برای بررسی میدانی خشونت و نزاعهای منجر به قتل در رضوانشهر، ۱۵ نفر از افراد که بین سنین ۱۵ الی ۱۸ سال قرار داشتند با روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شده و مورد مصاحبه قرار گرفتند. موضوع مصاحبهمحور دو سوال زیر بود: ۱- روایت شما از نزاعهای منجر به قتل در رضوانشهر چیست؟ ۲- این قتلها از نظر شما چه نکته و پیامی برای جامعه رضوانشهر دارند؟
علیرضا طاهری در اعتماد نوشت: طی ماههای اخیر سه مورد دعوای منجر به قتل برای همشهریانمان رقم خورده است که به سختی ذهنها را درگیر میکند. این اتفاقها نابهنگام، تلخ و ترسناک هستند. هیچ کس نمیتواند بیخیال از کنار آن بگذرد، برای هر کس و در هر لحظه، ممکن است اتفاقی شبیه اینها رقم بخورد و خانوادهای را در بهت و حیرت و اندوه فرو ببرد.
من به عنوان معلم از اینکه دانشآموزم دچار آسیب اجتماعی شود، عذاب وجدان میگیرم. اینها فرزندان، برادرانمان و خواهران ما هستند. توماس هابز جمله معروفی دارد و میگوید: در شرایط طبیعی، انسان گرگ انسان است. هابز برای اینکه انسان گرگ انسان نباشد، میگوید یک نیروی بیطرف، قدرتمند و توانا باید در میان آدمها حضور یابد تا آدمها یکدیگر را لت و پار نکنند. هابز به این نیروی بیطرف لِویاتان نام مینهد. لِویاتان مترادف با قانون و ضمانت اجرایی آن است. نکتهای که ابتدا باید بدان توجه شود، الزامات اجرای قانون و آموزش شهروندی است. در شهرستان رضوانشهر و روستاهای اطرافش در سالهای اخیر شاهد ساخت و سازهای بیرویه و گسترش ساختمانها و افرایش شهرنشینی هستیم. امروزه نه تنها ساکنان روستاها بلکه حتی جمعیت عشایری و کوچرو هم به شیوه شهری زندگی میکنند. شهروندی با شهرنشینی متفاوت است.
شهروند شدن، مستلزم آموزش و یادگیری است. دکتر نعمتالله فاضلی معتقد است که در ایران، تقاضای اجتماعی در زمینه آموزش شهروندی جدی گرفته نشده است. تقاضای اجتماعی در زمینه آموزش، عمدتا معطوف به آموزش مهارتهای شغلی و آموزش بازار و درآمدزاست. کسی که ماشین مستهلک و فرسودهاش را به جای اینکه در پارکینگ یا محل امن پارک کند، سالهاست در کنار خیابان و اتوبان رها کرده است، احتمالا با مفهوم شهروندی ناآشناست. این شخص باید بیاموزد که به عنوان یک شهروند دارای حقوق و تکالیف است. دکتر فاضلی معتقد است که شهر بیش از آنکه انبوه اتومبیلها و بزرگراهها و مگامالها باشد، مجموعهای از رویهها و عرفهاست. مجموعهای از زبانها و گویشها و مناسک و آیینهاست. شهر شیوه زندگی است و شهروند کسی است که میتواند در این صورت زندگی زیست کند.
انسان شهروند یا جامعه شهروند کسی است که انواع سوادها را دارد. سواد ارتباطی، سواد عاطفی، سواد جنسیتی، سواد شهری، سواد هنری، سواد بصری و سواد رسانهای.
داشتن این سوادها لازمه زیستن در دنیای امروز است.
برای ارزیابی اینکه چقدر شهروند شدهایم، به مراکز خرید و برجها و پلها نگاه نکنیم، نگاهمان به آن لحظاتی باشد که بر خود نظارت میکنیم، خود را به پرسش میگیریم، مسوولیتی را داوطلبانه میپذیریم، هدفی را تعریف میکنیم و برای بهبود زندگی جمعی، کنشی را داوطلبانه بر میگزینیم. به میزانی که مسوولیت ایجاد شرایط بهتر زیستن را برای خود و خانواده و اطرافیانمان در مناسبات میان فردی و ایفای نقشهای اجتماعیمان میپذیریم، میتوانیم بفهمیم که تا چه میزان شهروندیم.
دکتر رنانی معتقد است، شهروندی اگر با توسعه همراه نباشد، منجر به نارضایتی خواهد شد.
دکتر رنانی میگوید ما سه مفهوم رشد، پیشرفت و توسعه داریم. رشد به معنای جادهسازی، ساختمانسازی و گسترش سازمانهای شهری است. پیشرفت به معنای ارتقای کیفیت این سازههاست. این دو از نظر دکتر رنانی کمّی و با مهندسی همراه هستند. اما اگر زندگی در این شرایط با رضایت همراه نباشد، ما به توسعه دست نیافتهایم. توسعه مفهومی انسانی و ذهنی است. آمارتیاسن اقتصاددان معروف، توسعه نیافتگی را «فقر قابلیتها» میداند.
به باور ایشان، توسعهیافتگی موقعیتی است که افراد قابلیتها، مشیها و منشهای لازم برای تحقق خود در زندگی جمعی را دارند.
بیونگ چول هان کتابی دارد تحت عنوان جامعه فرسودگی، ایشان مینویسد، هر عصر ابتلائات خاص خود را دارد. به همین منوال، در یک عصر باکتری وجود داشت که بالاخره با کشف آنتیبیوتیکها پایان یافت. با وجود ترس گسترده از همه گیر شدن آنفلوآنزا، ما در عصر ویروس هم زندگی نمیکنیم. به لطف فناوری ایمنیشناسی، چنان عصری را پشت سر گذاشتهایم. از منظر آسیب شناختی، نه باکتریها یا ویروسها، بلکه نورونها شاخص تعیینکننده قرن بیست و یکم هستند که تازه در ابتدای راهش هستیم. ناخوشیهای نورون شناختی از قبیل افسردگی، اختلال کمتوجهی-بیشفعالی، اختلال شخصیت مرزی و سندرم فرسودگی علامتهای شاخص آسیبشناسی سلامت در آغاز قرن بیست و یکماند. آنها عفونت نیستند، بلکه سکتهاند، نتیجه آن نفی، که چیزهای بیگانه برای سیستم ایمنی بدن به بار میآورند، نیستند، بلکه نتیجه زیادت ایجاباند.
چول هان جامعه قرن بیست و یکم را جامعه دستآورد سالار مینامد و مینویسد جامعه امروزی دیگر آن دنیای بیمارستانها، دیوانهخانهها، زندانها، سربازخانهها و کارخانههایی نیست که فوکو میگفت. مدتهاست رژیم دیگری جایش را گرفته است: جامعهای متشکل از باشگاههای تناسب اندام، دفاتر جاگرفته در برجها، بانکها، فرودگاهها، پاساژهای خرید و آزمایشگاههای ژنتیک.
انضباطی نیست، بلکه جامعه دستاورد سالار (leistungsgeseklschaft) است. ساکنانش هم دیگر (سوژههای منقاد) نیستند بلکه (سوژههای دستاوردخواه) هستند. آنها کارآفرینان خودشاناند. دیوارهای نهادهای انضباطی، که بهنجار را از نابهنجار جدا میکردند، اکنون منسوخ به نظر میآیند. تحلیل فوکو از قدرت نمیتواند آن تغییرات روانی و مکان شناختی را توضیح بدهد که با تبدیل جامعه انضباطی به جامعه دستاورد سالار رخ دادند.
به تعبیر چول هان انسان قرن بیست و یکم هم شکار هست، هم شکارچی. این انسان مدام علیه خودش عصیان میکند. به قول امروزیها: بیاعصاب است.
برای بررسی میدانی خشونت و نزاعهای منجر به قتل در رضوانشهر، ۱۵ نفر از افراد که بین سنین ۱۵ الی ۱۸ سال قرار داشتند با روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شده و مورد مصاحبه قرار گرفتند. موضوع مصاحبهمحور دو سوال زیر بود: ۱- روایت شما از نزاعهای منجر به قتل در رضوانشهر چیست؟ ۲- این قتلها از نظر شما چه نکته و پیامی برای جامعه رضوانشهر دارند؟
این ۱۵ نفر هر کدام روایت خود را از چگونگی شروع دعوا و نزاع بیان کردند. نکته مشترک اغلب روایتها به قرار زیر بود:
غرور نوجوانی و جوانی، رو کم کنی طرف مقابل، عدم داشتن آگاهی از حقوق و تکالیف شهروندی، تاثیر همسالان، نداشتن مهارت کنترل خشم، مصرف موادمخدر، مصرف الکل، خود را نزد هم سن و سالان شجاع، نترس و مهم جلوه دادن، داشتن مشکلات خانوادگی، آسیبهای اجتماعی شوخیهای نامتعارف، عشق به دیدن شدن از طریق لاتبازی و به همراه داشتن تیزی (چاقو) و تکچرخ زدن با موتوسیکلت، رفتارهای پرخطر و ارتباط نامشروع با جنس مخالف.
وقتی در مورد پیام این دعواهای خیابانی مورد پرسش قرار گرفتند پاسخها به این شکل بود:
اینها درس عبرتی برای ما هستند، پیام دعواها این است که گُل و عرق مصرف نکنیم. با دوستانمان شوخیهای ناموسی نکنیم، از رفتارهای غیرمتعارف با دوست دختر پرهیز کنیم. سرمان توی لاک خودمان باشد، یاد بگیریم در موارد حساس با یک معذرتخواهی و کوتاه آمدن قضیه را ختم به خیر کنیم. حرف پدر، مادر و معلم را گوش کنیم اونها صلاح ما را میخواهند. بعد از غروب آفتاب بیرون نمانیم و در خیابانها بیهدف پرسه نزنیم.
وقتی از مصاحبه شوندهها سوال شد که اگر شما در موقعیت مقتول بودید و یک نفر کم سن و سالتر از شما، شما را با قمه تهدید میکرد، چه کار میکردید؟ افرادی که اهل درس یا ورزش و مهارت و حرفه نبودند پاسخ دادند به غرورمان بر میخورد و صحنه را ترک نمیکردیم و از حیثیتمان دفاع میکردیم. خوشمان نمیآید طرف فکر کند کم آوردیم.
یکی از مصاحبهشوندگان که ورزشکار حرفهای بود، درسخوان نبود ولی با دوستان دارای رفتارهای پرخطر دوست بود، پاسخ داد به خاطر آینده ورزشیام تن به دعوا، مواد، سیگار و الکل نمیدهم. کسانی که به فکر درس بودند، پاسخ دادند که موقعیت را مدیریت میکنیم و از دعوا پرهیز میکنیم. از مصاحبهکنندگان وقتی سوال شد، آیا ممکن است از ترس پدر یا مادر تن به بزهکاری ندهید؟ پاسخشان منفی بود.
در مورد مکان تردد افکار بزهکار از مصاحبهکنندگان سوال شد.
پاسخ دادند پارک کوثر رضوانشهر پاتوق اینجور آدمهاست. گفتند ما اگه بریم اونجا و حواسمون نباشه و به اونها چپ نگاه کنیم باید منتظر زد و خورد و دعوا از طرف آنها باشیم. مصاحبهکنندگان معتقد بودند پارک محل امنی برای تفریح نیست. میگفتند فضای میان کتابخانه عمومی و کانون پرورشی که داخل محوطه پارک کوثر قرار دارد، حکم کمپ اعتیاد را دارد. اغلب آنجا جوانهای پرخطر مواد مصرف میکنند. محل مصرف الکل، اما جای دیگر قرار دارد. کنار زمین بسکتبال که جنب پارک واقع هست، محلی است که اغلب، مشروبات الکلی به صورت دورهمی و بساط، توسط دوستانی که اهلش هستند سِرو میشود. محل گلزار شهدای گمنام هم به خاطر اینکه کسی معمولا غروبها آنجا نمیرود و خلوت است، جایی است برای مصرف مواد.
۱- به فرماندار محترم شهرستان، پیشنهاد میشود به جای برگزاری جلسات آسیب اجتماعی با حضور چهرههای دستچین شده، از کارشناسان و افرادی که در این زمینه کار علمی انجام دادهاند استفاده کنند. یکی از کارگروههای اداری شهرستان در شورای اداری فرمانداری، برگزاری جلسات آسیبهای اجتماعی است. پیشنهاد میشود از صاحبنظران دانشگاهی و خارج از شهرستان در این جلسات دعوت کنید و حرف آنها را بشنوید و به کار ببندید.
۲- به فرماندار شهرستان پیشنهاد میشود مناطق حاشیهنشین، آسیبزا و دارای معضلات اجتماعی را شناسایی کرده و از افراد صاحبنظر برای آموزش انواع مهارتهای موردنیاز برای زیست شهروندی استفاده کنند.
دکتر محسن رنانی میگوید ما برای رسیدن به توسعه باید از خانه و خانواده شروع کنیم. رنانی میگوید اگر بتوانیم مادران را در تربیت فرزندانشان توانمند سازیم، جامعهای توانمند خواهیم داشت. میتوان در مدارس روستاهای آسیبخیز یا مساجد دورههای آموزشی و فیلمهای آموزشی برای مادران و بالا بردن سطح دانش و آگاهی آنها استفاده کرد. مادران از جلسات مرتبط با آسیبهای اجتماعی استقبال میکنند، چون یکی از مشکلاتی که اغلب خانوادهها با آن دست و پنجه نرم میکنند، نحوه ارتباط با فرزندان است.
۳- به شهردار محترم پیشنهاد میشود برای با نشاطسازی مبلمان بصری شهر از بنر و بیلبوردهایی که دارای مضامین شهروندی هستند استفاده کند. شهروند امروزی وقت و فرصت خواندن متنهای طولانی را ندارد، اما آگهیهای مرتبط با مفاهیم شهروندی، در اذهان رهگذران و شهروندان مینشیند و در طولانی مدت تبدیل به رفتار میشود.
۴- به فرمانده محترم نیروی انتظامی شهرستان پیشنهاد میشود که از مکانهای عمومی و نقاط پرخطر و آسیبزا از قبیل پارک شهر کنترل بیشتری داشته باشد.
۵- پیشنهاد میشود مدیر محترم اداره آموزش و پرورش شهرستان، برگزاری کلاسهای آموزش خانواده را در سطح مدارس برای اولیای دانشآموزان با پیگیری و جدیت بیشتری ادامه دهد. ما در شهرستان رضوانشهر مدرّسان توانمندی داریم. میتوانید از آنها برای تشکیل کلاسهای آموزش خانواده استفاده کنید. پیشنهاد میشود آموزش را به تمام امور ترجیح دهید.
۶- به مدیر محترم اداره ارشاد شهرستان پیشنهاد میشود از فیلمهایی محتوای آموزش شهروندی و زیستن در دنیای جدید برای نمایش در سالن سینمای ارشاد استفاده کنید. پیشنهاد میشود نمایش اینگونه فیلمها هفتگی یا حداقل ماهی یکبار صورت گیرد و برای نمایش اینگونه فیلمها هزینه ورودی دریافت نشود. پول خرج کردن در امور فرهنگی و آموزشی، هزینه نیست، بلکه سرمایهگذاری است و در طولانی مدت جواب میدهد.
یادآوری میکنم در دوره تحصیل در دانشگاه استادی داشتیم، میگفت من صاحب چهار فرزند هستم. وقتی چگونگیاش را پرسیدیم، گفت اکنون یک پسر و یک دختر دارم، در آینده عروس و داماددار خواهم شد.
من برای اینکه چه کسی عروس یا دامادم شود، هیچ حق انتخابی ندارم، به همین خاطر وظیفه و مسوولیت خودم میدانم نسبت به تربیت صحیح و درست تمام دانشجویان حساس باشم.
به همین خاطر ما نمیتوانیم نسبت به همشهریان و اطرافیانمان بیتفاوت باشیم.
این مقاله خلاصهوار و با عجله و از سر دردمندی نوشته شده است. اگرچه دسترسی به آمار دقیق طلاق و انواع آسیبهای اجتماعی در شهرستان برای پژوهشگران ممکن نیست ولی ظواهر امر گویای وجود مشکلات زیادی در شهرستان است.
این مقاله میتواند فتح باب و موضوعی برای پایاننامههای دانشگاهی باشد. به دنبال هیچ هدف سیاسی، اقتصادی، تشویش اذهان عمومی یا دردسر نیست، فقط و فقط احساس وظیفه شهروندی سبب شده است تا در حد وسع و اندک بضاعت و اندوخته علمی نسبت به تعهد و رسالت معلمی عمل شود.
به هیچوجه خالی از ایراد نیست. قطعا افرادی توانمندتر از صاحب این قلم در شهرستان وجود دارند، انتظار میرود موضوعات اینچنینی را جدی بگیرند و در مورد راههای درمان تامل کنند. امید است در آینده شاهد رشد و توسعه و مفهوم شهروندی در جامعهمان باشیم. امید است دیگر شاهد اینگونه حوادث تلخ در جامعه نباشیم.