bato-adv
bato-adv

اثر جیغ: چرا بعضی‌ها از دیدن فیلم «جن‌گیر» لذت می‌برند؛ برخی از آن متنفرند؟

اثر جیغ: چرا بعضی‌ها از دیدن فیلم «جن‌گیر» لذت می‌برند؛ برخی از آن متنفرند؟

ترس یک نوع حواس‌پرتی است که می‌تواند تجربه مثبت ایجاد کند. وقتی ترس اتفاق می‌افتد، در آن لحظه، آنقدر در وضعیت فوق هشیار هستیم که دیگر نمی‌توانیم به چیز‌های دیگری که قبلا ذهن‌مان را مشغول کرده بود فکر کنیم.

تاریخ انتشار: ۱۱:۴۴ - ۰۷ آبان ۱۴۰۲

چرا گاهی ولع دیدن فیلم‌های ترسناک و جیغ کشیدن از ترس داریم و وقت‌هایی آنقدر می‌ترسیم که از این موقعیت‌ها منزجر می‌شویم؟

به گزارش راهنماتو، ترس قدمتی طولانی به اندازه قدمت زمین دارد. ترس، واکنشی بنیادی و عمیقا سیم‌کشی شده در مغز است که در طول تاریخ زیست‌شناسی تکامل یافته تا از موجودات زنده در برابر تهدید‌هایی که علیه یکپارچگی و موجودیت‌شان درک می‌کنند، محافظت کند.

ترس می‌تواند شبیه انقباض شاخک‌های یک حلزون بعد از لمس آن‌ها یا به پیچیدگی اضطراب وجودی در انسان‌ها باشد.

چه تجربه ترس را دوست داشته باشیم و چه از آن منتفر باشیم، نمی‌توانیم انکار کنیم که حقیقتا برای ترس احترام قائلیم. این احترام تا حدی است که در اکثر نقاط جهان یک هفته در سال به بزرگداشت ترس اختصاص داده شده است.

اثر جیغ: چرا بعضی‌ها از دیدن فیلم «جن‌گیر» لذت می‌برند؛ برخی از آن متنفرند؟/عکس نمایه عوض شود

وقتی به مدار‌های مغز و روان‌شناسی انسان‌ها فکر می‌کنیم، متوجه می‌شویم که برخی از مواد شیمیایی مغز که به پاسخ «گریز یا جنگ» کمک می‌کنند، درواقع در سایر وضعیت‌های احساسی مثبت مثل شادی و هیجان نیز دخیل هستند؛ بنابراین منطقی به نظر می‌رسد که اوج برانگیختگی‌ای که در وضعیت ترس احساس می‌کنیم، حاوی تجربه‌های مثبت‌تری نیز باشد.

مغز چگونه بین انواع ترس تفاوت می‌گذارد؟

مطالعات روان‌پزشکان که روی ترس و زیست‌شناسی عصبی آن مطالعه می‌کنند نشان می‌دهد که یک عامل اصلی که بر چگونگی تجربه ترس اثر می‌گذارد، بافت است.

وقتی که مغز «اندیشنده» ما به مغز «عاطفی» ما بازخورد می‌دهد که ما در مکانی امن هستیم، آن‌وقت خیلی سریع شیوه تجربه ترس به عنوان وضعیت به شدت برانگیزاننده به تجربه ترس به مثابه وضعیتی سرشار از لذت و هیجان تغییر شکل می‌دهد.

اثر جیغ: چرا بعضی‌ها از دیدن فیلم «جن‌گیر» لذت می‌برند؛ برخی از آن متنفرند؟/عکس نمایه عوض شود

وقتی وارد خانه وحشت می‌شوید و انتظار دارید که ناگهان یک هیولا از جایی نامعلوم به سمت شما بپرد و می‌دانید که این تهدید واقعی نیست، قادرید که خیلی سریع برچسب تجربه‌تان را تغییر دهید.

در نقطه مقابل، اگر در خیابانی خلوت در شب قدم می‌زنید و ناگهان احساس می‌کنید غریبه‌ای دارد تعقیب‌تان می‌کند، هم نواحی اندیشنده و هم نواحی احساسی مغزتان با هم به توافق می‌رسند که این موقعیتی واقعا خطرناک است و وقتش رسیده که فرار کنید! اما مغز چگونه این کار را می‌کند؟

همدستی نواحی مختلف مغز در پردازش موقعیت و بافت

واکنش ترس در مغز آغاز و سپس در تمام بدن پخش می‌شود تا با توجه به موقعیت بهترین واکنش لازم که مبارزه یا فرار است را نشان دهیم. واکنش ترس در ناحیه‌ای از مغز به نام آمیگدال آغاز می‌شود.

آمیگدال مجموعه‌ای از هسته‌ها و بادامی-شکل است و در لب گیجگاهی قرار دارد که وظیفه‌اش تشخیص میزان اهمیت یک محرک است.

اثر جیغ: چرا بعضی‌ها از دیدن فیلم «جن‌گیر» لذت می‌برند؛ برخی از آن متنفرند؟/عکس نمایه عوض شود

مثلا هر وقت چهره انسانی را در حال نمایش احساسی می‌بینیم، آمیگدال واکنش نشان می‌دهد. این واکنش در مواجهه با ترس و خشم بسیار واضح‌تر است. یک محرک تهدید، مثل دیدن حیوان شکارچی، واکنش ترس را در آمیگدال برمی‌انگیزد این امر باعث می‌شود نواحی‌ای از مغز که ما را برای واکنش‌های گریز یا جنگ آماده می‌کنند، فعال شوند. این ناحیه هم‌چنین باعث ترشح و آزادسازی هورمون‌های استرس و سیستم عصبی سمپاتیک می‌شود.

همه این موارد باعث می‌شود که بدن ما برای واکنش مناسب در هنگام خشم آماده شود: مغز فوق هشیار می‌شود، مردمک‌ها و شش‌ها گشاد می‌شوند و تنفس شدت پیدا می‌کند. ضربان قلب و فشار خون بالا می‌رود. گردش خون و جریان گلوکز به عضله‌های اسکلتی افزایش پیدا می‌کند. اندام‌هایی مانند سیستم گوارش که برای بقا ضروری نیستند از کار میفتند.

بخشی از مغز به نام هیپوکامپ ارتباط بسیار نزدیکی با آمیگدال دارد. هیپوکامپ و قشر پیش‌پیشانی به مغز کمک می‌کنند تا تهدید را درک کند. این نواحی به شخص کمک می‌کنند تشخیص دهد تهدید واقعی یا غیرواقعی است.

مثلا دیدن شیر در حیات وحش باعث می‌شود فرد به شدت واکنش ترس را بروز دهد، اما دیدن همان شیر در باغ وحش به حس کنجکاوی و فکر کردن به اینکه این شیر چقدر بانمک است، منجر می‌شود.

دلیلش آن است که هیپوکامپ و قشر پیشانی اطلاعات بافت را پردازش می‌کنند و مسیر‌های بازدارنده واکنش ترس آمیگدال و نتایج بعدی را کاهش می‌دهند.

اساسا، مدار مغز «اندیشنده» به نواحی «احساسی» مغز اطمینان می‌دهد که جای‌مان خوب است- لازم نیست بترسیم.

فائق آمدن بر ترس

ما هم مثل سایر حیوانات به واسطه تجربه‌های شخصی‌مان ترسیدن را یاد می‌گیریم. مثلا اگر قبلا یک سگ وحشی به ما حمله کرده باشد یا دیده باشیم که سایر همنوعان یا غیرهمنوعان‌مان مورد هجوم یک سگ مهاجم قرار گرفته‌اند، یاد می‌گیریم از سگ‌ها بترسیم.

اما ما یک ویژگی منحصربه‌فرد تکاملی داریم و آن اینکه می‌توانیم از طریق واژگان گفتاری و نوشتاری یاد بگیریم. اگر تابلویی نوشته باشد که این سگ خطرناک است، صرفا نزدیک شدن به آن سگ در ما واکنش ترس ایجاد می‌کند.

امنیت را نیز به شیوه مشابه یاد می‌گیریم: تجربه سگ اهلی، مشاهده آدم‌های دیگر که در امنیت با یک سگ تعامل می‌کنند یا خواندن تابلویی که می‌گوید سگ‌ها دوستان ما هستند، به ما یاد می‌دهد که سگ‌ها را ایمن بدانیم!

ترس به مثابه حواس‌پرتی

ترس یک نوع حواس‌پرتی است که می‌تواند تجربه مثبت ایجاد کند. وقتی ترس اتفاق می‌افتد، در آن لحظه، آنقدر در وضعیت فوق هشیار هستیم که دیگر نمی‌توانیم به چیز‌های دیگری که قبلا ذهن‌مان را مشغول کرده بود (مثل مشکلات شغلی، نگرانی از آزمون روز بعد و.) و معمولا فکر کردن به آن‌ها ما را به لحظه اکنون و حالا می‌آورد، فکر کنیم.

علاوه بر آن، وقتی این چیز‌های ترسناک را با آدم‌های دیگری در زندگی‌مان تجربه می‌کنیم، اغلب این احساسات را به شکلی مثبت مسری می‌یابیم. ما موجوداتی اجتماعی هستیم، قادریم از همدیگر یاد بگیریم. بنابراین، وقتی به دوست‌تان نگاه می‌کنید که در خانه وحشت از وضعیت ترس به قهقهه می‌رسد، همه شما هم به مثابه یک اجتماع می‌توانید آن وضعیت احساسی را درک کنید که تأثیری مثبت روی‌تان خواهد گذاشت.

همه این عوامل ـ بافت، حواس‌پرتی و یادگیری اجتماعی ـ می‌توانند روی شیوه‌ای که ما ترس را تجربه می‌کنیم اثر بگذارند، اما همگی یک نقطه اتصال دارند و آن احساس کنترل است.

وقی بتوانیم تشخیص دهیم چه تهدیدی واقعی و چه تهدیدی غیرواقعی است، بتوانیم برچسب آن تجربه را عوض کنیم و از ترس در لحظه حال لذت ببریم، درنهایت در جایی قرار می‌گیریم که احساس کنترل بر امور داریم.

این ادراک از کنترل بر اوضاع، برای تجربه ترس و واکنش نشان دادن به آن ضرورت دارد. وقتی بر هجمه «ترس یا گریز» فائق می‌آییم، اغلب احساس رضایت پیدا می‌کنیم، از امنیت خودمان مطمئن می‌شویم و نسبت به توانایی‌مان در مقابله با چیز‌هایی که در بدو امر در ما ترس ایجاد کرده بودیم، مطمئن‌تر می‌شویم.

مهم است بدانیم آدم‌ها با هم تفاوت دارند و هر کسی چیزی متفاوت را ترسناک یا لذت‌بخش درمی‌یابد. این باعث می‌شود سوال دیگری مطرح شود: چرا برخی از یک ترس جذاب لذت می‌برند، اما سایرین ممکن است از این موقعیت متنفر باشند؟

چرا برخی از ترسیدن لذت نمی‌برند؟

هر عدم تعادلی بین هیجان حاصل‌شده از ترس در مغز حیوانی و حس کنترل در مغز بافتی انسانی می‌تواند باعث ایجاد هیجان زیاد‌ازحد یا هیجان ناکافی شود. اگر فردی تجربه را «زیادی واقعی» بپندارد، واکنش افراطی ترس به آن تجربه می‌تواند بر حس کنترل داشتن در موقعیت غلبه کند.

این وضعیت در کسانی که عاشق تجربه‌های ترسناک هستند رخ می‌دهد: آن‌ها ممکن است از فیلم‌های فردی کروئگر لذت ببرند، اما از فیلم «جن‌گیر» به شدت می‌ترسند، زیرا این فیلم زیادی واقعی به نظر می‌رسد و واکنش ترس توسط مغز اندیشنده تعدیل نمی‌شود.

در نقطه مقابل، اگر این تجربه نتواند به حد کافی باعث تحریک مغز احساسی شود یا از نظر مغز شناختی بسیار غیرواقعی تلقی شود، این تجربه می‌تواند منجر به حس کسالت و بی‌مزگی شود.

زیست‌شناسی که می‌داند به لحاظ علمی مردگان متحرک وجود ندارند و نمی‌تواند مغز شناختی‌اش را از تصور فکر کردن به غیرواقعی بودن چنین پدیده‌ای خاموش کند، نمی‌تواند از فیلم مردگان متحرک به اندازه فرد دیگری که چنین تصوری ندارد، لذت ببرد؛ بنابراین اگر مغز عاطفی به شدت وحشت‌زده و مغز شناختی درمانده باشد، یا اگر مغز عاطفی بی‌حوصله و مغز شناختی بیش‌از‌حد سرکوب شود، فیلم‌ها و تجربه‌های ترسناک دیگر آنقدر‌ها سرگرم‌کننده و بامزه نمی‌شوند.

اختلال ترس چیست؟

سطوح غیرطبیعی ترس و اضطراب می‌توانند منجر به پریشانی و عملکرد معیوب شوند و توانایی فرد را در رسیدن به موفقیت و لذت بردن از زندگی محدود و مختل می‌کنند. تقریبا از هر ۴ نفر ۱ نفر در زندگی شکلی از اختلال اضطراب و ۸ درصد نیز اختلال استرس پس‌ از‌ حادثه را تجربه می‌کنند.

اختلالات اضطراب و ترس شامل فوبیاها، فوبیای اجتماعی، اختلال اضطراب عمومی، اضطراب جدایی، اختلال استرس پس‌ از حادثه و اختلال وسواس اجباری است. این وضعیت‌ها معمولا در سنین پایین شروع می‌شوند و بدون درمان درست می‌توانند مزمن شده و اثرات بزرگی روی مسیر بزرگسالی فرد داشته باشند.

با مشاوره‌های روان‌شناسی و درمانی می‌توان این اختلالات را کنترل و درمان کرد.

bato-adv
bato-adv
bato-adv