عباس عبدی با انتقاد صریح از بی برنامه بودن دولت رئیسی، میگوید: از اول گفتند ما ۷ هزار صفحه داریم، مگر کسی در دنیا ۷هزار صفحه برنامه میدهد؟ ۷ خط بدهید کافی است تا معلوم شود که میخواهید چکار کنید.
عباس عبدی، تحلیلگر سیاسی اصلاح طلب با انتقاد از جریانی که قائل به جمهوریت نیست گفت؛ «در جناح حاکم جریانهای دیگری هم هستند که به لحاظ اعتقادی شاید به این مساله جمهوریت معتقد نباشند، اما به لحاظ عملی خوب میفهمند که بدون حدی از صندوق رای، بقایشان در خطر قرار میگیرد.»
به گزارش خبرآنلاین، بخشهایی از این گفتگو را میخوانید؛
آقای عبدی در بحث مربوط به انتخابات شاهد نفوذ جریانی در هیاتهای اجرایی و نظارت هستیم که خیلی قائل به اصل جمهوریت نیستند...
اصلا قائل به جمهوریت نیستند.
این موضوع چقدر میتواند به سرخوردگی مردم نسبت به صندوق رأی دامن بزند و در مقابل البته به این جریان قدرت بدهد که نفوذ خود را بیشتر کند صندوق رأی را از آن هویت خود دور کند؟
درست است که چنین چیزی وجود دارد و آنها از این موضوع بهره برداری میکنند. ولی چه کاری میشود انجام داد؟ از یک طرف آن جریان یک صندوق بی خاصیت جلوی ما میگذارد و حالا شما میگویید رای مردم که برای این جریان بااهمیت نیست و ما با حضور (خود) داریم به این افراد کمک میکنیم و او هم مدعی میشود که ما مردم سالار هستیم؛ بنابراین اینجا مردم و جامعه باید انتخاب کنند که دستشان هم متاسفانه باز نیست.
اما یک نکته وجود دارد، اینکه آن جریان، مخالف جمهوریت است، حرف درستی است. ولی آنها تنها جریان حاکم نیستند. در جناح حاکم جریانهای دیگری هم هستند که به لحاظ اعتقادی شاید به این مساله جمهوریت معتقد نباشند، اما به لحاظ عملی خوب میفهمند که بدون حدی از صندوق رای، بقایشان در خطر قرار میگیرد؛ بنابراین آنها هم میتوانند جهت را تغییر بدهد.
این فرایندی است که در همه جای دنیا رخ داده است. فکر نکنید که در غرب صبح از خواب بیدار شدند دیدند که استبداد به کنار رفت، باید همه رای دهند. از ابتدای جریان در فرانسه که مردم حق رای پیدا کردند شاید ۱۰۰ هزار نفر حق رای داشتند، شاید یک قرن طول کشید تا به این نقطه رسیدند که همه شهروندان بالای ۱۸ یا ۲۰ سال حق رای دارند یا زنان بعدها اضافه شدند و آدمهای فقیر هم همینگونه بودند.
بنابراین این هم ناشی از اعتقاد نیست، بلکه ناشی از الزامات و ضروریتهایی است. ما کلا با اعتقاد آدمها خیلی کاری نداریم. من در یادداشتی اخیرا تاکید کردم، اینها تا دیروز طرفدار ثبات قیمتها بودند، در سال ۱۳۸۳ بزرگترین ضربه را به اقتصاد این کشور زدند و قیمتهای حامل انرژی را از برنامه چهارم بیرون آورده و تثبیت کردند و امروز به راحتی حدیث میآورند که این قیمت گذاری بدعت است. معلوم است که این چیزها عقیده نیست، اگر عقیده بود که چنین حدیثی ۱۰ یا ۲۰ سال پیش هم بود، نمیشود که امروز درآمده باشد.
آن زمان منافعشان برای کسب قدرت آن بود و امروز منافعشان برای کسب قدرت این است؛ بنابراین این افراد اصلا عقیده ندارند، نه خدا نه پیغمبر نه اسلام همه اینها به نظر من برای اینها شوخی محض است نه اینکه هیچ کسی عقیده ندارد، بلکه در قدرت اینگونه رفتار میکنند.
تا آنجاییکه به نفعش است از قیمت گذاری حمایت یا مخالفت میکند، برای هر دو هم از جعبه پاندورا یک چیزی پیدا میکند و از آستینش حدیثی چیزی در میآورد و در تائیدش چیزهایی میگویند؛ بنابراین مسئله عقیده نیست بلکه مسئله منافع است و اینها باید بفهمند که ادامه این وضع منافع آنها را به شدت تحت خطر قرار میدهد.
و از نگاه شما دولت رئیسی درحال نهادینه کردن این نگاه در نهاد اجرایی کشور است و ...
خیلی اطلاعات داخلی (از آنها) ندارم و دنبال آن هم نیستم. فکر نمیکنم این اطلاعات هم از دقت بالایی برخوردار باشد. ما از روی اعمال و نتایج اعمال نگاه میکنیم. از پشت صحنه ماجرا اطلاع چندانی نداریم و دخالت هم نمیتوانیم کنیم. اطلاعات ما هم ممکنه ناقص باشد. آنچه که برایمان مهم است، این است که دولت هیچ برنامهای برای اداره کشور ندارد. هیچی!
از اول گفتند ما ۷ هزار صفحه داریم، مگر کسی در دنیا ۷هزار صفحه برنامه میدهد؟ ۷ خط بدهید کافی است تا معلوم شود که میخواهید چکار کنید. حالا بعد از گذشت ۳۰ ماه میگویند که ۲۳ یا ۲۷ مطلب برنامه ریزی شده است. قبلا مگر ننوشته بودید؟ هیچی ندارند.