اگر ایروان واقعاً بخواهد وابستگی امنیتی خود را غربی کند، باید به روابط امنیتی خود با روسیه و ایران پایان دهد. در غیر این صورت، همه آن موضع گیریهایی که از ایروان در چند ماه اخیر دیدیم صرفا یک نمایش عمومی بوده است.
اگر ایروان واقعاً بخواهد وابستگی امنیتی خود را غربی کند، باید به روابط امنیتی خود با روسیه و ایران پایان دهد. در غیر این صورت، همه آن موضع گیریهایی که از ایروان در چند ماه اخیر دیدیم صرفا یک نمایش عمومی بوده است.
به گزارش جماران، سایت نشنال اینترست نوشت: فرانسه اخیرا با فروش یک سامانه دفاع هوایی پیشرفته به نام Thales GM ۲۰۰ به ارمنستان موافقت کرده است.
علاوه بر این، دو کشور یادداشت تفاهمی امضا کرده اند که بر اساس آن فرانسه در آینده سامانه دفاع هوایی کوتاه برد میسترال را به ارمنستان میفروشد. با این حال، ارمنستان در حال حاضر تحت پوشش یک سیستم دفاع هوایی مشترک با روسیه قرار دارد.
این توافق در سال ۲۰۱۵ بین دو کشور صورت گرفت و در سال ۲۰۱۶ پارلمان ارمنستان این توافق را تصویب کرد. ممکن است به طور منطقی سوال شود که چرا یکی از اعضای ناتو فناوری پیشرفته را به یکی از اعضای سازمان پیمان امنیت جمعی (CSTO) به رهبری روسیه میفروشد.
کنترل عملیاتی روسیه بر پدافند هوایی ارمنستان این اطمینان را ایجاد میکند که ارتش روسیه این فناوری را مورد بررسی دقیق قرار خواهد داد و شاید حتی آن را تصاحب کند.
این روابط احتمال بازرسی و مهندسی معکوس سیستم توسط ایران، متحد ارمنستان (و روسیه) را افزایش میدهد، که قبلاً به طور قابل توجهی در مجتمع نظامی-صنعتی ارمنستان نفوذ کرده است. ایران همچنین پهپاد و قابلیت ساخت پهپاد را به روسیه صادر کرده است.
در چنین شرایطی یکی از پرسشهای رایج این است که فرانسه در حال انجام چه کاری است؟ در واقع، تاریخ دیپلماسی فرانسه این وضعیت را روشن میکند که ارتباط چندانی با ارمنستان ندارد و همه چیز مربوط به درگیریهای دیپلماتیک چند صد ساله فرانسه و رقابت با ترکیه از یک سو و از سوی دیگر، بریتانیا است.
رقابت تاریخی ژئوپلیتیکی فرانسه با بریتانیا عاملی است که در تحلیل اقدامات این کشور در قفقاز جنوبی نادیده یا دست کم گرفته شده است. رقابتهای شدید در سراسر قارههای مختلف، مخالفت بین امپراتوری فرانسه و بریتانیا را مشخص کرد. علیرغم اینکه هر دو کشور امروز متحد ناتو هستند، دیپلماسی پاریس همچنان با احساس رقابت ریشهدار با لندن آمیخته است.
در آمریکای شمالی، جنگ فرانسه و هند (۱۷۵۴-۱۷۶۳) بخشی از جنگ هفت ساله بود، یک درگیری جهانی که بیشتر قدرتهای اروپایی را درگیر میکرد.
در هند، «نبرد پلاسی» در سال ۱۷۵۷ به معنای پیروزی کمپانی هند شرقی بریتانیا بر متحدان فرانسوی یک حاکم موروثی محلی بود و راه را برای تسلط بریتانیا در شبه قاره هند هموار کرد.
نبرد کبک در سال ۱۷۵۹ پایان فرانسه جدید و قدرت گرفتن بریتانیا در آمریکای شمالی بود.
در آسیای جنوب شرقی، هر دو قدرت به دنبال گسترش نفوذ خود از طریق تجارت و کنترل سرزمینی بودند: انگلیسیها در مکانهایی مانند سنگاپور و مالزی سنگرهایی ایجاد کردند، در حالی که فرانسویها بر هند و چین تمرکز کردند.
«سندروم فاشودا» فرانسه را وادار میکند تا بدون توجه به ارزش واقعی چنین مناطقی برای منافع مستقیم فرانسه، در مناطقی که نفوذ بریتانیا را تشخیص میدهد، از نظر ژئوپلیتیکی مخالفت کند. این نام از بحران فاشودا گرفته شده است، رویارویی نظامی اواخر قرن نوزدهم بین این دو در آفریقا که به یک شکست بزرگ دیپلماتیک و تحقیر ملی برای فرانسه تبدیل شد. سندرم فاشودا همچنان بر سیاست خارجی فرانسه تأثیر میگذارد و بر اقدامات این کشور در مناطقی تأثیر میگذارد که به نظر بریتانیاییها منافع قابل توجهی دارند.
دخالت فرانسه در ارمنستان، علاوه بر انگیزههای دیگر، مظهر سندرم فاشودا نیز به حساب میآید. فرانسه – که قادر به تحت الشعاع قرار دادن نفوذ اقتصادی و سیاسی قوی بریتانیا در قفقاز جنوبی از طریق مشارکت BP در توسعه انرژی آذربایجان مانند میدان گاز طبیعی شاه دنیز (بزرگترین میدان گازی در کشور جمهوری آذربایجان است که در جنوب دریای خزر و ۷۰ کیلومتری جنوب شرقی باکو در سال ۱۹۹۹ کشف شد) نیست، به دنبال ایجاد حضور در کشور همسایه یعنی ارمنستان است. در مقابل، ایروان مایل است باور کند که نیات فرانسه در ارمنستان به جای رقابت استراتژیک با بریتانیا، ناشی از نگرانیهای واقعی است.
از قرن شانزدهم تا نوزدهم، امپراتوری عثمانی و فرانسه نیروهای مسلط در دریای مدیترانه بودند. در ابتدا، آنها اتحادهایی را علیه دشمنان مشترک تشکیل دادند، اما با گسترش جاه طلبیهای استعماری فرانسه در طول زمان، اینها با منافع عثمانی در شمال آفریقا و شرق مدیترانه تضاد پیدا کردند.
تضعیف امپراتوری عثمانی در طول قرن نوزدهم منجر به افزایش استعمار فرانسه در شمال آفریقا شد، به عنوان مثال: الجزایر، که از سال ۱۸۳۰ شروع شد. تونس، در ۱۸۸۱؛ و مراکش، در سال ۱۹۱۲. فرانسه به دنبال تسلط فرهنگی و سیاسی خود در این مناطق بود.
در سال ۱۹۱۶، قرارداد سایکس- پیکو بخش عمدهای از خاورمیانه تحت کنترل عثمانی را بین بریتانیا و فرانسه تقسیم کرد. پاریس بر بخشهای وسیعی از شام، از جمله سرزمینهای لبنان و سوریه کنونی تسلط یافت.
در سالهای اخیر، چشمانداز ژئوپلیتیکی تغییر کرده است، زیرا ترکیه تلاش میکند تا نفوذ خود را به مناطقی که زمانی بخشی از امپراتوری عثمانی بودند، بازگرداند. در همین حال، فرانسه به حفظ منافع سیاسی و اقتصادی قابل توجه در دریای مدیترانه و شمال آفریقا ادامه میدهد. تحرکات این کشور در ارمنستان نشان دهنده خصومت دیرینه و چندوجهی آن با ترکیه است.
امروزه عنصر اقتصادی جدیدی بر مبنای تضاد تاریخی بین منافع فرانسه و ترکیه در شمال آفریقا و شرق مدیترانه وجود دارد. این مخالفت متقابل به استراتژیهای توسعه انرژی آنها مربوط است.
فرانسه از طریق ارمنستان به سادگی راهی ابداع کرده تا قفقاز جنوبی را به پروندههای ضدترکیه خود اضافه کند. این کشور به جای سرمایه گذاری در انرژی از فروش تجهیزات نظامی به عنوان یک اهرم استفاده میکند.
روابط امنیتی عمیق فرانسه با ارمنستان به طور قابل توجهی با سیاستهای ناتو و اتحادیه اروپا، به ویژه با توجه به روابط امنیتی ریشه دار ارمنستان با روسیه و ایران، متفاوت است.
این ایده که ممکن است ارمنستان از حوزه منافع روسیه خارج شود اخیراً طرفداران زیادی پیدا کرده است. با این حال، ارمنستان یکی از اعضای موسس سازمان پیمان امنیت جمعی (CSTO) به رهبری روسیه است.
علیرغم غیبت نیکول پاشینیان، نخست وزیر ارمنستان در نشست نوامبر ۲۰۲۳ سازمان پیمان امنیت جمعی، و علیرغم انتقادهای وی از انفعال این سازمان در مورد درخواستهای قبلی ارمنستان برای کمک، ایروان هیچ روند قانونی را برای خروج از این سازمان آغاز نکرده است. در واقع، واهان کوستانیان معاون وزیر امور خارجه ارمنستان در ۹ نوامبر به خبرنگاران گفت که ارمنستان حتی در مورد روند قانونی خروج از سازمان پیمان امنیت جمعی بحث نمیکند.
اگر ایروان واقعاً بخواهد وابستگی امنیتی خود را غربی کند، باید به روابط امنیتی خود با روسیه و ایران پایان دهد. در غیر این صورت، همه آن موضع گیریهایی که از ایروان در چند ماه اخیر دیدیم صرفا یک نمایش عمومی بوده است.
روابط ارمنستان با روسیه در طی سه دهه اخیر مستحکم شده و به سختی به عضویت آن در CSTO محدود شده است. این روابط شامل وابستگی اقتصادی ایروان به مسکو از طریق عضویت در بلوک اتحادیه اقتصادی اوراسیا به رهبری روسیه و همچنین تسلط شرکتهای دولتی روسیه در کل اقتصاد ارمنستان، به ویژه در بخش حمل و نقل، بخش انرژی و بخش بانکی میشود.
برخی تحلیل گران غربی معتقدند که ارمنستان میتواند جهت گیری نظامی و امنیتی خود را تغییر داده و به ناتو و اتحادیه اروپا بپیوندد. این دیدگاه نه تنها سلطه روسیه بر اقتصاد ارمنستان را که در بالا ذکر شد بلکه پایگاه نظامی روسیه در گیومری با ۳۰۰۰ سرباز روسی و همچنین پایگاه هوایی دیگر با اسکادران هلیکوپترهای تهاجمی در فرودگاه اربونی در پنج مایلی مرکز ایروان را نادیده میگیرد. همچنین این واقعیت را نمیبیند که سرویس گارد مرزی FSB روسیه مسئولیت تقریباً تمام مرزهای بین المللی ارمنستان را بر عهده دارد.
علاوه بر این، توافق دوجانبه در مورد استقرار نیروهای روسیه در ارمنستان تا سال ۲۰۴۴ اجرا میشود و طبق شرایط آن، هیچ یک از طرفین صلاحیت لغو یکجانبه آن را ندارند. در نتیجه، ایده وابستگی امنیتی ارمنستان به غرب، حتی اگر پاشینیان در سطحی بخواهد این کار را انجام دهد، غیر قابل انجام در همان مراحل ابتدایی خواهد بود.
نتیجه اینکه فروش نظامی اخیر فرانسه به ارمنستان، علاوه بر بازی سیاسی با دیاسپورای پرنفوذ ارمنی، بیشتر از آن که به دنبال به دنبال ارتقای ثبات در قفقاز جنوبی باشد درصدد رقابت با رقبای دیپلماتیک دیرینه اش، ترکیه و بریتانیا است.
فرانسه با داشتن جای پایی در ارمنستان میتواند هرگونه نزدیکی ارمنستان و آذربایجان را خنثی کند. این در راستای یک تاکتیک سنتی دیپلماتیک فرانسوی است که تحلیل گر کهنه کار فرانسوی در امور بینالملل، پیر هاسنر، زمانی برای من توضیح داد: وقتی فرانسه کشورهای دیگر را مشاهده میکند که به دنبال همکاری متقابل بین خود هستند، به دنبال راههایی برای ایجاد موانع برای این همکاری میگردد. فرانسه با بهرهبرداری و گسترش شکافهای بین دو طرف، میتواند به یکی از آنها نزدیکتر شود و آن را از دیگری بیگانه کند.