bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۶۹۹۴۶۹
مراسم سالگرد هاشمی‌رفسنجانی نه‌فقط دو رقیب انتخابات ۱۳۷۶ را در کنار هم نشاند، بلکه آرایش سیاسی موجود را به‏‌درستی نمایاند

حاشیه‌نشینی ریشه‌داران

حاشیه‌نشینی ریشه‌داران

همنشینی خاتمی و ناطق‌نوری و دیگر بزرگان و ریشه‌داران دو جناح سیاسی جمهوری‌اسلامی در مراسم سالگرد هاشمی، جز وجه نمادین و خاطره‌ای از روز‌های زنده بودن سیاست در دهه ۱۳۷۰ به ذهن نمی‌آورد و راهی به پیش نمی‌گشاید.

تاریخ انتشار: ۱۴:۵۳ - ۲۳ دی ۱۴۰۲

محمدجواد روح در هم میهن نوشت: «مرز میان ریشه‌داران و نوآمدگان»؛ این، گویی موقعیتی است که اکبر هاشمی‌رفسنجانی، هفت سال پس از درگذشت خود پیدا کرده است. مراسم سالگرد او که اغلب هم، همچون امسال در محله خاطره‌ساز و هویت‌بخش جماران برگزار می‌شود؛ با حضور و همراهی نیرو‌های باسابقه سیاسی از دو جناح درونی خط امام دهه ۱۳۶۰ همراه است و با غیبت نیرو‌های نوپدید و رادیکال بلوک راست که مدت‌هاست همه ارکان قدرت را در دست گرفته‌اند. همان‌ها که حسن روحانی در سخنان خود، با تعبیر «اقلیت حاکم» از آنان یاد کرد و به نقد صریح‌شان پرداخت.

چنین بود که امسال هم به میزبانی سیدحسن خمینی و خانواده هاشمی‌رفسنجانی، بزرگان دو جناح سنتی چپ و راست در جماران گردهم آمدند و پای سخنان حسن روحانی نشستند. در میان حاضران، همنشینی علی‌اکبر ناطق‌نوری و سیدمحمد خاتمی، دو نامزد اصلی انتخابات ریاست‌جمهوری دوم‌خرداد ۱۳۷۶، بیش از همه معنادار بود و نشان می‌داد آرایش سیاسی نیرو‌ها چگونه در طی بیش از ربع قرن تغییر کرده است.

خاتمی و ناطق و نیرو‌های نزدیک و همسو با آنان، البته سال‌ها پیش از این به همنشینی و همگرایی و حتی ائتلاف و اتحاد رسیده بودند. این همنشینی و همگرایی ابتدا وجهی نمادین داشت که در آذرماه ۱۳۸۷ و با محوریت علی لاریجانی، رئیس وقت مجلس، شکل گرفت. در آن زمان، لاریجانی در مقام رئیس مجلس هشتم نخستین همایش ۱۰۰ سال قانونگذاری را در مجلس برگزار کرد و زمینه‌ای فراهم کرد تا طیف‌های مختلفی از چهره‌های سیاسی کنار هم بنشینند و سال‌های همراهی و همگرایی ابتدای انقلاب و دوران مجلس اول را به یاد‌ها آورند. سیدمحمود هاشمی‌شاهرودی، هاشمی‌رفسنجانی، احمد جنتی، محمد محمدی‌گلپایگانی، محمدرضا مهدوی‌کنی، علی‌اکبر ناطق‌نوری، مهدی کروبی، غلامعلی حدادعادل، سیدمحمد خاتمی، محمد یزدی، روح‌الله حسینیان، عزت‌الله سحابی، هاشم صباغیان، سیدمحمود دعایی، علی‌اکبر محتشمی‌پور، فصل‌الله صلواتی و هادی غفاری از جمله حاضران در آن همایش استثنایی بودند. همایشی چنان متکثر که در آن، عزت‌الله سحابی در کنار روح‌الله حسینیان می‌نشست.

یک سال پس از آن همایش اما، فضای سیاسی کشور چنان دگرگون شد که آن همنشینی و همگرایی نمادین، به تقابل و شکاف و تعارض میان نیرو‌های ریشه‌دار و ساختار سیاسی تبدیل شد؛ تعارض و شکافی که از پس انتخابات ۱۳۸۸ شکل گرفت؛ گرچه هاشمی‌رفسنجانی نطفه آن را در اتهام‌زنی‌ها و زیر سوال بردن نیرو‌های ریشه‌دار انقلاب توسط رئیس دولت وقت، محمود احمدی‌نژاد، در مناظره با نخست‌وزیر دوران امام، میرحسین موسوی، می‌یافت و هشدار می‌داد: «سر چشمه شاید گرفتن به بیل/ چو پر شد نشاید گذشتن به پیل». چشمه تعارض و تقابل، اما خیلی زود و از همان فردای انتخابات ۱۳۸۸ پر شد.

کار به جایی رسید که نه‌فقط میرحسین موسوی و حامیان اصلاح‌طلب او به‌عنوان «فتنه‌گر» شناخته شدند، بلکه بخش مهمی از نیرو‌های محافظه‌کار و سنتی راست نیز که علی‌اکبر ناطق‌نوری، حسن روحانی و علی لاریجانی از جمله شاخص‌ترین آنان بودند، به خاطر ورود نکردن به جدال و حمله نکردن به اصلاح‌طلبان، «ساکتین فتنه» خوانده شدند و به‌تدریج، سوژه حملات و کنایه‌های راست نوپدید و رادیکال قرار گرفتند. چنین بود که حتی میان‌داری هاشمی‌رفسنجانی و تلاش او برای گشودن راه میانه در نمازجمعه تاریخی ۲۶ تیرماه ۱۳۸۸ نیز حاصلی نبخشید و حتی بهانه و زمینه‌ای شد که تندرو‌های حامی دولت وقت، او را «رأس فتنه» بخوانند و بیش از پیش به حاشیه برانند. چنین بود که «حاشیه‌نشینی ریشه‌داران» از همان تابستان داغ ۱۳۸۸ حادث شد.

نیرو‌های باسابقه دو جناح به‌تدریج کنار رفتند و بسیاری از آنان، در کنار معترضان قرار گرفتند. شوک بزرگی به اکثریت مشارکت‌جوی انتخابات ۱۳۸۸ وارد آمده بود. بذر شکاف‌های تحلیلی در نزد نظریه‌پردازان و کنشگران و تحلیلگران پاشیده می‌شد. تحلیل‌های مبتنی و متکی بر «اصلاح‌ناپذیری ساختار موجود» که در دهه ۱۳۷۰ و حتی ۱۳۸۰ در جایگاه اقلیت بود و بسیاری از اهل‌سیاست به نقد و رد آن می‌پرداختند، به‌تدریج به متن می‌آمد و حامیان و حاملان جدی‌تری می‌یافت.

بااین‌حال، هنوز نه بزرگان و نه بدنه اجتماعی کامل از صندوق رای و امکان مشارکت دست نشسته بودند و کنار ننشسته بودند. مهمترین نماد تداوم رویکرد کنشگرانه، خود هاشمی‌رفسنجانی بود که در اردیبهشت‌ماه ۱۳۹۲ تردید‌ها را کنار گذاشت و برای چهارمین و آخرین بار در عمر خود نامزد انتخابات ریاست‌جمهوری شد. اگر دو بار نخست، او به یک پیروزی تقریباً قطعی رسید و اگر بار سوم (۱۳۸۴) با شکستی تلخ و تاریخی روبه‌رو شد؛ در بار چهارم، شگفت‌آورترین رخداد ممکن رخ داد: استوانه نظام و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و یکی از نزدیک‌ترین یاران امام ردصلاحیت شد. ردصلاحیت هم، اما هاشمی را به حاشیه نراند. از پشتوانه اجتماعی‌اش و حمایت ریشه‌داران چپ و راست بهره برد و همه صحنه‌آرایی‌ها را برهم زد و حسن روحانی را به ریاست‌جمهوری برکشید.

تجربه‌ای موفق که نیرو‌های میانه‌رو و ریشه‌دار را بار دیگر از حاشیه به متن بازآورد و پروژه نیرو‌های نوپدید راست رادیکال را متوقف کرد. هاشمی این تجربه موفق را در واپسین انتخابات عمر خود نیز تکرار کرد و توانست انتخابات سرد اسفندماه ۱۳۹۴ را به رقابتی گرم با پیروزی قابل‌توجه اصلاح‌طلبان و میانه‌رو‌ها و علمای سنتی در انتخابات مجلس دهم و خبرگان پنجم تبدیل کند. اتفاقی که پس از درگذشت او، دیگر تکرار نشد و حال، هشت سال پس از آخرین انتخابات عمر هاشمی که بار دیگر انتخابات مجلس شورا و خبرگان همزمان برپاست؛ غیبت او و ظرفیت و درایت او در کنشگری و رهبری سیاسی بیش از همیشه ملموس و هویداست.

چنین است که همنشینی خاتمی و ناطق‌نوری و دیگر بزرگان و ریشه‌داران دو جناح سیاسی جمهوری‌اسلامی در مراسم سالگرد هاشمی، جز وجه نمادین و خاطره‌ای از روز‌های زنده بودن سیاست در دهه ۱۳۷۰ به ذهن نمی‌آورد و راهی به پیش نمی‌گشاید. چنان که خاتمی هم در گفتار اخیر خود، عملاً و تلویحاً این وضعیت را تبیین می‌کند و نیرو‌های سیاسی (به‌ویژه اصلاح‌طلبان) را در وضعیت انفعال و ماندن در میان دوراهی «جامعه‌محوری» و «قدرت‌محوری» می‌بیند و صرفاً، به آنان پاسخی فلسفی و اخلاقی می‌دهد که «انسان‌محور باشید»!

bato-adv
bato-adv
bato-adv