ایجاد و تقویت سواد داده در یک سازمان، نیازمند تلاش مستمر و اهتمام ویژه رهبری و کارکنان آن سازمان است و چیزی نیست که به صورت ضربتی یا دستوری قابل پیاده شدن باشد. اجرای آن هم نیازمند به وجود آمدن تغییرات بنیادین در نحوه تفکر مدیران و کارکنان است. این تغییر نیازمند زمان است و چه بهتر که این کار با یک رویکرد سیستماتیک و در چارچوبهای مشخصی صورت پذیرد.
هر مدیری برای تصمیمگیری و انتخابهای خود در سازمان به داده نیاز دارد. با این همه، باید دانست که صرف در اختیار داشتن داده به تنهایی کافی نیست و مدیران و رهبران سازمانی به شدت به سواد داده نیاز دارند. همچنین لازم است که فرهنگ اعتماد به داده در تمام ارکان سازمانها جریان پیدا کند. امروزه اگرچه هر سازمانی به دانشمندان و متخصصان داده نیاز مبرمی دارد، اما باید به این واقعیت توجه داشت که سواد داده در هر سازمانی از رهبری سازمان شروع میشود.
به گزارش دنیای اقتصاد، در ابتدا لازم است که خود مدیران و رهبران سازمان به دادههای موجود در آنجا اعتماد کامل داشته باشند و با استفاده از دادههای معتبر و قابل اتکا اقدام به تصمیمگیریهای آگاهانه کنند. به طور کلی، سواد داده را میتوان این گونه تعریف کرد: توانایی درک داده و کار کردن با دادههای موجود در سازمان با هدف ایجاد اثرات مثبت بر کسبوکار سازمان. در واقع میزان اهمیت سواد داده برای یک سازمان، هماندازه اهمیت مهارتهای کلیدی و مهمی همچون مهارت مذاکره، ارتباطات و مدیریت افراد است.
به همین دلیل سواد داده در سازمانهای امروز و فردا به عنوان یک مزیت رقابتی و یک برگ برنده به حساب میآید. در نتیجه از هر مدیری انتظار میرود که به طور پیوسته و آگاهانه در راستای ارتقای سواد داده خود گام بردارد و با ترویج فرهنگ استفاده بهینه از دادههای موجود در سازمان، تمام کارکنان را به سمت کار کردن با داده هدایت کند.
مهارتهای رهبری سازمانی نوین عمدتا بر مبنای اعتماد به داده با هدف اتخاذ تصمیمهای درست و هدایت آگاهانه سازمان به سمت و سوی درست و دستیابی به نتایج درست شکل گرفته اند. با این همه، باید دانست که اعتماد پیدا کردن مدیران به داده به راحتی اتفاق نمیافتد و هستند مدیرانی که تمایل دارند در تصمیمگیریهای خود بر اساس استدلالها و تفکرات خودشان عمل کنند، نه دادههای جمع آوریشده در سازمان. در واقع بسیاری از رهبران سازمانها و شرکتها ترجیح میدهند تصمیمگیریهای کلان سازمانی را بر اساس دانستهها و تجربیات خودشان انجام دهند، نه اینکه بر اساس رهنمونها و توصیههای برآمده از پردازش داده توسط کارکنانشان اقدام به تصمیمگیری کنند. آنها این کار را یک نوع خلع سلاح شدن و تسلیم شدن در برابر نظرات و پیشنهادهای زیردستانشان میپندارند.
ایجاد و تقویت سواد داده در یک سازمان، نیازمند تلاش مستمر و اهتمام ویژه رهبری و کارکنان آن سازمان است و چیزی نیست که به صورت ضربتی یا دستوری قابل پیاده شدن باشد. اجرای آن هم نیازمند به وجود آمدن تغییرات بنیادین در نحوه تفکر مدیران و کارکنان است. این تغییر نیازمند زمان است و چه بهتر که این کار با یک رویکرد سیستماتیک و در چارچوبهای مشخصی صورت پذیرد.
در واقع اگر رهبری یک سازمان بکوشد تا به صورت دستوری و با ملزم کردن کارکنان به استفاده از داده در تصمیمگیریهای خود در این مسیر گام بردارد، به طور حتم راه به جایی نخواهد برد و قطعا شکست خواهد خورد. به طور کلی پیشنهاد میشود رهبرانی که مشتاق ترویج سواد داده و فرهنگ استفاده از داده در سازمانهای متبوع خود هستند به سه سوال اصلی و مهم پاسخ دهند که عبارتند از:
استفاده بهینه از داده چگونه میتواند به کسب سود مالی واقعی منجر شود؟ پول درآوردن از داده یکی از ارکان اصلی یک استراتژی دادهای محسوب میشود که انگیزهها را برای تمرکز بر داده در شرکتها به شدت افزایش میدهد؛ چرا که اگر کارکنان، سهامداران و سایر ذینفعان شرکتها بفهمند که استفاده بهینه از داده تا چه حد میتواند پول ساز و سودآور باشد، آنگاه بسیاری از موانع و محدودیتهای موجود در این زمینه برداشته خواهند شد.
زیرساختهای موردنیاز برای ایجاد داراییهای دادهای کدامند؟ رهبران یک سازمان باید به درستی دریابند که برای پیادهسازی استراتژیهای دادهای به چه بسترها و زیرساختهایی نیاز است و برای تامین این زیرساختها چه باید کرد. به طور کلی، برای پیادهسازی موفق استراتژیهای دادهای به زیرساختهایی همچون مدیریت داده، دادههای بزرگ و کاتالوگهای دادهای نیاز است و یکی از کارکردهای رهبران در این میان عبارت است از جلب نظر و مشارکت دادن ذینفعان و سرمایهگذاران در زمینه بسترسازی برای تقویت سواد داده در سازمان.
افراد چگونه میتوانند درباره داده بیاموزند؟ رهبران سازمانها و شرکتها باید به کارکنانشان کمک کنند تا هم درباره داده به خوبی آموزش ببینند و آگاهیهای خود را در این زمینه افزایش دهند و هم از دادههای موجود در سازمان استفاده کنند. بعد از پاسخگویی به سه سوال کلیدی بالا نوبت میرسد به استفاده عملی از داده و به کار بستن آن در دنیای واقعی و در موقعیتهای مختلف کاری. برای موفقیت در این زمینه رهبران سازمانها و شرکتها باید نکات زیر را مدنظر داشته باشند:
۱- از پتانسیلهای نهفته در دادههای موجود در سازمان اطلاع دقیق و کاملی به دست آورید. اگر شما به انبوهی از داده در سازمانتان دسترسی داشته باشید؛ اما ندانید چه استفادهها و کاربردهایی میتوان از این داده داشت به احتمال زیاد راه به جایی نخواهید برد و آنچنان که باید و شاید نخواهید توانست سواد داده سازمانتان را ارتقا دهید؛ بنابراین آگاهی کامل و دقیق از پتانسیلهای نهفته در دادههای موجود در سازمان، گامی مهم و اساسی در زمینه مدیریت بهینه داده محسوب میشود.
۲-به یاد داشته باشید که داده مبهم و پیچیده است. همیشه درجهای از ابهام و پیچیدگی در دادههای موجود به چشم میخورد که استفاده حداکثری از پتانسیلهای نهفته در داده را با مشکل روبه رو میسازد؛ بنابراین رهبران سازمان باید ضمن کنار آمدن با این پوشیدگیها و پیچیدگیها به کارکنان خود این اطمینان را بدهند که حتی در صورت شکست خوردن پروژههای دادهای نیز از آنها حمایت خواهد شد و از طریق تامین اطلاعات و دادههای بیشتر و تکمیلی، به آنها امدادرسانی خواهد شد.
۳- روابط علت و معلولی بین دادههای مختلف را کشف کنید. دادههای مختلف دارای ارتباطات و پیوندهای معناداری با هم هستند که کشف این پیوندها میتواند به استفاده حداکثری و ترکیبی از داده کمک کند و یک نوع همسویی و هماهنگی موثر در فرآیندهای داده جاری در سازمان به وجود آورد.
مترجم: سیدحسین علویلنگرودی
منبع: MIT