موجی از اکتشافات علمی جدید نشان میدهد که یادگیری گرایش به عدم قطعیت در زمانهای تغییرات سریع پادزهر امیدوارکنندهای برای پریشانی روانی است و نه راهی برای غلبه اضطراب آن گونه که بسیاری از ما تصور میکنیم. مجموعهای از شواهد تازه نشان میدهند که مدیریت ماهرانه "عدم اطمینان" در مواجهه با مسائل مبهم، جدید یا غیر منتظره یک درمان موثر برای اضطراب و راهی محتمل برای ایجاد انعطاف پذیری و نشانهای از توانایی زیرکانه حل مشکل است.
فرارو- مگی جکسون، او نویسنده کتاب "عدم قطعیت: حکمت و شگفتی عدم اطمینان" چاپ شده در سال ۲۰۲۳ میلادی است. این نویسنده و روزنامه برنده جوایز متعددی بوده که به دلیل نوشتههای پیشگامانه اش درباره روندهای اجتماعی به ویژه در مورد تاثیر فناوری بر روی بشریت شناخته شده است. کتاب تحسین شده او تحت عنوان "حواس پرتی: بازیابی تمرکز ما در جهان از دست رفته" (چاپ شده در سال ۲۰۰۸ میلادی) آغاز یک گفتگوی جهانی در مورد هزینههای گزاف از هم گسیختگی توجه مان بود.
آن کتاب در سال ۲۰۱۸ میلادی به عنوان اثری الهام بخش برای ابتکار عمل جهانی گوگل به منظور ارتقای رفاه دیجیتال شناخته شد. مقالههای جکسون در مجموعههای متعددی از جمله در "زندگی با ربات ها: مسائل نوظهور درباره پیامدهای روانشناختی و اجتماعی رباتیک" در سال ۲۰۲۰ میلادی منتشر شده اند. جکسون سخنرانیهای متعددی در مقر گوگل، مدرسه بازرگانی هاروارد و سایر شرکت ها، دانشگاهها و کنفرانسهای بزرگ در ایالات متحده، اروپا و آسیا داشته است.
به گزارش فرارو به نقل از نیویورکتایمز، دختر یکی از دوستان نزدیک ام در تابستان سال ۲۰۲۱ میلادی در میانه پاندمی کووید ازدواج کرد. دوست ام به من گفته بود:"ما نمیتوانیم دوستان مان را برای مراسم ازدواج دعوت کنیم تا از این طریق بتوانیم مراسم را کوچک و ایمن نگه داریم". با این وجود، واقعیت آن است که او دوستان دیگرش را دعوت کرده بود و من از طریق یک پست منتشر شده در فیس بوک این موضوع را فهمیدم. من در ابتدا با احساس تحقیر شدن صرفا سکوت کردم. با این وجود، با هم بودن ما دو نفر به عنوان دوست دیگر برایم حسی خوشایند نبود و فاصله رو به رشدی را میان خود و او حس کردم. زمانی که تلاش کردم در مورد این موضوع با او بحث کنم او پاسخی نداد و برای یک سال پس از آن با یکدیگر تماسی نداشتیم.
تصور من این بود که آن دوستی را پایان یافته قلمداد کنم مانند یک جدایی و پرونده بسته شده. با این وجود، بعد از مدتی از خودم پرسیدم که آیا واقعا میدانم چه اتفاقی افتاده است و منظور او از رد من چه بوده است؟ شاید مسائل دیگری وجود داشته است. سعی کردم ذهن ام را باز نگه دارم. من چیزی را کشف کردم که "ربکا سولنیت" آن را "وسعت عدم قطعیت" مینامد. زمانی که بالاخره دوست ام پیامکی دیگری برایم فرستاد آماده بودم که دوباره جلو بروم حتی اگر نتوانم به پاسخی برای تمام پرسش هایم برسم. مواجهه با رد شدن از جانب او از طریق پذیرش عدم اطمینان به من دید و شهامت داد که به نوبه خود از او دوری نکنم.
انسانها به طور طبیعی به پاسخ نیاز دارند و بنابراین معمولا عدم اطمینان و عدم قطعیت را به امری بد قلمداد میکنند. با انتخابات ریاست جمهوری، فوران جنگ در مناطق متعدد، افزایش نوسانات آب و هوایی و انواع بی شمار رخدادهای دیگر احساس اضطراب شدید برای آینده و مشاهده قطعیت به عنوان یک چراغ در زمانهای تاریک امری قابل درک است. با این وجود، موجی از اکتشافات علمی جدید نشان میدهند که یادگیری گرایش به عدم قطعیت در زمانهای تغییرات سریع پادزهر امیدوارکنندهای برای پریشانی روانی است و نه راهی برای غلبه اضطراب آن گونه که بسیاری از ما تصور میکنیم. مجموعهای از شواهد تازه نشان میدهند که مدیریت ماهرانه عدم اطمینان در مواجهه با مسائل مبهم، جدید یا غیر منتظره یک درمان موثر برای اضطراب و راهی محتمل برای ایجاد انعطاف پذیری و نشانهای از توانایی زیرکانه حل مشکل است.
یادگیری مقابله با عدم اطمینان مشکلات روزمره ما را به طور کامل حل نمیکند. با این وجود، در آغاز سال نو همراه با حجم سرشاری از ناشناختههای پرمخاطره باید در تصورات منسوخ خود در مورد ندانستن به عنوان یک نقطه ضعف تجدید نظر کنیم و در عوض این مقوله را به عنوان یک نقطه قوت کشف کنیم. پیامدهای رام کردن اپیدمی پریشانی امروزین بسیار گسترده است.
مطالعات مربوط به دوران پاندمی کووید یک تصور آغازین از پیوند بین عدم اطمینان و شکوفایی را ارائه میدهد. محققان ایالت اوهایو دریافتند افرادی که امتیاز بالایی را در مورد "عدم تحمل عدم قطعیت" کسب کردند بیشتر با استرس و اضطراب در طول پاندمی دست و پنجه نرم کرده بودند. به طور مشابه نتایج آزمونهای شخصیت نیز نشان داده اند که در ارزیابیها عدم تحمل عدم قطعیت تمامی افراد را به سوی دیدن ناشناختهها بیشتر به عنوان یک تهدید و نه چالش سوق میداد. نتیجه مطالعهای صورت گرفته در بریتانیا نشان میداد که در طول پاندمی کووید سطوح بالاتر عدم تحمل عدم اطمینان با پاسخهای تقابل جویانه ناسازگارانهتر مانند انکار و رها شدن از زندگی مرتبط بود در مقابل کسانی که کمتر با عدم قطعیت دست و پنجه نرم میکردند و مشکل زیادی با آن نداشتند بیشتر احتمال داشت که واقعیتهای ناشی از شرایط موجود را بپذیرند.
پروفسور "میشل دوگاس" استاد روانشناسی دانشگاه کونکوردیا و یکی از پیشتازان مطالعه درباره عدم اطمینان و ارتباط آن با سلامت روان میگوید:"زندگی ذاتا همراه با عدم قطعیت و عدم اطمینان است و اگر در مواجهه با آن مشکل داشته باشید در مواجهه با کلیت زندگی نیز مشکل خواهید داشت".
تحمل و حتی لذت بردن از عدم قطعیت صرفا به ما کمک نمیکند که غیرقابل پیش بینی بودن زندگی را بپذیریم هم چنین ما را برای یادگیری و سازگاری آماده میکند. مغز هر روز از مدلهای ذهنی دقیقی در مورد نحوه عملکرد جهان استفاده میکند که برای پردازش یک محیط در حال تغییر استفاده میشود. هنگامی که ما با چیزی غیرمنتظره روبرو میشویم یک "خطای پیش بینی" عصبی نشان دهنده عدم تطابق بین آن چه تصور میکردیم رخ خواهد داد و آن چه حواس مان به ما میگوید ایجاد میشود. با این وجود، احساس ناخوشایند ما از ندانستن باعث ایجاد مجموعهای از تغییرات مفید عصبی از جمله افزایش توجه، تقویت حافظه کاری و حساسیت نسبت به اطلاعات جدید میشود. مغز در حال آماده شدن برای به روز رسانی دانش ما از جهان است.
"استفانی گورکا" از کالج پزشکی دانشگاه ایالتی اوهایو میگوید که عدم قطعیت "فرصتی را برای زندگی در جهتهای مختلف ارائه میدهد" و این هیجان انگیز است. به همین دلیل است که باز بودن در برابر عدم اطمینان به منظور بهزیستی ذهنی امری حیاتی میباشد. نتیجه مطالعه پیشگامانهای که توسط دکتر دوگاس (که اصطلاح "عدم تحمل عدم اطمینان" را ابداع کرد) و "نیکلاس کارلتون" از دانشگاه رجاینا در کانادا انجام شده نشان میدهد که عدم تحمل عدم اطمینان با آسیب پذیری در برابر چالشهای مرتبط با سلامت روان مانند اضطراب، اختلالات خوردن و افسردگی مرتبط است. آنان و همکاران شان در مطالعات خود مشاهده کردند افرادی که ترس از ناشناختهها را درمان کردند و بر آن فائق آمدند با بهبود چشمگیر وضعیت مواجه شدند.
یک مطالعه تصادفی سازی و کنترل شده تازه که به سرپرستی دکتر دوگاس انجام شد ۶۰ فرد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر را در ۱۲ جلسه درمانی انفرادی مورد بررسی قرار داد و بر کاهش بیزاری آنان از ندانستن با به چالش کشیدن شان برای تجربه عدم اطمینان بیشتر در دوزهای کوچک متمرکز بود. با انجام این کار بیماران میتوانستند کشف کنند که عدم قطعیت لزوما مترادف با ضعف نیست. برای مثال، بیماری که معتقد بود احساس عدم اطمینان در کار مانع بهره وری او میشود مسئولیتهای جدیدی بر عهده گرفت و آموخت که میتواند در موقعیتهای مملو از وجود ناشناختهها موثر باشد. در مطالعه دکتر دوگاس شرکتکنندگانی که آن برنامه را تکمیل کردند، به میزان قابل توجهی از افسردگی کمتری رنج میبرند دستاوردهایی که حتی یک سال پس از آن نیز ادامه یافت و سطح نگرانی و اضطراب آنان به میزان چشمگیری کاهش یافت.
مطالعه کنترلشده و تصادفی سازی شده دیگری که توسط "ایوان مولتون" در دانشگاه واشنگتن انجام شد به ۷۵ نفر مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس یک وضعیت بسیار غیر قابل پیش بینی هفت جلسه روان درمانی با هدف کمک به آنان برای پذیرش عدم قطعیت برای مثال از طریق تمرکز مجدد بر افکار ناراحت کننده در مورد وضعیت را ارائه داد. به گفته دکتر مولتون نتایج اولیه منتشر نشده نشان میدادند که شرکت کنندگان گزارش دادند که حتی چهار ماه پس از گذراندن آن برنامه احساس انعطاف پذیری بیش تری میکردند و توانستند از سختیها رهایی یابند. علاوه بر این، انعطاف پذیری افراد با بهبود تحمل آنان برای عدم اطمینان افزایش یافت.
برای دوگاس و همکاران اش آینده این کار فراتر از رام کردن ترس ما از ندانستن است و درک و پذیرش عدم اطمینان میتواند باعث تقویت تفکرمان شود. دکتر "پل کی جی هان" دانشمند ارشد موسسه ملی سرطان معتقد است همه چیز درباره بازنشانی انتظارات مان از دانش و توسعه و "فرهنگ تحمل عدم قطعیت" جایی که ذهن باز، انعطاف پذیری و کنجکاوی ناشی از عدم اطمینان پرورش مییابد امری ارزشمند است. او همراه با همکاران نروژی خود مقوله عدم قطعیت را در علم پزشکی مطالعه میکند تا دانشجویان و پزشکان پزشکی را آموزش دهد تا از عدم قطعیت استفاده کنند. برای مثال، با درک این موضوع که اغلب هیچ پاسخ درستی در پزشکی وجود ندارد پزشکان میتوانند شروع به بررسی جنبههای مختلف یک سوال کنند و مهار عدم قطعیت برای یافتن نه تنها اولین راه حل بلکه بهترین راه حل را بیاموزند.
چنین تلاشهایی به طور فزایندهای در پزشکی و فراتر از آن مورد نیاز است. مطالعهای در سال ۲۰۲۲ نشان داد که غرور معرفتی یا اطمینان بی دلیل در مورد مسائل پیچیده مانند سیاستگذاری درباره کنترل اسلحه برای بزرگسالان در امریکا به امری متداول تبدیل شده است. شواهد نشان میدهند که برخی از روانشناسان برجسته معتقدند که عدم تحمل عدم اطمینان در امریکا در حال افزایش است این در حالیست که در قلب نامطمئن بودن و پذیرش آن وضعیت الزام اعتراف مهمی توسط فرد وجود دارد:"این که جهان غیر قابل پیش بینی و ناقص است و ما نیز همانند جهان آن گونه هستیم".
من و دوست ام اکنون با یکدیگر صحبت میکنیم حتی علامتهای خنده را از طریق پیامکهای مان با یکدیگر به اشتراک میگذاریم. من نمیتوانم پیش بینی کنم که آیا دوستی مان دوام خواهد داشت یا خیر. ندانستن انگیزه او مایه آرامش و الهام بخش بود فرصتی برای دیدن این که حل و فصل مسائل ممکن است یک کار پایان ناپذیر در حال پیشرفت در مسائل قلبی و عاطفی و فراتر از آن باشد.