«خلاصه داستان به این سادگیها هم که فکر میکنی، نیست. با این حال رییس قوه سخت در انتظار دیدار است، ولی از من میشنوی، از خیر این ملاقات بگذر. میترسم برایت دردسر شود. حالا میدانم که از دردسر خیلی باکی نداری، ولی میترسم باعث دردسر رییس قوه شود. میبینی که وضع کشور چه جوری است...»
احمد زیدآبادی در روزنامه اعتماد نوشت: پس از درخواستم برای دیداری کوتاه با رییس قوه قضاییه محضِ در میان گذاشتن مصادیقی از نوع مشکلاتی که وی تقریبا بهطور روزانه بر رفع آنها در دستگاه قضا تاکید میکند، امانم بریده شده است! موبایلم پی در پی زنگ میخورد و در هر مکالمهای به من گفته میشود که چرا تعلل به خرج میدهی و شتاب نمیکنی؟ رییس قوه هر روزش را در انتظار ملاقات با تو به سر میرساند، اما از تو خبری نمیشود!
این تماسگیرندگان تاکید میکنند که ریاست محترم قوه، بیصبرانه منتظر گزارش تو از بدرفتاری برخی قضات و کارکنان دستگاه قضا با ارباب رجوع است تا بلافاصله نه فقط با خاطیان برخورد کند، بلکه اساسا ریشه چنین رفتاری را بخشکاند. سیاست قوه اساسا تکریم مردم و احترام به آنهاست حالا از هر گروه و دسته و گرایش که باشند، فرقی نمیکند. بعد کی بهتر از تو برای گزارش درباره این موضوعات؟ هر چه نباشد، سالیان دراز «پروندهدار» بودهای و با انواع و اقسام قضات و کارکنان و پرسنل و ضابطان و مسوولان زندان و زندانیان برخورد داشتهای و «دلسوزی» ات برای کشور هم که بحمدالله حداقل برای تعداد انگشتشماری از مسوولان محرز شده، حالا اینکه افکارت همچنان انحرافی و به قول نویسندگان کیهان «غربگدایانه» است، امری علی حده به حساب میآید که در جای خود باید به آن رسیدگی شود و این موضوع فعلا به گزارشت از آسیبهای جاری در قوه قضاییه ربطی ندارد.
رییسجمهور یا نمانیده مجلس که نمیخواهی بشوی که به احراز صلاحیتت در همه ابعاد و شوون زندگی عمومی و شخصی و تشخیص نابگرایی و خلوص افکارت مورد نیاز باشد. فوقش میخواهی بگویی که فلان قاضی با همسر فلان زندانی طوری برخورد کرده که زن بینوا با چشم گریان دفترش را ترک کرده است.
حالا پیش خودمان بماند! اینها هم چیزهایی نیست که ریاست محترم قوه از وجود آنها بیخبر باشد. اتفاقا ایشان بیش از هر فرد دیگری در این کشور به این قبیل امور واقف هستند. اما یک شبه که نمیشود این قضایا را حل کرد. ثانیا تو واقعا فکر میکنی هر که شد رییس قوه قضاییه هر کاری از دستش برمیآید؟ فکر میکنی ریش و قیچی کلا دست او است؟ اگر اینطور فکر کنی که خیلی خامی و ناشی هستی. نه آقا! از این خبرا هم نیست. هزار مانع و گرفتاری هست. هر تصمیمی در هر جهت که بگیرند هزاران مدعی پیدا میشوند و قوه را تحت فشار میگذارند. مگر این سایبریها را دنبال نمیکنی؟ اینها علیه هر تصمیمی که به مذاقشان خوش نیاید، چنان فضای منفی ایجاد میکنند که روابط عمومی قوه یا دادستانی تهران مجبور میشود بلافاصله بیانیه صادر کند که آنطور که آنها میگویند اصلا آنطور نیست.
همین تقاضای تو برای دیدار با رییس قوه فکر میکنی برای ایشان بدون هزینه بوده است؟ درسته که تو طاقچه بالا گذاشتی و بهرغم اصرار و ابرام و الحاح ما هنوز کفش و کلاه نکردهای که سری به دفتر رییس قوه بزنی، اما تا همین جاش هم انصافا برای ایشان کم هزینه به دنبال نداشته است. یک عده که احتمالا از وجودشان بیخبر نیستی اینجا و آنجا اعتراض میکنند و شاکی شدهاند که رییس قوه چه ریگی به کفش دارد که یک آدم منحرف و غربگدا با سابقه چند سال زندان و پروندههای متعدد امنیتی بخواهد با او دیدار کند؟
میگویند این آدم فتنهگر اصلا چه وجه اشتراکی بین خودش با ریاست قوه دیده که خواسته با او ملاقات کند؟ اصلا چرا باید چنین اجازهای به خود داده باشد؟ میگویند؛ نکند اصلاح و تحولی که رییس قوه از آن دم میزند از همین جنس اصلاحات مورد نظر این آدم منحرف است که «قرائت مسیحایی» از اسلام دارد و اسلام را «دین رحمانی» توصیف میکند؟ میگویند؛ نکند میخواهد برود نزد رییس قوه و باز روضه دختر خردسال مجید توکلی را بخواند که آرام و قرار ندارد! خب ندارد که نداشته باشد!.. خلاصه داستان به این سادگیها هم که فکر میکنی، نیست. با این حال رییس قوه سخت در انتظار دیدار است، ولی از من میشنوی، از خیر این ملاقات بگذر. میترسم برایت دردسر شود. حالا میدانم که از دردسر خیلی باکی نداری، ولی میترسم باعث دردسر رییس قوه شود. میبینی که وضع کشور چه جوری است...