شهاب حسینی از ابتدای دهه هشتاد به عنوان بازیگری مطرح جای خود را در سینما و تلویزیون باز کرد و سپس از دهه نود به شبکه نمایش خانگی هم قدم گذاشت و به محبوبیت زیادی نزد مخاطبان دست پیدا کرد. حسینی در فیلمها و سریالها بارها با بازیگران زن مختلف همبازی شده؛ زوجهایی در اکثر موارد توانستهاند باعث موفقیت اثر مورد نظر شوند.
شهاب حسینی در دو سریال «سرزمین مادری» و «گناه فرشته» در دو سن متفاوت، ایفاگر دو نقش متفاوت شده؛ در یکی پسری ساده و سرباز است که یک کت و شلوار برای پوشیدن ندارد و در دیگری وکیلی میانسال و ثروتمند که پروندههای مالی پرسود قبول میکند.
به گزارش فیلم نیوز، انتشار این دو سریال کنار هم موقعیت جالبی ایجاد کرده است.
شهاب حسینی با اینکه از سال ۷۷ با اجرای برنامههای تلویزیونی تا حدی شناخته شده بود، اما برای اولین بار در نقش یونس بهگر سریال «پلیس جوان» به عنوان یک بازیگر به شهرت رسید. حسینی در این سریال نقش پلیس جوانی را داشت که پدرش به طرز مشکوکی به قتل رسیده و با انگیزه کشف راز قتل او وارد دانشکده پلیس شده بود. به دخترخالهاش نیلوفر با بازی میترا حجار علاقه داشت، اما نتوانسته بود به او برسد. یونس پس از پایان دانشگاه به تهران برمیگشت و میفهمید نیلوفر به همراه چند دختر دیگر به صورت قاچاق از مرز خارج شده و حالا باز گشته بود. با اینکه مدام از دست یونس فرار میکرد، اما بالاخره حاضر میشد اطلاعاتی در اختیارش بگذارد. خود نیلوفر به خاطر ابتلا به بیماری ایدز مدام درحال بیماری بود و نهایتا از دنیا میرفت. با اینکه سریال طرفدار زیادی داشت، اما زوج حسینی و حجار آنطور که باید ملموس و باورپذیر ظاهر نشدند و بخش مهمی از آن به کمتجربگی حسینی برمیگشت.
در فیلم «پرسه در مه» داستان از زبان امین، شخصیت اصلی داستان روایت میشود آنهم درحالی که روی تخت بیمارستان است و به خاطر حادثهای در کما به سر میبرد. میخواهد با مرور خاطرات و گذشته اش نکاتی مبهم را برای خودش حل کند و انگار گذشتهاش را تغییر دهد. امین آهنگساز و نوازنده پیانو است که برای نوشتن یک قطعه موسیقی که مهمترین هدف زندگیاش شده است خود را به آب و آتش میزند، اما با شنیدن صدای ممتد یک سوت در سرش، سرگردان میشود. در این بین احساساتی که نسبت به رویا، دختر همسایهشان در کودکی داشته را به یاد میآورد وسعی میکند در ذهنش تصویری از بزرگسالی او ترسیم کند و در رویایش زندگی عاشقانهای را همراه او متصور شود. ما لیلا حاتمی را در این فیلم، به عنوان رویای ذهن امین میشناسیم. او در تفکرات رویاگون امین، شمایلی از یک معشوق را دارد که از سالهای دانشجویی دلبسته هم بوده و آرامآرام وارد یک زندگی مشترک شدهاند؛ زندگیای که البته قرار نیست همه چیزش از جنس رویا باقی بماند.
در «جدایی نادر از سیمین» شهاب حسینی و ساره بیات نقش زنوشوهری به نام راضیه و حجت را دارند؛ خانوادهای از طبقه فرودست، اما معتقد و با آبرو که با وجود داشتن یک فرزند، منتظر فرزند دوم هستند، اما موقعیت اقتصادی مناسبی ندارند. راضیه بدون اینکه حجت را در جریان بگذارد پرستاری از پیرمردی آلزایمری را به عهده میگیرد و این پنهانکاری به جاهای باریک میکشد. حجت وقتی متوجه میشود نادر همسرش را هل داده و جنین توی شکم همسرش مرده است، دیگر نمیتواند سکوت کند. مقابل نادر میایستد و حاضر نمیشود به این راحتی از حقش بگذرد. در این بین پای اعتقادات مذهبی این خانواده به میان میآید و راضیه نمیتواند برای گرفتن دیه، روی واقعیت سرپوش بگذارد. بدون شک یکی از بهترین بازیهای شهاب حسینی در فیلم «جدایی نادر از سیمین» رقم خورده است بازی یک دست، باورپذیر و کاملا قابل درک از خودش به نمایش میگذارد و در کنار ساره بیات، زوجی درخشان میسازند.
شهاب حسینی در فصل دوم «سرزمین مادری»، بزرگسالی رهی را ایفا میکند؛ کاراکتری که دوران کودکی و نوجوانیاش را با بازی علی شادمان شاهد بودیم. رهی در کودکی به دخترعمویش شاپرک علاقهمند شده بود، اما مدام از او بیتوجهی میدید. با این حال زمانی که شاپرک از ایران رفت، ناراحت شد و مدام برایش نامه مینوشت. او در بزرگسالی هم نتوانسته بود از شاپرک دل بکند و حتی با زیور هم از این عشق صحبت میکرد. تا اینکه بالاخره در قسمت سوم «سرزمین مادری»، پای نیکی کریمی در نقش بزرگسالی شاپرک به سریال باز میشود. شهاب حسینی در نقش رهی هجده ساله که حالا دوران سربازیاش را میگذراند، با شنیدن خبر بازگشت شاپرک، مجددا به حالوهوای گذشته برمیگردد و عشق قدیمی برایش زنده میشود. با این حال شاپرک درست مثل گذشته با موضعی بالا برخورد میکند و رهی باز هم مقابل او کم میآورد. مواجهه شهاب حسینی و نیکی کریمی در جایگاه پسر و دختری که حالا بعد از سالها بهم رسیدهاند، بسیار دقیق و جذاب از آب درآمده است.
شهاب حسینی سال ۱۳۹۰ ایفاگر نقش خلبان شهیدعباس بابایی شد. فرمانده شهیدی که زندگی پرفراز و نشیبی داشته است؛ از تحصیل در ایران و رفتن به آمریکا برای ادامه تحصیل و بازگشت و جنگ. نکته قابل توجه اینجا بود که شهاب حسینی باید ابعاد مختلف این شخصیت را به نمایش میگذاشت تا تصویری یک جانبه از او ارائه نشود. یکی از دلایل ملموس بودن این نقش، به همراهی شهاب حسینی با الهام حمیدی برمیگردد. حمیدی در نقش همسر شهید بابایی، شمایلی واقعی از احساسات یک زن را در مواجهه با همسرش به نمایش میگذاشت. شهاب حسینی و الهام حمیدی جزئیترین بخشهایی از زندگی عاشقانه و روزمره زندگی خانواده یک خلبان را به تصویر میکشیدند و در عین حال تلاش میکردند ذرهای از واقعیت جدا نشوند و به سمت اسطورهسازی نروند. همین متعهد بودن به زندگی روزمره و واقعی، باعث شد «شوق پرواز» بتواند اقشار مختلف جامعه را با خودش همراه کند.
«حوض نقاشی» فیلمی متفاوت برای شهاب حسینی و نگار جواهریان بود. آنها برای بازی در نقش زن و مردی دارای معلولیت ذهنی، کاملا از قالب اصلیشان خارج شده و سعی کرده بودند در تمام وجوه به قالبی جدید دربیایند. بهرحال فیلمی حساس بود و یک ذره اشتباه از سوی بازیگران میتوانست علاوه بر اینکه اعتراضهای زیادی را برانگیزد، معنای فیلم را هم تغییر دهد. محور اصلی فیلم، تمرکز روی احساسات و عواطف آنها بود. با بزرگ شدن فرزندشان، رابطه آنها با او کم میشد و پسرشان به واسطه نزدیک شدن به دوستانش در مدرسه، خجالت میکشید آنها را به عنوان پدر و مادرش معرفی کند. با این حال این مسئله ذرهای از عواطف آنها نسبت به فرزندشان کم نمیکرد. تلاش میکردند تا خودشان را به او ثابت کنند و همین مسئله هم مهمترین بعد احساسی فیلم را رقم میزد. درست است که انتظار از بازی هردو آنها بالاتر بود، اما جزو زوجهای متفاوت و قابل توجه سینمای ایران در ذهنها باقی ماندند.
یکی از درخشانترین آثار برجا مانده از شهاب حسینی، «شهرزاد» است؛ سریالی که حسینی در نقش قباد، در آن به همراه ترانه علیدوستی، عاشقانهای پرشور از خودش نمایش گذاشت. قباد شخصیتی بیریشه و بیهدف داشت. همیشه گوش به فرمان بزرگ آقا بود و از خودش اختیاری نداشت. بخش مهمی از زندگیاش را در قماربازی و شرطبندی میگذشت. با ورود شهرزاد به زندگی قباد، شخصیتش تغییر کرد. از یک شخصیت منفور به یک فرد عاشق تبدیل شد که حاضر است برای برگرداندن محبوبش دست به هرکاری بزند. از اینجا به بعد قباد که شخصیتی لاابالی داشت ناگهان جای خودش را با فرهاد عاشقپیشه عوض کرد. تلاشی که قباد برای به دست آورد شهرزاد کرد، هیچ وقت فرهاد برای او انجام نداد. از این رو به عنوان یک عاشق کاملا بین مخاطبان پذیرفته شد. جذابیت قباد و احساساتش نسبت به شهرزاد به حدی بالا رفت که وقتی در قسمت پایانی گلوله خورد، طرفدارانش درفضای مجازی به شدت معترض شدند و از پایان تلخ سریال گلایه کردند.
شهاب حسینی و ترانه علیدوستی بعد از «شهرزاد» در فیلم «فروشنده» اصغر فرهادی هم در نقش عماد و رعنا زوج مهمی را تشکیل دادند. عماد، مردی فرهنگی، خوشبرخورد و خوشبین از طبقه متوسط جامعه بود. زندگی عادی او با تجاوز یک ناشناس به حریمش آسیب رساندن به همسرش رعنا بهم میخورد. رعنا که دچار بحران روحی زیادی میشد، به تنفری از خودش، خانواده و جامعه میرسید و رفتار عصبی عماد آزارش میداد. از سوی دیگر عماد هرکاری میکرد نمیتوانست مسئله تجاوز دیگری به همسرش را هضم کند. از مردی مهربان و صمیمی در طول مدت زمانی کوتاه به فردی بدبین و خشن تبدیل میشد که دیگر نمیتوانست منطقی رفتار کند. به فردی عصیانگر تبدیل میشد و این مسئله به بحران روحی رعنا دامن میزد. رفتار این دو شخصیت در «فروشنده» به تدریج در طول مسیر فیلم تغییر میکرد و این فروپاشی روحی در ظاهر هردو آنها کاملا نمایان میشد. آنها همزمان مشغول بازی در نمایش «مرگ فروشنده» آرتور میلر هم بودند و تبعات این فروپاشی در ان نمایش هم آشکار بود.
شهاب حسینی در فیلم «آن شب» با نیوشا جعفریان در تولید اثری در ژانر وحشت همبازی شده. آنها با نام بابک و ندا معرفی میشود؛ زوجی ظاهرا خوشبخت که دو نیمه یک طرح را روی دستشان خالکوبی کردهاند. آنها بعد از یک مهمانی بیرون شهر راهی منزلشان میشوند. بابک که مست شده و دنداندرد شدیدی دارد پشت فرمان مینشیند و با موجودی نامعلوم تصادف میکند همین باعث میشود که آنها سر از هتلی مرمروز دربیاورند و زندگیشان با صداها و اتفاقهای عجیببی در آن هتل گره بخورد. هردو آنها در موقعیتی وحشتناک قرار میگیرند و کمکم میفهمند مسائل مهمی را از هم مخفی کردهاند که در این هتل مرموز فاش میشود. «آن شب» فیلم درجه یکی نیست، اما بازی حسینی و جعفریان بخصوص در مواقع پرالتهاب به نسبت قابل قبول از آب درآمده است.
در سریال «گناه فرشته» شهاب حسینی همبازی لادن مستوفی شده است؛ زن و شوهری وکیل به نام حامد و مهتاب که به خاطر پروندهای خاص مجبورند رودرروی هم قرار بگیرند و رقابت کنند. ابتدای سریال آنها را به عنوان خانوادهای شاد در مراسم تولد دخترشان میبینیم، اما با باز شدن پای حامد به پرونده قتل مردی که گمان میکند قاتل مادرش است ماجرا به سمتوسوی دیگری میرود. حسینی در نقش یک وکیل اقتصادی میانسال و با تجربه قصد دارد وکالت پرونده قتلی را به عهده بگیرد که همسرش معتقد است نمیتواند از پس آن بربیاید. این مسئله باعث شده که حامد برای اثبات خودش هم که شده، برای این پرونده سنگ تمام بگذارد. هردو آنها در جایگاه وکیل کاملا باورپذیر ظاهر شدهاند و جنجال و کشمکشهای میان آنها هم دقیق ساخته شده. هنوز سه قسمت بیشتر از پخش سریال «گناه فرشته» نگذشته و به احتمال زیاد در ادامه شاهد بالا گرفتن جدال بیشتری میان آنها خواهیم بود.