خلاقیت به معنی به کار بردن تواناییهای ذهنی برای ایجاد یا خلق مفهومی جدید است و تداوم حیات سازمان به آن بستگی قابلتوجهی دارد.
احمد مرآتیان در دنیای اقتصاد نوشت: در هر سازمانی، تمام مشاغل، خصوصا مناصب مدیریتی، نیاز به ایفای نقش مخصوص به خود دارند و مدیران باید بتوانند نقش مربوطه را به خوبی «بازی» کنند. بنابراین، برای هر جایگاهی نقش مربوطه باید شناخته شود تا مدیریت آن به خوبی انجام شود.
از آنجا که مدیریت تقلیدپذیر نیست، هر یک از این نقشها برای نوعی از مدیریت مناسب است و نمیتوان و نباید آن را برای نقش مدیریتی دیگری تقلید کرد.
از این منظر و از لحاظ تیپ و خصلتهای مدیریتی، مدیران به چهار دسته (تیپ) متفاوت تقسیم میشوند که هر کدام از آنها در رفتارهای مدیریتی، نوع نگرش، روش برخورد با مسائل، دغدغهها، سلیقههای کاری، و تعریف اولویت ها، سلیقههای مخصوص به خود و حتی متضاد با دیگر تیپهای مدیریتی را دارند.
این تفاوتها هم در حالت مطلوب و هم در حالت سوء مدیریت، در هر کدام از تیپهای مدیریتی متمایز هستند و به ترتیب اجرای نقش مدیریتی خود، از مرحله تولد سازمانها به شرح زیر تقسیم میشوند:
۱-مدیران خلاق یا کارآفرین، Entrepreneur) E)
۲- مدیران فعال یا اثربخش، Producer) P)
۳- مدیران نظم دهنده یا اداری، A (Administer)
۴- مدیران وحدت بخش، Integrator) I)
این دسته بندی، مدیران را از نظر نوع نگاه، نقش مناسب و مفید بودن آنها در دورههای مختلف عمر سازمان و نیز جایگاههای مختلف تعریف میکند. این در حالی است که به طور کلی، مدیران علاوه بر داشتن یک تیپ مدیریتی غالب، دارای ویژگیها و خصلتهای تیپ دومی هم به شکل کم رنگتر هستند. بهطور مثال، مدیر PA نمونهای است که خصلت P خصیصه اصلی و A خصلت ثانویه و کم رنگتر اوست. لازم به ذکر است که در مواردی، یک مدیر حتی به تنهایی میتواند هر چهار نقش را به خوبی ایفا کند. این موضوع نشان از توان، ظرفیت و درک بالای مدیریتی چنین فردی دارد که توانسته در هر برهه تاریخی از عمر سازمان خود، ضرورت و نیاز اساسی آن مرحله با تیپ مدیریتی را به خوبی شناخته و آن را به خوبی ایفا کند. البته هر چه سازمانها بزرگتر میشوند، این موضوع مشکلتر و حتی غیرممکن میشود.
این مطلب که در چند قسمت ادامه دار تهیه شده، به ترتیب به شرح تیپهای مدیریتی با جزئیات میپردازد.
خلاقیت به معنی به کار بردن تواناییهای ذهنی برای ایجاد یا خلق مفهومی جدید است و تداوم حیات سازمان به آن بستگی قابلتوجهی دارد. به عبارت دیگر، خلاقیت یک توانایی فکری است که میتواند به یک اختراع یا ایجاد ایدهای بکر در فرد خلاق منجر شود.
کارآفرینی هم فرآیندی است که در آن فرد کارآفرین با ایدههای خلاقانه خود و نیز شناسایی فرصتهای جدید، به ایجاد کسب و کار و شرکتهای نوآور و رشدیابندهای اقدام میکند که توام با پذیرش ریسک است و در نهایت به معرفی محصول یا خدمت جدیدی به جامعه منجر میشود.
مهارتهای خلاقیتی با ارزشهای فکری زیر همراه است:
۱- شکستن عادتها
۲- به تعویق انداختن ارزیابی و قضاوتها
۳- درک پیچیدگی مسائل دشوار و درگیر شدن با آنها
۴- متفاوت دیدن مسائل و مشاهده امور به شیوه تازهای که قبلا به آنها توجه کافی نشده
۵-وسعت فکر و برقراری ارتباط میان ایدههای متفاوت که ارزشهای فکری را تقویت میکند
۶- شکوفا کردن اعتماد به نفس همکاران
۷- انتصاب افراد خلاق در پستهای نیازمند به تصمیمات سریع
۸- اجازه عملی کردن پروژههای آزمایشی برای افراد خلاق بدون ترس از عواقب آنها و ریسکپذیری حساب شده
۹- انعطاف پذیر کردن سازمان.
بر این اساس؛ آنها نه تنها خود افرادی مبتکر هستند، بلکه از نوآوری همکاران استقبال و حمایت میکنند و قادرند رابطه نزدیک تری با نوآوران داشته باشند. بدین ترتیب ایدههای آنان را به پروژههای واقع گرایانه بدل میکنند و در برانگیختن گروه و تسهیلِ خلاقیت جمعی موثرند.
مدیران خلاق، معمولا با عنوان کارآفرین نیز شناخته میشوند که ترجمه واژه Entrepreneur در زبان فرانسوی است و دارای این دو ویژگی مهم هستند:
۱- داشتن اطلاعات عمومی نسبت به آینده
۲- قدرت و شهامت خطرپذیری. آنها مخاطره یک فعالیت اقتصادی را میپذیرند و دست به یک نوآوری میزنند.
آنها عموما نیرویی محرک برای نوآوری بخشهای استراتژیک سازمان و دارای ویژگیهای یک رهبر کارآمد مانند قدرت دید، تجربه و انگیزه تواناسازی هستند و به طور دائم در حال ترفیع ایدهها و توان خود در انجام امورند و خود را متعهد به ایجاد و حفظ روابط مناسبی با افراد خلاق میدانند. ایدهها و افکار نوآورانه، آنها را معمولا از مرحله تفکر به مرحله عملگرایی میرساند
و خلاقیت فردی و جمعی کارکنان را افزایش میدهد و بهبود میبخشد. معمولا آنها به راحتی از کنار مسائل و مشکلات اطراف خود نمیگذرند و حلال مشکلات هستند. خلاقها دارای صلاحیتی هستند برای اندیشیدن به راهحلهای تازه و مفید به منظور حل مشکلات. به عبارت دیگر، دارای درخشش یک اندیشه و به وجود آوردن نظر و ایدههای نو در جنبههای فکری و نظری در فعالیتهای ذهنی و طراحی هستند. از خصلتهای آنان، داشتن تفکراتی برای یافتن چیزهای جدیدی است که هنوز به بازار نرسیده است.
در حالت کلی، تعریف رایج در مورد افراد کارآفرین این است که کارآفرین فردی است که با تشخیص فرصت و تبدیل ایده و فکر جدید به یک کسب و کار و با بسیج منابع که توأم با مخاطره مالی، اجتماعی و حیثیتی است، محصول و خدمت جدید به بازار ارائه میکند.
نوع و مدل اندیشه و تفکر این مدیران، دائما و به طور عمیقی درگیر تجسم و ساده کردن و فرموله کردن مسائل برای حل آنها و استخراج مفاهیم جدید و تجزیه و تحلیل آنهاست.
آنها با شناخت واقعیت ها، چیدمان مناسبی را در ذهن خود ساخته و به کمک اندیشه خلاقانه خود، نتایج، موارد و مفاهیم جدیدی را استخراج و خلق میکنند. در حالی که به علت تمایلی که به تحول دارند به نظر بعضی افراد، انسانهای سرکشی هستند، ولی واقعیت این است آنها معمولا افراد باهوشی هستند. توان دیدن آنچه دیگران در آن برهه نمیتوانند ببینند، بعضا باعث تصور سرکش بودن آنها میشود.
واقعیت مهم این است که در دنیای کسب و کار امروز، محصولات و خدمات به قدری پیچیده، پویا و در عین حال نامطمئن شده اند که مجبوریم برای رشد، پیشرفت و حتی بقای سازمانمان هر لحظه درگیر حل مشکلات جدیدی باشیم؛ بنابراین با وجود مدیر خلاق، آینده سازمان از نظر اثربخشی (تحقق اهداف اولیه از ایجاد سازمان) و کارآیی (سودده و اقتصادی بودن فعالیتهای آن) تضمین میشود، چون با توجه به افق دید بلندمدتی که دارد و با استفاده از قدرت تخیل قوی خود آینده سازمان را تشخیص میدهد؛ بنابراین قادر است فرصتها را به خوبی شکار کرده و شرایط سازمان را با وضعیتهای مختلف و بعضا متضاد به سرعت تطبیق داده و تحولات موردنیاز را عملی سازد.
بهطور کلی، این دسته از مدیران، از وضع موجود ناخشنودند و آگاهی کافی و تمایل همیشگی دارند که در وضع موجود تغییرات داده شود. معمولا پیشگام هستند و آنچه باعث پیروزی آنها میشود، شناخت به موقع تغییرات محیطی و طراحی استراتژیهای مناسب در برخورد با این تغییرات است.
آنها مسائل را با روشهای غیرمعمول و جاری حل و فصل میکنند و معمولا در حل مشکلات و شرایط بحرانی بسیار موفق هستند. ولی در جزئیات مشکل دارند، حواس آنها به آسانی پرت میشود و معمولا کارها را تا آخر دنبال نمیکنند. آنها وقتی کاری را به شیوهای ابتکاری و متفاوت از روال معمول انجام میدهند، احساس رضایت داشته و لذت میبرند.
تحمل قبول ابهام را دارند و عدمقطعیت را به عنوان بخشی از زندگی خود پذیرفتهاند. بنابراین، کاملا آمادگی انجام کارها به روش آزمون و خطا را دارند و این روش را در میان کارکنان نیز تشویق و حمایت میکنند. مدیران خلاق، آمادگی و شهامت پذیرش مخاطرات شکست را نیز به خوبی داشته و پذیرش ریسکهای مالی، روانی، اجتماعی به جهت دریافت پاداش مالی، رضایت شخصی، استقلالطلبی و امور معنوی در آنها به نحو بارزی قابلتوجه است. مدیران خلاق در انجام امور، بیشتر از اینکه دغدغه روال و فرآیند صحیح انجام کار را داشته باشند، به نتیجه رسیدن کار برایشان مهم و با ارزش است.
به عبارت دیگر، نتیجهگرا هستند. کارآفرینان افرادی هستند که با استفاده از مهارتهای خویش و با استفاده از فرصتها و ایجاد ایدههای جدید همیشه نیازمند موفقیتند و به قصد این موفقیت خود، تمایل دارند که انجام کارها با عالیترین استاندارد انجام شود. استقلالطلب و طالب کنترل بر سرنوشت خود هستند. معمولا اطلاعات عمومی وسیع و قدرت تجزیه و تحلیل انتقادی از مسائل را دارند و برای ایدهها و افکار خود نسبت به دیگران ارزش بیشتری قائل هستند و بقیه را از این جهت ضعیفتر از خود میپندارند.