منا کروندی، روانپزشک میگوید: در کشور ما هنوز این تصور درباره بیماریهای روحی و روانی رایج است که فقط هرکس که جنون دارد، باید به متخصص اعصاب و روان یا روانشناس مراجعه کند.
آمارها میگویند نزدیک به ۶۰ درصد مردم ایران دچار اختلالات روانی هستند و خیلی از آنها از بیماری خود خبر ندارند. خیلی از کسانی هم که خبر دارند، یا خود را به حال خود رها میکنند تا زمان بگذرد و یا به خوددرمانی، خواندن کتابهای غیراستاندارد و غیرکاربردی، دنبال کردن پیجهای اینستاگرامیِ زرد و امتحان کردن انواع دمنوش رو میآورند. کارهایی که نه تنها جواب نمیدهند، بلکه ممکن است حال روحی فرد را بدتر و فقط پروسه درمان را طولانیتر کنند.
به گزارش همشهری آنلاین، بسیاری از افراد به روانشناسان و روانپزشکها اعتماد ندارند و معتقدند آنها به مراجعین تنها به چشم مشتری نگاه میکنند، نه فردی که نیاز شدید به کمک دارد. بعضی از افراد نیز خدمات روانشناسی و روانپزشکی را خدماتی لاکچری به حساب میآورند که به درد پولدارها میخورد. بعضیها هم با وجود شناختهتر شدن علم روانشناسی و روانپزشکی در زندگی مدرن، همچنان معتقدند که مطب روانشناسان و متخصصانِ اعصاب و روان مخصوص روانپریشها است و به درد افراد دیگر نمیخورد.
دکتر منا کَروندی، روانپزشک و متخصص اعصاب و روان در این رابطه به همشهریآنلاین میگوید: متاسفانه در کشور ما هنوز این تصور درباره بیماریهای روحی و روانی رایج است که فقط هرکس که جنون دارد، باید به متخصص اعصاب و روان یا روانشناس مراجعه کند که تصور بسیار غلطی است.
دکتر کروندی میگوید: در کشورهای دیگر، افراد برای کوچکترین مسائل زندگی خود به روانشناس و روانپزشک مراجعه میکنند و از آنها کمک و مشورت میگیرند. در این کشورها بیماریهای اعصاب و روان مثل افسردگی و حتی اضطراب به صورت پزشکی درآمدهاند و اصطلاحا Medicalize شدهاند. اما در کشور ما تا صحبت از مشکلات روحی و روانی میشود، مردم فقط جنون و دیوانگی و روانپریشی به ذهنشان میرسد.
این روانپزشک ادامه میدهد: گروهی هم هستند که تصورشان این است که مثلا طبقه مرفه هیچ نیازی به روانشناس و روانپزشک ندارند. چون به دلیل اوضاع خوب اقتصادی هیچ وقت روانشان تحت فشار قرار نمیگیرد. در جواب این افراد باید گفت انسان از هر قشری باشد یا در هر کجای کره زمین زندگی کند یا هرچقدر پولدار و مرفه باشد، با محدودیتهایی آفریده شده است که تا پایان عمر با او همراه هستند. مثل بیماری، مرگ، ناامنی اقتصادی، ورشکستگی مالی و….
این متخصص اعصاب و روان میگوید: ما در افسردگی جزئی داریم که اصلا هیچ ربطی به عوامل بیرونی ندارد و میتواند بیولوژیک یا متاثر از ژنتیک باشد. مثل دیابت، فشار خون و چربی خون. پس نمیشود گفت فردی که وضع اقتصادی خوبی دارد، هیچ وقت دچار افسردگی نمیشود یا اضطراب نمیگیرد.
دکتر کروندی میگوید: هروقت حرف از مشکلات روحی و روانی میشود، افراد فقط به جنون و دیوانگی یا روانپریشی فکر میکنند. در حالی که ما در یک سوی طیفِ مشکلات روانشناختی، اضطراب و افسردگی را داریم و جنون و دیوانگی و روانپریشی را در آخر طیف داریم و البته هر سهی اینها یک معنی میدهند. برای هر یک از اینها از طیف کم تا زیاد باید به روانشناس و روانپزشک مراجعه کنیم.
این متخصص اعصاب و روان ادامه میدهد: شما اگر یک مشکل کوچک پوستی پیدا کنید، به متخصص پوست مراجعه میکنید و اگر دچار سوختگی هم شوید، باز به متخصص پوست مراجعه میکنید. مشکلات روحی و روانی هم همین طور است. افراد هم برای کنترل روانپریشی خود باید به روانشناس و روانپزشک مراجعه کنند و هم برای افسردگی و حتی یک اضطراب ساده. البته افرادی که دچار جنون هستند، معمولا به دلیل انگهای جامعه، با پای خود پیش ما نمیآیند و توسط اطرافیان آورده میشوند.
او تاکید میکند: درضمن شما حتما نباید بیماری روانی بگیرید و بعد به پزشک مراجعه کنید. میتوانید در وضعیت سلامت روان و برای تقویت تمرکز، بهبود کیفیت زندگی، بهبود قدرت تصمیمگیری، جسارتِ نه گفتن و… پیش روانشناس و روانپزشک بروید.
مراجعه به روانشناس و روانپزشک چه فایدهای دارد؟
این روانپزشک میگوید: همان طور که در بروز بیماریهایی مثل دیابت و فشارخون و تیروئید ارگانهای دیگری هم دخیل هستند، در اختلالاتی مثل اضطراب و افسردگی و وسواس هم مغز به عنوان فرمانده بدن دخیل است و اگر به این نکته آگاه باشیم، شاید بیشتر و بهتر راغب شویم که برای سلامت روانمان به روانشناس و روانپزشک مراجعه کنیم. این که ما نگاه متفاوتی به بیماریهای اعصاب و روان داشته باشیم و انگزدایی کنیم و اختلالات روانی را هم مانند بیماریهای جسمی ببینیم، خیلی کمک میکند که مقاومت در برابر مراجعه به روانشناس و روانپزشک شکسته شود.
دکتر کروندی اضافه میکند: خیلی از افراد میگویند روانشناس و روانپزشک که نمیتوانند مشکلات اقتصادی و عاطفی و تنهایی من را برطرف کنند. پس مراجعه من به آنها چه فایدهای دارد؟ درست است که ما نمیتوانیم در حل مشکلات بیرونی افراد مثل مشکلات اقتصادی، ورشکستگی مالی، طلاق و روابط عاطفی کمکی کنیم.
ولی ظرفیت فرد را برای پذیرش یا دوباره بلند شدن افزایش میدهیم. این موضوع باعث میشود که فرد بعد از هر بار زمین خوردن، با خودِ قویتری مواجه شود. باید بپذیریم که مشکلات بیرونی مثل ناامنیهای اقتصادی و ورشکستگی و بیماری و… تا پایان عمر با افراد هستند. پس ما باید خودمان را در برابر ناامنیهای بیرونی و بهبود کیفیت زندگی خود تقویت کنیم.
طبق اعلام سازمان جهانی بهداشت (WHO)، سلامت به معنای تندرستیِ عاطفی، روانی و اجتماعی فرد است و بدون هر یک از اینها سلامت روان فرد در معرض خطر قرار میگیرد.
دکتر کروندی در این باره میگوید: درباره سلامت روان تعریف متحد و واحدی وجود ندارد اما اگر بخواهم تعریفی از آن ارائه بدهم که مورد قبول باشد، این است که ما باید بین احساس، فکر و عملکرد خود و عوامل ناامنیِ بیرونی که شامل ناامنی اقتصادی، عاطفی، بیماریها و مرگ و میر است، طوری تعادل برقرار کنیم که زمام امورِ زندگی از دستمان خارج نشود.
این روانپزشک به ویژگیهای افراد دارای سلامت روان اشاره میکند و میگوید: افرادی که میتوانند هیجانات مثبت را منتقل کنند، به دنبال باز کردن کلیپهای ناراحتکننده نیستند، اخبار منفی را به دیگران منتقل نمیکنند، برای درددل با دیگران مدام آه و ناله نمیکنند، بیشتر به دنبال شاد کردن دیگران هستند، به مسائل به عنوان رنج نگاه نمیکنند و مدام به دنبال حل مسائل هستند، در رفتارهای اجتماعی دنبال امنیت و حمایت هستند و کمتر دنبال تعارض و تنش هستند، و درمجموع کسانی که دو روی سکه را میبینند و مسائل را به صورت صفر و صد نمیبینند و وجه مثبت را بیشتر میبینند، افرادی هستند که از ذهن و جسم سالمی برخوردارند. این مواردی که نام بردم، لزوم یاعدم لزوم مراجعه ما به روانشناس و روانپزشک را نشان میدهد.