موزههای ایران برای اولین بار نیست که گرفتار دستبرد میشوند؛ این سرقتها از دهه ۶۰ با سرقت از لوح هخامنشیان از موزه ملی آغاز میشود.
سارق به کمین نشسته بود و این فرصت را داربستهای مرمتی موزه هنرهای تزئینی اصفهان به او داد که از تاریکترین لحظه شب پیش از سحرگاه ۲۳ دی ماه استفاده کند؛ از داربستها بالا برود و وارد موزه شود. یگان حفاظت موزه، اما متوجه این ماجرا میشود و سارق را دنبال میکند.
به گزارش دنیای اقتصاد، سرپرست ادارهکل میـــراثفرهـــنگی، گـــــردشــــگری و صنایعدستی استان اصفهان ادامه ماجرا را اینگونه، تعریف میکند: «ماموران یگان حفاظت موزه پس از آگاهی از موضوع با سارق درگیر میشوند و خوشبختانه سارق نمیتواند به مخزن اصلی موزه دسترسی پیدا کند.»
این برای نخستینبار نیست که موزههای ایران گرفتار دستبرد میشوند. این سرقتها از دهه ۶۰ با سرقت از لوح هخامنشیان از موزه ملی آغاز میشود که در نهایت سارق آن به حبس ابد گرفتار میشود و هنوز در زندان است. با این حال تعداد کلمات این گزارش کفاف پرداختن به همه این سرقتها را نمیدهد و ما در این گزارش بیشتر از دزدیهای معاصرتر نام میبریم. دزدیهایی که بار دیگر زنگهای هشدار را به صدا در میآورند؛ با این پیام مشخص که باید تدابیر امنیتی موزههای ایران را هر چه بیشتر بالا برد.
سرقت موزه هنرهای تزئینی اصفهان در حالی اتفاق افتاد که این موزه در حال مرمت و بهسازی بود، اتفاقی که حمیدرضا محققیان، سرپرست ادارهکل میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی استان اصفهان آن را تایید میکند و میگوید: «طبق گزارشهای یگان حفاظت میراثفرهنگی استان، سحرگاه دیروز یک سارق قصد ورود به موزه هنرهای تزئینی ایران را داشت که ماموران یگان حفاظت موزه پس از آگاهی از موضوع با سارق درگیر شدند و خوشبختانه سارق نتوانست به مخزن اصلی موزه دسترسی پیدا کند.» با این حال سارق از موزه دست خالی بیرون نمیرود. او با یکی از ماموران حفاظت موزه درگیر میشود و او را زخمی میکند، اما به گفته مسوولان میراث اصفهان نمیتواند به مخزن اصلی موزه دسترسی پیدا کند.
با این حال محققیان میگوید که سارق هنگام فرار با شکستن شیشههای تالار جنوبی موزه اقدام به سرقت چند قطعه از تزئینات هنرهای سنتی میکند. قطعههایی که به شهادت سرپرست ادارهکل میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی استان اصفهان متعلق به دوران معاصر است و واجد ارزش هنری.
محققیان همچنین تاکید میکند: «هم اکنون با توجه به شواهد موجود، سارق در حال حاضر توسط مقامات انتظامی در پیگرد قانونی قرار دارد.» نمیدانیم شما تا امروز موزه هنرهای تزئینی اصفهان را دیدهاید یا نه؟ اما این موزه یکی از موزههای مهم ایران است که در مرکز شهر و نزدیک تعدادی از مشهورترین جاهای دیدنی نصف جهان همچون تالار اشرف، کاخ چهلستون، عالیقاپو و توحیدخانه قرار دارد. این موزه در عمارت رکیبخانه قرار گرفته و بیش از ۳ هزار شیء ارزشمند دارد.
احمد محیططباطبایی، رئیس ایکوم (کمیته ملی موزههای ایران) درباره این موزه، میگوید: «موزه هنرهای تزئینی اصفهان وارث موزه هنرهای تزئینی ایران در تهران است.» به نظر میرسد که بخت هیچگاه یار این موزه نبوده و در دهه ۷۰ در زمان ریاست سراجالدین کازرونی در سازمان میراثفرهنگی و گردشگری و صنایعدستی ایران چند تکه شده و یک تکه آن با ۳ هزار شیء به اصفهان میرود و ۷۰۰ شیء دیگرش به موزه میرعماد.
محیططباطبایی اگرچه کازرونی را که از وزارت مسکن و شهرسازی به سازمان میراث فرهنگی آمده بود، منشأ خیلی از اتفاقات خیر در این سازمان میداند، اما بهنظر میرسد که تکهپاره شدن این موزه برای همیشه به عنوان اتفاق نامیمون برای دوره مدیریت او به جا ماند.
رئیس ایکوم این اتفاق را هشدار دهنده میداند برای اینکه حفاظتهای فیزیکی بیشتری باید از سوی مدیران موزه اعمال شود تا شاهد چنین اتفاقاتی نباشیم.
شهرام امیری، مدیر امور فرهنگی و ارتباطات اداره کل میراث فرهنگی اصفهان، میگوید: «ما سرنخهای لازم برای دستگیری سارق را به دست آوردیم و به زودی او را دستگیر میکنیم.» او درباره افزایش تدابیر امنیتی صحبتی نمیکند، اما تاکید میکند که اشیای مهم در مخزن موزه قرار داشته و مشکلی وجود ندارد. با این وجود همچنان بسیاری از کارشناسان معتقدند که امنیت موزههای ایران باید بسیار بیشتر از اینها شود تا یک سارق نتواند به راحتی پا به موزه بگذارد چه برسد به اینکه با یگان داخل موزه درگیر شود و مامور یگان زخمی بشود و شیشهای را بشکند و هرچند به زعم مدیران اشیای غیرارزشمند باشد، آنها را بدزدد.
شاید خیلیها هنوز هم به یاد داشته باشند که سه سال پیش سارقان مسلحی به موزه جهانی چغازنبیل در خوزستان حمله کردند.
عاطفه رشنویی، مدیر پایگاه میراثجهانی چغازنبیل و هفتتپه ماجرای این دزدی را اینگونه شرح میدهد: «ساعت ۵ بامداد یکشنبه ۱۷اسفندماه ۱۳۹۹، سه سارق مسلح با ورود به محوطه تاریخی هفتتپه خود را به مقابل در ورودی موزه هفتتپه رساندند که در این لحظه پرسنل حراست موزه با هوشیاری متوجه حضور سارقان شدند که این موضوع منجر به درگیری میان نگهبانان و سارقان پشت در موزه شد.»
باز هم با مقاومت نگهبانان و درگیری با سارقان تنها تعدادی از شیشههای درب بیرونی موزه شکسته میشود.
سارقان متواری میشوند و سرقتی انجام نمیگیرد، اما این اتفاق باز هم دردهای پنهان امنیتی موزهها و محوطههای تاریخی ایران را بهروز کرد. دردهایی که نشان از نبود اعتبارات داشتند و تجهیزات پیشرفته برای حفاظت از موزهها. این در حالی است که کمتر جایی را میتوان سراغ داشت که سارقان به خود جرات دهند که اسلحه بردارند و به سمت یک موزه حرکت کنند. شاید برای همین هم بود که چندی بعد خبری آمد مبنی بر دزدیده شدن آجرهای باستانی کتیبهدار یکی از قدیمیترین زیگوراتهای باستانی جهان.
یکی دیگر از دزدیهایی که حدود یک سال پیش خبرساز شد مربوط به پرتره رنگ روغن مظفرالدینشاه با امضای کمالالملک، نقاش شهیر ایرانی بود که دو قاجاریشناس به نامهای رضا کسروی و الناز بایرامزاده خبر دادند که در سال ۲۰۰۰ میلادی، حدود ۲۲ سال پیش در حراجی کریستیز بریتانیا به قیمت ۴۴ هزار و ۶۵۰ پوند انگلیس فروخته شده است.
انتشار خبر سرقت تابلو، غوغایی در جامعه راهانداخت و کارشناسان دربهدر به دنبال تابلویی گشتند که در نهایت مشخص شد در سالهای اولیه انقلاب از ایران خارج شده است. مسوولان میراث فرهنگی وعده دادند که با در جریان قراردادن پلیس اینترپل به زودی این تابلو را به ایران بازمیگردانند؛ وعدهای که تا به امروز عملی نشده است. البته یادمان نرود که چندی پیش آلبوم ناصرالدینشاهی در کاخ گلستان مفقود شد و پس از به راه انداختن یک جنجال بزرگ خبری خوشبختانه پیدا شد و جامعه دوستداران عکسهای سلطان صاحبقران را که مجموعهای نفیس در دنیا است، منتظر نگذاشت. با این حال هنوز هم دو گلدان تاریخی که در جریان فیلمبرداری یک سریال در کاخ گلستان به سرقت رفته، پیدا نشده است.
یکی دیگر از سرقتهای موزهای که هنوز هم ابعادش شفافسازی نشده؛ مربوط به زمانی است که ما در ماه بارانهای سیلآسای مرداد سال ۱۴۰۱ بودیم و پلیس در جریان یک عملیات در پارک المهدی تهران در جنوب شرقی میدان آزادی، مردی ۴۰ ساله را دستگیر میکند. این مرد نگهبان موزه همدان است و در بازجوییهای انجامشده، پرده از ماجرایی بر میدارد که بسیاری را انگشتبهدهان میکند. ماجرا از این قرار است که وقتی امین اموال موزه، کرونا میگیرد و قرنطینه میشود؛ نگهبان موزه در نبود او برای سرکشی به اتاقش و مخزن موزه میرود. او در مخزن چشمش به یک مجسمه کوچک مهروماهی هخامنشی میافتد که دقیقا مشابه آن روی میز هم وجود دارد.
همانجا رازی در نظرش فاش میشود؛ امین اموال مولاژکار ماهری بوده و در طی سالیانی که ما نمیدانیم چقدر بوده، اقدام به دزدیدن اشیای تاریخی میکرده و به جای آن مولاژش را میگذاشته است. به هر حال نگهبان این راز را در دل نگه دارد و تصمیم میگیرد که همراه با امین اموال این راه را ادامه دهد.
او هنگام دستگیری به پلیس میگوید: «بعد از آن با هم کار کردیم. بیشتر اشیای ارزشمند را خارج میکردیم و پس از مدتی بدل آن را در مخزن میگذاشتیم؛ مثلا یک ظرف مربوط به شکار خسرو پرویز بود که ۸۰۰ میلیارد تومان قیمت داشت؛ آن را فروختیم.»
آخرین شنیدهها درباره این دزدی عجیب این است که بیشتر آثار دزدیده شده از سوی این دو نفر مربوط به دوره عیلام میانه تا عیلام نو معروف به مفرغین لرستان بوده و همه آنها توقیف شدند. اما مسوولان مربوطه نگفتند این آقای نگهبان و رفیقش چه آثاری را تا به امروز فروختهاند؟ و به جایش مولاژ گذاشتند.
روزی که مسوولان وقت داشتند روبان قرمز موزه کنگاور را در سال ۱۳۸۵ میبریدند، قرار بود جزو یکی از پنج موزه استان کرمانشاه شود. مسوولان وعده داده بودند باید در هر هفته یک موزه افتتاح شود و حالا این اتفاق در کنگاور در حال وقوع بود. سارقان، اما در کمین بودند و در حال بررسی امور و موقعیت ساختمان. آنها به راحتی جیک و پوک موزه دستشان آمده بود و به بازی حفاظهای الکی آشنا بودند. باورش سخت است، اما هیچکس نفهمید اصلا چه زمانی سرقت رخ داد. فقط یازدهم فروردین ۱۳۹۳ بود که ماجرای دزدی برملا شد.
هر چند دست آخر، علی فعلیگری، رئیس وقت میراثفرهنگی کرمانشاه کل خبر سرقت از موزه را تکذیب کرد و توضیح داد: «در ایام نوروز نمایشگاه صنایعدستی در کنار اداره میراث فرهنگی کرمانشاه برپا شده بود. یکی از غرفهداران در کنار صنایعدستی تعدادی شیء تاریخی نیز برای فروش گذاشته بود. نیروهای یگان حفاظت به این اشیا مشکوک شدند و نیروی انتظامی در جریان قرار گرفت و حکم ورود و بررسی به منزل این غرفهدار را گرفت و ۶۵ شیء تاریخی از منزلش کشف شد.»
البته که این اشیا از موزه دزدیده شده بود، اما هرگز در مورد آن شفافسازی نشد و پرونده با هزار سوال بیپاسخ، پشت درهای بسته با روش به زودی از یادشان میرود، بایگانی شد.
از سلطانبانوی مارها تا عروسکهای خوردنی، عروس مردگان، عروسکهایی با موهای واقعی اینجا پیدا میشد؛ در موزه عروسکهای ملل تهران. عروسکها قصههای زیادی در لباسها، آرایش و تزئیناتشان داشتند. «مسعود ناصری» و «علی گلشن» دو رفیق بودند که شیفته این قصهها شدند و موزه عروسکها را به صورت خصوصی راه انداختند.
۲۵ سال طول کشیده بود تا از اروپا، آمریکا و آسیا عروسکها به ایران بیایند و همه کنار هم بنشینند و روایتگر زندگی مردم سرزمین خودشان شوند. اما دزد عروسکها از میان فیلمهای کودکی دهه شصتیها جان گرفت و آمد، قفلها را شکست و بیش از صد عروسک را در کولهبارش ریخت و رفت. نخستینبار سال ۱۳۹۳ بود و دومینبار بهمن سال بعدش. دزدی دوم دیگر زخم کاری بود. دستاندرکاران موزه آن روز را هرگز از یاد نمیبرند. عروسکها دزدیده شد و هرگز پیدا نشد.