bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۶۹۶۹۱۹

پیامد‌های توفان‌الاقصی

پیامد‌های توفان‌الاقصی

جابری انصاری، نوشت: عملیات توفان‌الاقصی، رویدادی شگفتی‌ساز بود که وضعیت فلسطین و خاورمیانه را به پیش و پس از خود تقسیم کرد؛ این رخداد بزرگ، خالق تحولات و روند‌های جدیدی بوده و پیامد‌های بسیاری دارد.

تاریخ انتشار: ۱۰:۲۳ - ۱۴ دی ۱۴۰۲

حسین جابری انصاری در اعتماد نوشت: عملیات ۷ اکتبر ۲۰۲۳/ ۱۵ مهر ۱۴۰۲ مقاومت فلسطین، رویدادی شگفتی‌ساز بود که وضعیت فلسطین و خاورمیانه را به پیش و پس از خود تقسیم کرد. این رخداد بزرگ، خالق تحولات و روند‌های جدیدی بوده و پیامد‌های بسیاری دارد که در این یادداشت خواهم کوشید عناوین و صورت‌بندی اولیه بخشی از آن‌ها را در سه سطح درون فلسطینی/ اسراییلی، منطقه‌ای و بین‌المللی برشمارم.

سطح درون اسراییلی

۱- منظومه بازدارندگی نظامی اسراییل فروپاشید و رژیم صهیونیستی ناچار شد برای بازسازی و اعاده بازدارندگی، تا سر حد جنون از امکانات و تجهیزات نظامی خود در جنگ غزه استفاده کند.

۲- ابعاد بزرگ عملیات ۷ اکتبر، به احساس فقدان امنیت در جامعه شهرک‌نشینِ اسراییل به شدت دامن زد و بار دیگر این جامعه را در برابر پرسش‌های موجودیتی (بودن یا نبودن) قرار داد.

۳- افسانه شکست‌ناپذیری ارتش و سرویس‌های اطلاعاتی اسراییل و همه تصویرسازی‌ها و عملیات روانی و مغزشویی انجام شده در بلندای دهه‌های گذشته در این چارچوب فروپاشید.

۴- دالّ و مدعای مرکزی گفتمان راست حاکم اسراییل در دو دهه گذشته را مبنی بر اینکه مساله و مشکله‌ای به نام فلسطین تمام شده است، به کلّی باطل کرد.

۵- اتحاد جامعه صهیونیستی را در شرایط بحران و جنگ، به ناچار تقویت کرد. اما این تنها بازتاب‌دهنده لایه نخست واقعیت است. در لایه‌های زیرین، بستر تشدید درگیری‌ها و اختلاف‌ها و تعمیق شکاف‌های فعال شده در پیش از ۷ اکتبر را بلافاصله پس از پایان جنگ غزه فراهم کرد.

۶- نتانیاهو را در برابر سخت‌ترین آزمون دوران سیاست‌ورزی خود قرار داد و به احتمال بسیار بالا جنگ غزه را به واپسین ایستگاه سیاست‌ورزی درجه یک نتانیاهو تبدیل کرد.

۷- گفتمان تند و ضد فلسطینی ائتلاف راست افراطی حاکم بر اسراییل را در پرتو ضرورت‌های جنگ تقویت کرد، اما در لایه دوم تحولات، فرصت تضعیف موقعیت سیاست‌ورزی و برآمدن دوباره جریان راست میانه اسراییل را فراهم کرد.

۸- نگاه موجودیتی صهیونیسم/ جنبش صهیونیستی، به ویژه جریان راست آن را نسبت به منازعه با فلسطینی‌ها بیش از پیش آشکار و تقویت کرد.

سطح فلسطینی

۹- خودباوری و امکان داشتن ابتکار عمل و تاثیرگذاری ملت و مقاومت فلسطین را به شکلی استثنایی و کم‌نظیر در تاریخ رویارویی با اشغال صهیونیستی تقویت کرد.

۱۰- محبوبیت مردمی جنبش مقاومت اسلامی - حماس را در میان فلسطینیان آواره در وطن (سرزمین‌های اشغالی ۱۹۶۷ - کرانه باختری و نوار غزه) و همچنین فلسطینیانِ آواره از وطن، به شدت ارتقا و این جنبش را در موقعیت پیشتاز و در صدر راهبری ملت و مقاومت فلسطین قرار داد.

۱۱- موقعیت جنبش جهاد اسلامی فلسطین را به عنوان دومین جنبش جهادی موثر در صحنه فلسطین تثبیت و روابط همبستگی و همراهی این جنبش را با جنبش حماس، بیش از پیش استوار کرد.

۱۲- نهاد خودگردانی فلسطینی و ریاست آن را در برابر یکی از سخت‌ترین آزمون‌های عمر خود قرار داد و عدم محبوبیت و تاثیرگذاری آن را در افکار عمومی فلسطینی و در روند تحولات سرزمین‌های اشغالی بیش از پیش آشکار کرد.

۱۳- جنبش آزادی‌بخش ملی فلسطین - فتح، پیشتاز مبارزات ملت فلسطین تا پیش از توافق اسلو، در برابر آزمون جدیدی قرار گرفت و با تضعیف بیشتر رهبری رسمی این جنبش، یک‌بار دیگر زمینه برای ارتقای نقش‌آفرینی نسل جدید و برخی چهره‌های برجسته زندانی یا اخراجی آن فراهم شد.

۱۴- نقش مسیحیان فلسطینی در کنار مسلمانان فلسطینی و همچنین نقش برخی گروه‌های تاریخی چپ‌گرای فلسطینی به ویژه جبهه خلق برای آزادی فلسطین در همبستگی و همراهی با دو جنبش اسلامی مقاومت (حماس و جهاد) تعمیق و مساله ملی فلسطین و ملی بودن مبارزات فلسطینیان در برابر اشغال صهیونیستی تثبیت شد.

۱۵- پایبندی مردم غزه به سرزمین خود و عدم تسلیم آن‌ها در برابر سیاست زمین سوخته و کوچ اجباری فلسطینی‌ها تفاوت این نسل با نسل‌های مرحله آغازین اشغال و نکبت فلسطین را آشکارتر از پیش کرد.

سطح منطقه‌ای

۱۶- اهمیت مساله فلسطین در روند‌های منطقه‌ای و ضرورت تحقق آرمان حداقلی ملت فلسطین به عنوان پیش‌نیاز هر روند و تحول جدیدی تثبیت و عدم امکان عبور از آن و پیشبرد یکجانبه ایده‌های مبتنی بر عادی‌سازی مشخص شد.

۱۷- تاثیرگذاری ایران و مجموعه مقاومت، بیش از پیش آشکار و مشخص شد از روند‌های منطقه‌ای قابل حذف نیست. به عبارت دیگر روشن شد، بدون همراهی ایران و مجموعه مقاومت هیچ روندی در منطقه نمی‌تواند از عنصر تداوم و تثبیت برخوردار شود.

۱۸- مفهوم و ماهیت و سطح هماهنگی و همراهی موجود میان ایران و مجموعه مقاومت، در برابر نوعی محک و آزمون قرار گرفت و ابعاد واقعی آن در یک تجربه عینی بزرگ روشن‌تر شد.

۱۹- روند عادی‌سازی روابط عربستان و کشور‌های عربی و اسلامی با اسراییل دچار ایست شد. البته این ایست، موقت بوده و تداوم آن منوط به روند تحولات بعدی به ویژه نتایج نهایی جنگ غزه است.

۲۰- نقش قطر به عنوان یک بازیگر منطقه‌ای میانجی که از قدرت ارتباطی همزمان با هر دو سوی جنگ غزه برخوردار است، به‌طور نسبی تقویت شد.

۲۱- نقش شبکه ماهواره‌ای الجزیره به عنوان یک رسانه درجه یک تاثیرگذار در افکار عمومی تثبیت و تعمیق شد که بر رسانه‌های جریانِ غالب رسانه‌ای غربی و بین‌المللی غلبه دارد.

۲۲- نقش‌آفرینی منطقه‌ای ترکیه به دلیل عدم پذیرشِ بازی میانه از سوی این کشور (با توجه به اندازه و بزرگی قدرت ترکیه در مقایسه با بازیگری، چون قطر)، نه تنها تقویت نشد، بلکه تا اندازه‌ای تضعیف و روابط آن با هر دو سوی جنگ غزه در محک و آزمون جدید قرار گرفت. در عین حال، ظرفیت‌های مردمی و نقش جامعه مدنی ترکیه در حمایت از فلسطین، آشکار و ضرورت تقویت جامعه مدنی و استفاده از ظرفیت‌های گسترده آن را در چارچوب سیاست‌های ملی ایران در هر دو حوزه داخلی و خارجی، به روشنی نشان داد.

۲۳- شکاف تاریخی موجود میان دولت‌ها و ملت‌های عرب، تعمیق و بار دیگر فاصله فاحش میان افکار عمومی عربی و سیاست دولت‌های‌شان آشکار شد.

۲۴- آتشفشان خاموش توده‌های عرب، دوباره، روشن شد و گرمای آتش خشمِ پنهان در درون جوامع عربی به آنچنان درجات بالایی رسید که به ضرورت، همچون تحولات ۲۰۱۱ منطقه و انقلاب‌های عربی، دیر یا زود از عمق به سطح خواهد آمد (دیر و زود دارد، اما سوخت و سوز ندارد).

۲۵- یمن، با نقش‌آفرینی ویژه انصارالله و صنعا برای نخستین‌بار در تاریخ منازعه فلسطین، به بازیگری خاورمیانه‌ای تبدیل شد. محبوبیت مردمی انصارالله در یمن و در جهان اسلام به‌طور نسبی تقویت و تصویرسازی‌های جریان غالب رسانه‌ای و نظام رسمی عربی به نمایندگی عربستان (و امارات) علیه این جنبش با چالش‌ها و پرسش‌های جدی روبه‌رو شد.

۲۶- نقش‌آفرینی جنبش‌های شیعی لبنان، یمن و عراق در حمایت عملی از غزه، آن‌ها را به بارزترین نیرو‌های زنده امت اسلامی تبدیل و مفهوم کانونی تصویرسازی‌های یکجانبه مبتنی بر طایفه‌گری و عملیات روانی جریان غالب رسانه‌ای و نظام رسمی عربی علیه ایران و متحدان آن را با چالش نسبی در افکار عمومی عربی و اسلامی روبه‌رو کرد.

۲۷- شرایط مناسب‌تری برای پیشبرد سیاستگذار از قدرت به قدرت مشروع یا اقتدار (به رسمیت شناخته شده از سوی بازیگران رقیب)، به عنوان یک ضرورت حیاتی برای برخوردار کردن نفوذ و قدرت منطقه‌ای ایران از ویژگی تثبیت و تداوم فراهم شد.

سطح بین‌المللی

۲۸- اشغال فلسطین توسط جنبش صهیونیستی و حل نشدن مساله ملی فلسطین را بار دیگر به مساله نخست افکار عمومی جهان تبدیل کرد و با توجه به نتایج عملی خود، به ناچار در دستور کار قدرت‌های جهانی و سیاست بین‌الملل قرار داد.

۲۹- همه تصویرسازی‌های مثبت ساخته و پرداخته شده از اسراییل را در چارچوبِ دیپلماسی عمومی رژیم صهیونیستی و قدرت‌های حامی آن در دوران معروف به صلح مادرید و اسلو، ویران و چهره واقعی و مبتنی بر اشغال، جنایت و نسل‌کشی جنبش صهیونیستی و تروریسم دولتی و نهادینه اسراییل را برای جهانیان آشکار کرد.

۳۰- افکار عمومی جهانی را به صورت کم سابقه‌ای در حمایت از ملت فلسطین و حق این ملت برای رهایی از اشغال بسیج کرد. تا آنجا که برخی دانشمندان شناخته شده علوم سیاسی همچون مرشایمر، ۹۵درصد افکار عمومی جهان را در حال حاضر علیه اسراییل و حامی فلسطینی‌ها دانسته‌اند.

۳۱- واقعیت سیاست چند استانداردی، ستمگرانه و وحشیانه امریکا و غرب و دروغین و فریبکارانه بودنِ شعار‌های دموکراسی‌خواهی و حقوق بشر آن را آشکار کرد و به بسیاری از تردید‌ها و پرسش‌ها در این زمینه در میان توده‌ها و نخبگان ایران و جهان پایان داد.

۳۲- توجه حداقل اعلامی امریکا و دیگر قدرت‌های جهانی را به مساله فراموش شده صلح و راه‌حل دودولتی و ضرورت تشکیل دولت مستقل فلسطینی بازگرداند. این توجه اگر بخواهد از مرحله حرف و شعار به مرحله عمل برسد، با موانع مختلف، به ویژه مانع ساختاری و واقعی ترکیب اجتماعی جامعه اسراییل و ذات مبتنی بر اشغال و نفی موجودیتِ طرف فلسطینی از سوی جنبش صهیونیستی و موسسه حاکم اسراییل روبه‌رو خواهد شد. همان‌گونه که در تجربه روند مادرید و توافقات اسلو مشاهده شد.

۳۳- شکاف‌ها میان امریکا و اسراییل را در پرتو شرایط جنگ به ناچار تضعیف کرد، اما در لایه درونی‌تر تحولات، به این شکاف‌ها به ویژه با گفتمان راست افراطی حاکم اسراییل دامن زد. امری که به تلاش‌های امریکا و غرب برای تغییر ترکیب حکومتی در اسراییل و تقویت جریان به اصطلاح راست میانه و سکولار و تضعیف راست مذهبی و تندروتر دامن خواهد زد.

۳۴- شرایط بیرونی جنگ اوکراین را تغییر داد و با کاهش تمرکز امریکا و اروپا بر این منازعه و انتقال بخش مهمی از توجه و ثقل سیاسی و راهبردی آن‌ها به سوی بحران فلسطین، وضعیت روسیه را در این جنگ، حداقل به‌طور موقت دچار تحول مثبت کرد.

۳۵- ناکارآمدی و فشل بودن سازمان ملل متحد در برابر سیاست نسل‌کشی و کشتار جمعی اسراییل و تهدید صلح و امنیت بین‌المللی از سوی این رژیم را آشکارتر از همیشه کرد و به بحث‌های قبلی در زمینه نیاز به تجدیدنظر در ساز و کار‌های سازمان ملل دامن زد.

bato-adv
bato-adv
bato-adv