فرمانده پیشین نیروهای آمریکایی در خاورمیانه میگوید: من شخصا، احترام زیادی برای برنامه پهپادی، موشکهای کروز و بالستیک ایران قائلم. در یک دهه گذشته، آنها فداکاریهای بزرگی برای سرپا کردن این سامانهها انجام دادند. نظر شخصی من این است – و از طرف دولت آمریکا هم صحبت نمیکنم – که این توانمندی ها، جواهرات ارزشمند خزانه نظامی ایران هستند. به نظرم اهمیت این توانمندی ها، از برنامه هستهای ایران کمتر نیست
جنگ افزارهای تهاجمی بُرد بلند و نقطه زنِ ایران، در پنج سال گذشته به سرعت رشد کرده و هواپیماهای بدون سرنشین، در کانون این تحول قرار داشته است. پهپادهای ایرانی، امواج شوک آفرین راهبردی را در خلیج فارس، شامات و اخیرا هم اوکراین ایجاد کرد و به یک تغییردهنده بازی" تبدیل شده اند.
به گزارش عصرایران، غلوآمیز نیست که بگوییم برنامه پهپادی ایران، تاثیراتی راهبردی در خاورمیانه برجا گذاشته است که شاخص آن حملات سال ۲۰۱۹ به زیرساختهای نفتی عربستان سعودی و حملات فوریه سال ۲۰۲۲ به امارات بود. در یک سال گذشته هم پهپادهای ایرانی، خساراتی قابل ملاحظه را به زیرساختهای حیاتی اوکراین وارد کرده اند.
مقابله با این سامانه ها، در کانون رویارویی با نفوذ ایران در خاورمیانه و دیگر جاها قرار میگیرد. برای بحث درباره پیامدهای منطقهای و جهانی برنامه پهپادی ایران و رویکردهای واکنشی ممکن در این زمینه، موسسه واشنگتن میزگردی را با شرکت این کارشناسان برگزار کرد:
ژنرال بازنشسته کِنِث مکنزی Gen. Kenneth McKenzie Jr. فرمانده پیشین نیروهای آمریکایی در خاورمیانه (فرماندهی مرکزی آمریکا- سنتکام) که اخیرا مقالهای با عنوان "ضربه متقابل: ایران و ظهور جنگ پهپادی نامتقارن در خاورمیانه" منتشر کرد. مکنزی اکنون مدیر اجرایی موسسه امنیت ملی و جهانی در دانشگاه فلوریدای جنوبی است.
خانم والری لینسی Valerie Lincy، مدیر اجرایی پروژه ویسکانسین در کنترل سلاحهای هستهای و ناظر وبسایت این پروژه به نام دیده بان ایران. تازهترین مقاله وی، گزارشی است از یک میزگرد با عنوان "بریدن بالهای ایران: چگونه کنترل زنجیره تامین میتواند برنامه پهپادی ایران را مختل سازد؟ "
دامین اسپلیترز Damien Spleeters، معاون مدیر عملیات در موسسه "پژوهش جنگ افزارهای منازعه Conflict Armament Research (CAR) ". مقاله اخیر وی به ارزیابی بکارگیری پهپادهای ایرانی توسط روسیه در جنگ اوکراین پرداخته و نیز به ارزیابی زنجیره تامینی که این قابلیتها را تداوم میدهد.
در اینجا، نکات اصلی وبکست موسسه واشنگتن را میخوانید:
• پهپادها و موشکهای کروز بخشهایی مهم از جنگ نامتقارن ایران هستند که از یک سو امکان انکار را برای مقامهای ایرانی فراهم میکنند و از دیگر سوی نیاز به فن آوری چندان پیشرفتهای هم ندارند حال آنکه سامانههای تسلیحاتی آمریکا و متحدانش از فن آوریهای پیشتاز بهره میبرند، اما در زمینه پهپادها، چندان نیازی به فن آوریهای پیشتاز وجود ندارد و میتوان با فن آوریهای قدیمیتر هم به آنها دست یافت، اما پهپادها از درجه بالایی از انعطاف برخوردارند و این بسیار مهم است؛ بنابراین در ده سال گذشته، ایران ذخیره پهپادها، موشکهای کروز و موشکهای بالستیک خود را در حدی گسترده و انبوه افزایش داده است. برای آنکه دریابیم که پهپادها در یک جنگ محتمل در خاورمیانه چگونه به کار گرفته میشوند، باید به نقش دو سامانه دیگر هم توجه داشته باشیم.
فهم اینکه چنین جنگی چه شکل و شمایلی خواهد داشت، برای طراحی هرگونه واکنش و پاسخی به آن ضرورت دارد. جنگ در خاورمیانه، یک جنگ مانوری نخواهد بود: تانکها به صحنه نخواهند آمد، نیروی زمینی به حرکت نمیآید، هیچ کس به دیگری یورش (زمینی) نمیبرد، چون هیچ طرفی واقعا از یک ارتش اعزامی expeditionary military برخوردار نیست – ایران که بویژه چنین نیروی نظامیای ندارد.
به جای آن از "جنگ آتشبار" استفاده میشود که در آن پهپادها، موشکهای کروز و موشکهای بالستیک علیه اهداف نظامی و نیز غیرنظامی به کار گرفته میشوند.
ایران به صورت سیستماتیک، توانایی خود در این سه زمینه را ارتقا داده تا جایی که اکنون که به بهار ۲۰۲۳ رسیده ایم، آنها عملا به یک توانایی برتر نسبت به همسایگانشان دست یافته اند و منظور از توانایی برتر این است که به کشورِ هدف به شکلی حمله شود که سامانههای دفاعی آن کشور لبریز و اشباع شده تا جایی که نتوانند از حملات بعدی جلوگیری کنند.
در اینکه این حمله اولیه در مراحل بعدی چگونه دنبال شود و گسترش یابد هم، زمینهای است که ایران گزینههای متنوعی را دارد برای اینکه ترکیبی از جنگ افزارهای هوایی را فراهم کرده است. مثلا در موج بعدی میتوان از پهپادها برای انهدام سامانههای پاتریوت استفاده کرد. صادقانه بگویم که این سامانهها به خوبی ارتقا نیافته اند که بتوانند سپری در برابر پهپادها باشند.
البته ما سامانههای دیگری برای مقابله با پهپادها داریم: سامانههای آتشباری ضدهوایی، سامانههای الکترونیکی و امثال آن. اما در حال حاضر، برای دفاع در برابر نفوذ پهپادی، عقب هستیم.
تمام تاریخ جنگ از حمله و دفاع شکل گرفته و امتیاز کنونی ایران، پهپادهای این کشور هستند، امتیازی که ما تا به اینجا نتوانسته ایم بطور کامل آن را چاره کنیم. بنابراین، این جنگ یک جنگ آتشباری است که اهداف نظامی و غیرنظامی را مورد حمله قرار میدهد.
این یک تفاوت چشمگیر در توانمندی ایران است و ایرانیها ثابت کردند که در این نوع حملات بسیار موثر و دقیق عمل میکنند همانطور که در حمله به تاسیسات نفتی سعودی در پاییز ۲۰۱۹ نشان داده شد. همچنین حملات موشکی بالستیک ۲۰۲۰ آنها به نیروهای ما در پایگاه الاسد عراق، دقت بالایی داشت و موشکها در فاصله چندده متری هدفها اصابت کردند و تنها دلیلی که ما تلفات جانی نداشتیم این بود که فرصت داشتیم که پیش از انجام حمله برخی جابه جاییها را صورت دهیم، اما ایرانیها عملا با دقت بالایی اهدافی را که در نظر گرفته بودند، مورد اصابت موشک هایشان قرار دادند.
من شخصا، احترام زیادی برای برنامه پهپادی، موشکهای کروز و بالستیک ایران قائلم. در یک دهه گذشته، آنها فداکاریهای بزرگی برای سرپا کردن این سامانهها انجام دادند. نظر شخصی من این است – و از طرف دولت آمریکا هم صحبت نمیکنم – که این توانمندی ها، جواهرات ارزشمند خزانه نظامی ایران هستند.
به نظرم اهمیت این توانمندی ها، از برنامه هستهای ایران کمتر نیست چرا که برای عملیاتی ساختن توانمندی هستهای نیاز به زمان دارند، اما همین امروز میتوانند اگر تصمیم بگیرند، صدمات بدی به همسایگانشان وارد کنند.
در اینجا به یک سابقه درس آموز اشاره میکنم: هنگامی که جو بایدن پس از پیروزی در انتخابات ۲۰۲۰ و پیش از ادای سوگند، گفت که میخواهد برجام را به زمینههای دیگری همچون توانایی موشکی ایران گسترش دهد، ایران واکنش تندی نشان داد و تصریح کرد که به هیچ وجه درباره این نوع توانمندیها کوتاه نخواهد آمد.
این است که فکر میکنم اینها توانمندیهای بسیار ارزشمند نظامی ایران هستند و این شرایطی است که ما در حال حاضر با آن سروکار داریم.
حال در پاسخ به این سوال که این وضعیت چگونه در تصویر بزرگتر میگنجد و ما درباره آن چه میتوانیم بکنیم، باید بگویم که عملا ما در اینجا با یک فرصت روبه رو هستیم.
اشاره کردیم که جنگ آینده با ایران، یک جنگ آتشباری است و نه یک جنگ مانوری؛ بنابراین اگر میخواهید در برابر این قبیل اقدامات نظامی دفاع کنید، به یک سامانه درهم بافته دفاع هوایی و موشکی نیاز دارید. این رویای فرماندهان مرکزی آمریکا یا سنتکام در سالهای طولانی اخیر بوده است.
من فکر میکنم که به دلایلی چند، در حال حاضر برای دستیابی به چنین سامانه درهم بافتهای با مشکل روبه رو باشیم. نخست اینکه در خاورمیانه، کشورها از واگذاری هر چیزی که حاکمیت شان را تحت تاثیر قرار دهد، روگردان هستند.
مثلا ممکن است به استقرار نیروهای یک کشور دیگر (همسایه) در قلمروشان نیاز باشد یا برعکس لازم شود که نیروهایشان در یک کشور دیگر استقرار یابند که چنین کارهایی در این کشورها طرفدار ندارد. البته برای استقرار یک سامانه دفاع هوایی و موشکی، به چنین کارهایی نیاز ندارید.
آنچه لازم است اشتراک اطلاعاتی است؛ چیزی که ما نام "تصویر مشترک عملیاتی Common Operational Picture " را به آن میدهیم، یک فهم مشترک از فضای هوایی بالای این منطقه که چنانچه ایرانیها حملهای انجام دادند، شما بتوانید این اطلاعات را به سرعت به اشتراک گذارید تا هرکشوری که هدف حمله است، فرصت واکنش سریع را داشته باشد.
در طول سالهای اخیر، ما تلاش زیادی کردیم که در این زمینه به نوعی تفاهم میان این کشورها دست یابیم و البته موفقیتهایی هم داشتیم.
عامل بسیار مهم دیگری که فکر میکنم باید پذیرفته شود، وارد کردن اسرائیل به پوشش جنگهای هوایی فرماندهی مرکزی است. سالها بود که اسرائیل در حوزه قاره اروپا تعریف میشد.
با آمدن ترامپ به کاخ سفید، در برنامه یکپارچه سازی فرماندهی، تصمیم گرفت که اسرائیل را هم وارد سنتکام کند. البته سنتکام سالها بود که همکاریهای زیادی با اسرائیل در مقابله با تهدیدهایی داشت که نه از ناحیه غرب بلکه از جهت شرق میآمد. اما ورود رسمی اش به حوزه فرماندهی مرکزی، فرصت بسیار خوبی را به ما میدهد تا توان نظامی اسرائیل را با دیگر ارتشهای منطقه در هم ببافیم و من فکر میکنم که این مسئله بسیار اهمیت دارد.
این یک گام مهم به جلو بود و کار عملا آغاز شده است. اکنون در سطح نظامی ما قادر به انجام کارهای بسیاری شده ایم؛ میتوانیم اطلاعات به اشتراک گذاریم، میتوانیم درباره تکنیکها و فرایندهای مشترک کار کنیم. نمیخواهم در این زمینه بزرگنمایی کرده یا بیش از حد خوشبین باشم، اما میتوانم بگویم که راهی به جلو را پیدا کرده ایم. گام بعدیای که باید منطقا برداشته شود، تعهد سیاسی است که بُعد مشکلتر کار است و مدتی زمان میبرد.
هر کشوری در منطقه، رویکرد متفاوتی به این مسئله دارد و نگرانیهایی درباره افشای اسرار و آسیب به حاکمیت ملی اش دارد. با اینهمه، ما اکنون فرصتی داریم برای گردآوردن همه این کشورها در منطقه برای رویارویی با فوریترین تهدید موجود که همان توانایی ایران برای انجام حملات هوایی ترکیبی در آسمان منطقه است: موشکهای بالستیک، حملات زمینی با موشکهای کروز و پهپادها؛ بنابراین شرایطی که ما اکنون در آن هستیم به این شکل است که در مرحله تازهای از ظهور جنگ افزارها قرار داریم که آن برتری هوایی بی، چون و چرایی که آمریکا و متحدانش برای دورانی طولانی در این منطقه داشتند، دیگر بدون چالش نیست. آنها میتوانند با پهپادها بر فراز منطقه پرواز کنند و ما نمیتوانیم همیشه مانع شویم.
البته ما در حال بهترشدن هستیم و این کار را با یک رویکرد جمعی دفاع هوایی در برابر تهدید انجام میدهیم. همچنین راه حلهای تکنیکی و فنی هم وجود دارد که باید به کار در این زمینه هم ادامه دهیم.
دفاع هوایی میتواند پهپادهای بزرگ را آسانتر ردگیری کند، اما بخش اصلی مشکل ما با پهپادهای کوچکتر است که روز به روز هم پیشرفتهتر میشوند: خریداری شان آسان است، تغییر و اصلاحشان آسان است و میشود آنها را از مناطقی که نزدیک به هدف است به پرواز درآورد. انتقال آنها به این نقاط یک چالش است، اما شاهد بودیم که حریفان ما در منطقه از پس این چالش برآمدند و توانستند این کار را با موفقیت انجام دهند.
پس به رویکردی ترکیبی متشکل از ابزارهای فنی، جنبشی و غیرجنبشی، ردیابی زنجیره تامین قطعات پهپادها نیاز داریم. ردیابی این نوع پهپادها در فضا دشوار است چه از سامانه ناوبری جی پی اس استفاده کنند یا جز آن چرا که هیچ سیگنالی از این پلتفرمها ساطع نمیشود و ردیابی آنها با رادار یا مادون قرمز بسیار دشوار است، چون موتورهای کوچکی دارند.
ابزارهای رادیویی و جنبشی در این زمینه میتوانند کارآیی داشته باشند. اگر این پهپادها امواجی را ارسال کنند میتوان از روشهای رادیویی برای ردیابی آنها استفاده کرد و در غیر اینصورت از ابزارهای جنبشی همچون موشکهای برد کوتاه، تیربارهای ضدهوایی و حتی نوعی از پهپادها، همچنانکه در اوکراین این تجربه را داشتیم.
ایران، چنانچه فرصت صادرات این توانمندی هایش را پیدا کند، در هر سه زمینه پهپادها، کروزها و بالستیکها به پیشرفت بیشتری دست مییابد. در صحنه نبردی همچون اوکراین، آنها میتوانند پهپادهایشان را به پرواز درآورده و تست کنند.
همچنین ایران در برابر ارسال پهپادها به روسیه ممکن است سامانههای مهمی را از روسیه دریافت کند که بتواند تولیدات کنونی خود را از نظر فنی ارتقا دهد. پس ما با چالشی روبه رو هستیم و به مقابله با این چالش در سطوح سیاستی، تکنیکی و جز آن ادامه خواهیم داد.
• ما به همکاری بخش صنعتی نیاز داریم تا زنجیره تامین قطعات برای ایران را قطع کنیم. میدانیم که ایران به شکل عمومی تکذیب میکند که پهپادهایش در اوکراین به کار گرفته شده باشد و از طرفی با توجه به وجود قطعات خارجی در پهپادها، امکان انکار هم وجود دارد.
به همین دلیل، در چارچوب پژوهشی که در زمینه قطعات مورد استفاده در پهپادها صورت دادم، به اوکراین سفر کردم تا قطعات پهپادهای ساقط شده را با قطعات پهپادهایی که از سال ۲۰۱۷ در دیگر نقاط خاورمیانه به کار گرفته شده و خط و ربط آنها به ایران میرسد، مقایسه کنم. سرانجام در ژانویه گذشه به نتیجه قطعی رسیدیم که این پهپادها ایرانی هستند چرا که نام یک شرکت ایرانی روی چندین موتور این پهپادها حک شده بود.
پژوهشهای ما همچنین به این نتیجه رسید که تسلیحات روسی و ایرانی، وابستگی شدیدی به قطعات غربی دارد. تا به اینجا تیم ما اجزا و قطعات حدود صد نمونه تسلیحات و تجهیزات ساخت روسیه همچون پهپاد، موشک، سامانههای ناوبری ماهوارهای و رادیوها را مستندسازی کرده و همچنین اجزا و قطعات حدود بیست نمونه سامانههای ساخت ایران را هم مستندسازی کرده ایم از جمله پهپادهای شاهد ۱۳۶ و ۱۳۱ و مهاجر ۶ و نیز برخی سامانههای نقطه زن. در سامانههای روسی، ما بیش از دو هزار قطعه از ۶۵۰ مدل مختلف را ارزیابی کردیم که در ۱۵۰ شرکت غیرروسی تولید شده اند که بیش از نیمی از آنها شرکتهای مستقر در ایالات متحده، بیست درصد شرکتهای اروپایی و بیست درصد هم در آسیا هستند.
در رابطه با سامانههای ایرانی، حدود ۵۰۰ قطعه از بیش از ۲۰۰ مدل را مستندسازی کردیم که از ۷۰ شرکت غیرایرانی بدست آمده اند. برای مثال در شاهد ۱۳۱، تنها بخش ساخت ایران، موتور آن است. ۸۰ درصد قطعاتی که در سامانههای ایرانی مورد بررسی قرار گرفتند، ساخت شرکتهای مستقر در ایالات متحده، ده درصد شرکتهای اروپایی و ده درصد هم شرکتهای آسیایی است و بسیاری از این بخش ها، همین اواخر ساخته شده اند از جمله حجم بزرگی که در سالهای ۲۰۲۱ و ۲۰۲۲ تولید شده اند. بیشتر این بخش ها، قطعات الکترونیکی هستند، اما همچنین موتور و دیگر بخشهای کلیدی سامانههای تسلیحاتی را هم مستند کردیم.
در همین دوره کوتاه، ما متوجه تلاش زیادی توسط ایرانیها برای کاهش ردپای زنجیره تامین در سامانههای تسلیحاتی این کشور شدیم. ما تنوعی را در سه ماژول کلیدی موجود در پهپادهای ایرانی که توسط روسیه در اوکراین به کار گرفته شده اند، مستند کردیم از جمله نرم افزارهای رادیویی Software defined radios، ابزارهای اندازه گیری اینرسی و رایانههای نصب شده در پهپاد.
این قطعات، نشان از یک پیشرفت مهم در مهندسی ایران دارد بویژه در سامانههای قابل گسترش که تاب آوری ایران در برابر تحریمها را افزایش میدهد. ما دو گونه از رادیوهای نرم افزاری ایران را که به سامانههای پیشرفته ماهوارهای ناوبری جهانی متکی هستند و دو گونه ابزار اندازه گیری اینرسی ایران ارزیابی کردیم که هر دو بر مبنای نمونههای آمریکایی ساخته شده اند.
• نکته نخست اینکه باید اذعان کنیم که تحریمها و کنترلهای صادراتی، نمیتوانند توانایی ایران در ساخت پهپادها را از میان ببرند و چنین چیزی نباید به عنوان هدف تحریمها و کنترلهای صادراتی منظور شود. اولا قطعات پهپادها وسیعا در دسترس هستند و دوم هم اینکه برنامه پهپادی ایران به دلیل سرمایه گذاری سنگین در گذر زمان بسیار بالغ شده است.
نهادهایی در وزارت دفاع و سپاه پاسداران هستند که کار طراحی و ساخت پهپادها را عهده دار هستند. همچنین شرکتهای خصوصی زیادی در ایران هستند که کار تامین نیاز نهادهای مورد اشاره را انجام میدهند. علاوه بر این، شرکتها و افراد زیادی هم در خارج کشور هستند که به برنامه پهپادی ایران کمک میکنند. در دانشگاههای داخل ایران هم تحقیق و توسعه عمیق دانش بنیانی در زمینه پهپادها جریان دارد.
نکته دوم درباره دستاوردهای تحریمها و کنترلهای صادراتی است که هرچند صنایع دفاعی ایران را زمینگیر نکرده، اما دسترسی آن به منابع را کاهش داده و برنامههای توسعه آن را به تاخیر انداخته و با دشوارشدن دسترسی به تدارک قطعات از خارج کشور، هزینههای این برنامهها را نیز بسیار افزایش داده است. منع دسترسی ایران به قطعات ساخت آمریکا که عمدتا هم قطعات الکترونیکی هستند، کار آسانی نیست.
این قطعات کاربردهای تجاری متنوعی دارند و در نقاط مختلف جهان عرضه میشوند نه فقط توسط شرکتهای سازنده بلکه توسط توزیع کنندگان در چین و دیگر کشورها که میتوان مقادیر بزرگی از قطعات را از آنها خریداری کرد.
پس راه بهتر این است که بر منع دسترسی ایران به قطعات بسیار مهمی تمرکز کنیم که از ارتقا برنامه پهپادی ایران به سطوح بالاتر جلوگیری میکند. طبعا ایران علاقمند بود که به فن آوریهای طلایی در این زمینه دسترسی پیدا کند که به دلیل تحریمها و کنترلهای صادراتی نتوانست و اکنون فاصله زیادی با فن آوریهای پهپادی آمریکا شبیه آنچه در ریپرها Reapers یا گلوبال هاگ به کار گرفته شده، دارد و این تاحدودی به خاطر تحریمها و کنترلهای صادراتی ایالات متحده است؛ بنابراین بهتر است روی جلوگیری از انتقال قطعاتی به ایران تمرکز کنیم که سطح فنی پهپادهای ایرانی را به سطح نقرهای یا سطح طلایی میرساند. پیوندهای دادهای فعال شونده توسط ماهواره Satellite enabled data links، سنسورهای با رزولوشن بالاتر Higher resolution sensors، موتوهای باکیفیت تر، فن آوری رادارگریز و ساخت تجهیزات جنگی الکترونیک از جمله این زمینهها هستند.
ضروری است که علاوه بر هماهنگ کردن کشورهای اروپایی و دیگر شرکای آمریکا همچون ژاپن و برخی از دیگر کشورهای آسیایی، همچنین بطور مستقیم با شرکتهای چینی که پروژهای مشترکی را با صنایع پهپادی و نظامی ایران اجرا میکنند، اما در آمریکا هم فعالیت دارند و نیز با خود شرکتهای آمریکایی بصورت مورد به مورد تعامل شود تا حصار تحریمها و کنترلهای صادراتی را تنگتر کنیم.
به نظرم به جای آنکه به فکر ردیابی انتقال تک تک قطعات حساس باشیم، بهتر است که روی راههایی تمرکز کنیم که از گذر آنها این انتقال و تبادل صورت میگیرد؛ روی مسیر، مقصد و نقطه کانونی آن و روشهایی که سازندگان با توزیع کنندگان تعامل کرده و آنها را به کار میگیرند.
همچنین شاید بتوان از یک روش کدگذاری خاص بر روی قطعات برای ردیابی آنها استفاده کرد تا اطمینان حاصل شود که این قطعه نهایتا در کدام مقصد و چگونه به کار گرفته میشود.
• در پاسخ به این پرسش که چه تعداد تراشه در هر پهپادی به کار میرود باید بگویم که هر پهپاد نیاز به دهها تراشه Chips دارد. انواع مدلهای شاهد هر کدام به حدود صد تراشه نیاز دارند. پهپادهای روسی، بسیار پیچیده ترند؛ بنابراین تعداد تراشهها به نوع پهپاد بستگی دارد.
من هم مانند ژنرال مکینزی، میخواهم به نوعی ستایش خود را از نبوغ و تخصص (حرفهای گری) که در برنامه تولید پهپادهای ایران به کار گرفته میشود، ابراز دارم بویژه در پهپادهایی که در اوکراین به کار گرفته میشوند و نمونههایی که ما قبلا در خاورمیانه مشاهده و ارزیابی کرده ایم. این پهپادها کاملا پیچیده اند و به خوبی روی آنها فکر شده است.
با توجه به نمونههای اندکی که در اوکراین در اختیار داشتیم، یعنی حدود بیست پهپاد ایرانی، مشاهده کردیم که تنوع و حتی بهینه سازی قابل ملاحظهای در این پهپادها وجود دارد و نشان میدهد که افرادی در ایران هستند به خوبی درباره این چیزها فکر میکنند و میتوانند کارشان را به خوبی انجام دهند و از حیث فنی، کاملا قابل ستایش هستند.
اما در زمینه کنترل کیفیت، کاملا بامزه است که این همه برچسب کنترل کیفیت روی هر قطعهای از پهپادها زده شده بود گویی ایرانیها درباره برنامه پهپادی خود دچار نوعی وسواس کنترل کیفیت هستند و نیز برچسبهایی شبیه اینکه "اگر قطعه باز شود، گارانتی/وارانتی نخواهد داشت. "، اما همین نشان میدهد که آنها نسبت به کنترل کیفیت پهپادهایشان بسیار جدی هستند.
• در پاسخ به این سوال که پیشرفت سامانههای دفاعی آمریکا و کشورهای منطقه در چند سال اخیر چگونه بوده و آیا میتواند به سطحی برسد که با چالش ایران مقابله کند: اجازه دهید با حملات سپتامبر ۲۰۱۹ علیه تاسیسات آرامکو آغاز کنیم. در این حمله، ایرانیها طراحی خوبی داشتند. آنها از نقاط استقرار سامانههای دفاعی هدف خبر داشتند.
آنها درک عمومی درستی از وضعیت رادارها داشتند و قادر بودند که مسیر پهپادها را نقطه گذاری Waypoint کنند یعنی شیوه پروازی آنها را که میتواند انواع تغییر مسیرهای پیچیده را طی کند، به درستی انتخاب و هدایت کنند.
آنها این کار را به خوبی انجام دادند. برخی روزها هست که "روزِ خوبِ" حریف شما به حساب میآید و آن روز، روز خوب ایرانیها بود که یک حمله را بسیار خوب پیاده کردند. اکنون وقتی به عقب بر میگردیم و به همه انواع دادههایی که داریم نگاه میکنیم، متوجه میشویم که برخی سایتهای راداری که در آن اطراف بودند، حمله را دیدند، اما نمیدانستند که آن را چگونه تعبیر کنند چرا که برخی اوقات که پهپادها در ارتفاع پایینی حرکت میکنند، اپراتورهای یک سایت دوردست راداری، بلافاصله و در لحظه نمیدانند که آن را چگونه تعبیر کنند.
این است که حمله به آرامکو به شدت خوب پیاده شده بود؛ بنابراین ما از حیث هزینه فایده، در سمت اشتباه ماجرا بودیم؛ پول هنگفتی را هزینه کرده بودیم، اما نتوانستیم از حمله پلتفرمهای بسیار ارزان جلوگیری کنیم.
اما اینکه چگونه باید با اینگونه حملات مقابله کنیم به همان تدابیری باز میگردد که پیش از این اشاره کردم. یک وقت هست که شما تلاش میکنید که از اینکه حریف شما به نوع خاصی از سلاح دست یابد، جلوگیری کنید، اما وقتی حریف شما آن سلاح را در اختیار دارد، باید از دیگر فرصت هایتان استفاده کنید. ما نیازمند یک پوشش خوب و گسترده نظارت و ردیابی هوایی هستیم با رادارهای خوب و مناسب.
توانایی رادارهای خطی مستقر در زمین محدودیت دارد بنابراین به رادارهای هوایی هم نیاز است که بتوانند به زمین نگاه کنند و انعطاف و قدرت تفکیک بیشتری داشته باشند. میشود این کار را انجام داد، اما این یک راه حل بسیار گران است. البته اطلاعات سیگنالی Signal Intelligence هم یک ابزار و روش شناسایی پهپادهاست.
میتوانید ارتباط پهپاد با ماهوارههای جی پی اس را شنود کنید که میگوید من کجا هستم. البته اگر پهپادها از سامانههای اندازه گیری اینرسی استفاده کنند، مطلب دیگری است.
بعد به انواع تیربارهای ضدهوایی، تفنگها و سلاحهایی که میتوانند به خوبی آتش کنند، میرسیم که سامانههای موثری هستند. همچنین یک گزینه دیگر هم موانع فیزیکی در فضای اطراف یک هدف است همچون شبکه فنسهایی که اجازه عبور پهپادهای کوچک را نمیدهند.
فکر میکنم نرخ عملیات ردیابی سعودیها در طول جنگ با حوثی ها، بالاتر از پنجاه درصد بود البته در مواردی هم نرخ ردیابی آنها بسیار بهتر بود. اما مسئله این است که پس از ردیابی شما باید با هواپیماهای جنگنده واکنش نشان دهید که بسیار بسیار روش پرهزینهای است.
البته نرخ پنجاه درصدی ردیابی، نرخ خوبی نیست و شما به نرخی حدود نود تا نود و پنج درصد نیاز دارید. برداشتم این است که اوکراین در این زمینه کارنامه خوبی دارد هرچند من آمارهای آن را دنبال نکرده ام.
در مجموع فکر میکنم که راه حل بهتر این است که سامانههای دفاعی کوچکتر را در نقاط بسیار نزدیک به هدف مستقر کرد که بتوانند به سرعت و در حجم زیاد پرتاب شوند و عمل کنند. باید بگویم که این کاری بسیار پویاست و من اطمینان دارم که وزارت دفاع آمریکا، تلاش بسیار خوبی را در همکاری با متحدان انجام میدهد که این چالش بسیار عمیق در خاورمیانه را چاره کند.