«بخشی از موضع گیری های صریح مقام های ارشد طرف های مختلف در بحبوحه جنگ غزه، تابعی از مسائل روانی و رسانه ای است و به این حوزه نظر و توجه دارد. از این رو، این مقام ها با طرح و ترسیم خط قرمزهای مختلف، به نوعی در حال مدیریت معادلات روانی در بحبوحه جنگ غزه هستند و سعی دارند پالس های معناداری را به طرف های رقیب و دشمنِ خود برسانند.»
فرارو- چند ماه از جنگ غزه می گذرد با این حال، هنوز علامت سوال های جدی و قابل تاملی در قالب این جنگ سرِ جای خود باقی مانده اند. به عنوان مثال هنوز مشخص نیست که سرنوشت این جنگ چه خواهد بود؟ هنوز معلوم نیست که در چه نقطه ای جنگ غزه می تواند به انفجار یک جنگ گسترده ترِ منطقه ای ختم شود؟ آیا اسرائیل به دنبال آن است تا دامنه جنگ غزه را به لبنان بکشاند؟
آیا اساسا ایده نابود شدن جریان مقاومت فلسطینی منطقی و دست یافتنی است؟ چرا اسرائیل علی رغم طرح مواضع و ژست های توام با قدرت، در مدت اخیر کنشگری های فعالی را با محوریت دستیابی به یک توافق آتشبس با حماس در دستورکار قرار داده است؟ و هزاران سوال دیگر که هنوز پاسخ روشنی برای آن ها وجود ندارد. با این همه یکی از علامت سوال های مهم و جدی در بحبوحه جنگ غزه این بوده که به نظر می رسد خط قرمزهای ترسیم شده در این جنگ چندان مشخص و معلوم نیستند.
به گزارش فرارو، به عنوان مثال، رژیم اسرائیل تاکید کرده که خط قرمز آن در مورد جنگ غزه محقق شدن اهداف سه گانه اش یعنی نابودی حماس، آزادسازی اسرای این رژیم و در عین حال حصول اطمینان خاطر مبنی بر اینکه هیچ حمله ای از مبدا نوار غزه علیه اراضی اشغالی صورت نخواهد گرفت، می باشد. با این حال، اسرائیل در وضعیت کنونی با خط قرمزها و اهداف تعیین شده از سوی خود در جنگ غزه فاصله زیادی دارد و مشخص نیست که برنامه عملی آن برای تحقق آن ها چیست.
در نقطه مقابل، محور مقاومت نیز خط قرمزهای خود را به نحوی تعریف کرده که تا حد زیادی تابعی از تحولات میدانی هستند و معلوم نیست که چه زمان می توانند ماهیت انفجاری به خود بگیرند. به بیان ساده تر، اینطور به نظر می رسد که محور مقاومت عمده تمرکز سیاسی و عملیاتی خود را بر کُند کردن ماشین جنگی اسرائیل در نوار غزه معطوف کرده و در همین بحبوحه خطوط قرمز چندگانه ای را نیز در دستورکار قرار داده است.
دولت آمریکا نیز به عنوان اصلی ترین متحد غربی اسرائیل، خط قرمز های مبهمی در بحبوحه جنگ غزه دارد. این دولت از ضرورت عدم حمله زمینی ارتش اسرائیل به رفح سخن می گوید با این حال، مقام های ارشد آمریکایی به این مساله نیز اشاره می کنند که حمله به رفح باید با توجه به یک طرح و برنامه دقیق صورت گیرد تا غیرنظامیان آسیب نبینند و در واقع معلوم نیست که چرا واشینگتن این تفکر را دارد که اسرائیل که تاکنون موجب شهادت بیش از 30 هزار نفر در بحبوحه جنگ غزه شده، اکنون به خط قرمزهای ترسیم شده از سوی آمریکا و یا دیگر دولت های جهان در بحبوحه جنگ مذکور توجه خواهد کرد؟
در این چهارچوب، ما با فضایی رو به رو هستیم که در آن مجموعه ای از خط قرمزها وجود دارند و مشخص نیست منطقه نقض آن ها دقیقا کجاست؟ این در حالی است که مقام های ارشد غربی، اسرائیلی و منطقه ای، مرتب از خط قرمزهای خود در جریان جنگ غزه سخن می گویند و هشدارهای مختلفی را نیز با محوریت آن ها مطرح میکنند. به نظر می رسد که در رابطه با وضعیت مذکور، توجه به 3 نکته، مهم و محوری ضروری است.
اولا، بخشی از موضع گیری های صریح مقام های ارشد طرف های مختلف در بحبوحه جنگ غزه، تابعی از مسائل روانی و رسانه ای است و به این حوزه نظر و توجه دارد. از این رو، این مقام ها با طرح و ترسیم خط قرمزهای مختلف، به نوعی در حال مدیریت معادلات روانی در بحبوحه جنگ غزه هستند و سعی دارند تا پالس های معناداری را به طرف های رقیب و دشمنِ خود برسانند.
در این چهارچوب، ترسیم خطوط قرمز از سوی رهبران و سیاستمداران مختلف، بایستی با توجه به مولفه های مرتبط با مسائل رسانه ای و تبلیغاتی که از وزن و قدرت اثرگذاری در میدان های جنگ غزه برخوردارند، درک شود.
دوم اینکه عملیات هفتم اکتبر و جنگ غزه به معنای واقعی کلمه رویدادهایی بوده اند که می توان از آن ها به مثابه نقاط عطف در چهارچوب معادلات منطقه غرب آسیا یاد کرد. از این رو، این رویدادها ایجاد کننده تحولاتی بوده اند که شاید بسیاری انتظار آن ها را نداشته اند و اساسا به همین دلیل هم است که تحولات میدانی جنگ غزه، در نوعِ کنش بازیگران مختلف که به نوعی با معادله جنگ مذکور مرتبط هستند، ایفای نقش می کنند و از قدرت اثرگذاری برخوردارند.
این همان نکته ای بود که سید حسن نصرالله دبیر کل حزب الله لبنان نیز در یکی از سخنرانی های خود به آن اشاره کرد و تاکید نمود که شکلِ جنگ و درگیری های جاری در منطقه به نحوی است که بایستی نگاه ها به میدان باشد و پاسخ ها و تحرکات در میدان انجام شود و سپس به موضع گیری و طرح تحلیل در رابطه با آنها پرداخته شود. اساسا به همین دلیل هم است که تغییر و تحول در معادلات و خط قرمزها به قدری سریع و جدی است که تعیین مرزبندی برای خطوط قرمزِ طرف های مختلف منطقه ای را به یک حرکت سخت تبدیل کرده است.
در این میان، اصرارهای اسرائیل بر توسعه دامنه جنگ در منطقه که در نوع خود می تواند زمینه های مساعدی را در زمینه ایجاد مجاری تنفسی تازه برای اسرائیل در بحبوحه جنگ غزه و برقرار بودن سیلی از تنش های منطقهای علیه این رژیم ایجاد کند و از سوی دیگر، ملاحظات محور مقاومت در زمینه بازی نکردن در پازل طراحی شده از سوی صهیونیست ها، از جمله مسائلی هستند که بر پیچیدگی معادلات مطرح در بحبوحه جنگ غزه می افزایند و تعیین دقیق خط قرمزهای طرف های مختلف منطقه ای را به یک کار بسیار دشوار تبدیل می کنند.
سوم اینکه یکی از مسائل مهم در بحبوحه تحولات نظامی و سیاسی بزرگ این است که اساسا آنچه در مورد رویدادهای مذکور گفته می شود، به مراتب کمتر از ناگفته های تعیین کننده ای است که می توانند سرنوشت بسیاری از معادلات و مسائل را مشخص کنند. همین ناگفته ها و مسائل محرمانه نیز هستند که سبب می شوند نتوان ماهیت دقیق کنشگری بازیگران مختلف را درک کرد و بر اساس آن ها درک درستی را از خط قرمزهای آنها در بحبوحه رویدادی نظیر جنگ غزه کسب کرد.
موضوعی که در جریان جنگ مذکور به نحوی آشکار قابل مشاهده است و سطح و گستره رایزنی های پشت پرده با محوریت جنگ مذکور به مراتب بیشتر از آن چیزی است که به افکار عمومی و کارشناسان و تحلیلگران عرضه می شود. از این رو، تحلیل و تفسیرها نیز در حد مسائل رسانه ای و آن اندک موضع گیری ها و مطالبی که مقامهای رسمی طرف های مختلف درگیر در معادله جنگ غزه و رویداد های مرتبط با آن مطرح می سازند، محدود باقی می ماند. معادله ای که بیش از آنکه روشنگر باشد، ابهامات را افزایش می دهد و ارائه تحلیل های دقیق را به امری بسیار دشوار تبدیل می کند.