برخی از مشتریان هستند که رفتار آنها موجب آزار فروشندهها میشود ولی نیاز است که فروشندهها با آنها برخورد مناسبی داشته باشند.
در این مطلب میخواهیم دربارهی بدقلقترین انواع مشتری صحبت کنیم که گاهی بعد از تعامل با آنها باید یک قرص آرامبخش خورد.
به گزارش روزیاتو، البته همهی ما اشتباهاتی در زندگی خود مرتکب میشویم که گاهی خود متوجه شان نیستیم و لازم است از بیرون تلنگری بخوریم تا به رفتار اشتباه خود پی ببریم. کسی چه میداند؛ شاید خودتان را در این فهرست پیدا کردید.
۱- دیکتاتورها
این مشتریها همیشه ناراضی اند. آنها شما را تهدید به شکایت رسمی میکنند و میگویند که حتماً اخراج خواهید شد. بهتر است از درگیری با آنها خودداری کنید و برخورد آرام و عاقلانهای با آنها داشته باشید.
۲- بی صبرها
بعضی مشتریها میخواهند همه چیز هر چه زودتر انجام شود. شما از وقت شخصی تان برای برآورده کردن خواستههای آنها میزنید، در حالی که هیچ ضرورتی ندارد. یا معلوم میشود که مهلت پایانی در واقع چند روز دیگر است.
۳- بلاتکلیفها
این نوع مشتریها نمیدانند دنبال چه هستند و چه میخواهند. هر چه در اختیارشان میگذارید، باز هم یکی دیگر میخواهند و دست آخر هم بدون خرید کردن، فروشگاه را ترک میکنند.
۴- همه چیز دانها
شعار این مشتری ها، حتی اگر به زبانش نیاورند این است: «خودم بهتر میدانم». آنها همیشه خودشان به شخص متخصص میگویند که باید چه کند، اما اگر نتیجهی دلخواه شان را نگیرند، شاکی میشوند.
۵- خاصها
این مشتریها همیشه سعی میکنند از بقیه متمایز باشند. مثلاً در کافه یا رستوران یک سفارش عجیب میدهند، اما بعداً شاکی میشوند.
۶- دزدها
این مشتریها معتقدند اگر چیزی مجانی باشد، باید تا میتوانند از آن برای خود بردارند. مثلاً همهی وسایل رایگان اتاق هتل شان را با خود به خانه میبرند، نه از هر کدام یکی، بلکه چند تا؛ و به دلایل واضح شیفتهی رستورانهای سلف سرویس اند.
۷- آنهایی که همیشه تأخیر دارند
سر وقت حضور یافتن و هدر ندادن وقت دیگران از آداب و اصول معاشرت است. با این حال، بعضی مشتریها همیشه به همه جا دیر میرسند، چه مطب پزشک باشد و چه آرایشگاه.
۸- پرحرفها
این مشتریها معمولاً خونگرم اند. اما یک مشکل هست. وقتی شروع به حرف زدن کنند، تا داستان تمام زندگی شان را تعریف نکنند دست بردار نیستند و احتمالاً چیزی هم نخواهند خرید. آنها همه جا هستند، چه در داروخانه و چه در سوپرمارکت.
۹- کنهها
این مشتریها به شما به چشم یک روانشناس یا مشاور رایگان نگاه میکنند. مدیران آژانسهای گردشگری از قربانیان این دست افراد هستند. مثلاً اگر حولهی تمیزی در اتاق هتل شان نباشد، فوراً به شما زنگ میزنند، حتی اگر یک نیمه شب باشد.
۱۰- «نظرم عوض شد»
درآمد بعضی شغلها از حق کمیسیون تأمین میشود، مانند آژانسهای مسکن. خوشایند نیست وقتی مشتری از خانههای مختلف بازدید کند تا بین آنها انتخاب کند، اما دست آخر نظر خود را تغییر دهد.
۱۱- ساکتها
این مشتریها ممکن است واقعاً قصد خرید داشته باشند، اما از فروشندهها (یا به طور کلی مردم) میترسند و فکر میکنند آنها را مجبور به خرید چیزی میکنند که نمیخواهند. آنها معمولاً بدون کمک گرفتن از فروشنده در فروشگاه چرخی میزنند و آنجا را هم دست خالی ترک میکنند، چون نمیتوانند به تنهایی چیزی انتخاب کنند.
۱۲- «بعداً پولش را میدهم»
بعضی مشتریها تصور میکنند درجا پرداخت نکردن هزینه امری بی اشکال و عادی است. جالب است که ممکن است بین آنها افراد ثروتمند هم باشد. تعمیرکارها معمولاً از دست این افراد در رنج و عذاب اند.
۱۳- عشق تخفیفها
این مشتریها هیچ تخفیف و حراجیای را از دست نمیدهند، حتی اگر چیزی باشد که به آن احتیاج نداشته باشند یا از آن خوش شان نیاید. آنها حتی ممکن است روی جنس تخفیف خورده هم تخفیف بیشتر بخواهند.
۱۴- حسابگرها
برای این مشتریها تنها قیمت مهم است، نه کیفیت. آنها دائماً دنبال تخفیف اند و درک نمیکنند که یک متخصص باتجربه دستمزد بالاتری دارد. با این حال، وقتی مدل موها یا مانیکورشان خوب از آب درنیاید، شاکی میشوند.