یکی از اقوام «یسنا. ش» در خصوص جزییات این اتفاق میگوید: اینکه اعلام شد یسنا خود را حلقآویز کرده و به خاطر مشکلات مالی این اقدام را انجام داده، صحت ندارد. یسنا با مصرف قرص [.]به زندگی خود پایان داد. او دختر باهوشی بود و از دیدن مشکلاتی که در زندگی داشت، رنج میبرد. یسنا از جدایی مادر و پدرش خیلی ناراحت بود. دلیل این اقدام هولناک یسنا هم همین بود.
یک هفته قبل از اینکه به زندگی خود پایان دهد، نامهای نوشت و به یکی از دوستانش داد و گفت: «هر وقت مُردم این نامه را به خانوادهام بده.» آن شب به همراه خواهر کوچکترش تازه از تولد برگشته بود که دچار تهوع شدید شد. به عمویش گفت خانه دوستش غذا زیاد خورده و مسموم شده، اما وقتی او را به بیمارستان رساندند، پزشک بیمارستان متوجه شد یسنا با مصرف نوعی قرص خودکشی کرده است..
به گزارش اعتماد، چهارشنبه بیستم دی ماه رسانهها اعلام کردند: «دختری ۱۲ ساله اهل شهرستان یاسوج در استان کهگیلویه و بویراحمد به خاطر مشکلات مالی و خانوادگی خود را حلقآویز کرد و به زندگی خود پایان داد.»
در ادامه هم به این موضوع اشاره کردند که پدر این دختر چند سال پیش قطع نخاع شده و مادر این دختر ۱۲ ساله نیز از همسرش جدا شده است.
هیچ کدام از اقوام و آشنایان این دختر تمایلی به بازگو کردن حقیقت نداشتند. تا اینکه بالاخره یکی از اقوام خانواده اطلاعاتی را در مورد شب حادثه بازگو میکند. صحبتهای او نشان میدهد که خبر تا حدودی در رسانهها درست منتشر شده، اما «انگیزه و نحوه خودکشی» این دختر ۱۲ ساله توسط رسانهها درست منتشر نشده است.
یکی از اقوام «یسنا. ش» در خصوص جزییات این اتفاق میگوید: «اینکه اعلام شد یسنا خود را حلقآویز کرده و به خاطر مشکلات مالی این اقدام را انجام داده، صحت ندارد. یسنا با مصرف قرص [..]به زندگی خود پایان داد. او دختر باهوشی بود و از دیدن مشکلاتی که در زندگی داشت، رنج میبرد. یسنا از جدایی مادر و پدرش خیلی ناراحت بود. دلیل این اقدام هولناک یسنا هم همین بود. چند سال پیش پدر یسنا به علت برقگرفتگی قطع نخاع شد و دیگر نتوانست هیچ کاری انجام دهد. چند وقت هم مادر یسنا از همسرش نگهداری کرد، اما بعد خسته شد و نتوانست به زندگی مشترکشان ادامه دهد. برای همین از پدر یسنا جدا شد. وقتی از شوهرش جدا شد خیلی تقاضا کرد که حضانت دخترانش را به عهده بگیرد، اما قبول نکردند. یسنا و یکتا هم خیلی دوست داشتند پیش مادرشان زندگی کنند، اما خانواده پدری آنها مخالفت میکردند. یسنا و یکتا خانه پدربزرگشان زندگی میکردند و عمو و زن عموی آنها، چون بچه نداشتند این دو را خیلی دوست داشتند.»
او از شب حادثه میگوید: «آن شب یسنا به همراه یکتا تولد یکی از دوستانشان دعوت بودند. یکی، دو ساعت بعد وقتی به خانه برگشتند یسنا گفت که حالت تهوع دارد. بعد هم گفت خانه دوستشان، غذا ماهی خورده و مسموم شده است. عموی یسنا او را به بیمارستان رساند. یسنا داخل بیمارستان به عمویش گفت که به غذا ربطی نداشته و قرص خورده تا به زندگیاش پایان دهد و، چون قرص [..]خورده بود، پزشکان هم نتوانستند برای درمان او کاری انجام دهند. هفته قبل از این اتفاق یسنا نامهای نوشته و به یکی از دوستانش داده و گفته بود هر وقت مُردم این نامه را به خانوادهام بده. نامهای که از او در فضای مجازی منتشر شده همان نامه است که دست یکی از دوستانش بوده.»
داخل نامه با همان دستخط کودکانه نوشته شده است: «زن عمو جان دلتنگت میشوم. از زندگی سیر شدم. یکتا، گوشیم برای تو یادگاری. زن عمو مواظب یکتا باش. یکتا را به تو میسپارم. خداحافظ.».
برخی دیگر از رسانهها نیز در کنار خبر خودکشی یسنا به خودکشی بیش از ۷ مورد نوجوان زیر ۱۸ سال از ابتدای دیماه جاری تاکنون اشاره کردهاند که «اعتماد» در همین راستا نیز به خبر خودکشی دختر ۱۶ ساله دیگری که اهل شهرستان محلات واقع در استان مرکزی است، میپردازد.
۱۶ دی ماه جاری، حدود ساعت ۵ عصر «هانیه. ب»؛ در یکی از اتاقهای خانهشان خود را با طناب حلقآویز میکند. یکی از آشنایان این دختر به «اعتماد» میگوید: «آن روز مادر هانیه سرکار بود و خانه نبود. پدر او هم که اعتیاد دارد و اکثرا خانه نیست. ساعت حدودا ۵ عصر وقتی خواهر هانیه به سمت اتاق میرود تا دفتر و کتابش را بردارد ناگهان میبیند که خواهرش خود را از در اتاق حلقآویز کرده است. خواهر هانیه به خالهشان که خانه آنها بوده، میگوید و خاله آنها سریع با چاقو طناب را پاره میکند، اما دیگر فایده نداشت و هانیه جانش را از دست داده بود.»
این منبع نزدیک به خانواده در ادامه درباره انگیزه خودکشی این دختر ۱۶ ساله میگوید: «هنوز نمیدانیم علت خودکشی هانیه چه بوده است.»
«حسن موسویچلک»، رییس انجمن مددکاران اجتماعی در واکنش به خودکشی این دختر ۱۲ ساله به «اعتماد» میگوید: «باید اتفاقاتی که اخیرا برای این دختر ۱۲ ساله رخ داده است را بررسی کرد. باید دید در این مقطع با چه کسانی صحبت داشته، چه اطلاعاتی از دوستان، فضای مجازی و... دریافت کرده است. همچنین باید شرایط خانوادگی این دختربچه نیز بررسی شود. محیط مدرسهای که این دختر ۱۲ ساله در آن قرار گرفته بود باید بررسی شود، چون بچههای امروز بچههای نسل گذشته نیستند. در مورد نسل جدید شنیده میشود که میگویند؛ بیتفاوت شدهاند، اما بنده خیلی این موضوع را نمیپذیرم. هرچند هر بچه زیست فردی خودش را دارد که منحصربهفرد است، اما تمام بچهها در محیطی به نام مدرسه سر میکنند. الان سوال اساسی اینجاست؛ چند مدرسه مددکار اجتماعی دارد؟ جواب این است که هیچ مدرسهای واحد مددکاری ندارد. در بسیاری مواقع مددکار اجتماعی با ارتباط با فرد یا خانواده و محیط پیرامون او میتواند نشانههایی را دریافت کند و افراد high risk (ریسکپذیر، خطرپذیر) را شناسایی کند، چون ما نمیتوانیم بگوییم بچههای امروز درکی از مرگ ندارند، زیرا «یادگیری» روی آنها تاثیر میگذارد. وقتی یک نوجوان میبیند در شهر محل سکونتش تمام افراد با یک روش خودکشی میکنند یا در یک محیط مثل مدرسه، کارخانه، خوابگاه، دانشگاه و… از یک روش برای خودکشی استفاده میشود، یاد میگیرد. افراد تحت شرایط سخت یاد میگیرند از روشی که دیگران در همان شرایط سخت استفاده کردهاند، استفاده کنند. در حال حاضر مدارس یک نظام اجتماعی غربالگری لازم دارد. بعد از نظام غربالگری، شناسایی افراد high risk لازم است که بتوان به آنها خدمات مشاوره و درمانی ارایه داد. حتی یکسری از این نوجوانان امکان دارد نیاز به دریافت دارو داشته باشند. نوجوان امروز نوجوانی نیست که اطلاعات نداشته باشد. مثل دوره ما نیست که اصلا تلویزیون هم وجود نداشت. امروزه به خاطر دسترسی به فناوری، چرخش اطلاعات میان نوجوانان بالاست. توقعات آنها هم از زندگی بالا رفته و در اکثر مواقع خود را با دیگر همسن و سالان خود مقایسه میکنند. از طرف دیگر خانوادههای امروزی خانوادههای گذشته نیستند. آن صمیمیت، کیفیت و ارتباط درون خانوادهها کم شده است.»
او درباره مدارس کشور توضیح میدهد: «مدارس ما، مدارس بانشاطی نیستند و مدارس شادیگریز هستند. خب باید مددکار اجتماعی و روانشناس در مدارس حضور داشته باشند. وقتی نوجوانان دست به خودکشی میزنند نیازمند این است که در مدارس مددکار اجتماعی وجود داشته باشد. حالا با این شرایطی که بچهها در مدارس دارند اولویت حضور با مددکار و مشاور است. در حال حاضر اولویت این است که سلامت اجتماعی روانی آنها ارتقا پیدا کند. وقتی مساله درست شناخته نمیشود طبیعتا راهکار درستی هم برای آن پیدا نمیشود. نتیجهاش هم همین وضعیتی است که میبینیم.»
رییس انجمن مددکاران اجتماعی در ادامه درباره علل و عوامل افزایش خودکشی در ایران میگوید: «با توجه به آمارهای خودکشی که توسط مراجع رسمی اعلام شده، مشخص است در ۱۰ سال اخیر خودکشی منجر به فوت از ۵.۲ به ازای ۱۰۰ هزار نفر به ۷.۴ رسیده است. این آمار برای یک دهه خیلی نگرانکننده است. در حالی که در گذشته روند تثبیت شدهای داشتیم، اما طی یک دهه اخیر ناگهان نرخ خودکشی بیش از ۲ در ۱۰۰ هزار نفر افزایش پیدا میکند. ضمن اینکه میانگین جهانی قبلا اگر ۱۴ یا ۱۶ بوده الان در حال کاهش است و به ۹ رسیده است. کشور ما در چند سال آینده از میانگین جهانی نیز جلو خواهد زد. در حال حاضر خودکشی در جامعه سالمند و نوجوان و جوان رخ میدهد و میانگین سنی خاصی ندارد. این موضوع خودش حامل یک پیام است، اما متاسفانه گوش شنوایی نیست. نکته دیگر در بحث خودکشی افراد، استفاده از شیوههای خشن است که اینها به قوت عواملی که باعث میشود افراد به سمت خودکشی بروند، مربوط است. بنابراین خودکشی فقط در گروه سنی یا قشر خاصی اتفاق نمیافتد و چند وقت اخیر موضوع خودکشی را در مورد رزیدنتها هم شنیدیم. درحال حاضر خودکشی در استانهای مختلف به شیوههای مختلف رخ میدهد، چون نگرانی نسبت به آینده در تمام اقشار زیاد شده است. در نگاه کلی چند موضوع کاملا مشخص است؛ سیاستگذاریهای ناکارآمدی که در حوزه ارتقای سلامت روانی اجتماعی داریم و تاثیری که سیاستگذاریهای ناکارآمد بر سایر حوزهها از جمله سلامت روانی اجتماعی میگذارد. مهر ۱۴۰۰ مدیرکل وقت سلامت اجتماعی و اعتیاد وزارت بهداشت اعلام کرد که ۲۸.۹ درصد مردم حداقل یک اختلال روانی دارند که البته میگفتند این آمار در تهران بیشتر است. همین آمار چند سال قبل از آن بین ۲۳ تا ۲۵ درصد اعلام شده بود. بنابراین این روند، روند رو به رشد است. شرایط اقتصادی حاکم بر جامعه روی افراد تاثیر میگذارد و افراد نمیتوانند نسبت به آن بیتفاوت باشند. در اخبار بارها شاهد بودیم که برخی خانوادهها گروهی خودکشی میکنند یا مادر یا پدر فرزندان خود را به قتل میرسانند و سپس هم خودشان را میکشند. بعد هم اعلام میشود علت حادثه فقر و معیشت و تنگدستی خانواده بوده است! انگیزه کودکان در خودکشی ممکن است اقتصادی نباشد، اما به نوعی با فقدان مهارتهای ارتباطی، عدم حل مساله، ناتوانی در کنترل خشم، نه گفتنهای به موقع و عدم آشنایی با منابع اجتماعی که میتوانند از آنها خدمات بگیرند در ارتباط است. هر فرد امکان دارد در شرایطی قرار بگیرد که نتواند با استفاده از قابلیتهای خود یا خانواده مساله را حل کند. حالا چقدر از کودکان یا خانوادهها ۱۴۸۰؛ صدای مشاور را میشناسند؛ ۱۲۳؛ اورژانس اجتماعی را میشناسند یا ۱۵۷۰ که خط ملی مراقبت اجتماعی دانشآموزان است را میشناسند! در برخی مواقع هم ممکن است این خطها را بشناسند، اما اینکه چقدر اعتماد یا اقدام میکنند نیز اهمیت دارد. عموم مردم میدانند آرایشگاه، نانوایی، سوپرمارکت و... در محل زندگیشان کجاست، اما از موسسات ارایهکننده خدمات ارتقای سلامت روانی و اجتماعی هیچ شناختی ندارند و نمیدانند در محل زندگیشان چنین موسسهای وجود دارد یا خیر!»
موسویچلک در ادامه میگوید: «حتی مشاوران و روانشناسانی که در مدارس حضور دارند چقدر جنس مشاورههایشان در حوزه سلامت روان است؟! مشاورانی هم که در مدارس حضور دارند مشاوران تحصیلی هستند و بیشتر در مورد درس با بچهها صحبت میکنند. چندین دهه است که کارشناسان هشدار میدهند، اما گوش شنوایی نسبت به این موضوعات نیست و کک کسی از خودکشی این بچهها نمیگزد؛ چرا، چون سلامت روانی و اجتماعی جزو اولویت سیاستگذاریهای ما نیست. گزارش اخیر شهرداری تهران در مورد رضایت از زندگی این بود که فقط سه درصد مردم در تهران احساس خرسندی میکنند. این گزارش غیر از این است که نشان میدهد درصد افسردگی، ناامیدی، سرخوردگی و... بالاست! طبیعی است وقتی در جامعه شاخصها چنین وضعی را نشان دهند، آمار خودکشی هم بالا باشد.» او در خصوص افزایش آمار خودکشی در استانهایی مثل ایلام، کرمانشاه و کهگیلویه و بویراحمد میگوید: «استانهای شمال غرب ویژگیهایی دارند؛ ۸ سال هر روز شهروندان این استانها منتظر بمب، خمپاره و موشک بودند. حالا باید به این موضوع پاسخ داد که بعد از جنگ مسوولان چه اقداماتی برای جبران این هشت سال فشار روحی و روانی که به مردم این استانها وارد شده، کردهاند؟! واقعیت این است که هیچ اقدامی برای این استانها صورت نگرفته است. از سوی دیگر شاخص بیکاری و محرومیت در این استانها بالاست. مثلا ایلام پایینترین آمار طلاق را دارد، اما بالاترین نرخ خودکشی را هم در کنارش دارد؛ چراکه بار فشارهای فرهنگی از جمله اینکه با لباس سفید رفتی و باید با لباس سفید برگردی را تحمل میکنند و البته اینقدر که این موضوعات برای ما دغدغه است برای مسوولان داخل همان استان دغدغه نیست. موضوع خودکشی در این استانها عادی شده و این مساله خطرناک است. البته حالا موضوع خودکشی به استانهای دیگر هم راه یافته است. همدان، لرستان و خوزستان نیز وضعیت مناسبی به لحاظ افزایش آمار خودکشی ندارند. ناامیدی، مشکلات اقتصادی، سیاستگذاریهای ناکارآمد، مسائل خانوادگی، اختلالات روحی و روانی در فرد، افزایش خشم و... عواملی است که منجر به افزایش آمار خودکشی میشود. حتی ممکن است در برخی موارد به اخبار مرتبط با خودکشی با نگاه امنیتی و سیاسی برخورد شود. در مورد افزایش آمار خودکشی بارها هشدار دادیم و بدتر هم خواهد شد. هیچ نشانهای برای تغییر وضعیت وجود ندارد. آماری که در رابطه با خودکشی اعلام میشود، آماری غیرواقعی است، چون هیچ موقع آمار ثبتی دقیقی نداریم. حتی اقدام به خودکشی گاهی ۲۰ برابر فوتیهای آن است. بنابراین کسی که اقدام به خودکشی میکند هم خودش high risk است و هم خانواده او. اگر این فرد در مدرسه باشد کادر مدرسه، بچههای مدرسه high risk هستند. اگر در خوابگاه باشد، خوابگاه high risk است. اگر در یک قشر خاص باشد آن قشر high risk است و... بنابراین این همه نشانه وجود دارد. وقتی این نشانهها جدی گرفته نمیشود نتیجهاش همین میشود که میبینید. از نظر بنده به عنوان رییس مددکاران اجتماعی، وقوع و افزایش این اتفاقات غیرطبیعی نیست؛ چون اقدامی برای جلوگیری از آن صورت نمیگیرد.»
بررسیهای «اعتماد» از مرکز آمار ایران نشان میدهد که استانهای «کرمانشاه، ایلام و کهگیلویه و بویراحمد» از سال ۱۳۹۵ تا ۱۳۹۹ جزو سه استانی بودند که بالاترین آمار خودکشی را داشتهاند. این روند ادامه داشته تا امسال که حمید پیروی، نایبرییس جمعیت علمی پیشگیری از خودکشی اعلام کرد؛ استانهای زاگرسنشین آمار خودکشی بالایی دارند و به نسبت جمعیت، خودکشی در ایلام، کرمانشاه و کهگیلویه و بویراحمد بیشتر است. این موضوع نشان میدهد که همچنان طی ۷ سال گذشته این سه استان در صدر آمار خودکشی قرار دارند.
«اعتماد» آمار خودکشی این سه استان را بر اساس اعلام مرکز آمار ایران در طول سالهای ۹۵ تا ۹۹ بررسی کرده است.