خبرآنلاین نوشت: فرض کنید زمان به ۶۵ سال پیش بازگشته و شما در اسفند ۱۳۳۷، خبرنگار یکی از مجلههای پرتیراژ هستید، و به دنبال سوژهای برای ویژهنامهی نوروز میگردید، ناگهان در خیالات خودتان غرق میشوید و دنیای اطرافتان را هفت دهه بعد در ابرهای بالای سرتان به تصویر میکشید، فکر میکنید این دنیا چه شکلی خواهد بود؟ به نظر میرسد ما که سال ۱۴۰۰ را دیدهایم، دیگر نمونهی خوبی برای این آزمایش نباشیم، اما یکی از خبرنگاران مجلهی سپید و سیاه در اسفند ۱۳۳۷ دقیقا حدود هفت دهه بعد را تصور کرد. حاصل تصورات او که در ویژهنامهی نوروز آن مجله به تاریخ ۲۹ اسفند ۳۷ منتشر شد، حاوی نکات بسیار جالبی و البته آمیخته با طنز است، از ترافیک تهران تا ازدواج جوانان و مدل موهای مردم در سال ۱۴۰۰ خورشیدی:
نمیدانم آیا هیچوقت در ساعاتی که از بیکاری توی اتاق طاقباز خوابیده و تیرهای سقف را میشمارید، دورنمای سالهای بعد را در نظر مجسم کردهاید یا نه؟
شکی نیست با تحولاتی که هرآن در شئون مختلف زندگانی بشریت به وجود میآید زندگی یک سال بعد از لحاظ فرم و قیافه، با زندگی امروز فرق زیادی خواهد داشت، ولی نباید فراموش کرد که این تغییر فرم و قیافه هر قدر هم زیاد باشد باز بشر متمدن امروز استعداد پذیرش آن را دارد، چون فاصلهی زمان نسبتا زیاد است.
سادهتر عرض کنم، اگر بشر امروز فاصلهی بین سال سیوهفت تا سال چهارصد را به طور طبیعی طی کند، تحولی که در سال هزاروچهارصد در دنیا به وجود میآید برای او چیز خارقالعادهای نخواهد بود، چون پابهپای تحول جلو میرود، اما اگر یک جهش سریع در بین باشد و مثلا فاصلهی بین امروز و هفتاد سال بعد را یک دفعه طی کند، همهچیز آن روز به روز برای او غیرطبیعی جلوه خواهد کرد و حالا ما به این «جهش» خیالی جامهی عمل میپوشانیم و ۶۳ سال به جلو میرویم تا ببینیم در آن سال در تهران بزرگ چطور باید زندگی کرد و چه تحولاتی در مملکت ما به وجود آمده است؟
طبق محاسبهی دقیقی که به عمل آمده در سال ۱۴۰۰ تعداد اتومبیل در تهران به قدری زیاد خواهد شد که اگر مثلا یک نفر به طور طبیعی بخواهد از یک طرف خیابان اسلامبول به طرف دیگر برود باید حداقل ۱۵ سال به انتظار بایستند تا چراغ قرمز چهارراه روشن گردد و اتومبیلها متوقف شوند!
پر واضح است که این امر نهتنها کار عابرین، بلکه کار شهر بزرگی مثل تهران را مختل و فلج خواهد کرد به این جهت مخترعین داخلی یا فرنگی وسیلهای اختراع خواهند نمود که انسان بهآسانی بتواند به هوا پریده و از یک طرف خیابان به طرف دیگر برود. این وسیله که «اتوپرواز» نام خواهد داشت درست مثل «اتومبیل» مشمول مقررات راهنمایی میشود و هرکس در هوا تخلف کند، در همانجا او را به سینما میبرند و از طرف ادارهی راهنمایی به تماشای فیلم محکومش میکنند!
لابد اطلاع دارید که کله یول برِینری [هنرپیشهی مشهور روس]در دنیای امروز، طرفدار زیادی دارد؛ ولی پیشبینی میشود که در سال هزاروچهارصد این مدل عادی شود، چون همه سر خود را آنطور درست میکنند. منظور از لفظ «همه» در اینجا، زن و مرد و کودک و پیر و جوان میباشد و به طوری که در این تصویر ملاحظه میفرمایید یک زن و مرد یول برینری کلهی کودک خود را نیز به همان شکل درآودهاند. منتها، چون اوایل کار است و خانم قدری خجالت میکشد یک شاخه گل مریم را به وسیلهی یک روبان به دور کلهاش پیچیده است که طاسی سرش معلوم نباشد.
همچنین در این پیشبینیها آمده است که مردم آن ایام به رقص، دلبستگی زیادی پیدا خواهند نمود و رقصهایی مانند «چولاچوب» که چوبی را لای چوب دیگر میگذارند و به وسیلهی آن میرقصند و نیز رقص «بچسب و سوا نشو» که مکمل رقص «بچرخان و بجنبان» امروز است، مد میشود. بدیهی است بر اثر علاقهی زیاده از حد مردم به رقص، کار و بار صفحهفروشها سکه خواهد شد و، چون در آن ایام هم مثل حالا بیکارهای پیدا نمیشود که شاگردی مغازههای صفحهفروشی را قبول نماید از وجود فروشندههای ماشینی استفاده به عمل خواهد آمد و روی تمام اجناس اتیکت زده شده البته اگر در آن سال عدهی مردها بیشتر از زنها بود و یا لااقل عدهی هردو یکسان بود دخترها علاوه بر ملک و اتومبیل شخصی و پارک و ویلا و سایر چیزهایی که امروز مد است، از مرد بیچاره طیارهی اتمی و کشتی هیدروژنی هم میخواهند، ولی چون طبق پیشبینیهای که به عمل آمده در سال ۱۴۰۰ به علت جنگ و تلفات، عدهی مردها به یکسوم عدهی زنها تقلیل مییابد، لذا دخترهای دم بخت بر خلاف اجداد خود که روزهای چهارشنبهسوری از زیر توپ مروارید رد میشدند و به آن دخیل میبستند تا برایشان شوهر پیدا شود، تحمل نیاورده بلندگوی ظریفی در دست میگیرند و مثل پاسبانهای راهنمایی عابرین جوان و عزباوغلی را امر به توقیف میدهند و آمادگی خود را برای ازدواج با آنها اعلام میدارند!
بدیهی است، چون عدهی دختران داوطلب ازدواج، خیلی بیشتر از پسرهایی است که باید به تور بیفتند لذا همیشه بر سر این کار بین دخترها منازعه میشود و لنگه کفشها به طور «اتوماتیک» از پای علیا مخدرات بیرون آمده و بر مغز طرف مقابل میخورد!
در دنیایی که امروز در آن زندگی میکنیم وقتی یک دختر خانم ازدواج میکند قبل از انجام مراسم «زفاف» شوهر بختبرگشته را مجبور میکند که حداقل ده تا پیراهن رنگ و وارنگ و آخرین مد برای او بخرد و بعد هم بلافاصله او را برای گذراندن «ماه عسل» به رامسر ببرد و اگر هم خیلی سختگیر باشد به جای رامسر، میخواهد به ناپل و مونتکارلو برود، اما در دنیای هزاروچهارصد، چون دخترها به دنبال پسرها میافتند دیگر از این ادها و شکلک ساختنها خبری نیست. زن و مرد مثل بچهی آدم «لخت و پتی» راه بیابان را پیش میگیرند و ماه عسل خود را به اتمام میرسانند.
بعضیها خیال میکنند که ممکن است در سال هزاروچهارصد اکثر سنتهای دولتی ما از بین برود یعنی رفتهرفته و بهتدریج از خاطرهها محو شود، ولی مطابق تحقیقاتی که به عمل آمده این خیال باطل است.
وضع مجلات هم در آن ایام تماشایی است، زیرا چند روز قبل از انتشار هر مجله آگهیهایی به مضمون زیر در سینما یا روزنامه و رادیو توجه شما را به خود جلب میکند:
«مجلهی دنیای اتم با سیصد صفحهی رنگی و یک کارخانهی ذوبآهن و ضمیمه (!) یک طیاره، بیست نقره، و یک اتومبیل آخرین سیستم صبح چهارشنبه منتشر میشود. خوانندگان عزیز کارخانهی ذوبآهن و طیاره و اتومبیل را حتما از روزنامهفروشها مطالبه نمایند.»
باری این بود دورنمایی از وضع زندگی بشر در هفتاد سال بعد و امیدواریم خوانندگان عزیز ما آنقدر عمر کنند تا این تحول را به چشم خود ببینند.