روند شهرنشینی گسترده در ایران، افزایش میزان تحصیلات، افزایش فردگرایی و موارد مشابه همگی در بروز تحولات دین داری تاثیرات قابل توجهی داشتهاند.
بر اساس نتایج یک پژوهش، نوگروی دینی در میان دختران به نسبت مادران به نحو اساسیتری رخ داده است. علاوه بر این میتوان از نوعی تکثر و تنوع در دینداری زنان ایرانی سخن گفت؛ امری که در جهان سنتی چندان محل توجه نبوده است.
به گزارش ایرنا، تحول در وضعیت دینداری، از دید گروهی از پژوهشگران و ناظران تابعی از تحولات اجتماعی و فرهنگی هر جامعهای است. از این منظر، سرعت بالای تغییرات ناشی از ورود مدرنیته، تحولات در حوزه دینداری را شتابنده کرده تا جایی که امروز با انواع دینداریها در اجتماع دینداران مواجهیم. این تحولات در اقشار و گروهها و نیز سنین مختلف و جنسیتها موضوع پژوهش و بررسیهای گوناگون بوده است.
«معصومه کمالی اردکانی» و همکارانش در پژوهشی به بررسی «تحولات دینداری در بین ۲ نسل از زنان» پرداختهاند. ابزار گردآوری اطلاعات، مصاحبه روایی و روش نمونهگیری هدفمند از ۴۰ نفر از زنان دو نسل (مادران متولد دههی ۴۰ و ۵۰ و دختران متولد دههی ۶۰) ساکن یکی از مناطق پایتخت بوده است. نتایج این پژوهش تابستان ۱۴۰۱ در نشریه جامعهشناسی نهادهای اجتماعی به چاپ رسیده و در ادامه خلاصهای از آن را میخوانیم:
از مجموع ۲۰ نفر از دختران ۲ نفر از آنان هیچ دینی را قبول نداشتند و جزو نوگروندگان حاد بودند، ۱۸ نفر هم جزو نوگروندگان غیرحاد به شمار میآمدند که نسبت به همه چیز دچار شک و تردید شده و سپس با انتخاب شخصی و گزینشی، به دین و موضوعات آن دیدی عقلانی پیدا کردهاند.
در جامعه مدرن، اگرچه گروههای مختلفی روند جامعهپذیری دینی فرد را از خود متاثر میکنند، با این حال خانواده هنوز یک نهاد مهم در جامعهپذیری دینی محسوب میشود.
بر این اساس، بسیاری از مشارکتکنندگان سطح بالایی از پایبندی دینی را در میان اعضای خانوادهشان گزارش کردند و محیط اجتماعی و خانوادگی دوران کودکی و نوجوانی خود را محیطی به طور کامل دینی توصیف کردند.
یکی از تحولات مربوط به دینداری، تحول در اعتقادات افراد است، به این صورت که افراد دیندار ممکن است بعد از گذر زمان یا قرار گرفتن در شرایط خاصی مانند دانشگاه یا در کنار دوستان، کم وبیش به تجدید نظر در اعتقادات قبلی خود بپردازند. بر این اساس، برخی از مشارکتکنندگان تا حدودی خود را غیرمعتقد جلوه دادند و برخی دیگر هنوز اعتقاداتی داشتند. اگرچه کسانی که خود را معتقد میدانستند، کموبیش در اعتقادات خود برخی بازاندیشیها و تجدید نظرها را روا داشتند.
یکی دیگر از تحولات مربوط به دینداری افراد میتواند تحول در مناسک باشد. برای مثال، برخی افراد ممکن است اعتقادات دینی خاصی داشته باشند، اما در اجرای مناسک دینی مانند نماز یا روزه دچار شک و تردیدهایی شده باشند و از این نظر دینداریشان کمرنگ شده باشد یا براساس حالات روانی و روحیشان مناسک دینی را اجرا کنند. در پژوهش حاضر نیز وضع به همین گونه بود. هفت مورد از بیست مورد مصاحبهشوندگان دختر، هیچ تمایلی به انجام مناسکی، چون نماز یا روزه نداشتند و دلایلی، چون بی نتیجه بودن این مناسک یا بینیازی خداوند از انجام چنین مناسکی یا حتی عدم ضرورت انجام آنها را بیان کردند.
این مساله روند وقوع نوعی تحول در دینداری مصاحبهشوندگان را بازتاب میدهد. انجام مناسک دینی از دید آنان رنگ و بویی تقلیدی و تعبدی دارد و مبتنی بر عرف و عادت روزمره است، به طوری که آنان به حکم وظیفه به اجرای این مناسک مبادرت میورزیدهاند. گرچه برخی از آنان تجربیات معنوی نظیر احساس آرامش را در هنگام نماز گزاردن و گرفتن روزه گزارش کردهاند، اما بهطور کلی چنین نبوده که براساس تمنایی درونی و براساس انتخاب فردی باشد.
در بحث از اخلاق نیز میتوان گفت جهتگیری اخلاقی اکثر دختران تا قبل از ورود به دانشگاه و فعالیتهای اجتماعی بیشتر مبتنی بر پیروی از دیگران نظیر والدین، پدربزرگ یا مادربزگ، خواهر و برادر بزرگتر یا معلمان و همسالان بوده است. بدین صورت که بیشتر به پیروی از اخلاق دینی به جهت رسیدن به پاداش و دفع خسارت یا ترس از خدا بوده است.
در نظرسنجیای که موسسه گالوپ به سفارش انجمن آموزش دینی ایالات متحده و کانادا از حدود ۱۰۰۴۲ نفر به عمل آورد مشخص شد حدود ۵۱ درصد از پاسخگویان «ارتباط با خدا» را بهترین توصیف برای لفظ ایمان از نظر خود میدانستند، ۲۰ درصد ایمان را «یافتن معنایی در زندگی»، ۱۹ درصد نیز ایمان را «مجموعهای از اعتقادات» دانسته و تنها ۴ درصد از افراد، ایمان را مستلزم «عضویت در کلیسا یا کنیسه» میدانستند.
در این تحقیق نیز تعدادی از مشارکتکنندگان به خاطر شکست در روابط عاطفی، ناملایمات اقتصادی، نسبت به خدا و باورهای دینی دچار شک و تردید شدهاند. به طورکلی، محیط اجتماعی که مصاحبه شوندگان در کودکی و نوجوانی در آن رشد یافتهاند، به بیان خود آنان «محدود»، «بسته»، «سنتی» و «یک دست» بوده است؛ محیطی که زیر یک چتر اعتقادی واحد، زیست جهان اجتماعی مشترکی را برای افراد فراهم میآورده است.
در حوزه زیست اخلاقی، مادران به شکلی متفاوت با دختران، اغلب این طور اظهار داشتهاند که در کودکی از خانواده تاثیر گرفته، در مرحله بعدی از دین و عرف اثر پذیرفتهاند و یکی از دلایل مهم آنان ترس از عذاب و عِقاب اخروی بوده است.
آنان دینداری اعضای خانواده و نیز اجتماع خود را از نظر سطوح و اشکال دینداری یکسان و همگون توصیف کردند. پایبندی دینی والدین بالا بوده و همین همگون بودن بافت دینی اجتماع، فرصت مواجهه با افکار و عقاید دینی و غیردینی نو را از آنان سلب میکرده است و از این رو میتوان دینداری مشارکتکنندگان در زندگی اولیهشان را با تأسی از فرهنگ دینی غالب در اجتماع آنان، پر رنگ توصیف کرد. اما به تدریج فهم مفاهیم دینی نظیر مفهوم خدا در نظرشان تغییر جدی یافته و خدای ترسناک و غضبناک جای خود را به خدای مهربان و دوست داده است.
پدیده دیگری که در زندگی دینی دختران مشاهده شد، تغییرات دینداری بر اثر ورود به مرحله جدیدی از زندگی است؛ مرحلهای که فرد وارد شهر و دانشگاه یا محیط کار یا زندگی مشترک شده است.
با نگاهی به تغییرات دینداری دختران پس از ورود به دانشگاه، اشتغال، ازدواج، شکستها و بحرانهای زندگیشان، میتوان دو دسته از دختران را با توجه به سطح تحول در دینداری آنان از هم باز شناخت؛ کسانی که نوگروی غیرحاد داشتهاند و کسانی که دچار نوگروی حاد شدهاند.
نوگروندگان غیرحاد آن دسته از کسانی هستند که به رغم این که در برخی قلمروهای دینی، در دینداریشان تغییراتی رخ داده است، اما کماکان نسبت به شاکلهها و باورهای بنیادین دینی پایبند و به لحاظ اعتقادی خود را معتقد به اسلام میدانند. نوگروندگان حاد نیز افرادی هستند که پیشتر حیاتی دینی داشتهاند، اما جریان تغییرات، آنها را به خارج از سپهر زندگی دینی سوق داده است. اینان افرادی هستند که یا نسبت به دین خاصی اظهار تمایل نمیکنند و اعتقاد خود را نسبت به خدای غیرشخص وار و برخی دیگر از باورهای معنوی خارج از قلمرو دین و شریعت خاصی حفظ کردهاند یا افرادی هستند که هیچ گرایش دینی یا معنوی خاصی نداشته و از دریچهای کاملا دنیوی به جهان مینگرند.
از ۲۰ مادری که با آنان مصاحبه صورت گرفت، ۲ مورد از آنان بهدلیل اختلافات زناشویی و رسیدن به جمعبندی مبنی بر تبعیض جنسیتی در قانون احساس میکردند دین اسلام و فقه به حقوق زنان اجحاف کرده و دچار تحول دینداری به صورت نزولی و نوگروی حاد شدهاند
به طور کلی از مجموع ۲۰ نفر از دختران ۲ نفر از آنان هیچ دینی را قبول نداشتند و جزو نوگروندگان حاد بودند، ۱۸ نفر از آنان جزو نوگروندگان غیرحاد به شمار میآمدند که نسبت به همه چیز دچار شک و تردید شده و سپس با انتخاب شخصی و گزینشی، به دین و موضوعات آن دیدی عقلانی پیدا کردهاند.
بر اساس یافتههای این پژوهش، مادران تحت تاثیر زمینه دینی و فرهنگی خانواده، جامعهپذیری دینی را در دوران کودکی و نوجوانی از سرگذراندهاند، بدین صورت که در زندگی اولیه بسیاری از مشارکتکنندگان غلبه تفاسیر دینی بر بسیاری از وجوه اعتقادی و رفتاری آنان دیده میشود.
انجام عبادات و مناسک دینی مادران تحت بررسی، به شدت رنگ و بوی تقلیدی، تعبدی، دگرسالارانه و مبتنی بر عرف و عادت دارد و آنان به حکم وظیفه شرعی به انجام این مناسک مبادرت میورزند. گرچه آنان برخی تجربیات معنوی نظیر لذت و وجد و احساس آرامش را در هنگام انجام مناسک گزارش کردهاند، اما بهطور کلی چنین نبوده که براساس انتخاب فردی یا نوعی تعالیجویی معنوی به سوی اجرای مناسک دینی سوق داده شده باشد. یکی از دلایل مهمی که اکثر مشارکت کنندگان برای پایبندی عبادی و مناسکی خود بیان کردهاند، ترس از عذاب و عقاب اخروی بوده که به غلبه تلقی از خدا به عنوان ناظری قهار و جبار بازمیگردد.
در حوزه زیست اخلاقی، مادران اغلب این طور اظهار داشتهاند که در کودکی از خانواده تأثیر گرفته و در مرحله بعدی از دین و عرف تأثیر پذیرفتهاند و در جهت کمک به نیازمندان، صداقت و راستگویی در زندگی، نرنجاندن و آزار نرساندن به دیگران و امثال اینها عمل کردهاند.
مطابق پیرنگها، وجه ایمانی و معنوی دینداری در زندگی دینی مادران نقش پر رنگی داشته و بهتدریج که سن آنها بیشتر شده درک عمیقتری از خدا و ائمه پیدا کردهاند و با تمام وجود و با عشق با خدا و ائمه ارتباط برقرار میکنند. برخی از مشارکتکنندگان به نقش باورهای دینی در تسکین آلام ناشی از تجربه رنج در زندگی اولیهشان اشاره کردند. تجربیاتی نظیر شکست در روابط عاطفی، ناملایمات اقتصادی، بیماری خود یا عزیزانشان و...
درواقع، در این دوران دین به مثابه مجموعهای از نمادهای تأمین کننده معانی مقدس برای زندگی مردمان در معنابخشی به این تجربهها و قرار دادن این تجربهها در بستری معنادار نقشی اساسی ایفا میکرده و از این طریق فرد را در تحمل واقعیات رنجآور و سازگاری با آنها یاری میکرده است.
پای نهادن در مراحل مختلف زندگی بر دینداری مادران نیز تأثیر نهاده است. این نوع تحول در پیرنگهای مادران نیز گزارش شده است.
در مجموع از ۲۰ مادری که با آنان مصاحبه صورت گرفت، ۲ مورد از آنان بهدلیل اختلافات زناشویی و رسیدن به جمعبندی مبنی بر تبعیض جنسیتی در قانون احساس میکردند دین اسلام و فقه به حقوق زنان اجحاف کرده است و دچار تحول دینداری به صورت نزولی و نوگروی حاد شدهاند. بقیه مادران تحول دینداری آنان به صورت نوگروی غیرحاد است.
روند شهرنشینی گسترده در ایران، افزایش میزان تحصیلات، افزایش فردگرایی و موارد مشابه همگی در بروز تحولات دینداری تاثیرات قابل توجهی داشتهاند.
تحول در دینداری افراد علل و دلایل مختلفی دارد. رویدادها و تجربهها و اندیشههای جدید هر یک میتوانند به نحوی و در حدی تأثیرگذار باشند. در جهان جدید ما هر سه مورد فوق را شتابناک و بسیار متنوع تجربه میکنیم. پس تحول در دینداری افراد بههیچ وجه امری غیرعادی نیست.
همچنین زیستن در خرده جهانهای مختلف و نیز سفر از جهان سنتی به جهان مدرن برای هر فرد دیندار ممکن است به وقوع بپیوندد. تحول در دینداری، معمولا تابعی از تحولات شخصیتی و تحولات شخصیتی، تابعی از تحولات اجتماعی و فرهنگی هر جامعه است.
بر اثر ورود مدرنیته سرعت تحولات بسیار زیاد شده و شتاب این تحولات میتواند سبب شتاب در تحولات دینداری شود. تحول در دینداری مادران و دختران آنگونه که در پژوهش حاضر نشان داد، برای هر کدام از این گروهها ابعاد و لایههای گوناگون و البته متفاوتی دارد؛ به گونهای که مادران در مقایسه با دختران به دلایلی، چون تحصیلات پایینتر، عدم حضور در محیطهای دانشگاهی و علمی و تعلق به دهههای پیشین کمتر در دینداریشان دچار تحول شدهاند.
زمانی زیست جهان ایرانی از غنای دینی بسیار بی بدیلی برخوردار بود. اما با ورود مجموعههای آگاهی مدرن و تحول در زمینه اجتماعی، شرایط به نحو اساسی تغییر یافت و زمینه برای رشد انواع تفاسیر از دین فراهم شد و وضعیت در نهایت به تحول در پایبندی دینی مردمان و ظهور انواع دینداری انجامید.
دینداری ایرانیان و به تبع آن دینداری زنان دستخوش تحولات چشمگیری شده است، به گونهای که امروزه دیگر نمیتوان از یک نوع دینداری سخن گفت؛ بلکه با تکثر و تنوع قابل ملاحظهای در این حوزه روبهرو هستیم. در واقع، میتوان طیفی از دینداری را ترسیم کرد که از دینداریهای جزماندیشانه تا دینداریهای انتقادیاندیشانه را در بر میگیرد. این موضوع البته بیشتر از همه در پرتو هویتهای چندگانه و متکثر در دنیای مدرن و نوین قابل تحلیل و مطالعه است. روند شهرنشینی گسترده در ایران، افزایش میزان تحصیلات، افزایش فردگرایی و موارد مشابه همگی در بروز چنین پدیدهای تأثیرات قابل توجهی داشتهاند.
بررسی و مطالعه تحولات دینداری مادران و دختران حاضر در پژوهش فعلی نشان از این دارد که مادران بیش از دختران در سپهر دینی زیست میکنند و درواقع، دنیای دینی پررنگ و گستردهتری دارند. در مقابل، دختران کم وبیش از سپهر دینی خارج شده و در دنیای متفاوت با دنیای مادرانشان زیست میکنند. آنان دچار بازاندیشیهای اساسی در این باره شده و اگر هم کموبیش دین را در جهان خود راه میدهند، به صورت کاملا گزینشی و ذوقی و شخصی است و نه در قالبهای نهادی مسلط؛ آن گونه که به طور مثال مادرانشان بدان پایبند هستند.
دختران به دلایلی، چون حضور در دانشگاه، ارتقای سطح سواد و تحصیلات، تقویت روحیه پرسشگری و نقادی و نیز زندگی در شرایط جدید و متفاوت از شرایط مادرانشان، تجربه تحول در دینداری را از سر گذراندهاند
همچنان که اشاره شد از مجموع ۲۰ نفر از دختران، ۲ نفر هیچ دینی را قبول نداشته و جزو نوگروندگان حاد بودند و ۱۸ نفر نیز نوگروندگان غیرحاد به شمار میآمدند که در برخی امور دینی دچار تردید شده بودند و در زمانه مصاحبه به نحو گزینشی و بیشتر عقلانی دین داشتهاند.
در حقیقت، نوگرویشان از نوع نوگروی غیرحاد نزولی بوده است. از میان ۲۰ نفر از مادران، ۱۷ نفر نوگروی غیرحاد و صعودی از نوع تثبیت تعلّق داشتند و دینداری ۳ نفر نیز به صورت نزولی، تحول یافته است. (از سه نفر همچنان که ذکر شد ۲ مورد بهدلیل اختلافات زناشویی و تبعیض جنسیتی در قانون احساس میکردند دین اسلام و فقه به حقوق زنان اجحاف کرده است). آنان در مورد حجاب و برخی از آیههای قرآنی مربوط به حقوق زنان، دچار شک و تردید جدی شدهاند.
بررسی تطبیقی تحولات دینداری میان مادران و دختران نشان میدهد که دختران به دلایلی، چون حضور در دانشگاه، ارتقای سطح سواد و تحصیلات، تقویت روحیه پرسشگری و نقادی، و نیز زندگی در شرایط جدید و متفاوت از شرایط مادران شان تجربه تحول در دینداری را از سر گذراندهاند و به نقادی و بازاندیشی در دینداری خود اقدام کردهاند، به گونهای که بخش مهمی از باورها و اعمال دینیای را که در گذشته به سهولت و بدون هرگونه پرسشگری انجام میدادند، کنار گذاشتهاند. در مقابل، از آنجا که مادران جامعهپذیری دینی و نیز تجربهها و زیست جهان متفاوتی داشتهاند و به دلایلی نتوانستهاند در محیطهای دانشگاهی حاضر شوند، بازاندیشی چندانی در دینداریشان وجود نداشته است.
میتوان این گونه استنباط کرد که اگر برخی مادران نوعی بازاندیشی در دینداریشان را تجربه کردهاند، این بازاندیشی بر اثر بروز حادثهای تلخ و ناگوار در زندگی شان (منفعلانه و کنش پذیرانه) بوده است، اما بازاندیشی دختران به صورت کنشگرایانه و کم وبیش فعالانه بوده و مبتنی بر تأمّل و بررسیهایی جدیتر و همه جانبهتر بوده است.
به نظر میرسد این بازاندیشی لازمه زیست دختران بوده است؛ در حالی که مادرانشان فقط به نحو موردی درگیر در این نوع بازاندیشی دینی شدهاند. در مجموع میتوان گفت که تحولات دینداری مادران و دختران کم وبیش صورت گرفته، اگرچه در این بین تحولات دینداری دختران بسیار وسیعتر و عمیقتر بوده است.
نوگروی دینی در میان دختران به نحو اساسیتری رخ داده است. به نظر میرسد براساس نتایج این تحقیق، میتوان از نوعی تکثر و تنوع در دینداری زنان ایرانی سخن گفت؛ امری که در جهان سنتی چندان محل توجه نبوده است.
به عبارت دیگر، زیستن در سپهر مدرن زمینه لازم و ضروری برای تحول در سپهر دینی زنان به ویژه دختران مورد بررسی را به عنوان افراد نسل جدید، فراهم ساخته است. رگههای پررنگی از تحول در فکر و احساس دینی و در درک مفاهیم و نمادهای دینی نظیر مفهوم خدا و نیز تحول در درک اخلاقی و نیز در اعمال عبادی و مناسکی و در اعتقادات و امر ایمانی در میان دختران نسل جدید، در مقام مقایسه با مادرانشان، دیده میشود.
پینوشت:
معصومه کمالی اردکانی، محمدباقر تاج الدین و حسن محدثی گیلوایی، «تحولات دینداری در بین دو نسل از زنان: مطالعه موردی: زنان منطقه ۴ تهران»، دوفصلنامه جامعه شناسی نهادهای اجتماعی، دوره ۹، شماره ۱۹، بهار و تابستان ۱۴۰۱