معاون سابق امور مسکن شهری بنیاد مسکن، گفت: یک علت مهم سبقت تورم اجاره شهرهای کوچک نسبت به تورم اجاره شهرهای بزرگ، به قدر مطلق بهای اجاره مسکن و مساله ارزش پول مربوط میشود. در حالی که ارزش پول در همه شهرها به یک میزان کاهش مییابد، اما، عملا موجرها در شهرهای کوچک به لحاظ درصد افزایش اجاره بها نسبت به موجرهای شهرهای بزرگ دستشان بازتر است.
تورم اجاره مسکن در شهرهای کوچک به شکل محسوس بیشتر از شهرهای بزرگ است؛ این فاصله یا بیشفعالی روند هزینه اجارهنشینی در شهرهای کمجمعیت مختص یکی دو سال اخیر نیست، اما در عصر جهش قیمت، چشمگیرتر شده است. بررسیها درباره این اختلاف سرعت رشد اجارهبها نشان میدهد، اجارهنشینها در شهرهای کوچک به دو علت شرایط متفاوتی دارند.
به گزارش دنیای اقتصاد، سبقت تورم اجاره مسکن شهرهای کوچک از تورم اجاره شهرهای بزرگ، به یک بحران در بازار مسکن این شهرها تبدیل شده است. بررسیها با استناد به آمارهای رسمی نشان میدهد، در طول یک دهه گذشته همواره سرعت رشد اجاره بها در شهرهای کوچک از تورم اجاره مسکن شهرهای بزرگ بیشتر بوده است. موضوعی که اگرچه حداقل یک دهه وجود داشته است، اما بهخصوص در سالهای اخیر و مقطع زمانی حاضر که اجاره بها قلههای تورمی جدیدی به ثبت رسانده، بیش از پیش نمایان است.
آمارهای بانک مرکزی مربوط به تغییرات شاخص اجاره بهای مسکن در شهرهای مختلف نشان میدهد سرعت رشد اجاره بها در یک گروه از مناطق شهری کشور یعنی شهرهای کوچک، نسبت به گروه دیگر، شهرهای بزرگ بیشتر بوده است. این موضوع هم در یک روند ۱۰ ساله (ابتدای دهه ۹۰ تا سال ۱۴۰۱) در آمارهای رسمی منعکس شده است و تنها مختص به عصر جهش و سالهای اخیر نیست. در واقع از ابتدای دهه ۹۰ این اختلاف فاز تورمی بین دو گروه از شهرهای کشور شامل شهرهای بزرگ با جمعیت بیش از ۲۰۰هزار نفر و شهرهای کوچک که جمعیتی کمتر از ۲۰۰هزار نفر دارند، قابل مشاهده است. در یکی دو سال گذشته نیز این اختلاف فاز تورمی نسبت به میانه سالهای دهه ۹۰ بیشتر شده است. نسبت تورم اجاره مسکن شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ در سال ۹۱ معادل ۱.۲ برابر، در سال ۹۳ برابر با ۱.۲۵، سال ۹۴ معادل ۱.۱۱ و سال ۹۵ معادل ۱.۰۳ بوده است. در سال ۱۴۰۰ این نسبت به عدد ۱.۱۷ و در ۹ ماهه اول ۱۴۰۱ به عدد ۱.۱۶ رسیده است. در همه این سالها تورم اجاره مسکن شهرهای کوچک جلوتر و بیشتر از تورم مسکن شهرهای بزرگ بوده است.
آمارهای رسمی مربوط به تغییرات شاخص اجاره بهای مسکن که از سوی مرکز آمار ایران منتشر شده است نشان میدهد در ۹ ماه اول سال ۱۴۰۱، شاخص اجاره بهای مسکن کل کشور ۴۸.۶ درصد نسبت به مدت مشابه سال قبل بالاتر رفته است. در شهرهای بزرگ تغییرات این شاخص در بازه زمانی یاد شده ۴۷.۵ درصد و در شهرهای کوچک ۵۵.۱درصد بوده است. آمارها نشان میدهد همواره فاصله بین تورم اجاره شهرهای بزرگ و کوچک متناسب با دورههای جهش اجاره بها، افت و خیز داشته است، اما آنچه در همه این سالها ثابت بوده است سبقت تورمی شهرهای کوچک نسبت به تورم اجاره شهرهای بزرگ است. تنها در سال ۹۰ شرایط معکوس بوده است و تغییرات شاخص اجاره بها در این سال نشاندهنده سبقت تورم اجاره شهرهای بزرگ از تورم اجاره شهرهای کوچک است. روندی که در سالهای بعد از آن تکرار نشد. در سال ۹۰ تورم اجاره در شهرهای بزرگ بر اساس تغییرات شاخص اجاره بهای مسکن در این شهرها ۱۱.۴درصد و تورم مسکن شهرهای کوچک ۹.۴درصد بوده است.
بررسیها نشان میدهد دست کم دو علت اصلی و سابقه دار و یک دلیل جدید در بیش فعالی تورم بازار اجاره مسکن شهرهای کوچک موثر بوده است. این دلایل در یک دهه گذشته، مهمترین عواملی بوده اند که باعث شده اند سرعت رشد اجاره بها در شهرهای با جمعیت کمتر از ۲۰۰ هزار نفر نسبت به شهرهای با جمعیت بیش از ۲۰۰ هزار نفر، بیشتر شود. بیش از سه دهه مهاجرت گسترده از روستا به شهر و افزایش نسبت جمعیت شهرها به روستاها، یک عامل موثر در این موضوع است. بخش زیادی از مهاجرتها از روستاهای اطراف شهرهای کوچک به این شهرها بوده است.
ضمن آنکه ارزانتر بودن اجاره بها در شهرهای کوچک نسبت به سطوح بالای اجاره بهای شهرهای بزرگ، عملا فشار تقاضای مسکن اجارهای در این شهرها را نسبت به شهرهای بزرگ بیشتر کرده است. یافتههای «دنیایاقتصاد» نشان میدهد در شرایطی که موج گسترده مهاجرت از روستا به شهر بهخصوص در سه دهه اخیر منجر به رشد شدید جمعیت شهرها شد، اتفاقا این موج بیش از آنکه بازار مسکن شهرهای بزرگ را تحتتاثیر قرار دهد بر بازار مسکن شهرهای کوچک اثر گذاشت. بسیاری از شهرهای کوچک، در اطراف خود، روستاهای زیادی دارند که جمعیت قابلتوجهی از این روستاها در سالها و دهههای اخیر به این شهرها مهاجرت کردند.
از آنجا که سطح اجاره بها در این شهرها از شهرهای بزرگ همواره با فاصله قابلتوجهی کمتر بوده است بنابراین تعداد بیشتری از جمعیت روستاهای اطراف شهرهای کوچک ترغیب به مهاجرت به این شهرها شده اند. اما در شهرهای بزرگ اگرچه در سالها و دهههای اخیر موج گسترده مهاجرتی شکل گرفته و جمعیت زیادی را از روستاها روانه این شهرها کرده است، اما به دلیل گران بودن سطح اجاره بها نسبت کمتری از جمعیت ساکن در حومه این شهرها موفق به تامین مسکن در شهرهای بزرگ شده اند. در حالی که حومه نشینان و روستاییان اطراف شهرهای کوچک این مشکل را نداشته و با هزینه کمتر قادر به اجاره مسکن در شهر بوده اند.
حتی موج مهاجرفرستی اجباری از شهرهای بزرگ به حومه این شهرها که در نتیجه رشد شدید اجاره بها، در این شهرها شکل گرفته و طیف قابلتوجهی از مستاجرهای ساکن در این شهرها را به روستاها و مناطق حومهای سوق داد، در شهرهای کوچک رخ نداد. در واقع هیچ وقت سطح اجاره بها در این شهرها به لحاظ ریالی به حدی نبود که مهاجرفرستی معکوس (شهر کوچک به روستا) ایجاد شود. همین موضوع یعنی افزایش تقاضا برای اجاره مسکن در شهرهای کوچک تحتتاثیر این مهاجرت ها، تورم اجاره مسکن در این شهرها را تحتتاثیر قرار داده است؛ به گونهای که آمارهای رسمی از سبقت تورم اجاره در این شهرها نسبت به سایر مناطق شهری خبر میدهد.
در این میان یک علت دیگر نیز در سبقت تورم اجاره مسکن شهرهای کوچک نسبت به شهرهای بزرگ مشاهده میشود. در شهرهای کوچک، سبک زندگی، الگوی سرمایهگذاری و همچنین روشهای پس انداز خانوارها متفاوت از سبک و سیاق زندگی، سرمایهگذاری و پس انداز خانوارهای ساکن در شهرهای بزرگ است. در این شهرها، عطش و هیجان سرمایهگذاری در بازار مسکن نسبت به شهرهای بزرگ با فاصله محسوسی کمتر است و درصد کمتری از افراد نسبت به شهرهای بزرگ اقدام به خرید مسکن به قصد اجاره داری و کسب عایدی از بازار اجاره میکنند. یک علت مهم این موضوع، بازدهی بسیار کم بازار اجاره در این شهرها نسبت به بازدهی اجاره داری در شهرهای بزرگ است. در حالی که بازدهی بازار اجاره مسکن به طور کلی نسبت به سایر بازارهای دارایی با فاصله قابلتوجه کمتر است، این سطح بازدهی در بازار اجاره شهرهای کوچک به مراتب کمتر است. بهخصوص اینکه اعداد و ارقام مربوط به سطح اجاره بها به لحاظ ارزش ریالی نیز در این شهرها نسبت به شهرهای بزرگ فاصله قابلتوجهی دارد.
به طور نمونه در یک تحقیق میدانی مشخص شد که متوسط اجاره بهای پیشنهادی مسکن در تازهترین فایلهای عرضهشده به بازار اجاره دو شهر بزرگ (مرکز استان) نسبت به دو شهر کوچک که در همان استانها واقع شده اند، چیزی حدود سه برابر بیشتر است. بررسیها نشان میدهد ناچیز بودن رقم اجاره مسکن در شهرهای کوچک نسبت به شهرهای بزرگ از یک طرف و همچنین بازدهی بسیار پایین اجاره داری در این شهرها نسبت به بازدهی سایر بازارها که سرمایهگذاری در آنها به لحاظ کسب عایدی ارتباطی به جغرافیا و محل سکونت سرمایهگذار ندارد (ارز، سکه، طلا و...)، منجر به عرضه ناچیز مسکن استیجاری در شهرهای کوچک نسبت به عرضه این واحدهای مسکونی در شهرهای بزرگ شده است.
عرضه کم ناشی از بازدهی ناچیز بازار اجاره شهرهای کوچک از یکسو و فشار تقاضا برای اجاره مسکن در نتیجه مهاجرت از روستا به شهر، باعث شده است دست کم در طول یک دهه گذشته سرعت رشد اجاره بها در این شهرها نسبت به تورم اجاره شهرهای بزرگ بیشتر باشد. یک علت جدید دیگر نیز مربوط به مهاجرفرستی اجباری شهرهای بزرگ در دو سال اخیر به حومه این شهرهاست. همان طور که در بالا شرح داده شد در کنار فشار تقاضا برای اجاره مسکن در شهرهای کوچک ناشی از مهاجرت از روستا به شهر، در یکی دو سال گذشته خارج شدن تامین هزینه اجاره مسکن در کلانشهرها از توان مالی بخش زیادی از خانوارهای ساکن در این شهرها و سایر شهرهای بزرگ، آنها را به سمت مناطق حومهای سوق داده است؛ همین موضوع یعنی کاهش اجباری تقاضا برای اجاره مسکن در شهرهای بزرگ تحتتاثیر شکل گیری موجهای گسترده مهاجرت اجباری به حومه باعث شده است، این اختلاف فاز تورمی بین بازار اجاره شهرهای کوچک و بزرگ ادامه داشته باشد و حتی در مواقعی بیشتر هم بشود. کارشناسان نسبت به ادامه این شرایط هشدار میدهند. به این معنا که اگر این وضعیت، یعنی مهاجرفرستی اجباری از شهرهای بزرگ به حومه ادامه داشته باشد، به دلیل افزایش فشار تقاضا بر حومه، ممکن است تورمهای بالاتر در بازار اجاره حومه و شهرهای کوچک تجربه شود.
محمدجواد حق شناس، معاون سابق امور مسکن شهری بنیاد مسکن، در توضیح دلایل سبقت تورم اجاره شهرهای کوچک نسبت به تورم اجاره شهرهای بزرگ، به مساله اجاره بها و ارزش پول در این شهرها اشاره کرد.
حق شناس در این باره، گفت: یک علت مهم این موضوع به قدر مطلق بهای اجاره مسکن و مساله ارزش پول مربوط میشود. در حالی که ارزش پول در همه شهرها به یک میزان کاهش مییابد، اما، عملا موجرها در شهرهای کوچک به لحاظ درصد افزایش اجاره بها نسبت به موجرهای شهرهای بزرگ دستشان بازتر است. دلیل این موضوع به سطوح بالای اجاره مسکن در شهرهای بزرگ و سطوح پایینتر اجاره بها در شهرهای کوچک برمی گردد.
وی توضیح داد: به عنوان مثال و به طور متعارف یک موجر در شهر تهران، نمیتواند اجاره بهای ۱۰ میلیون تومانی را برای قرارداد جدید به ۲۰ میلیون تومان افزایش دهد؛ دو برابر کردن اجاره بها در شرایطی که اختلاف ۱۰ میلیون تومان میشود، عملا غیرممکن یا بسیار دشوار است. اما به عنوان مثال، موجرها در شهرهای کوچک دستشان برای تغییر و تبدیل اجاره ماهانه یک میلیون تومانی به اجاره ۲ میلیون تومانی بازتر است. در واقع مقیاس ریالی در این موضوع بسیار مهم است و همین موضوع میتواند یکی از مهمترین دلایل سبقت تورم اجاره در شهرهای کوچک نسبت به تورم اجاره شهرهای بزرگ باشد.
او همچنین به فاصله محسوس بین عرضه و تقاضای مسکن استیجاری در شهرهای کوچک اشاره کرد و افزود: شهرها مرکز منظومههای جمعیتی هستند؛ بهخصوص در اطراف شهرهای کوچک به فواصل کم روستاهای متعددی قرار دارند که تقاضا برای مهاجرت از آنها به این شهرها قابلتوجه است. در شرایطی که سطح اجاره بها در این شهرها نیز چندان زیاد نیست و بخش زیادی از مهاجران میتوانند در این شهرها مسکن اجاره کنند، بنابراین تقاضا در بازار اجاره زیاد است.
از سوی دیگر، عرضه مسکن استیجاری در این شهرها نسبت به عرضه واحدهای اجارهای در شهرهای بزرگ کمتر است و افراد کمی در این شهرها به قصد کسب بازدهی مالی اقدام به خرید یا ساخت خانه دوم میکنند. در نتیجه شهرهای کوچک با فشار تقاضا و کمبود عرضه مسکن استیجاری مواجهند.
وی همچنین مهاجرت معکوس و اجباری مستاجرها از شهرهای بزرگ به مناطق حومهای و شهرهای کوچک به دلیل سطوح بالای اجاره بها در شهرهای بزرگ را از دیگر دلایل افزایش فاصله تورم اجاره مسکن شهرهای کوچک با شهرهای بزرگ اعلام کرد و هشدار داد: در صورت عدماتخاذ سیاستهای درست برای تامین مسکن استیجاری، این فاصله و فشار تورمی در شهرهای کوچک بیشتر خواهد شد.