«تجارتفردا» در شماره جدید خود، با بررسی پدیده «مشتاقان لایک و کامنت» در شبکههای اجتماعی، از تحقیقات جهانی برای مقابله درست با تهدید اطلاعات نادرست نوشته؛ آیا فیلترینگ راه چاره است؟
تشدید استفاده از شبکههای اجتماعی در میان افراد جامعه موضوعی است که مزایا و معایب مخصوص به خود را دارد. درحالیکه ارتباط آسانتر و دسترسی ساده به حجم بالایی از اطلاعات میتواند مزایای این موضوع محسوب شود، اما خطرات آن نیز به قوت خود باقی هستند. انتشار اطلاعات اشتباه و وقوع انواع کلاهبرداریها از جمله این مشکلات است. برای مثال افرادی وجود دارند که بدون تخصص مشاورههای مالی میدهند و مخاطبان را گمراه میکنند. یکی خرید طلا را توصیه میکند و دیگری بهترین حوزه سرمایهگذاری را رمزارز میداند.
همین باعث به وجود آمدن نوعی گمراهی میشود و ممکن است سرمایه افراد را به باد دهد. از سوی دیگر با وجود تلاشهای بسیاری که در راستای فیلترینگ شبکههای اجتماعی در کشور انجام شده و حتی هزینه ۲۰۰میلیاردی برای اجرای فیلترینگ هوشمند، به نظر میرسد چندان اثری نداشته است. آسیبها و مخاطرات گسترش استفاده از شبکههای اجتماعی و مسیری که مخاطبان این شبکهها جامعه را به سوی آن خواهند برد، موضوعی است که هفتهنامه «تجارت فردا» در پرونده ویژه این هفته خود با عنوان «خطر لایک» به بررسی آن پرداخته است.
امروزه نگاهی به وضعیت افراد از پیر و جوان نشان از شبکهزده شدن جامعه دارد. مردم ساعتهای زیادی را صرف گشتوگذار در شبکههای اجتماعی میکنند. علاوه بر مشاهدات روزانه همه ما، آمارهای رسمی نیز تشدید استفاده از شبکههای اجتماعی را تایید میکند. بر اساس آخرین آمار (یکتانت) تعداد کاربران اینستاگرام از مرز ۴۱میلیون نفر عبور کرده است. از سوی دیگر به گفته رئیس مرکز پژوهشهای صداوسیما، طبق آمار بهدستآمده در مرکز تحقیقات، مصرف رسانههای اجتماعی از ۴۲درصد در سال ۱۳۹۴ به ۶۷درصد در سال ۱۴۰۲ رسیده است.
این آمار در کنار میزان سرانه مطالعه افراد، ابعاد جدیدی از موضوع را روشن میکند. مطالعه رفتار فرهنگی خانوار ایرانی در سال ۱۳۹۹ نشان میدهد سرانه کل مطالعه غیردرسی ۸ ساعت و ۱۸ دقیقه در ماه و بهعبارت دیگر ۱۶ دقیقه و ۳۶ ثانیه در روز بوده است. سرانه مطالعه روزنامه چاپی و الکترونیکی هم ۲ دقیقه و ۴۶ ثانیه در روز و نشریات ۴۶ ثانیه در روز است. این آمار زمانی جالبتر میشود که سرانه حضور در شبکههای اجتماعی در ایران بیش از ۲ ساعت در روز است.
البته این مشکل فقط محدود به ایران نبوده و مطالعات سایر کشورها نشان میدهد این پدیده در میان نوجوانان بیشتر مشهود است. بر اساس مطالعهای که در سال ۲۰۱۶ در آمریکا منتشر شد، تقریبا ۸۲درصد از دانشآموزان کلاس دوازدهم هر روز از سایتهایی مانند فیسبوک، شبکه اجتماعی ایکس و اینستاگرام بازدید میکردند، درحالیکه تنها ۱۶درصد گزارش کردند که هر روز یک کتاب، مجله یا روزنامه میخوانند. مواجهه با افرادی که با آرامش، روزانه کتاب به دست میگیرند و مطالعه میکنند، بهسرعت در حال تبدیل شدن به یک اتفاق نادر است.
نکته مهم در این رابطه، تلاشهایی است که برای فیلتر کردن شبکههای اجتماعی درون کشور صورت گرفته است که به نظر میرسد چندان مثمرثمر نبوده است. برای مثال تنها حدود ۲۰۰میلیارد تومان برای فیلترینگ هوشمند هزینه شده که تعداد بالای مخاطبان این شبکهها اثرگذاری آن را زیر سوال میبرد. یکی دیگر از نکاتی که باید به آن توجه کرد این است که رسانههای اجتماعی، با وجود دسترسی بیشتر، به ما این اجازه را نمیدهند که خارج از چهارچوب فکر کنیم. اما هنگام خواندن یک کتاب، به یک بعد کاملا جدید میرویم. برای مثال، دوستداران کتاب اغلب بوی کتاب را به تجربه و احساس خاصی در گذشته مرتبط میدانند. حتی بوی یک کتاب خاص میتواند یادآور خاطرات خوش زمان مطالعه آن باشد، تجربههایی که شبکههای اجتماعی شما را از کسب آنها محروم خواهند کرد.
یکی از مهمترین تاثیرات روانشناختی استفاده از شبکههای اجتماعی، تصاویری است که افراد از زندگی سایرین میبینند. به طور کلی این تصاویر همگی غرق در خوشی و لذت آنلایناند؛ در تعطیلات خوش میگذرانند، پولهای بادآورده دارند، رویایی زندگی میکنند و آن وقت بدون دانستن واقعیتهای خشن (یا دروغهای) پشت آن پستها، با خودتان فکر میکنید حتما یک جای کار میلنگد که نمیتوانید مانند دیگران زندگی کنید. تحلیلگران اعتقاد دارند بسیاری از مردم زندگی واقعی خود را متوقف کرده و در فضای آنلاین زندگی میکنند. این موضوع به سطحی شدن افراد دامن زده و باعث میشود مردم قضاوتهای خود را به آنچه در فضای مجازی به عنوان معیار به آنها ارائه میشود محدود کنند.
این موضوع به این دلیل رخ داده که ما به رسانههای اجتماعی اجازه دادهایم به ما بگویند که چه چیزی را باید تماشا کنیم، گوش کنیم یا به آن توجه کنیم و هر چیز دیگری غیر از اینها چندان اهمیتی ندارد. این مساله زمانی حساستر میشود که برای بزرگسالانی که از رسانههای اجتماعی استفاده میکنند، ممکن است تشخیص واقعیتها از چرندیات آسان باشد. اما این تشخیص برای گروههای سنی پایینتر ازجمله نوجوانان آسان نیست، بهویژه اگر با جذابیتهایی همراه باشد.
مشکلات شبکههای اجتماعی و خطرات آنها، تنها به فکر و روح و روان افراد محدود نمیشود و میتواند منجر به ضررهای مالی نیز بشود. در بسیاری از صفحهها و کانالهای فضای مجازی، افرادی که خود را کارشناس میخوانند در حال ارائه مشاورههای سرمایهگذاری به مردم هستند. این کارشناسنماها که تخصصی هم ندارند اطلاعات متناقضی به مردم میرسانند. برای مثال یکی میگوید طلا بخرید، دیگری معتقد است بهترین سرمایهگذاری مسکن است و دیگری در تلاش است شما را بهزور، به خریداری رمزارزها علاقهمند کند.
اطلاعات نادرست میتواند سرمایهگذاران خرد را با ارائه تحلیلهای نادرست و پیشبینیهای نامطمئن، گمراه کند. ادعاهای نادرست در مورد سلامت مالی یک شرکت، چشمانداز آینده یا روند بازار میتواند بر تصمیمات سرمایهگذاری آنان تاثیر بگذارد. علاوه بر این، روایتهای نادرست میتواند ارزش واقعی و ریسکهای بالقوه سرمایهگذاریها را پنهان کند و سرمایهگذاران را به بیراهه بکشاند.
سرمایهگذاران برای کسب اطلاعات در مورد سرمایهگذاری بهطور فزایندهای به شبکههای اجتماعی متکی شدهاند. گرچه رسانههای اجتماعی میتوانند مزایای زیادی برای سرمایهگذاران فراهم کنند، فرصتهایی را نیز برای کلاهبرداران ایجاد کردهاند. کلاهبرداران ممکن است اطلاعات نادرست را به صورت ناشناس یا درحالیکه وانمود میکنند کارشناس و حرفهای هستند، منتشر کنند. ممکن است اعتبار یا نمایههای کاملا جعلی ایجاد کنند. شرایط زمانی دشوارتر میشود که امکان شناسایی این افراد چندان آسان نیست.
در نتیجه، تعجبآور نیست که این اثرات نامطلوب اکنون به حوزه مالی نفوذ کرده، جایی که اطلاعات نادرست و گمراهکننده میتواند بازارها را دستکاری کند؛ بنابراین باید توجه کرد در شرایطی که این روزها همه این امکان را دارند که تولید محتوا کرده و این محتواها را بهسادگی در شبکههای اجتماعی به اشتراک بگذارند، این امکان وجود دارد که بدون وجود معیاری برای سنجش این اطلاعات، حجم زیادی از محتوای تولیدشده در حال جان بخشیدن به «خرافات» و «شبهعلم» باشد و موضوع نگرانکنندهای محسوب شود.