«خیلی مهربونه، همیشه دیگران براش مهمتر از خودشن!» ایست! این مهربانی نیست! این مهرطلبی است. قطعا این واژه زیاد به گوشتان خورده است، اما آیا واقعا «مهرطلب»ها را میشناسید؟
مهربانی نوعی محبت کردن است که با چاشنی همدلی آمیخته، ولی این بذل و بخشش مهر، به فرد آسیب نمیزند و موجب رضایت خاطرش هم خواهد شد. اما مهرطلبی کاملا متفاوت است.
به گزارش راهنماتو، فرد مهربان روح غنی از مهر و سلامت خودش را با دیگران به اشتراک میگذارد، از وجود خودش آنها را سیراب میکند و تمام این کارها را با میل قلبی و بدون ذرهای جبر درونی انجام میدهد. انتظار چشمداشت هم ندارد. شما پدر و مادر را تصور کنید. از ابتدای نوزادی تا وقتی که فرزندشان بزرگ میشود در کنار او میمانند، بازی میکنند پابه پایش راه میروند و مشاهده گر رشد او خواهند بود. تا اینجای کار پدر و مادر کاملا مهربان عمل میکنند، اما همین پدر و مادر مهربان میتوانند بعد از بزرگ شدن فرزندشان و شکلگیری شخصیتش، مهرطلب بشوند!
فرد مهرطلب برای دیگری کاری را انجام میدهد، حتی ممکن است خودش با اصرار فراوان خواسته باشد آن کار را انجام بدهد اما، یک امای مهم اینجاست و آن عدم رضایتش است! با میل قلبی آن کار را انجام نمیدهد، مهر پشت آن نیست، حتی ممکن است از انجام آن کار آسیب ببیند، زجر بکشد، حتی شب و روز دعا کند که به یک دلیلی انجام آن کار با توقف مواجه شود، اما خودش را ناراضی نشان نمیدهد، چون فقط و فقط دنبال به دست آوردن توجه آن فرد است و به هر طریقی میخواهد کار را به سرانجام برساند.
ممکن است شما از یک فرد مهرطلب بخواهید که با شما بیرون برود. یک کافه، رستوران، قدم زدن در پارکی را پیشنهاد بدهید. او در درونش جنگی به پا میشود و اصلا تمایلی ندارد به این تفریح با شما بیاید، اما زبانش جور دیگری عمل میکند! با شما قدم میزند و رنج میبرد، با شما قهوه مینوشد و آزار میبیند! فقط برای اینکه نمیتواند حرف دلش را بزند!
فرد مهرطلب آدم بخشندهای است! نه اینکه ببخشد به خاطر اینکه مهربان است و فراموش کند، بلکه آدمهای اشتباه زندگیاش را زیاد میبخشد تا از دستشان ندهد! با اینکه میداند آنها تغییر نمیکنند، ولی باز هم گذشت میکند و رد میشود!
همه ما آدمها موقعیتهای پیش میآید که از موضوعی یا فردی ناراحت میشویم، اما فرد مهرطلب این ناراحتی را بروز نمیدهد! ترس از دست دادن اجازه نمیدهد حال درونیاش را به فرد بگوید!
وقتی در موقعیتی قرار میگیرد که با بی احترامی مواجه میشود به دفاع از خود نمیپردازد! چه بسا اصلا خودش را سزاوار دفاع کردن نمیبیند و در فکر خود برای قانع شدن خودش، دنبال دلایلی میگردد که تقصیر را به گردن خودش بیندازد و بی احترامی فرد را توجیه کند!
در عین خستگی و بی رمق بودن، برای دیگران خود را شاد و سرحال نشان میدهد، صحبت میکند و برای خوشایند آنها دم از خستگی نمیزند!
«نه» گفتن برایش سخت است و نمیتواند این کار را انجام بدهد! به هر پیشنهادی، حتی وقتی میداند چقدر اشتباه است، آسیبزاست، غیر منطقی است باز هم «بله» میگوید و آن را قبول میکند!
همیشه مورد انتقاد خودش است و دیگران را پاک از اشتباه میداند! هر اعتراض و اشکالی را متوجه خودش میداند!
ریشه تمام مشکلات شخصیتی و رفتاری به کودکی برمیگردد. وقتی پدر و مادر از کودکی فرزند خود را سیراب از عشق و محبت نکنند و او را تشنهی دریافت مهر و اندکی توجه باقی بگذارند، عزت نفس و اعتماد به نفس خدشهدار شدهای خواهد داشت که خودش را به هیچ عنوان عزیز نمیدارد و برای اینکه ذرهای محبت و توجه از کسی دریافت کند خودش را کاملا قربانی میکند. برای اینکه دوست داشتنی باشد هر کاری انجام میدهد و بزرگترین ترس زندگیاش کنار گذاشته شدن و دوست نداشته شدن میشود! او تمام تلاش خودش را میکند تا دیگران را خوشحال کند و همیشه کنارش باشند و از او رضایت داشته باشند.