فیلمها قدرت فوق العادهای برای انتقال ما به دنیاها، احساسات و تجربیات متفاوت دارند. اما همه فیلمها ماجراجوییهای خوشایند یا داستانهای دلگرم کننده نیستند. بعضیها شما را به مکانهای تاریک میبرند و باعث میشوند قلب و ذهنتان گیج و مبهوت شوند.
فیلمها قدرت فوق العادهای برای انتقال ما به دنیاها، احساسات و تجربیات متفاوت دارند. اما همه فیلمها ماجراجوییهای خوشایند یا داستانهای دلگرم کننده نیستند. بعضیها شما را به مکانهای تاریک میبرند و باعث میشوند قلب و ذهنتان گیج و مبهوت شوند. اینها از آن دسته فیلمهایی هستند که پس از تماشایشان مزهای ترسناک و تلخ را در دهانتان حس میکنید و در عین حال آنقدر استادانه ساخته شده اند که باید حداقل یک بار در زندگی خود آنها را تماشا کنید.
این مقاله به برخی از بهترین فیلمهای این ژانر اختصاص دارد، فیلمهایی که مدتها پس از بالا رفتن تیتراژ پایانی در ذهن شما باقی خواهند ماند. شاید تماشای این فیلمها آسان نباشد، اما گواهی بر قدرت سینما در برانگیختن احساسات شدید است، چه ترس باشد، چه شوک، و چه احساس ناراحتی عمیق.
بچهها فیلمی نادیده گرفته شده به کارگردانی لری کلارک محصول سال ۱۹۹۵، نگاهی خام، خشن و بدون روتوش به زندگی نوجوانان نیویورکی است که در طول یک روز، دنیایی از سکس، مواد مخدر و شورش را تجربه میکنند. این فیلم از به تصویر کشیدن واقعیتهای تلخ فرهنگ جوانان شهری ابایی ندارد. این فیلم تجربیات نوجوانان در مورد مواد مخدر، الکل و برخوردهای جنسی پرخطر را بررسی میکند. اقدامات آنها اغلب بی پروا و عواقب آن عمیقاً نگران کننده است.
بچهها به دلیل تصویر صادقانه از فرهنگ جوانان و واقعیتهای تلخی که برخی نوجوانان متحمل میشوند، همچنان اثر قابل توجهی در سینمای مستقل است. این فیلم فیلمی است که تاثیر ماندگاری بر کسانی میگذارد که جرات تماشای آن را دارند.
یکی از نادیده گرفته شدهترین فیلمهای ویلیام فریدکین، جوی قاتل، یک درام خانوادگی معمولی نیست بلکه یک تریلر تاریک و پرتنشی است که به اعماق پیچیده و شیطانی رفتار انسان میپردازد. داستان حول محور خانواده اسمیت میچرخد، یک خانواده شکست خورده و ناکارآمد که یک قاتل به نام جو کوپر (متیو مک کانهی) را استخدام میکند تا مادر خانواده را بکشد تا آنها بتوانند از بیمه عمرش استفاده کنند.
شخصیتها دوست داشتنی نیستند و هر کدام نقصها و رازهای خاص خود را دارند. در حالی که جو درگیر ارتباطات و وضعیت این خانواده میشود، داستان فیلم پیچشی تلخ به خود میگیرد و پرتگاه اخلاقی این افراد را آشکار میکند. جوی قاتل که مملو از لحظات تکان دهنده و تمهای ناخوشایندی است که شما را هم شیفته خود و هم آشفته میکند، برای کسانی که نازک دل هستند اصلاً مناسب نیست. بنابراین، اگر در حال و هوای یک تریلر خشن و تاریک هستید که مرزها را جابجا میکند، این اثر قطعاً ارزش تماشا کردن را دارد.
فیلم تنها نخواهی بود ساخته گوران استولفسکی، کارگردان مقدونیهای – استرالیایی، یک داستان تکان دهنده و اتمسفریک است که فولکلور و وحشت را با یک روایت فراموش نشدنی ترکیب میکند. داستان در روستایی دورافتاده در قرن نوزدهم رخ میدهد، جایی که حضور یک جادوگر باستانی بسیار پررنگ است. او این قدرت را دارد که بدن انسانها را در اختیار گرته و وحشت را به روستا بیاورد.
در قلب فیلم زن جوانی است که پیوندی تاریک با این جادوگر برقرار میکند. ارتباط آنها هم وهم انگیز است و هم عاطفی. تنها نخواهی بود سفری ترسناک به یک دنیای تاریک و دهشتناک است که مدتها پس از بالا رفتن تیتراژ پایانی در ذهن شما باقی میماند.
یکی از موفقترین فیلمهای ترسناک سال ۲۰۱۵، فیلم ملاقات ساخت ام نایت شیامالان داستان رعب آوری درباره دو کودکی است که به دیدار پدربزرگ و مادربزرگ خود میروند. داستان این فیلم که یادآور روایت فیلم درجه دو Grandmother’s House ساخته پیتر ریدر در سال ۱۹۸۸ است، در مورد بکا و تایلر است، خواهر و برادری که به مدت یک هفته به خانه روستایی پدربزرگ و مادربزرگشان فرستاده میشوند، اما متوجه میشوند که این دو والد مسن به شیوههای عجیب و غریب و ناخوشایندی رفتار میکنند که عامل تعلیق و ترس فیلم است.
چیزی که فیلم ملاقات را متمایز میکند، سبک ویدیو پیدا شده آن است، در شرایطی که بچهها در حال ساخت یک مستند درباره تجربه خود در خانه پدربزرگ و مادربزرگشان هستند. این رویکرد یک لایه اضافی از تنش و غوطه وری را به داستان اضافه میکند، در شرایطی که رویدادهای تکان دهنده فیلم از دیدگاه کودکان روایت میشود.
قاتلین بالفطره ساخته الیور استون در سال ۱۹۹۴ یکی از پرتنشترین و عجیبترین سفرهای سینمایی به نقاط تاریک روح و روان انسان است. این فیلم زندگی آشفته دو قاتل کاریزماتیک و قربانیان کودکیهای پر از رنج به نامهای میکی (وودی هارلسون) و مالوری ناکس (جولیت لوئیس) را دنبال میکند، جایی که هم قهرمانان شایسته مرگ و هم مردم بی گناه را به قتل میرسانند و پس از این قتل ها، جنون رسانهای رخ میدهد.
میکی و مالوری مجرمانی معمولی نیستند. آنها زوجی جوان و پرشور هستند که عمیقاً عاشق یکدیگر بوده، اما به یک سری قتلها در سراسر خاک ایالات متحده دست میزنند. این فیلم در سبک به تصویر کشیدن جنون منحصر به فرد است، استفاده رعب آور از لنزهای فیش آی، شوخ طبعی بسیار تاریک، و مقدار زیادی نقدهای اجتماعی. میکی و مالوری تبدیل به قهرمانان رسانهای شده که خود منجر به یک تصویرسازی پیچیده و تکان دهنده از رابطه بین آزار خانگی، جنایت، عشق و سلبریتی میشود و فیلم را بیش از پیش مرتبط و قابل درک میسازد.
انسان سگ را گاز میگیرد یک تریلر کمدی بسیار تاریک بلژیکی به کارگردانی رمی بلوو، آندره بونزل و بنوآ پولاورد است که به زندگی یک قاتل سریالی جذاب و در عین حال دیوانه به نام بن میپردازد.
بن که یک قاتل کاریزماتیک و خوش بیان است، که با دزدی، شکنجه و قتل بی گناهان، مخاطبان را به سفری وحشتناک و پر از تصویرسازیهای تکان دهنده میبرد. دیوانه کنندهترین بخش داستان؟ همه این جنایتها برای تولید یک فیلم دانشجویی تکان دهنده، توسط چند دانشجوی فیلمسازی ضبط میشود. با پیشرفت داستان، این موضوع ناراحت کننده نشان داده میشود که چگونه یک فرد میتواند هویت دوگانه خود را حفظ کند، کسی که در ظاهر بسیار نرمال به نظر میرسد در حالی که مرتکب اعمال شنیعی میشود. در همین حال، دانشجویان در جنایات بن همدست میشوند تا بتوانند هزینه پروژه سینمایی خون آلود خود را تامین کنند.
فیلم تاریخ مجهول آمریکا محصول سال ۱۹۹۸ به کارگردانی تونی کای، یک درام گیرا و تامل برانگیزی است که ریشههای عمیق نژادپرستی، نفرت و رستگاری را در آمریکای معاصر بررسی میکند. داستان فیلم با بازی ادوارد نورتون حول محور درک وینارد، رهبر سابق یک گروه نژادپرست باورمند به برتری سفیدپوستان میچرخد که پس از اتمام دوران زندان به خاطر کشتن دو سیاه پوست، سعی میکند از اینکه برادر کوچکترش، دنی، پا جای پای او بگذارد، جلوگیری نماید.
تاریخ مجهول آمریکا تصویری تلخ و تاری از پیامدهای نفرت پراکنی و سفر پرمشقت برای رسیدن به رستگاری ترسیم میکند. ادوارد نورتون در نقش درک یک بازی استثنایی از خود نشان میدهد و این داستان ویران کننده روح، تاثیری قدرتمند و ماندگار بر مخاطب میگذارد. مطمئن باشید، این فیلم، اگرچه عمیقاً تکان دهنده است، اما مدتها پس از پایان، شما را در فکر عمیقی باقی فرو خواهد برد.
زیبای خفته ساخته جولیا لی در سال ۲۰۱۱ روایتی ویرانگر از یک داستان پریان کلاسیک است که مکان روایت آن را به فضایی بسیار تاریک و تکان دهنده تغییر میدهد. داستان حول محور لوسی میچرخد، یک دانشجوی جوان دانشگاه که شغل ترسناک، اما پرسودی را میپذیرد که شامل بی هوش شدن با مواد مخدر و سوء استفاده عمدتاً جنسی توسط مشتریان پیر و ثروتمند است.
در حالی که او به خاطر داروهایی که دریافت میکند در خواب و بی حسی عمیقی فرو میرود، مشتریانش این آزادی را دارند که هر کاری که میخواهند با او انجام دهند. در این نسخه از داستان کلاسیک، زیبای خفته به یک شرکت کننده منفعل در فانتزیهای منحرفان جنسی تبدیل میشود که در جوامع بسیاری در سراسر جهان دیده میشوند.
فیلمی که جین کمپیون- به عنوان یک قهرمان زن واقعی که آثار برجسته اش شامل پیانو (۱۹۹۳) و پرتره یک بانو (۱۹۹۶) است- تماشای آن را توصیه کرده است، این فیلم از نظر بصری قابل توجه و تفکر برانگیز است، شاهکاری که با فیلم برداری رویاگونه و بازی مسحور کننده امیلی براونینگ برجسته شده و سوالاتی را در مورد مرزهای اختیار و مناسبات قدرت بین افراد مطرح میکند. با این حال، زیبای خفته برای همه مناسب نیست، زیرا این فیلم با موضوع صریح و ناراحت کنندهای سر و کار دارد که گاهی حتی برای ذهنهای آماده نیز بیش از حد خشونت بار و تکان دهنده میشود.
ضد مسیح اثر لارس فون تریر در سال ۲۰۰۹ که یک نام شناخته شده در ژانر وحشت است، یک بررسی و مطالعه پرتنش و ترسناک از اندوه، ناامیدی، و فروپاشی یک ازدواج از طریق یک عدسی شیطانی است. داستان از این قرار است که زوجی با بازی شارلوت گینزبورگ و ویلم دفو پس از مرگ پسر خردسالشان به یک کلبه دورافتاده در جنگل پناه میبرند تا این غم را فراموش کنند، زیرا احساس گناه در مورد مرگ پسرشان باعث مشکل در رابطه شان شده است.
در شرایطی که آنها با اندوه خود دست و پنجه نرم میکنند، رابطه بینشان به میدان نبرد شکنجه روانی تبدیل میشود و در نهایت مشخص میگردد که مادر خود ضد مسیح است. این فیلم به خاطر صحنههای ترسناک دیوانگی خشونت آمیز، تصاویرسازی سمبلیک گیج کننده، و بازیهای نفسگیر گینزبورگ و دافو مشهور است.
یکی دیگر از ساختههای الیور استون در این فهرست فیلم دور برگردان ساخته سال ۱۹۹۷ است که داستان پیچیده و تاریکِ سرنوشت و بدشانسی را روایت میکند. داستان این فیلم در مورد مردی به نام بابی کوپر (شان پن) است که در حالی که سعی میکند از خشم اوباشی که قبلاً برای آنها کار میکرده جلوگیری کند، خود را در یک شهر کوچک و عجیب در آریزونا گرفتار میبیند.
در حالی که بابی سعی دارد ماشینش را تعمیر کند (توسط شخصیت بیلی باب تورنتون در یکی از دیوانه وارترین نقشهای دوران زندگی حرفه ایش) و به سفرش ادامه دهد، با تعدادی از شخصیتهای عمیقاً مشکل دار و اغلب شیطان صفت، از جمله یک زن جوان مرموز و اغواگر به نام گریس (جنیفر لوپز) مواجه میشود. این تعاملات او را به مسیری از طمع، خشونت و قتل هدایت میکند، اتفاقاتی که همگی در پس زمینهای یک شهر بیابانی آفتاب سوخته و فراموش شده توسط خداوند رخ میدهند.
داستان این فیلم شما را دائماً در حال گمانه زنی نگه میدارد و در هر گوشهای پیچ و تابهای غیر منتظرهای به خود میگیرد و به آهستگی شما را متوجه میکند که حتی یک «شخصیت خوب» واقعی نیز در کل فیلم وجود ندارد.
اگر از طرفداران درامهای جنایی غیرمتعارف پر از سکانسهای تاریک هستید و از فیلمهایی لذت میبرید که مرز بین واقعیت و کابوس را محو میکنند، دور برگردان یک گزینه ضروری است. از دیگر بازیگران برجسته این فیلم میتوان به نیک نولت، کلر دینس و واکین فینیکس بسیار جوان در یکی از بهترین بازیهای زندگی اش اشاره کرد.
منبع:روزیاتو