به گفته دکتر "اندرو هاوارد" روانپزشک و استاد روانپزشکی در دانشگاه بریتیش کلمبیا افرادی که علائم روانی یا فیزیکی حاد را تجربه میکنند باید ابتدا به یک پزشک در حوزهای غیر از سلامت روان مراجعه کنند تا بیماری را رد کند. سپس بیمار ممکن است از گفتگو درمانی برای شناسایی منبع تهدید درک شده بدن بهرهمند شود. هاوارد میگوید مهم است که به ذهن و بدن به صورت مرتبط با یکدیگر فکر کنیم. او میافزاید:"برای مثال، برخی از افراد مبتلا به درد معده نمیتوانند باور کنند که سیستم عصبی آنان این کار را انجام میدهد. با این وجود، اکثر پزشکان و روانشناسان میتوانند این ارتباط را درک کنند".
فرارو- اخیرا به نظر میرسد همه در مورد آن چه که وقتی سیستم عصبی "بی نظم" میشود رخ میدهد از جمله مجموعهای از بیماریهای جسمی و روانی صحبت میکنند. جستجو در گوگل در مورد "اختلال در سیستم عصبی" افزایش یافته و نکات سریع و آسان به منظور آرام کردن سیستم عصبی به طور گسترده در رسانههای اجتماعی پخش میشود. اینفلوئنسرها ادعا میکنند که شرایط سلامت جسمی و روانی را از طریق تنظیم سیستم عصبی بهبود میبخشند.
به گزارش فرارو به نقل از گاردین، مفهوم تنظیم سیستم عصبی ممکن است گیج کننده به نظر برسد مهمتر از همه به این دلیل که اغلب روشهای بی شمار جایگزین حتی درمانهای مد روز مانند هیپنوتیزم و فرو رفتن در آب یخ مطرح میشود. افرادی که نسبت به این موضوع تردید دارند ممکن است با تعجب بپرسند: سیستم عصبی چه ارتباطی با تجربیات عاطفی دردناک ما دارد؟ ایده تنظیم سیستم عصبی ممکن است گیج کننده باشد، اما آیا میتواند به مشکلات سلامتی مرموز و سرسخت ما کمک کند؟
سیستم عصبی معمولا به عنوان مرکز کنترل بدن توصیف میشود شبکهای از اعصاب که بر بسیاری از عملکردهای فیزیولوژیکی غیرآگاهانه از جمله گفتار، تحرک، فرآیندهای اندام و احساسات تاثیر میگذارد. سیستم عصبی پیچیده است و حتی توسط متخصصان کاملا درک نمیشود. دکتر "جودی هو" عصب روان شناس (نوروسایکولوژیست) و دانشیار دانشگاه پپرداین در ایالات متحده توضیح میدهد که یک راه اساسی برای فکر کردن در مورد سیستم عصبی آن است که آن سیستم به هر نوع تغییر محیطی، اجتماعی، روانی و ساختارهایی که ممکن است بر ما تاثیر بگذارد واکنش نشان میدهد.
هو میگوید:"این دستگاه همراه با سایر سیستمها مانند سیستم غدد درون ریز که وظیفه تنظیم ترشح هورمونها را برعهده دارد کار میکند تا به رویدادها هم از نظر ذهنی و هم از نظر فیزیولوژیکی واکنش نشان دهد. برای مثال، زمانی که تهدید میشویم عرق کرده و ما را متشنج میکند".
سیستم عصبی سمپاتیک و سیستم عصبی پاراسمپاتیک زیر بخشهای اصلی هستند که مسئول احساس خطر و ایمنی میباشند. سیستم عصبی سمپاتیک ما را برای واکنش "جنگ یا گریز" به عوامل استرس زا آماده کرده و منابع بدن را برای رویارویی با تهدیدات بالقوه بسیج میکند. سیستم عصبی پاراسمپاتیک سازوکار داخلی بدن برای استراحت و آرامش است که به ما کمک میکند تا بهبود یافته و حالت آرامش را حفظ کنیم.
در حال حاضر یک نکته اصلی در مورد بی نظمی سیستم عصبی آن است که ما را نسبت به تهدیدات درک شده حتی اگر هیچ خطر منطقی وجود نداشته باشد در وضعیت زیاده روی در واکنش و بیش از حد حساس بودن از نظر واکنشی قرار میدهد برای مثال، هنگام پیوستن به یک جلسه برای کار یا تعیین مرز با هم اتاقی.
"اختلال در سیستم عصبی" نشان دهنده وضعیت عدم تعادل بین سیستم سمپاتیک و پاراسمپاتیک است. این مورد میتواند از نظر فیزیولوژیکی همان گونه که کمتر از ۷ درصد از جمعیت را شامل میشود اغلب به صورت درد، خستگی، تشنج، مشکلات مثانه و معده و فلج نسبی ظاهر شود. متخصصان پزشکی این بیماریها را بیماریهای "عملکردی" یا "سوماتوفرم"* مینامند به این معنی که آنها با هیچ بیماری قابل درکی مرتبط نیستند و در عوض به سازوکارهای بسیار پیچیده سیستم عصبی نسبت داده میشوند.
به گفته هو بی نظمی اغلب به صورت علائم عاطفی مانند افسردگی، اضطراب، حس فراگیر پوسیدگی، تحریک پذیری، واکنشهای بیش از حد مانند عصبانیت، واکنشهای کم مانند احساس ناتوانی و رخوت و دشواری در جابجایی از حالتهای هیجانی منفی ظاهر میشود.
برای دهههای متمادی عصب شناسان، روانپزشکان و پزشکان از جمله بسل ون در کولک، استفان پورگز و گابور ماته در مورد ارتباط ذهن و بدن و راههایی که ضربه و تجربیات اجتماعی میتوانند بر تنظیم سیستم عصبی و در نتیجه بر سلامت روان و جسم تاثیر بگذارند نظریه پردازی کرده اند.
بسیاری از گفتگوهای در حال تکامل معاصر پیرامون اختلال در تنظیم سیستم عصبی مبتنی بر ترکیبی از نظریه، مشاهده و تحقیق در مورد نقشی است که سیستم عصبی در تعاملات اجتماعی، پاسخهای رفتاری و شکل گیری حافظه ایفا میکند.
بی نظمی سیستم عصبی میتواند با درگیری فوری مانند مشاجره با شریک زندگی تان یا آسیبهای ناشی از آزار فیزیکی تشدید شود. هم چنین، بی نظمی سیستم عصبی میتواند ناشی از استرس طولانی مدت مانند یک بیماری همه گیر مداوم یا یک محیط کاری سمی باشد. ماته آن را به دوران کودکی مرتبط میداند زمانی که ما در پاسخ به شرایط چالش برانگیز عاطفی و رابطهای سبکهای شخصیتی خود را توسعه میدهیم مانند یادگیری مقابله با مشکلات دیگران در خانوادههایی که والدین مان برای حمایت بیش از حد به ما تکیه میکنند یا در شکل سرکوب احساسات خود برای حفظ آرامش در خانوادههای مملو از شخصیتهای انفجاری. تعریف ماته از تروما شامل هر دو ترومای "T" بزرگ و ترومای "t" کوچک است. مورد دوم شامل تجارب استرس زا، اما نه فاجعه آمیز است که با این وجود ما را وادار میکند تا سازوکارهای مقابلهای مانند جستجوی ناامیدانه تایید که ریشه در ترسهای قدیمی از صدمه دیدن جسمی یا عاطفی دارد را به طور نافرجام انجام دهیم. نظریه ارتباط ذهن و بدن بیان میکند که این مشکلات میتواند منجر به عدم تعادل شده که به عنوان مسائل جسمی و روانی فراتر از آن چه ممکن است انتظار داشته باشیم نمایان میشود.
به گفته دکتر "اندرو هاوارد" روانپزشک و استاد روانپزشکی در دانشگاه بریتیش کلمبیا افرادی که علائم روانی یا فیزیکی حاد را تجربه میکنند باید ابتدا به یک پزشک در حوزهای غیر از سلامت روان مراجعه کنند تا بیماری را رد کند. سپس بیمار ممکن است از گفتگو درمانی برای شناسایی منبع تهدید درک شده بدن بهرهمند شود.
هاوارد میگوید مهم است که به ذهن و بدن به صورت مرتبط فکر کنیم. او میافزاید:"برای مثال، برخی از افراد مبتلا به درد معده نمیتوانند باور کنند که سیستم عصبی آنان این کار را انجام میدهد. با این وجود، اکثر پزشکان و روانشناسان میتوانند این ارتباط را درک کنند".
هاوارد که این مسائل را "در مرز پزشکی" توصیف میکند میگوید:"اغلب اوقات ما مردم را تشویق میکنیم به افرادی مراجعه کنند که پزشک نیستند". او میافزاید:"اگر موضوع روانی یا اجتماعی باشد پزشکان همیشه پاسخی برای علت اصلی مشکل خود ندارند".
بخش مهمی از پرداختن به سیستم عصبی نامنظم شناسایی منبع استرس حل نشده است. این منبع ممکن است برای ما آشکار باشد یا مطابق با مفهوم ماته از ترومای " t" کوچک ممکن است به چیزی مرتبط باشد که ما آگاهانه یا ناخودآگاه آن را بی اهمیت قلمداد کرده و نادیده گرفته ایم.
درمانهای جایگزینی که پزشکان معمولا برای تنظیم سیستم عصبی توصیه میکنند بر کشف ارتباط ذهن و بدن تاکید دارند. برای مثال، تجربه جسمی که توسط دکتر "پیتر لوین" روان درمانگر توسعه یافته بر کمک به افراد تمرکز دارد تا به احساسات درونی بدن خود به جای احساسات شناختی توجه کنند. این ممکن است شامل تاکتیکهایی مانند توجه به استرس یا تنش فیزیکی و تجسم آن باشد که از بدن شما دور میشود.
حساسیت زدایی از طریق حرکت چشم و پردازش مجدد یا EMDR یک درمان روان درمانی است که برخی از پزشکان معتقدند میتواند ناراحتی مرتبط با خاطرات آسیب زا را کاهش دهد. این شامل یک درمانگر است که از تحریک فیزیکی یا شنوایی برای کمک به پردازش خاطرات منفی و کاهش تاثیر آنها استفاده میکند.
"دایان سونگ" مربی در کالیفرنیا که مدرک دکترای خود را در رشته روانشناسی انسان گرا اخذ کرده از آموزش نفس کشیدن برای کار با افرادی که احساس بی نظمی میکنند استفاده میکند. سونگ میگوید سعی میکند خودمختاری را در بیماران اش تقویت کند.
نکات سریع و آسان برای تنظیم سیستم عصبی شما در فضای مجازی فراوان است. آن نکات اغلب شامل تمریناتی مانند یوگا، تنفس عمیق، دوش آب سرد یا تلاش برای تحریک عصب واگ که در گردن قرار دارد و با سیستم عصبی پاراسمپاتیک مرتبط است از طریق آواز خواندن، زمزمه کردن یا ضربه زدن آرام بر روی نواحی بدن میشود.
این موارد همگی اقدامات تنظیم کننده بی ضرری هستند که هر فردی میتواند به تنهایی انجام دهد. "جاناتان جری" که در دانشگاه مک گیل مشغول به کار است و میزبان یک برنامه پادکست میباشد میگوید که تاکتیکهایی مانند نفس کشیدن و مراقبه از طریق یک مفهوم بسیار ساده کار میکنند: آرامش. او میافزاید:" در واقع، یک لحظه وقت گذاشتن برای توقف یک موقعیت استرس زا و تمرکز بر تنفس تان میتواند به کاهش احساس ناخوشی کمک کند".
تنظیم سیستم عصبی نه تنها به ما کمک میکند تا در لحظه آرام شویم بلکه بدن مان را نیز آماده میکند تا به طور مداوم به استرس واکنش مناسب تری نشان دهد.
سونگ میگوید زمانی که نوبت به تنظیم سیستم عصبی و ایده حل تروما میرسد سیستم قابل کاربردی وجود ندارد که برای همگان به طور یکسان کارآمد باشد. سونگ میگوید اگر فقط درمان جسمی یا تاکتیک آرام بخش مناسب را برای موقعیتهای استرس زا پیدا کنیم زندگی کامل نخواهد بود. در عوض، هدف از تنظیم آن است که درک بهتری از این که چگونه بدن مان به ما میگوید نیاز به مراقبت دارد ایجاد کند. سونگ میگوید:"بسیاری از افراد میگویند تنظیم از عشق به خود ناشی میشود. اما من دوست دارم بگویم از احترام به خود ناشی میشود".
* اختلال جسمانی شکل یا شبه جسمانی یا سوماتوفرم به نوعی از اختلالات گفته میشود که بیمار با علائم جسمی به پزشک مراجعه میکند، ولی در معاینه یا آزمایشها مشکل جسمی مشاهده نمیشود. در این نوع بیماریها پزشک علت مشکلات بیمار را نه جسمی بلکه روانی میداند.