل سیاسی و جریانات اقتصادی را درک نمیکند و اصلا نمیداند استفاده ابزاری چیست که البته حتی گاهی والدین و بزرگترها هم ابعاد استفاده ابزاری را نمیدانند. یک قاعده کلی در جهان شکل گرفته و آن این است که زیر ۱۸ سال کودک محسوب میشود. هرچند که همیشه به این نکته تاکید میکنم که کودکان امروز در ساختن جهان اجتماعی موثر هستند و مثل کودکان دیروز نیستند که نقشی در زندگی نداشته باشند، اما کودک نمیتواند تصمیم درستی درباره آینده خودش بگیرد و صلاح و مصلحت خود را تشخیص دهد.
بر همین اساس، استفاده ابزاری، قراردادن کودک در موقعیتی که به قصد خودنمایی باشد (مانند رفتارها و صحبتهایی بزرگتر از سن و درک کودک که والدین به کودک خود یاد میدهند و میخواهند در مقابل دیگران آن را به نمایش بگذارد.) صحیح نیست؛ چراکه کودک، در بزرگسالی به پشتسر خود نگاه میکند و میبیند که تصاویر و خاطراتی از او در ذهن همسایهها، افراد محله، بستگان، آشنایان و... ساخته شده که اصلا آن تصاویر و روایتها را دوست ندارد. گذشته از این، اگر بخواهیم فرض کنیم که این تصاویر و خاطرات قرار است زندگی او را متحول کند، آنوقت والدین چه اقدامی برای جبران میتوانند بکنند؟ از این جهت، وقتی کودک نمیتواند برای یک کاری، راه درست را انتخاب کند و والدین به جای او تصمیم میگیرند، چه از ساعتهای زندگی او برای انجام یک کار استفاده شود (به عنوان کودک کار) و چه از زیبایی، جسم، مو و...، همه مصداق بهرهکشی اقتصادی و سوءاستفاده از کودک است و هرگونه بهرهکشی از کودک که او توان تصمیمگیری نداشته باشد، امر نادرست و بحرانزایی است. مورد دیگر که باید به آن توجه کنیم، مساله قانونی این موضوع است.»
این جامعهشناس، در مورد اصطلاحاتی که در قانون حمایت از حقوق کودکان و نوجوانان ذکر شده، توضیح میدهد: «در قانون حمایت از حقوق کودکان و نوجوانان، ۱۴ موقعیت به عنوان موقعیتهای «در معرض خطر قرار گرفتن کودکان» معرفی شده است. یکی از آن موقعیتها بهرهکشی اقتصادی از کودک است. در واقع هرگونه بهرهکشی اقتصادی از کودک که با کودکی او منافات داشته باشد، محل تامل است و از نظر حقوقی هم امکان برخورد با مسببین آن وجود دارد. این موضوع که وقتی کودک را در موقعیتهای درآمدزایی قرار دهیم، در جهان هم مورد توجه است و فرقی هم ندارد که ظاهر آن بهرهکشی بد باشد (مانند اینکه کودک را سر چهارراه برای دستفروشی بفرستند) یا خوب باشد (نمایش تمرینهای ورزشی سخت خارج از توان جسمی کودک، یا فروختن مو یا استفادههای تبلیغاتی با ظاهری زیبا). تمام این موارد میتواند موقعیت خطر برای کودک تلقی شود، چراکه مهمترین بُعد این اتفاقها این است که ما تصویری برای کودک ایجاد میکنیم که در آینده قابلتغییر نخواهد بود؛ چه در برداشت کودک از خودش و چه در اجتماع و نگاهی که به او شکل میگیرد.
در مورد این موضوع خاص که فروش موی کودک است، باید به این موارد اشاره کرد؛ کودک موی خود را بلند کرده و ممکن است بهخاطر این مو تحسین شده و مورد توجه اطرافیان قرار گرفته و حس خوشایندی به او منتقل کردهاند. سپس والدین، حتی در ظاهر با رضایت کودک موهای او را کوتاه کرده و میفروشند. در اینجا چه تضمینی وجود دارد که پس از کوتاهکردن مو، اطرافیان به این موضوع که موهایش را کوتاه کرده با تعجب یا با واکنش ناخوشایند نگاه نکنند؟ گاهی کوتاه کردن مو، یک روند طبیعی است، آن را به عنوان یک تجربه طبیعی تلقی میکنیم و مشکلساز هم نیست. اما گاهی این روند، یک امر تحمیلی است، یعنی والدین این شرایط مصنوعی را به وجود آوردند که کودک موهای خود را برای هدفی غیرطبیعی کوتاه کند. اینجا احتمال اینکه به روان و شخصیت کودک آسیب بخورد، بسیار بالاست و در این شرایط، قطعا والدین مسوول هستند؛ اولا با درگیرکردن کودک در یک امر اقتصادی و نامعمول، حتی با بیان اینکه کودک رضایت دارد؛ چراکه درمورد رضایت کوتاه گفتیم که او قادر نیست تصمیم صحیح بگیرد. بُعد دیگر، خطراتی است که روان و شخصیت کودک را درگیر کرده و تلقی و برداشت او را از خودش تغییر میدهد. مساله دیگر هم پیامدهای این کار در آینده است که غیرقابلاصلاح خواهد بود.»
عزتی، سالهاست که مدیریت موسسه توانمندسازی کودکان کار ستاک را برعهده دارد و فعالیت اصلی او در حوزه کودکان، بهخصوص کودکان کار و بازمانده از تحصیل است. او درباره ریشههای پدیده فروش موی کودکان، میگوید: «ریشه اقتصادی و فرهنگی این مساله، نیازمند مطالعات گستردهای است. هرچند که برداشت اصلی از این پدیده، این است که دلایل اقتصادی نقش پُررنگتری دارد. خانوادهها بهدلیل فقر و مشکلات معیشتی دست به این کار میزنند که به باور من، فروش موی کودک بهدلایل اقتصادی و بهتبع آن، بازی با روان و شخصیت کودک، از بدترین انواع بهرهکشی اقتصادی است و تلقی من این است که با زبالهگردی و دستفروشی او فرقی ندارد. براساس تجربیات خودم که در توانمندسازی کودکان کار کسب کردم، به این نکته رسیدم که اتفاقا در خانوادههایی که مشکلات اقتصادی دارند و کودکشان، کودک مجبور به کار هستند، این نوع از رفتارها و کنشها کمتر دیده میشود. مواردی مانند فروش مو یا نمایشدادن کودک به قصد خودنمایی و کسبدرآمد، بیشتر مربوط به خانوادههای طبقه متوسط به بالاست که رفتارهای سودجویانه دارند، دیده میشود.
در واقع شغل کودکان مجبور به کار مشخص است؛ یا در کارگاههای زیرزمینی و غیرقانونی مشغول خیاطی، بستهبندی و... هستند یا در سر چهارراهها دستفروشی، تکدیگری یا زبالهگردی میکنند. بنابراین به باور من، کودکانی با چنین حرکات نمایشی (اجرای تمرینات سخت ورزشی، گفتن جملاتی خیلی بزرگتر از سن و درک کودک، فروش مو، و...) کودکان مجبور به کار نیستند که بخواهند معیشت خانواده را تامین کنند و نوعی سودجویی نگرانکننده و ناخوشایند بر این موضوع حاکم است. البته در پایان این صحبت باید تاکید کنم که توضیح کودکان مجبور به کار، به معنای تایید شرایط آنها نیست؛ ما با هر شکل از کار کودکان مخالف هستیم و رویای جهانی بدون کار کودک داریم.»
وقتی صحبت از کودکآزاری به میان میآید، شاید ناخودآگاه اولین تصویری که در ذهن تمام ما نقش میبندد، کودکانی با دستان کبود و پُر از جای زخم باشد. اما روانشناسان براساس تعریف سازمان بهداشت جهانی، کودکآزاری را در دسته بدرفتاری فیزیکی، روحی و عاطفی، سوءاستفاده جنسی و غفلت و بیتوجهی تقسیمبندی میکنند. بنابراین باید توجه کرد که گاهی آزارهایی در شکل و شمایلی پسندیده و مدرن وجود دارد که از آن غفلت میکنیم. کودکآزاری، جنبههای روانی و پنهانی هم دارد که یا هیچوقت کسی نبیند یا به آن کمتر توجه میشود و در بزرگسالی، با انواع سوءرفتارها، جرمها و خشونتها خود را نشان دهد. در واقع شاید آسیب جسمی به سرعت دیده و کنترل شود، اما آسیبهای روانی، مانند زخم عمیقی سالها با کودک همراه میمانند و گاه تبعات جبرانناپذیری خواهند داشت و نهتنها بر کودک و خانواده خودش که حتی بر جامعه هم سایه میاندازد.
محمدباقر صابریزفرقندی: کودکان و خصوصا در سنین قبل از مدرسه وابستگی به برخی افراد یا اشیا پیدا میکنند که این شی میتواند موی بلند کودک باشد. دلکندن کودکان از اجزایی که متعلق به آنهاست و با آن انس گرفتهاند و برای ایشان مفهوم روانشناختی پیدا کرده است، میتواند منشأ برخی اضطرابها شود.
ثریا عزیزپناه: والدین و سرپرستان حق بهرهکشی اقتصادی از کودک یا نوجوان خود را ندارند. در واقع والدین به هیچ بهانهای نباید آینده کودک خود را به مخاطره بیندازند، حتی در صورت فقر خانواده. والدین باید به هر ترتیبی از منبع درآمد دیگری معضلات خود را برطرف کنند، نهاینکه موی کودک را به قصد فروش بلند کنند و به آرایشگاهها بفروشند.