در کشور ما بسیاری از عملکردهای مسئولین رسمی موجب سلب اعتماد مردم میشود و بررسیهای منصفانه، بیطرفانه و بیغرضانه نشان میدهند هرچه زمان بیشتر میگذرد، امید و اعتماد مردم به حکمرانی کمتر میشود.
روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: به همان اندازه که جلب اعتماد مردم به حکمرانی، هنر میخواهد، سلب کردن اعتماد مردم هم هنر میخواهد. همانطور که هنر جلب اعتماد کردن را هر کسی ندارد، هنر سلب اعتماد کردن را هم هر کسی ندارد.
حکمرانی وقتی موفق خواهد بود که بتواند پشتوانه مردمی را هر لحظه بیشتر کند. چون بالاترین سرمایه حکمرانی پشتوانه مردمی است. در نقطه مقابل نیز باید به این نکته توجه داشت که اگر افرادی با در دست گرفتن ابزار حکمرانی هر لحظه پشتوانه مردمی آن را کاهش میدهند، آنها هم هنرمند هستند، ولی در جهت منفی و ناموفق ساختن حکمرانی.
در کشور ما بسیاری از عملکردهای مسئولین رسمی موجب سلب اعتماد مردم میشود و بررسیهای منصفانه، بیطرفانه و بیغرضانه نشان میدهند هرچه زمان بیشتر میگذرد، امید و اعتماد مردم به حکمرانی کمتر میشود.
ما که این واقعیت تلخ را اکنون گوشزد میکنیم از این روند کاهشی بشدت نگران هستیم و آرزوی قلبیمان اینست که امید و اعتماد مردم به حکمرانی هر لحظه بیشتر شود، ولی متأسفانه باید اعتراف کنیم که چنین نیست. تأسف بالاتر اینکه بعضی از دستاندرکاران تصورشان اینست که در حال بهبود بخشیدن به اوضاع هستند و اگر دلسوزان و خیرخواهان تذکر بدهند که چنین نیست و به بیراهه میروید، متهم به سیاهنمائی میشوند!
هر روز به شکلهای مختلف مالیاتها را افزایش میدهند، مالیاتهای جدید وضع میکنند و هزینههای زندگی را بالا میبرند و در عین حال تصور و یا وانمود میکنند در حال خدمت به کشور و حل مشکلات اقتصادی هستند. در کشوری که ثروتهای کمنظیری مانند نفت، گاز، معادن گرانقیمت و امکانات ثروتآفرین فراوان دارد، توسل به مالیات و افزودن به هزینههای زندگی مردم توجیهی ندارد. در چنین جامعهای مالیات را باید از صاحبان تجارتهای عمده و درآمدهای کلان دریافت کرد نه از افرادی که برای تأمین نیازهای روزمره زندگیشان دچار مشکل هستند. اگر مشکل فروش نفت و تولید ثروت از امکانات بالقوه وجود دارد، باید آن را با تغییر سیاستها برطرف کرد و تأمین هزینهها از جیب مردم راه انحرافی است و مردم را ناامید و نسبت به کارآمدی مسئولین بیاعتماد میکند.
قیمتها پیوسته افزایش پیدا میکنند و در عین حال مردم با انکار یا توجیه مسئولین مربوطه مواجه میشوند. واقعیتی که مردم آن را در سفرههای خود لمس میکنند قابل انکار نیست. انکار این واقعیت و تلاش برای وارونه جلوه دادن آن، مردم را ناامید و بیاعتماد میکند.
به مردم توصیه اکید میکنند فرزندآوری را در دستور کار خود قرار دهند، ولی به مهمترین لوازم آن که تأمین رفاه و آسان ساختن زندگی است توجه نمیکنند. همه علاقمندند فرزندانی داشته باشند، ولی وقتی حتی برای تهیه شیرخشک و پوشک بچه باید در صف بایستند و کارت ملی ارائه بدهند و هر روز پول بیشتری پرداخت کنند، از خیرش میگذرند.
حقوقهای کارمندان و کارگران کفاف هزینهها را نمیدهند، ولی مسئولین و مدیران ارشد علاوه بر حقوقهای نجومی از امتیازات فراوان و تسهیلات گوناگون هم برخوردارند. مردم وقتی این تبعیضها را میبینند، چگونه میتوانند امید و اعتماد داشته باشند؟
رانتها، ویژهخواریها، رشوهگیریها و انواع مفاسد اقتصادی که اخیراً فوق نجومی شدهاند را مردم چگونه تحمل کنند؟ و اگر تحمل کنند چگونه امید و اعتمادشان را حفظ کنند و افزایش بدهند؟
از مردم میخواهید در انتخابات مشارکت کنند و نظام را با این کار خود تقویت نمایند. توصیه درستی است، ولی وقتی دایره انتخاب را محدود میکنند، مردم با کدام انگیزه و امید و اعتماد به پای صندوقهای رأی بروند؟
از شایسته سالاری سخن میگوئید، ولی وقتی افراد شایسته را فقط در جمع خود میبینید و خیل عظیم صاحبان تجربه و تخصص و تعهد و کاردانان را خانهنشین میکنید، چگونه میتوان امید و اعتماد را زنده نگهداشت؟ و...
جمعبندی این عملکردها اینست که ما متخصصانی داریم که در تخریب حکمرانی هنرمندان قویدستی هستند. تا زمانی که این هنرمندان را داریم، نمیتوانیم در جستجوی امید و اعتماد باشیم.